اول از همه باید متذکر شوم که اختلاف قرائت های وارد در قرآن تحریف محسوب نمی شوند. برای روشن تر شدن بد نیست که نگاهی دقیق تر به بحث اختلاف قرائت داشته باشیم:
اختلاف در قرائت
اصولا هیچ خطی در دنیا وجود ندارد که بتواند به طور کامل تلفظ صحیح کلمات را در خود بگنجاند و در عین حال هر خطی را می توان به چندین تلفظ خواند. قرآن به خط کوفی نوشته شده بود و این خط هم فاقد نقطه و اعراب، و حتی پس از نقطه گذاری باز هم چندین حرف تفاوتشان تنها در یک نقطه بود، همیشه احتمال تصحیف نویسی و تصحیف خوانی آن وجود داشته (و دارد) به این دلیل یک سری اختلاف قرائت ها پیش آمد، مشکل اصلی در سرزمین های جدید اسلامی بود که به تلفظ و لحن عربی آشنایی نداشتند. با وجود همه ی سعیی که عثمان باری جلوگیری از این کار کرد ولی باز هم اختلاف قرائت هایی به وجود آمد. حتی گفته می شود که اختلاف قرائت کمی هم ناشی از سخت گیری عثمان در جمع آوری و حفظ همه ی قرائت های مختلف بوده. حتی در زمان حیات و حضور خود پیامبر (ص ) نیز گاهی تفاوت دو تلفظ نزد ایشان مطرح می شد و حضرت یکی یا گاه هر دو را تصویب می کردند و حدیث سبعة احرف (اینکه قرآن هفت وجه مقبول دارد) نـاظـر بـه همین معناست، یعنی حضرت رسول (ص ) برای رفع عسر و حرج، و تا زمانی که قرآن هـمه گیر شود و هیچ صاحب لهجه ای خود را از آن یا آن را از خود بیگانه نیابد در این باب چندان سـخـت نـمـی گـرفـت، و اخـتلاف تلفظها را تا حدی که مخل معنی نبود، خطیر یا خطرناک نمی یافت.
علل عمده اختلاف قراآت چند امر بود:
1 ) اختلاف لهجات . چنانکه مثلا تمیمی ها به جای حتی حین عتی عین می گفتند.
2 ) نبودن اعراب در خط عربی و مصاحف امام؛ تا آنکه ابوالاسود دؤلی به رهنمود حضرت علی (ع ) اقداماتی در این باب صورت داد ولی کمال و تکمیل آن دو سه قرن به طول انجامید.
3 ) نبودن اعجام یا نقطه و نشان در حروف. بـرای رفع این نقیصه در اواخر قرن اول، در عهد حجاج بن یوسف، کوششهایی به میان آمده ولی کمال و تکمیل آن نیز تا آخر قرن سوم طول کشیده است.
4 ) اجتهادات فردی صحابه و قاریان و بطور کلی قرآن پژوهان که هر یک استنباط نحوی و معنایی و تفسیری خاصی از یک آیه و کلمات آن داشته اند.
5 ) دور بودن از عهد اول و مهد اول اسلام - مکه و مدینه.
6 ) نـبـودن عـلائم سجاوندی و وقف و ابتدا هرگونه فصل و وصلی که بعدها علم قرائت و تجوید عهده دار تدارک آن شد.
از اواخـر قرن دوم و اوایل قرن سوم نهضت تدوین قراآت درگرفت و بسیاری از قرائت شناسان بر آن شدند که از میان انواع قراآت، صحیحترین آنها را برگزینند و ثبت کنند. نخستین کسانی که به این کار همت گماشتند هارون بن موسی (201 ـ 291 ق) و ابوعبید قاسم بـن سـلام (157 ـ 224 ق) بـودنـد کـه فرد اخیر , بیست و پنج تن قاری ثقه را شناسایی و قراآت ایشان را ثبت و ضبط کرد که قاریان هفت گانه (قراء سبعه) از آن جمله بود. یک قرن بعد، ابو بکر بن مجاهد (245 ـ 324 ق) که قرآن پژوه برجسته ای بود، در سال 322 ق از میان قاریان بسیار، قراء سبعه را انتخاب کرد، که از آن پس مرجع طراز اول قرائت قرآن شناخته شدند . بعدها سه قاری بزرگ دیگر نیز بر این عده افزوده شدند (قراء عشره). الـبـتـه قاریان چهارده گانه و بیست گانه هم در تاریخ علم قرائت مشهورند؛ ولی قاریان دهگانه کسانی هستند که سند روایت آنان از طریق تابعین تابعین، به تابعین و از آن طریق به صحابه، اعم از کاتب وحی و حافظ قرآن یا دیگران , و سپس به رسول اکرم (ص ) می رسد. سند روایت بقیه قراء به این روشنی نیست و یا در کتب معتبر مربوط به این علم ثبت نشده است.
