امام (علیه السلام ) پس از بیان عناوین چهارگانه شاخه هاى هر یک از دعائم ایمان ، به چگونگى ارتباط آنها با آن پایه پرداخته که در حکم برهان ، استدلال و توضیح است :
صبر مقوله اى است که عواملى در ایجاد، تحقق و دوام آن موثرند، که در حدیث به آنها اشاره شده است .
1. شوق : با توجه به این که اشتیاق و عشق و رغبت به یک چیز، انسان را براى نیل به آن دعوت مى کند و در پیمودن راه وصول به معشوق و محبوب و هموار کردن راه و رفع موانع لازم است و در این مسیر نیاز به تحمل مشقات و صبر و بردبارى و نفس ستیزى مى باشد، عامل شوق ، به انسان نیروى صبر و تحمل مى بخشد، از این رو لازم است انسان در مسیر کسب ایمان و نخستین پایه آن (صبر) عشق و شوق به بهشت را در خود فراهم کند که امام على (علیه السلام ) مى فرماید:
فمن اشتاق الى الجنه سلا عن الشهوات ،
پس کسى که مشتاق بهشت باشد شهوات نفسانى را ترک کند.
2. اشفاق : یکى دیگر از عوامل تحقق صبر، ترس از جهنم است . در جاى خود ثابت شده که دو چیز در تربیت موثر است : یکى تشویق و دیگرى انذار و ترساندن . در این قسمت امام (علیه السلام ) به عامل دوم اشاره کرده و مى فرماید:
و من اءشفق من النار رجع عن المحرمات (اجتنب المحرمات - نهج )
و کسى که از آتش دوزخ بترسد، از محرمات اعراض مى نماید.
بنابراین ، لازم است انسان نسبت به عذاب آخرت و جهنم ، مطالعات و شناختى پیدا کند که در سایه آگاهى از مجازات هاى الهى ، در قبال معاصى و گناهان تحمل و صبر را پیشه خود سازد همان گونه که مطالعه نعمت هاى الهى در بهشت به انسان صبر و تحمل در ترک شهوات و انجام وظایف و تکالیف دینى عطا مى کند.
3. زهد: یکى از امورى که موجب گمراهى و تباهى انسان را فراهم مى آورد، رسیدن به اهداف دنیایى و لذات این عالم است ، که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:
حب الدنیا راءس کل خطیئه (103)
دوستى دنیا و مظاهر آن ، ریشه همه خطاها و تباهى هاست .
بر این اساس ،، زهد و بى رغبتى به دنیا یکى از عوامل حفظ انسان از گمراهى و فساد است . از این رو، امیر مؤ منان (علیه السلام ) زهد را یکى دیگر از عوامل تحقق صبر معرفى کرده و مى فرماید:
و من زهد فى الدنیا هانت علیه المصائب (استبان بالمصیبات - نهج )
و کسى که در دنیا بى رغبت باشد، مصائب بر او آسان مى شود.
ضمن این که بى رغبتى و عدم دلبستگى به دنیا انسان را از گناهان زیادى باز مى دارد و هر گونه ضرر و مصیبتى که بر انسان وارد مى شود، صبر و تحمل او را افزون مى کند، عدم رسیدن به نعمت هاى دنیا و نیز مصائب و امورى که از جانب حق تعالى به عنوان آزمایش الهى به انسان روى مى آورد، آزمایش شونده را صبر و بردبارى عطا مى کند.
4. ترقب : یکى از نگرانى هاى روحى انسان ، اندیشه مرگ است و انسانى که فاقد ایمان مذهبى است دچار هیجان هاى شدید روحى و فکرى مى شود تا آن جا که گاه دست به خودکشى مى زند - که در بحث هاى گذشته به این موضوع پرداخته شد - اما انسانى که در فرهنگ خداپرستى و ایمان مذهبى تربیت شده ، نه تنها مرگ به کامش تلخ نخواهد بود که در انتظار چنین سیرى از عالم پست به عالم نورانى آخرت و وصول الى الله است و انسان با این بینش و نگرش ، در انجام کارهاى خیر - که توشه آخرت است - پیشقدم مى شود و با شتاب تمام به انجام کارهاى خداپسند و اعمال صالح اقدام مى کند. از این رو، امام (علیه السلام ) مى فرماید:
و من راقب الموت سارع الى الخیرات ،
و کسى که منتظر مرگ باشد، به سوى خیرات مى شتابد.
به جاست در ذیل این فراز از کلام امام (علیه السلام ) ذکر شود که با بالا رفتن درجه ایمان از راه اشتیاق به بهشت ، مؤ من به مقامى مى رسد که بهشت مشتاق او مى شود و در روایات زیادى نیز به آن اشاره شده است که بهشت مشتاق ملاقات و ورود گروهى از اصحاب ممتاز رسول خدا صلى الله علیه و آله مى باشد مانند سخن پیامبر که فرمود:
الجنه تشتاق الیک یا على ، الى عمار و سلمان و ابى ذر و المقداد(104)
که بر اساس این روایت ، پنج نفر مورد اشتیاق بهشت واقع شده اند و بهشتى که همه آرزوى دیدار و رفتن به آن را دارند، مشتاق ملاقات این بزرگواران است و روشن است چنین افرادى هرگز از مرگ نیز ترس به دل راه نمى دهند، بلکه مشتاق به این دروازه همیشگى و لقاء الله هستند.
ب ) شاخه هاى یقین
امام (علیه السلام ) به همان شیوه اى که در شاخه هاى صبر به معرفى آنها و سپس ثمرات و محصول ارزشمند هر یک پرداخت در این پایه (یقین ) نیز به شاخه ها و محصول آن پرداخته است و مى فرماید:
و الیقین على اءربع شعب : على تبصره الفطنه و تاءول الحکمه و موعظه العبره و سنه الاولین .
شاخه ها و به بیان دیگر، مواد تشکیل دهنده دومین پایه ایمان (یقین ) چهار چیز است :
1. فطانت و زیرکى را وسیله بصیرت و بینایى قرار دادن ،
2. کشف حکمت با تدبر،
3. عبرت گرفتن از امور،
4. شناخت روش پیشینیان .
همان گونه که عواملى در تحقق صبر دخیل بودند، در تحقق یقین نیز عواملى دخیلند که شرایط ایجادى آن به شمار مى آیند و امام (علیه السلام ) به چگونگى ایجاد یقین به هر یک از امور فوق پرداخته و مى فرماید:
فمن تبصر فى الفطنه تبینت له الحکمه ،
کسى که فطانت و زیرکى را وسیله بصیرت و بینایى قرار داد، حکمت را مى شناسد.
و من تبینت له الحکمه عرف العبره ،
و کسى که حکمت را به واسطه تدبر کشف کرد، عبرت را مى شناسد.
و من عرف العبره عرف السنه ،
و کسى که عبرت را شناخت ، روش پیشینیان را مى شناسد.
و من عرف السنه فکاءنما مع الاولین ...
و کسى که روش پیشینیان را شناخت ، گویا با آنان بوده و راه یافته به آن طریقى که پایدارترین راه هاست و نظر کرده به آن کسانى که نجات یافته اند که به چه وسیله اى نجات یافته اند و به آن کسانى که هلاک شده ، چرا هلاک گردیده اند، و همانا خدا هر کسى را هلاک کرده به سبب معصیتش هلاک نموده و هر که را نجات داد به واسطه طاعتش بوده است .
شایان ذکر است اگر ایمان بر اساس علم و یقین و باور استوار باشد، ایمانى ثابت و پابرجا خواهد بود که از آن به ایمان ((آگاهانه )) تعبیر مى شود و چهار عنصر بالا هم در ایجاد ایمان موثر است ، هم در ایمان آگاهانه و در قرآن از چنین کسانى به ((متوسمین )) تعبیر شده است ، یعنى افرادى که اسرار جهان خلقت و حکمت عالى خداوند متعال را مورد توجه قرار داده و از آن عبرت مى گیرند.
اینان ، هوشیاران و اندیشمندانند که از فراست و بینش بالایى برخوردارند و با ((نور الهى )) به مسائل و حقایق عالم هستى مى نگرند.
طبق روایاتى که از امام على و امام صادق (علیهما السلام ) وارد شده ، منظور و مصداق ((متوسمین )) پیامبر گرامى و امامان معصوم (علیهم السلام )(105) مى باشند.
امام باقر (علیه السلام ) فرمود:
کان سلمان من المتوسمین .(106)
سلمان فارسى از افراد بافراست ، هوشیار و نزدیک به پیامبر و امامان (علیهم السلام ) بود.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در شاءن و منزلت و فراست اهل ایمان مى فرماید:
احذروا فراسة المؤ من فانه ینظر بنور الله و ینطق بتوفیق الله (107)
بترسید از زیرکى و تیزهوشى مؤ من (و با او برخوردى درست و حکیمانه داشته باشید)، زیرا مؤ من با نور الهى - که در سایه ایمان قلبش را پرتوافشانى کرده - مى نگرد و با غایت توفیق الهى سخن مى گوید.
امام هشتم على بن موسى الرضا (علیه السلام ) فراست و هوشیارى مؤ من را متناسب با درجه ایمان وى دانسته و مى فرماید:
فما من مؤ من الا و له فراسه ینظر بنور الله على قدر ایمانه (108)
هیچ مؤ منى نیست مگر این که از فراست و هوشیارى خاصى بهره مند است که با نور الهى (به مسایل ) مى نگرد و این نگرش و تیزبینى ، متناسب با درجه ایمان اوست .
ج ) شاخه هاى عدل
و العدل على اءربع شعب : غائص الفهم و غور العلم و زهرة الحکم و رساخه الحلم .
شاخه هاى عدل عبارتند از:
1. فهم عمیق و کنجکاو و رسا،
2. علم کثیر و دانشى عمیق ،
3. حکم واضحه و شکوفا و درست ،
4. حلم وسیع و پایدار.
شارحان نهج البلاغه عدالت را به خوددارى از شهوترانى و ترک ظلم و به حق حکم کردن در میان مردم و رعایت انصاف و حفظ حقوق دیگران معنا کرده اند که لازمه چنین عدلى امور چهارگانه فوق است که مجموعا یکى از پایه هاى تحقق ایمان به شمار مى آید. سپس امام (علیه السلام ) به ثمرات هر یک از این امور مى پردازد و مى فرماید:
فمن فهم علم غور العلم ، و من علم غور العلم صدر عن شرائع الحکم ، و من حلم لم یفرط فى امره و عاش فى الناس حمیدا،
هر کس فهم دارد، دانشى موشکاف به دست آورد، و هر کس دانشى موشکاف به دست آرد، از سرچشمه احکام درست سرشار باشد، و هر کس حلم ورزد، در کار خود کوتاهى نکند و در میان مردم ستوده زندگى کند.
د) شاخه هاى جهاد
امام (علیه السلام ) رکن و پایه چهارم ایمان را ((جهاد)) معرفى کرده و براى آن نیز چهار عنصر تشکیل دهنده ارائه فرموده است :
1. امر به معروف ،
2. نهى از منکر،
3. صدق و وفا در میدان هاى مبارزه و نبرد،
4. از میان برداشتن مردمان فاسق و فاسد.
در این بیان ، امام (علیه السلام ) توهم انحصار جهاد در جنگ با شمشیر را برطرف کرده و آن را به معناى وسیع گرفته و نمونه ها و مصادیق بارز آن را در چهار جمله آورده است که هم جهاد با دشمن خارجى را گوشزد کرده و هم جهاد با دشمن درون (نفس ) و هم چنین جهاد با شیطان که همه از مصادیق آیات زیر هستند که مى فرماید:
و جاهدوا فى الله حق جهاده (109)
و جاهدوا باموالهم و اءنفسهم فى سبیل الله (110)
ان الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا باموالهم و اءنفسهم فى سبیل الله (111)
همان گونه که قبلا بیان شد بر اساس سخن شارحان نهج البلاغه ، جهاد در کلام امام (علیه السلام ) یکى دیگر از اصول کلیدى فضایل اخلاقى (شجاعت ) است و موارد چهارگانه عناصر جهاد در عمل ، مستلزم قوت قلب و شجاعت مى باشند. اما ثمرات این عناصر:
- هر کس امر به معروف کند، پشت مؤ منان را نیرومند ساخته است .
- هر کس نهى از منکر کند، بینى منافقان را به خاک مالیده است .
- هر کس در میدان هاى مبارزه به راه صدق و وفا رود، هر چه بر عهده اوست انجام داده است .
- هر کس فاسقان را از میان بردارد و براى خدا خشم آرد، خدا براى او خشم آرد و روز قیامت خشنودش سازد.
دوم : تثبیت و تقویت پایه هاى ایمان
در قرآن مجید و روایات ، درباره تثبیت ، تقویت و حفظ ایمان ، سفارش ها و توصیه هاى فراوان و سودمندى شده است که اهم آنها محورهاى زیر است :
1. ارتباط مستمر با خداى بزرگ ،
2. رعایت دقیق آداب خوردنى ها و آشامیدنى ها،
3. دقت لازم در کسب و تجارت و امر معیشت ،
4. انتخاب هم نشین مناسب ،
5. انفاق کردن و صدقه دادن و رسیدگى به محرومان ،
6. تلاش و کوشش پیوسته در بالا بردن درجه ایمان و فضایل اخلاقى که به ترتیب ، آیاتى از قرآن درباره موارد فوق آورده مى شود:
1. ارتباط با خدا
یا اءیها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا(112)
اى کسانى که ایمان آورده اید! خدا را بسیار یاد کنید.
یا ایها الذین آمنوا اذکروا نعمه الله علیکم (113)
اى کسانى که ایمان آورده اید! نعمت خدا را بر خود به یاد آورید.
یا اءیها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوة ان الله مع الصابرین ممم (114)
اى افرادى که ایمان آورده اید! از صبر (و استقامت ) و نماز، کمک بگیرید، (زیرا) خداوند با صابران است .
2 و 3. اجتناب از حرام خوارى
یا ایها الذین آمنوا کلوا من طیبات ما رزقناکم و اشکروا لله .(115)
اى کسانى که ایمان آورده اید! از نعمت هاى پاکیزه اى که به شما روزى داده ایم بخورید و شکر خدا را به جا آورید.
یا ایها الذین آمنوا لا تاءکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا اءن تکون تجاره عن تراض منکم .(116)
اى کسانى که ایمان آورده اید! اموال یکدیگر را به باطل (و از راه نامشروع ) نخورید، مگر این که تجارتى با رضایت شما انجام گیرد.
یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ذروا ما بقى من الربا ان کنتم مؤ منین .(117)
اى کسانى که ایمان آورده اید! از (مخالفت فرمان ) خدا بپرهیزید، و آنچه از (مطالبات ) ربا باقى مانده ، رها کنید، اگر ایمان دارید.
4. مصاحبت با نیکان و صالحان
یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین .(118)
اى کسانى که ایمان آورده اید! از (مخالفت فرمان ) خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.
(و الذین لا یشهدون الزور(119) )
مؤ منان و عباد الرحمن در مجالس باطل و بیهوده حضور پیدا نمى کنند.
5. انفاق و صدقه
یا ایها الذین آمنوا اءنفقوا من طیبات ما کسبتم و مما اءخرجنا لکم من الارض .ممم (120)
اى کسانى که ایمان آورده اید! از قسمت هاى پاکیزه اموالى که (از طریق تجارت ) به دست آورده اید و از آنچه از زمین براى شما خارج ساخته ایم (از منابع و معادن و درختان و گیاهان ) انفاق کنید.
آمنوا بالله و رسوله و اءنفقوا مما جعلکم مستخلفین فیه فالذین آمنوا منکم و اءنفقوا لهم اءجر کبیر.(121)
به خدا و رسولش ایمان بیاورید و از آنچه شما را جانشین و نماینده (خود) در آن قرار داده انفاق کنید، (زیرا) کسانى که از شما ایمان بیاورند و انفاق کنند، اجر بزرگى دارند.
6. تلاش در بالا بردن درجه ایمان
یا اءیها الذین آمَنوا آمِنوا بالله و رسوله و الکتاب الذى نزل على رسوله و الکتاب الذى اءنزل من قبل .(122)
اى کسانى که ایمان آورده اید! به خدا و پیامبرش و کتابى که بر او نازل کرده و کتاب هایى که پیش از این فرستاده است ، ایمان بیاورید.
انما المؤ منون الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا و على ربهم یتوکلون .(123)
مؤ منان تنها کسانى هستند که هر وقت نام خدا برده مى شود قلبشان جلا پیدا مى کند (و آنها همیشه در مسیر تکامل پیش مى روند و لحظه اى آرام ندارند) آیات خدا که برایشان خوانده شود بر ایمانشان افزوده مى شود و بر پروردگارشان تکیه نمودند.
بدیهى است که همه این امور - که در روند حفظ ایمان و تقویت و تثبیت بیش از پیش آن موثر است - در سایه صبر و مقاومت است . از این رو، خداوند در آیه فوق مؤ منان را سفارش مى کند که از ((صبر)) مدد بگیرید، هم چنین پرهیز از نافرمانى خدا و رعایت تقوا در حفظ ایمان نقش به سزایى دارد.
فصل چهارم : اوصاف و نشانه هاى اهل ایمان
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله :
لا یقبل ایمان بلا عمل و لا عمل بلا ایمان .
ایمان بى عمل و عمل بى ایمان پذیرفته نیست .
نهج الفصاحه ، ح 2553.
یکى از اساسى ترین مباحث ایمان ، بحث نشانه ها و اوصاف مؤ منان در قرآن و دیگر متون دینى است .
از فواید و آثار گران بهاى این بحث ، آشنایى بندگان خدا با خصایل ارزنده اهل ایمان است تا با کسب و به کار بستن آنها، خود را به جرگه نورانى مؤ منان وارد نموده و سعادت دنیا و آخرت را نصیب خود نمایند و از این راه به فضاى نورانى عرش الهى راه یابند.
در قرآن و روایات اسلامى ، درباره مؤ منان و اوصاف اهل ایمان تعبیرات بسیار ارزشمندى به چشم مى خورد که پراکندگى آنها موجب تقلیل کارایى آنها شده که در این اثر در حد توان به جمع آورى آن اقدام شده است که در پنج بخش زیر ارائه مى گردد:
1. رابطه مؤ منان با خدا،
2. رابطه مؤ منان با خویشتن ،
3. رابطه مؤ منان با خویشان و خانواده ،
4. رابطه مؤ منان با مردم ،
5. رابطه مؤ منان با موجودات و عالم طبیعت ،
رابطه مؤ منان با خدا
توحید خالص
محور دعوت انبیا (علیهم السلام ) تفکر و اندیشه هاى توحیدى است . آنان اسوه موحدان و یکتاپرستان در تاریخ بشر هستند. این منزلت والا براى آن است که آنان نه تنها خود عمیقا به توحید یقین داشتند و زندگى خویش را بر پایه آن استوار ساخته بودند، بلکه با تمام توان سعى در ترویج و گسترش آن داشتند.
قرآن کریم درباره هیچ مسئله اى به اندازه توحید و یکتاپرستى سخن نگفته است ، در معرفى عبادالرحمن (مؤ منان واقعى ) یکى از نشانه هاى آنان را توحید خالص و دورى از هر گونه شرک و دوگانه پرستى معرفى کرده است که نور توحید سراسر قلب آنها و زندگى فردى و اجتماعیشان را روشن ساخته و تیرگى و ظلمت شرک از آسمان فکر و روح آنان به کلى رخت بربسته است :
والذین لا یدعون مع الله الها آخر.(124)
آنها کسانى هستند که معبود دیگرى را با خداوند نمى خوانند.
ابراهیم (علیه السلام )، اسوه توحید و خدامحورى
ابراهیم (علیه السلام ) دومین پیامبر صاحب عزم و داراى آیین و شریعت جهانى و از نسل حضرت نوح (علیه السلام ) است ، او بر اساس آیه 125 سوره نساء به خلیل الله ملقب گشته است ((و اتخذ الله ابراهیم خلیلا))(125)
آیات متعددى در قرآن ، متضمن ستایش و تمجید از شخصیت والاى حضرت ابراهیم (علیه السلام ) است که از بارزترین اوصاف او خداپرستى است . قرآن کریم مى فرماید:
ان ابراهیم کان اءمة قانتا لله حنیفا و لم یک من المشرکین شاکرا لاءنعمه اجتباه و هداه الى صراط مستقیم .(126)
به راستى ابراهیم ، پیشواى مطیع خدا و حق گرا بوده و از مشرکان نبود و نعمت هاى او را شکرگزار بود، خدا او را برگزید و به راهى راست هدایتش کرد.
با دقت در مضمون آیات احتجاج ابراهیم با نمرود، مجادله او با خورشیدپرستان ، گفت و گو با پدر و راز و نیاز با خدا و...، بیانگر خدامحورى آن شخصیت بزرگ است .
پس از محاجه با ستاره پرستان مى گوید:
انى وجهت وجهى للذى فطر السموات و الارض حنیفا و ما اءنا من المشرکین ممم (127)
من روى خود را به سوى کسى کردم که آسمان ها و زمین را آفریده ، من در ایمان خود خالصم ، و از مشرکان نیستم .
احادیث
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
اءفضل الایمان اءن تعلم اءن الله معک حیثما کنت .(128)
بهترین اقسام ایمان آن است که بدانى هر جا هستى خدا با توست .
از على (علیه السلام ) است که فرمود:
عظم الخالق فى اءنفسهم فصغر ما دونه فى اءعینهم .(129)
خداوند در نظر آنان بزرگ و غیر او کوچک است .
امام زین العابدین (علیه السلام ) فرمود:
المؤ من یصمت لیسلم ... و لا یعمل شیئا من الخیر ریاء.(130)
مؤ من سکوتش براى حفظ و سلامت دینش است ... و هیچ کار نیکى را بر اساس ریا و خودنمایى انجام نمى دهد.
از صفوان جمال نقل شده که گفت : از امام صادق (علیه السلام ) شنیدم که مى فرمود:
ان المؤ من یخشع له کل شى ء. ثم قال : اذا کان مخلصا لله قلبه اءخاف الله منه کل شى ء حتى هوام الارض و سباعها و طیر السماء.(131)
همه چیز در برابر مؤ من خاضع و تسلیم است . سپس فرمود: مؤ من تا وقتى قلبش منور به نور اخلاص و عشق الهى است داراى ابهتى است که همه چیز از او مى ترسند حتى شیران زمین و درندگان آن و پرندگان آسمان .
یقین و دورى از شک و تزلزل
یقین یکى از ارکان و عوامل تحقق ایمان به شمار مى آید که در حدیث دعائم از امیر مؤ منان على (علیه السلام ) به آن اشاره شده و شاخه هاى یقین نیز معرفى گردیده است که لازمه این نشانه ایمان ، دورى از هر گونه شک و تزلزل است . قرآن مجید مى فرماید:
انما المؤ منون الذین آمَنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا.(132)
مؤ منان واقعى کسانى هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده سپس هرگز شک و تردیدى به خود راه نداده اند.
امیر مؤ منان نیز با تعبیر زیباى زیر به این معنا اشاره فرموده است :
فمن علامه اءحدهم اءنک ترى له قوه فى دین و حزما فى لین و ایمانا فى یقین .ممم (133)
از نشانه هاى ایمان آنان این است که : در امر دین قوى و متصلب و در نرمش دوراندیش ، داراى ایمانى در حد یقین مى باشند.
و نیز مى فرماید:
...فهم و الجنه کمن قد رآها فهم منعمون و هم و النار کمن قد رآها فیها معذبون ...ممم (134)
... ایشان (مؤ منان ) هم چون کسانى اند که بهشت را مى بینند و در آن از نعمت هایش بهره مند مى باشند و نیز به سان کسانى هستند که جهنم را مى بینند که چگونه در آن عذاب مى کشند.
جوانى که پیامبر صلى الله علیه و آله ایمان و یقین او را تایید کرد
آن روز صبح که هوا هنوز تاریک بود، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به دیدار اصحاب صفه آمد و نگاهى به اصحاب انداخت ، در آن میان چشمش به جوانى افتاد که حالت غیر عادى داشت ، تلو تلو مى خورد، چشم هایش در کاسه سر فرو رفته بود، رنگش زرد و غیر عادى مى نمود.
پیامبر به او فرمود: ((کیف اصبحت ، چگونه صبح کردى تو؟))
جوان پاسخ داد: ((اصبحت موقنا یا رسول الله ، صبح کردم در حالى که اهل یقین هستم .))، (آنچه را که شما از راه گوش یا زبان به ما فرموده اید، من از راه بصیرت مى بینم ).
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله خواست مقدارى حرف از او بشنوند فرمود: ما علامه یقینک ؟ هر چیزى علامتى دارد و تو که ادعا مى کنى اهل یقین هستى ، علامت یقین تو چیست ؟ عرض کرد: علامتش این است که روزها مرا تشنه و شب ها بى خواب نگه مى دارد! (این روزه هاى روز و شب زنده دارى هاى شب و بى خوابى ها، علامت یقین من است ، حالت یقین در من نمى گذارد که شب را سر به بستر بگذارم و حتى یک روز را افطار کنم و روزه نباشم .)
حضرت فرمود: این کافى نیست ، بیشتر بگو.
عرض کرد: یا رسول الله ! من الان در این دنیا هستم ، اما در واقع آن دنیا را مى بینم و صداهاى آن را مى شنوم ، صداى اهل بهشت را در بهشت ، صداى اهل جهنم را در جهنم ! یا رسول الله ! اگر به من اجازه بدهید، اصحاب شما را یک به یک معرفى مى کنم که کدام بهشتى و کدام جهنمى است !
حضرت فرمود: نه ، سکوت ! سپس فرمود: اى جوان ! آرزویت چیست ؟ عرض کرد: یا رسول الله ! شهادت ، شهادت در راه خدا!(135)
آن گاه رسول خدا فرمود:
هذا عبد قد نور الله قلبه ، قد اءبصر فاءلزم .
این ، بنده اى است که خداوند قلبش را (به نور ایمان ) نورانى کرده و او بصیر و بینا گشته و به معتقداتش این چنین سخت پاى بند گردیده است .
پس از درخواست دعا از پیامبر صلى الله علیه و آله براى شهادت در راه خدا، پیامبر درباره او دعا کردند و در روز هشتم به شهادت رسید.
حب الهى و عشق به خدا
بر اساس معارف قرآنى در روایات اسلامى ، باید محبت خدا را اصل و محور در همه امور قرار داد و سایر محبت ها سایه و تابع آن است . در منابع معتبر اسلامى و شیعى بابى را به عنوان ((حب فى الله و بغض فى الله )) قرار داده اند.
خداوند متعال ، تنها مصداق حقیقى محبت است و دوست داشتن دیگران نیز در راستاى محبت خداوند است . محبت به پیامبران الهى ، امامان ، دانشمندان ، رهبران ، پرهیزکاران و خویشاوندان ، همه در راستاى محبت خداوند است ، از این رو در قرآن مجید از نشانه هاى انسان کامل (مؤ من ) عشق و محبت خدا به شمار آمده است :
((و الذین آمنوا اءشد حبا لله ))(136)
آنان که ایمان آورده اند، کمال محبت را به خدا دارند.
و آن گاه که خداوند از قومى زبده و نمونه نام مى برد، از نشانه هاى آنان محبت به خدا را بر مى شمارد:
((...یحبهم و یحبونه ))(137)
خداوند آنها را دوست مى دارد و آنان نیز خداوند را دوست مى دارند.
منبع:
http://www.ghadeer.org/index.html