احکام اسلام و ایمان
نکته دیگر درباره اسلام و ایمان این که آیا احکامى مانند طهارت بدن ، حفظ جان و مال و حلال بودن ذبیحه و... در آیین اسلام ، مبتنى بر ایمان است یا اسلام ؟
پاسخ : احکام فوق در آیین اسلام همان تسلیم و درجه اول از اسلام است و هرگز تسلیم و خضوع قلبى و ایمان باطنى در آنها شرط نیست و در صدر اسلام این احکام عملا بر کسى مترتب مى شد که تظاهر به اسلام مى کرد، هر چند در دل ایمان نداشت . از این رو، امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید:
الاسلام یحقن به الدم و تؤ دى به الامانه و یستحل به الفرج و الثواب على الایمان (34)
هر کس ایمان بیاورد خون او محترم است ، امانت او پس داده مى شود و ناموسش بر دیگران حرام است ، ولى پاداش و ثواب مبتنى بر ایمان است .
مستند دیگر این مفاد بیان امیر مؤ منان (علیه السلام ) است که مى فرماید:
اءمرت اءن اءقاتل الناس حتى یقولوا: لا اله الا الله ، فاذا قالوها، فقد حرم على دماؤ هم و اءموالهم (35)
من مامورم با مردم نبرد کنم ، تا کلمه توحید را بر زبان جارى کنند. پس هر گاه شهادت به یگانگى خدا دادند، خون و مال آنها بر من حرام مى گردد.
هم چنین فضیل بن یسار مى گوید: از امام صادق (علیه السلام ) شنیدم که فرمود:
ان الایمان یشارک الاسلام و لا یشارکه الاسلام ، ان الایمان ما و قر فى القلوب و الاسلام ما علیه المناکح و المواریث و حقن الدماء(36)
ایمان با اسلام شریک است ، اما اسلام با ایمان شریک نیست (به تعبیر دیگر هر مؤ منى مسلمان است ، ولى هر مسلمانى مؤ من نیست ) ایمان آن است که در دل ساکن شود، اما اسلام چیزى است که قوانین نکاح و ارث و حفظ خون بر طبق آن جارى مى شود.
رابطه علم و ایمان
همان گونه که در بیان مراحل تسلیم گذشت یکى از مراحل تسلیم ، تسلیم عقل و فکر است و قدرتى که بتواند عقل را تسلیم کند، منطق و استدلال و برهان است و در این جا از زور و توان بازو کارى بر نمى آید، مثلا هرگز نمى توان با کتک زدن ، به یک دانش آموز فهماند که مجموع زوایاى مثلث برابر با دو قائمه است . قضایاى ریاضى را با استدلال باید ثابت کرد و راهى دیگر ندارد. آرى ، زور مى تواند بشر را وادار کند که به زبان از گفته خویش برگردد، ولى فکر بشر هرگز تسلیم نمى شود، همان طور که گالیله ، آن گاه که وى را به دلیل اعتقاد به حرکت زمین و مرکزیت خورشید شکنجه مى دادند و بنا شد او را آتش بزنند، از بیم جان از عقیده علمى خود به زبان ، اظهار توبه کرد ولى معروف است در همان حال دیدند روى زمین مى نویسد:
با توبه گالیله زمین از گردش خود باز نمى ایستد.
این مرحله از تسلیم - که ناشى از علم و دانش و برهان است - توانایى عظیمى دارد، اما از آن جا که فقط عقل و فکر تسلیم شده و هنوز دل تسلیم نشده است ، دچار تزلزل و آفت مى شود و چه بسا انسان در عمل از این تسلیم دست بردارد و بر خلاف مفاد علمى و برهانى قدم بگذارد و کم نیستند دانشمندان و عالمانى که از نظر علمى مطلبى را مستدل و مبرهن ذکر کنند و بدانند، اما در عمق جانشان به آنچه مى دانند و مى گویند، تسلیم نباشند. این جا علم است ، اما ایمان نیست .
داستان آن دانشمند و محققى که در کنفرانس ((مضرات مشروبات الکلى )) درباره آثار بد شرب خمر بر روى سلول هاى پوست و کبد و گلبول هاى خون و استخوان بسیار مستدل بحث و از نظر علمى تشریح مى کند و به دیگر ابعاد آن مى پردازد جالب است . یکى از حاضران سخت شیفته بحث او مى شود. درصدد است تا او را ببیند و مورد ستایش و تحسین قرار دهد. پس از گذشت زمانى با او ملاقات مى کند و نزدیک مى آید و او را در آغوش مى گیرد تا با او معانقه و روبوسى نماید، که بوى بد الکل از دهان وى به مشامش مى رسد و احساس مى کند مقدارى مست است . سوال مى کند: اى استاد! شما همان نیستید که درباره مضرات مشروبات الکلى آن بیانات متقن و جامع را ارائه کردید و اینک مستید؟ جواب مى دهد: آرى ، من همان شخص هستم ، آن روز که خواستم سخنرانى کنم اتفاقا دو گیلاس شراب خورده بودم !
این جا علم است ، اما ایمان نیست ، یعنى قلب در برابر این براهین خاضع و تسلیم نگشته است که آن مرحله برتر از تسلیم عقل و فکر است . به قول معروف : ((چندین چراغ دارد و بیراهه مى رود.))
اى که مغرورى به دانش ، دانشت را بیشتر کن تا بدانى هیچ ارزش ، علم بى ایمان ندارد
کاخ دانش ، گر همه از سنگ و از فولاد سازى لرزد و ریزد، گر از ایمان پى و بنیان ندارد
گرچه در علم است دریا، مرد بى دین روز بحران کشتى نوح است ، لیکن طاقت طوفان ندارد
بشکند بازوى تقوا، مشت پولادین بى دین گر چه مرد متقى ، سر پنجه طغیان ندارد(37)
علامه شهید آیه الله مطهرى رحمه الله در این باره سخن بسیار زیبا و مستدلى دارد و مى فرماید:
علم بدون ایمان نیز تیغى است در کف زنگى مست ، چراغى است در نیمه شب در دست دزد براى گزیده تر بردن کالا، این است که انسان عالم بى ایمان امروز، با انسان جاهل بى ایمان دیروز از نظر طبیعت و ماهیت ، رفتارها و کردارها کوچک ترین تفاوتى ندارند، چه تفاوتى هست بین چرچیل ها، جانسون ها، نیکسون ها و استالین هاى امروز با فرعون ها، چنگیزها و آتیلاهاى دیروز؟(38)
آن بزرگوار هم چنین مى فرماید:
انسان به حکم این که از روى طبع ، حیوان است و به صورت اکتسابى ، انسان ، یعنى استعدادهاى انسانى انسان تدریجا در پرتو ایمان باید پرورش یابد، به طبع خود به سوى مقاصد طبیعى حیوانى و ذى مادى خود خواهانه خود حرکت مى کند و ابزارها را در همین طریق مورد بهره بردارى قرار مى دهد. از این رو، نیازمند نیرویى است که ابزار انسان و مقصد انسان نباشد، بلکه انسان را مانند ابزارى در جهت خود سوق دهد و نیازمند به نیرویى است که انسان را از درون منفجر سازد و استعدادهاى نهانى او را به فعلیت برساند نیازمند به قدرتى است که بتواند انقلابى در ضمیرش ایجاد کند، به او جهت تازه بدهد.
این کارى است که از علم و کشف قوانین حاکم بر طبیعت و بر انسان ساخته نیست ، این گونه تاثیر مولود تقدس یافتن و گران بها شدن برخى ارزش ها در روح آدمى است و آن خود مولود یک سلسله گرایش هاى متعالى در انسان است که آن گرایش ها به نوبه خود ناشى از برداشتى خاص و طرز تفکرى خاص درباره جهان و انسان است که نه در لابراتوارها مى توان به آن دست یافت و نه از محتواى قیاس ها و استدلال ها.(39)
نقش علم در بارورى ایمان
هر چند علم بدون ایمان داراى آفات و خطرها و پیامدهاى غیر قابل جبرانى است و به تنها در پرورش و تربیت انسان مفید نیست ، لیکن اگر در کنار ایمان قرار گیرد مى تواند مکمل و عامل بارورى و تقویت ایمان باشد.
همان طور که علم بدون ایمان نتایج بدى به دنبال دارد، ایمان نیز اگر از علم فاصله گیرد به جحود و تعصب کور منتهى مى شود و چنین ایمانى وسیله دست شیاطین مى شود تا مؤ منان فاصله گرفته از علم را به عرصه هاى خطرناک فکرى و عملى بکشانند. خوارج صدر اسلام از نمونه هاى بارز این جدایى است که ضربه هاى بسیارى بر پیکر اسلام وارد آوردند.
در این جا نیز در تبیین موضوع بیانى از شهید آیه الله مطهرى رحمه الله آورده مى شود:
علم و ایمان نه تنها با یکدیگر تضادى ندارند، بلکه مکمل و متمم یکدیگرند، تجربه هاى تاریخى نشان داده است که جدایى علم و ایمان خسارت هاى غیر قابل جبرانى به بار آورده است ، ایمان را در پرتو علم باید شناخت ، ایمان در روشنایى علم از خرافات دور مى ماند.
ایشان در تعامل ایمان و علم نیز مى فرماید:
علم به ما روشنایى و توانایى مى بخشد و ایمان ، عشق و امید و گرمى .
علم ابزار مى سازد و ایمان مقصد.
علم ، سرعت مى دهد و ایمان ، جهت .
علم ، توانستن است و ایمان ، خوب خواستن
علم ، مى نمایاند که چه هست و ایمان ، الهام مى بخشد که چه باید کرد؟
علم ، انقلاب برون است و ایمان ، انقلاب درون .
علم ، جهان را جهان آدمى مى کند، ایمان ، روان را روان آدمیت مى سازد.
علم ، وجود انسان را به صورت افقى گسترش مى دهد، ایمان به شکلى عمودى بالا مى برد.
علم ، طبیعت ساز است و ایمان انسان ساز.
هم علم به انسان نیرو مى دهد و هم ایمان ، اما علم ، نیروى منفصل مى دهد و ایمان نیروى متصل .
علم ، زیبایى است و ایمان هم زیبایى است ، علم زیبایى عقل است ، ایمان زیبایى روح .
علم ، زیبایى اندیشه است و ایمان زیبایى احساس .
هم علم به انسان امنیت مى بخشد و هم ایمان ، علم ، امنیت برونى مى دهد و ایمان امنیت درونى .
علم ، در مقابل هجوم بیماریها، سیل ها، زلزله ها و طوفان ها ایمنى مى دهد و ایمان در مقابل اضطراب ها، تنهایى ها، احساس بى پناهى ها و پوچ انگاریها.
علم ، جهان را با انسان سازگار مى کند و ایمان ، انسان را با خودش .(40)
و نیز مى فرماید:
تاریخ گذشته و حال نشان داده که تفکیک علم و ایمان از یکدیگر چه نتایجى به بار مى آورد، آن جا که ایمان بوده و علم نبوده است مساعى بشر دوستانه افراد صرف امورى شده که نتیجه زیاد و احیانا نتیجه خوب به بار نیاورده است و گاهى منشا تعصب ها و جمودها و احیانا کشمکش هاى زیان بار شده است . تاریخ گذشته پر است از این گونه امور.
آن جا که علم بوده و جاى ایمان خالى مانده ، مانند برخى جوامع عصر حاضر، تمام قدرت علمى صرف خودخواهى ها و خودپرستى ها، افزون طلبى ها، برترى طلبى ها، استثمارها و استبعادها و نیرنگ بازى ها شده است .
دو سه قرن گذشته را مى توان دوره پرستش علم و گریز از ایمان دانست ، دانشمندان بسیارى معتقد شدند که همه مشکلات بشر با سرانگشت علم گشوده خواهد شد. ولى تجربه خلاف آن را ثابت کرد.
امروز دیگر اندیشمندى یافت نمى شود که نیاز انسان را به نوعى ایمان ولو ایمان غیر مذهبى - که به هر حال امرى ماوراى علم است - انکار کند.
((برتراند راسل )) با آن که گرایش هاى مادى دارد اعتراف مى کند که :
((کارى که منظور آن فقط درآمد باشد، نتیجه مفیدى بار نخواهد آورد. براى چنین نتیجه اى باید کارى پیشه کرد که در آن ، ایمان به یک فرد، به یک مردم ، به یک غایت نهفته باشد.))(41)
اقسام ایمان
قبل از آن که به طور اختصار به بیان اقسام ایمان بپردازیم شایان ذکر است که منظور از ایمان ، ایمان مذهبى است که چنین ایمانى همان اعتقاد آگاهانه و عمیق به پسوندهاى آن (مبداء و معاد) در قلب و جان انسان باشد که تمام آثار و فواید حیاتبخش را به دنبال خواهد داشت و ایمانى که فاقد این خصوصیات باشد، استعمال کلمه ایمان بر آنها تسامحى است ، نه حقیقى . به همین جهت ، ایمان در تقسیم بندى ابتدایى دو قسم است :
1. ایمان آگاهانه ، 2. ایمان ناآگاهانه .
ایمان آگاهانه : ایمانى است که بر پایه عقل و منطق استوار و از استحکام و اتقان برخوردار و در قلب و دل جاى گرفته باشد، اساس این نوع ایمان ، محاسبه و بررسى و تجزیه و تحلیل عمیق است و داراى ارزش بوده و مورد تاکید بزرگان دین مى باشد و این که در عالى ترین منابع اسلامى ، (قرآن و احادیث ) همواره ما را به فکر، تدبر، نظر و مشاهده عینى همراه با بررسى و تجزیه و تحلیل منطقى در خلقت دعوت کرده اند. براى دست یابى به چنین ایمان آگاهانه و ارزشمندى است که متکى به آگاهى و اطمینان باشد وگرنه فاقد ارزش و اعتبار است .
ایمان ناآگاهانه ، - همان گونه که از عنوانش پیداست - ایمانى است که پایه و اساس درستى ندارد و فاقد استحکام و منطق است که تعالیم دینى ما از چنین ایمانى نکوهش مى کنند.
اقسام ایمان ناآگاهانه عبارتند از:
1. ایمان تقلیدى 2. ایمان گذرا، 3. ایمان سطحى 4. ایمان ناقص .
ایمان تقلیدى :
گاه ایمان در نتیجه تقلید و تبعیت و بدون هیچ دلیل و برهان منطقى حاصل مى شود، مانند ایمان بت پرستان که ناشى از تقلید کورکورانه از پدران و نیاکان آنها مى باشد که قرآن در این باره مى فرماید:
قالوا بل وجدنا آباءنا کذلک یفعلون .(42)
گفتند: ما فقط نیاکان خود را یافتیم که چنین مى کنند.
بدیهى است که چنین ایمانى - با توجه به آیات ذکر شده - مورد نکوهش اسلام است ، زیرا ایمان تقلیدى ، روح تحقیق و جست وجوگرى را مى میراند و مانع رشد و تکامل عقلى انسان مى شود و پیوسته در معرض تزلزل و از بین رفتن است .
ایمان گذرا:
بسیارى از مردم ، در سختى ها و شداید یا مواقع خطر، وقتى از همه چیز و همه جا مایوس و ناامید مى شوند به خدا ایمان مى آورند، ولى پس از دفع خطر و سختى ، دست از ایمان بر مى دارند، قرآن این معنا را چنین بیان مى نماید:
فاذا رکبوا فى الفلک دعوا الله مخلصین له الدین فلما نجاهم الى البر اذا هم یشرکون .(43)
هنگامى که سوار کشتى شوند، خدا را با اخلاص مى خوانند (و غیر او را فراموش مى کنند) اما هنگامى که خدا آنان را به خشکى رساند و نجات داد، باز شرک مى ورزند.
ایمان سطحى :
برخى ، فقط به زبان و گفتار ایمان دارند و ایمان در قلب آنان نفوذ نکرده است ، این گونه ایمان تنها اظهار ایمان است ، نه ایمان واقعى . قرآن مى فرماید:
و قالت الاعراب آمنا قل لم تؤ منوا ولکن قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فى قلوبکم .(44)
عرب هاى بادیه نشین گفتند: ((ایمان آورده ایم ،)) بگو: شما ایمان نیاورده اید، بگویید اسلام آورده ایم ، و هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است .
بدیهى است که این نوع ایمان ، هیچ گونه آثار عملى مثبت ندارد.
ایمان ناقص :
گاه شخصى ، علاوه بر اقرار به زبان ، در دل نیز اعتقاد دارد و ایمانش از علم و آگاهى برخوردار است ، اما به آنچه علم و اعتقاد دارد عمل نمى کند، این مسئله بیشتر ناشى از تنبلى ، تن پرورى ، منفعت طلبى و یا راحت طلبى است .
امام صادق (علیه السلام ) در تفسیر آیه : (و من یکفر بالایمان فقد حبط عمله ممم (45) ، هر که به ایمان کفر ورزد عملش باطل مى شود) فرمود:
کفر ورزیدن مردم به ایمان ، ترک کردن عمل است به آنچه بدان اعتراف کرده اند.ممم (46)
مراتب ایمان
ایمان ، داراى درجات و مراتبى است که آیات و احادیث نیز بر آن اشعار دارد.
براى ایمان از نظر درجه اطمینان و باور قلبى ، مراتب متفاوتى ذکر شده است که به تعدادى از آنها اشاره مى کنیم .
الف ) ایمان یک بار تقسیم مى شود به ((ایمان مستقر))، یعنى ثابت و زوال ناپذیر در برابر القاى شبهات و وسوسه هاى شیطانى و ((ایمان مستودع ))، یعنى عاریتى که به برخى از این امور زایل مى گردد.
ب ) در تقسیم بندى دیگر مراتب ایمان به : علم الیقین ، عین الیقین و حق الیقین تقسیم شده است .
ج ) در بیانى دیگر ایمان چهار قسم مى باشد:
1. قشر القشر، 2. قشر، 3. لب ، 4. لب اللباب .
د) در تقسیمى دیگر ایمان به چهار مرتبه تقسیم شده که همان تقسیم بندى مرحوم علامه طباطبایى رحمه الله در تفسیر ارزشمند المیزان است - که در بخش فرق و رابطه اسلام و ایمان ذکر شد.
از جمله آیاتى که درجه و مراتب ایمان را تایید مى کند آیه زیر است :
هو الذى انزل السکینه فى قلوب المؤ منین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم (47)
او کسى است که سکینه و آرامش را در دل هاى مؤ منان نازل کرد تا ایمانى بر ایمانشان افزوده شود.
و از احادیثى که مراتب ایمان را نشان مى دهد کلام ارزشمند امام صادق (علیه السلام ) است که فرمود:
ایمان به منزله نردبانى است که ده پله دارد که باید پله به پله از آن بالا رفت . بنابراین ، کسى که در پله دوم قرار گرفته ، به آن که در پله اول است نباید بگوید: تو ایمان ندارى ، همین طور کسى که در پله بالاتر تا پله دهم قرار دارد، نباید پایین تر از خود را بى ایمان بداند و بر این اساس ، کسى که در مرحله پایین تر از ایمان توست نباید او را ساقط و خورد کنى ، زیرا کسى که در مرحله بالاترى از ایمان نسبت به تو قرار دارد، تو را خورد و ساقط مى کند. پس اگر کسى در مرحله پایین ترى از ایمان است او را با آرامى و نرمى به درجه ایمان خود بکشانید و چیزى که توانایى آن را ندارد به او تحمیل نکنید که موجب شکست او خواهد شد، چرا که هر کس مؤ منى را خورد کند، لازم است براى اصلاح و جبران شکست او اقدام نماید.
این درجات متفاوت ایمان در میان بزرگانى از اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله نیز جارى بود به طورى که ((مقداد)) در پله هشتم ایمان و ((ابوذر)) در پله نهم و ((سلمان فارسى )) در پله دهم ایمان قرار داشتند.(48)
این که در شاءن سلمان فارسى از زبان پیامبر صلى الله علیه و آله و ائمه اطهار (علیهم السلام ) عبارات بلندى دیده مى شود به سبب درجه فوق العاده اوست و بدیهى است که سلمان فارسى براى رسیدن به چنین قله رفیعى از ایمان ، بس رنج ها کشیده و تلخى ها چشیده است و رسیدن به درجه دهم ایمان براى سلمان فارسى ارزان تمام نشده ، بلکه همراه با ریاضت هاى طاقت فرسا و عبور از گردنه هاى صعب العبور بوده است که مدال ارزشمند: ((سلمان منا اهل البیت (49) ، سلمان از ما اهل بیت است .)) به وسیله پیامبر صلى الله علیه و آله بر گردنش آویخته شد.
فصل دوم : آثار و فواید ایمان
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
الایمان بالقدر یذهب الهم و الحزن ،
ایمان به تقدیر الهى ، غم و اندوه را مى برد.
نهج الفصاحه ، ش 1068.
آثار و فواید ایمان و نقش سازنده و مثبت آن در زندگى فردى و اجتماعى ، براى هیچ فرد باانصاف و خردمندى پوشیده نیست . در جامعه اى که ایمان حکومت مى کند و افراد آن در چارچوب اعتقادات دینى و الهى و اصول ایمان حرکت کنند، فضایى پاک و سالم دارد و آمار جنایات و مفاسد اجتماعى در آن به مراتب کمتر است از جوامعى که فاقد این سرمایه ارزشمند و حیاتى است .
هم چنین به دلیل آثار روانى و روحى ارزنده اى که ایمان دارد، انسان هاى باایمان کمتر دچار افسردگى ها و اضطراب هاى روحى مى شوند، بلکه شاداب ، مطمئن و امیدوارتر به زندگى خود ادامه مى دهند و در مصاف با مشکلات ، سختى ها و حوادث تلخ و ناگوار، مقاوم ، شکیبا و تسلیم هستند و هرگز چنین پیشامدهایى ، آنان را ناامید نکرده و احیانا به کارهاى ناشایستى چون خودکشى وادار نمى سازد.
به عکس ، افراد بى ایمان به موجودى خودخواه تبدیل گشته و تنها به منافع مادى خویش مى اندیشند و یا گمشده و سرگردان در زندگى ، تکلیف خویش را نمى دانند، به این سو و به آن سو کشیده مى شوند، چرا که نقطه مقابل ایمان ، تردید و دودلى است و انسان مردد پیوسته مضطرب و نگران است . او به هیچ کس و هیچ چیز اعتماد ندارد. به حال و آینده خویش و عالم بدبین است و براى زندگى در این دنیا هیچ فلسفه و حکمت و مفهومى قائل نیست . و با این دید و نگرش ، دنیا و حیات در آن را پوچ و هیچ مى انگارد و بدیهى است که انسان با این ذهنیت و بینش ناصحیح و خطرناک ، چه زندگى سخت و وحشتناکى را سپرى مى کند.
در این بخش به صورت مختصر و فشرده به برخى آثار و فواید ایمان در سه محور زیر مى پردازیم :
1. از نظر روانى ، 2. از نظر اخلاقى ، 3. از نظر اجتماعى .
آثار روانى ایمان
آرامش خاطر
همه انسان ها، خواهان آرامش خاطر، به دور از نگرانى هاى روحى و افسردگى هاى روانى هستند، زیرا هیچ عاملى همچون آرامش خاطر، در ایجاد بهجت و نشاط انسان موثر نیست و نیز امورى ، مانند امیدوارى به آینده ، شیرینى زندگى و موفقیت هاى بشر در زمینه هاى مختلف ، از آثار اطمینان و آرامش روحى مى باشد چنان که دغدغه هاى فکرى و اضطراب هاى روحى ، مانع زندگى شیرین و روشنایى فضاى دل انسان مى باشد و از عوامل عمده غم و افسردگى بشر به شمار مى آید.
قرآن مجید نیز به ارزش آرامش درونى انسان ها اشاره کرده مى فرماید:
هو الذى انزل السکینه فى قلوب المؤ منین (50)
او کسى است که سکینه و آرامش را در دل هاى مؤ منان نازل کرد.
((سکینه )) در اصل از ماده ((سکون )) به معناى آرامش و اطمینان خاطرى است که هر گونه شک و تردید و وحشت را از انسان دور مى کند و او را در طوفان حوادث ثابت قدم مى دارد.
عوارض نگرانى هاى روحى
گریز بشر از ناراحتى هاى فکرى و نگرانى هاى روحى ، به سبب آثار و عوارض دردناک آن بر روح و جسم است که بعضى از آنها در زندگى فردى انسان و برخى در زندگى اجتماعى او اثر مى گذارد که اهم آنها به شرح زیر است :
1. جلوگیرى از تلاش و حرکت
موفقیت هاى انسان و جامعه بشرى در گرو حرکت و تلاش همراه با نشاط است و آنچه زمینه چنین حرکت و تلاشى را فراهم مى کند ((آرامش خاطر)) است . انسان هاى افسرده و غمگین دل به کار و تلاش نمى دهند و از هر گونه فعالیتى فاصله مى گیرند، پس ناراحتى روحى مانع سعادت انسان ها و پیشرفت جامعه است و عاقبتى فلاکت بار در انتظار آنها خواهد بود و معمولا حرکت و تلاش مربوط به دوره جوانى است که افسردگى ها بیشتر در دوره جوانى - که دوره نشاط و ساختن زیر بناى زندگى موفقیت آمیز در آینده است - روى مى آورد.
2. مفاسد اجتماعى
فشارهاى وارده بر درون انسان ها - که ناشى از همان نگرانى هاى روحى است - پیوسته انسان را به گریز از آن ترغیب مى کند که گاه از راه هاى مشروع و منطقى و اساسى از این پدیده شوم فاصله مى گیرند و گاه براى فرار از این آزردگى روانى ، به امورى بیهوده و سرگرم کننده و افیون گر روى مى آورند که بسیارى از مفاسد اجتماعى ناشى از چنین گریزهایى است . پرداختن به امورى چون اعتیاد و مواد مخدر، استعمال مشروبات الکلى ، ظاهرسازى هاى تقلیدى بیهوده مانند پوشیدن لباس و آرایش موى سر و صورت و نیز روى آوردن به فیلم هاى مبتذل و گمراه کننده و پناه آوردن به ماهواره و شبکه هاى مهلک اینترنت و شنیدن موسیقى هاى غفلت زا و غیر مشروع همه و همه ناشى از همین خستگى روحى و دغدغه هاى درونى است و گاه این نگرانى ها آن قدر بر جان انسان فشار مى آورد که خود را در بن بست مى بیند و موارد فوق را نیز پاسخگوى آرامش (کاذب ) خود نمى بیند. از این رو به کار خطرناکترى چون خودکشى دست مى زند.
3. امراض عصبى و جسمى
از جمله عوارض سوء نگرانى ها، امراض و کسالت هاى خطرناک عصبى و جسمى است که بر انسانهاى ناراحت عارض مى شود، امروزه ریشه بسیارى از سرطان ها و هم چنین ناراحتى ها و دردهاى عصبى و استخوانى را ناراحتى ها و نگرانى هاى روحى معرفى مى کنند.
روانشناسان و اطباى نامور در این زمینه اظهارات و تشخیص هایى دارند که موید این نکته است .
4. انزوا و گوشه گیرى
انسان نگران و مضطرب ، ریشه بسیارى از عوامل ناراحتى خود را جامعه و عمل انسان ها مى داند و از درمان هاى ظاهرى نیز مایوس شده و از مردم و جامعه فاصله مى گیرد و رهبانیت و زندگى فردى و به دور از اجتماع را بر مى گزیند - که این نیز براى بشر و اجتماع بسیار خطرناک است - از این رو، اسلام آن را نهى کرده است و پیامبر با تعبیر: ((لا رهبانیه فى الاسلام (51) ، در مکتب اسلام رهبانیت (جایز) نیست )). مسلمانان را از روى آوردن به چنین مرامى دور ساخته است .
منبع:
http://www.ghadeer.org/index.html