نـمـونـه ای از اخـتـلاف قـراآت قـرآنی را که در سوره حمد (فاتحه) رخ داده است:
مـلک یوم الدین، همچنین ملیک یوم الدین، به جای مالک یوم الدین. [سایر قراآت شاذی هستند (یعنی غـریب و نادر و دیر پذیرفتنی) مثل: ملک یوم الدین] یا مثلا دال در الحمد , با حرکات سه گانه خوانده شده است.
اختلاف قراآت در سراسر قرآن مجید , طبق کتاب التسیر فی القراءات السبع تالیف ابوعمرو عثمان بـن سـعـیـد دانی (372 ـ 444 قمری) که از معتبرترین و کهن ترین منابع ثبت قراآت هفتگانه و راویـان چهارده گانه است، در حدود 1100 مورد، اعم از مهم یا غیر مهم است و بیشتر از دو سوم آنـهـا بـه ادغـام یـا اظهار یا حاضر / غایب خواندن صیغه مضارع ( به اختلاف ی یا ت بر سر فعل مضارع ) مربوط می شود. [مشاهده می شود که این اختلافات تاثیری در معنای قرآن ندارند]
شیعه مخصوصا تبیان شیخ طوسی و مجمع البیان شیخ طبرسی در تفسیر هر بخش از آیات قرآنی، به بحث در باب قرائت و اختلاف قراآت می پردازند.
چند اصطلاح در علم قرائت:
o قـرائت: عـلـم بـه کـیـفـیـت ادای کلمات قرآن و شناخت اختلاف آنها به حسب راویان (منجدالمقرئین،3)
o مقری (از مصدر اقراء): یعنی قرآن شناس و قرائت شناسی که این اختلافها را به طریق شفاهی فراگرفته باشد و بشناسد و بیان کند.
o سنت شفاهی: یعنی استماع از استادان پیشین و حفظ سینه به سینه در قرائت که اهمیت شایانی دارد. مقری باید در عربیت و نحو و لغت و تفسیر و روایت و درایت مهارت داشته باشد. آموزندگان و قاریان , قرآن را نزد او یا بر او می خوانند.
o قاری: قرائت شناس مبتدی را گویند که حداقل سه گروه از قراآت را جدا جدا بشناسد.
o قاری منتهی: (با سابقه و ماهر و مجرب) آن است که اکثر قراآت را بشناسد. با این تعاریف فی المثل خواجه حافظ که قرآن را از بر , در چهارده روایت می خوانده است، و دانای نحو و لغت و تفسیر و قرآن پژوه برجسته ای است، مقری بشمار می آید، نه قاری. پس هر مقری، قاری است، ولی هر قاری، مقری نیست.
تحریف
مراد از تحریف قرآن تحریف لفظی است و آن بر چند نوع می باشد:
· به کاهش که به آن تحریف به نقیصه یا تنقیص ( کاهش ) می گویند. چـنـانـکـه مدعیان قائل به تحریف فی المثل معتقدند که آیه یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک به دنـبـالـه اش فی علی ( درباره علی ) یا عبارت ان علیا مولی المؤمنین ( بیگمان علی مولای مؤمنان است ) افزوده داشته است و در جمع عثمان یعنی مصاحف امام او نیامده است. یـا چـنانکه مشروحتر خواهیم گفت طبق بعضی اخبار اهل سنت بعضی سوره ها مانند سوره حـفـد و خلع و آیه ها مانند آیه رجم جزو قرآن بوده ولی بعد نسخ التلاوه یا منسوخ التلاوه شده است و نهایتا در مصحف رسمی عثمانی نیامده است .
· به افزایش؛ بیشتر محققان برآنند که کسی قائل به تحریف به افزایش یا تحریف به زبان نیست . ولی از ابن مسعود نقل کرده اند که بر آن بوده است که سوره فاتحه و معوذتان ( دو سوره آخر قرآن کریم ) جزو قرآن نیست و در مصحف خاص او هم درج نشده بوده است. یـا عـجارده که گروهی از خوارج اند ( اصحاب عبدالکریم بن عجرد ) برآنند که سوره یوسف جزو قرآن نیست . و به نظر آنان روا نیست که چنین قصه عاشقانه ای جزو وحی الهی باشد. ( صیانة القرآن , ص 13 ). ج )
· تـحـریـف به معنای تغییر و تبدیل که قائلان به آن مثالهایی می زنند که همه از مقوله اختلاف قـراآت است مانند ملک یوم الدین به جای مالک یوم الدین , فتثبتوا به جای فتبینوا یا فـالـق الاصـباح ( به فتح همزه , یعنی الاصباح را جمع صبح می گیرند نه مصدر باب افعال ) به جای فالق الاصباح یا جاعل الظلمات به جای جعل الظلمات . پس قول به تحریف قرآن به یکی از این سه وجه است
نـظـرگـاه رسـمـی و حتی اجماعی شیعه امامیه اعتقاد به عدم تحریف قرآن است و اگر هم حرفی زده شده بر این مفهوم است که تحریف به کاهش صورت گرفته و کتاب های زیادی در رد این نظریه نوشته شده. و تحریف به معنای دوم و سومش کاملا مردودند.
منبع: الشیعه
مطالب مرتبط: