»» زیارتنامه امام محمد باقر
زیارتنامه امام محمد باقر
ای آقایان من ای فرزندان رسول خدا بنده شما و کنیززاده خوار و ناتوان در مقابل علو و مرتبه شما و معترف به حق شما آمده ام نزد شما در حال پناهندگی به قصد حرم مقدس شما و نزدیکی به مقام شامخ شما متوسل به سوی خدای تعالی به وسیله شما آیا داخل شوم ای مولایم آیا داخل شوم ای دوستان خدا آیا درآیم ای فرشتگان خدا که در گرد و اطراف این حرمید و مقیم این زیارتگاه خدا بزرگتر است بسیار و حمد برای خداست فراوان و منزه است خدا صبح و شام و حمد از آن خداست یکتا بی نیاز بزرگوار یگانه با تفضل پر منت احسان بخش پر مهر که منت نهاد به بخشش خود و آسان نمود زیارت آقایان مرا به احسانش و مگردانید مرا از زیارتشان ممنوع بلکه بخشش نمود و احسان کرد درود بر شما امامان هدایت درود بر شما اهل تقوی درود بر شما ای حجت های اهل دنیا درود بر شما ای عدالت گستران در میان مردم درود بر شما ای اهل صفا درود بر شما خاندان رسول خدا درود بر شما اهل نجوی گواهم که شما تبلیغ کردید و نصیحت نمودید صبر کردید درباره خدا و تکذیب شدید و با شما بدرفتاری شد و گذشت می کردید و گواهم که شما از امامان راهبر و راه یافته اید و فرمان بردن شما واجب است و گفتار شما راست است و شما به حق دعوت کردید پس گوش ندادند و فرمان دادید پس اطاعت نکردند و شما ستون های دین و پایه های زمین هستید و همیشه زیر نظر خدا بودید درمی آورد شما را از پشت های هر پدر پاک و و نقل می کرد شما را از رحمهای پاکیزه چرکین نکرد شما را دوران جاهلیت عمیق و دچار فتنه و هوس نشدید پاکید و پاک است بنیاد شما منت نهاد بر وجود شما بر ما جزابخش روز جزا و نهاده شما را در خانه هایی که خدا اجازه داده فرازی گیرند و نامش در آنها برده شود و صلوات ما بر شما رحمت برای ما و کفاره گناهانمان ساخته زیرا شما را خدا به سود ما انتخاب کرده و پاکیزه گردانید آفرینش ما را بدانچه منت نهاده بر ما از پیروی دوستی شما و ما در پیشگاه خدا از نامبردگان به دانش شما معترفیم به تصدیق به شما و این مقام کسی است که اسراف نموده و خطا کرده و مستمند شده و اقرار دارد بر آنچه جنایت کرده و بدین مقام خود امید اخلاص دارد و نجات دهد او را بوسیله شما و نجات دهد هلاکان را از نابودی باشید برای من شفیع که من به شما رو آوردم هنگامیکه روگردانیدند از شما اهل دنیا و آیات خدا را مسخره گرفتند و بزرگی به آنها ورزیدند ای کسیکه او برپاست و سهو و خطا ندارد و همیشگی است بازی گری ندارد و محیط بر هر چیز است منت برای توست به توفیقی که دادی به من و شناخت عقیده ایکه پشت کردند بدان بندگانت و از نادانی به آن و سبک شمردند حقش و میل به سوی دیگری کردند می باشد منت از تو به من با مردمیکه امتیازشان دادی بدانچه مخصوص کردی مرا بدان سپاس خدای را چونکه من هستم نزد تو در مقام خود یاد شده و نوشته شده محرومم نکن از آنچه امیدوارم و نومیدم مساز درباره آنچه خواستم به احترام حضرت محمد و خاندان پاکش و رحمت خدا بر محمد و آل محمد درود بر شما ای امامان رهبر و رحمت خدا و برکات او وداع کنم با شما و به خدا می سپارم و به شما سلام دهم ایمان داریم به خدا و به رسول و به آنچه شما آوردید و رهنمایی کردید به آن خدایا بنویس ما را از گواهان
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م- ح ( چهارشنبه 86/9/28 :: ساعت 1:26 صبح )
»» زیارتنامه امام محمد تقی
زیارتنامه
درود بر تو ای ولی خدا درود بر تو ای حجت خدا درود بر تو ای نور خدا درتاریکیهای زمین درود بر تو ای فرزند رسول خدا درود بر تو و بر پدران تو درود بر تو و بر فرزندان تو درود بر تو و بر دوستان تو گواهم به اینکه تو به راستی به پا داشتی نماز را و اداء کردی زکوة را و امر به معروف نمودی و نهی از منکر نمودی و تلاوت کردی قرآن را آنچه سزاوار آن بود و جهاد کردی در راه خدا حق جهاد را و صبر کردی بر آزار مردم در زمینه او تا آخر عمرت آدم تو را زیارت کنان و شناسا به حق تو و دوستار دوستانت و دشمنم با دشمنانت شفیع من باش نزد پروردگارت رحم کن بر آنکه بد کرده و دست به جرم زده و بیچاره شده و اعتراف کرده اگر من بد بنده ای هستم پس تو چه پروردگار خوبی هستی بزرگ است گناه از بنده ات پس باید خوب باشد گذشت از نزد تو ای کریم.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م- ح ( چهارشنبه 86/9/28 :: ساعت 1:25 صبح )
»» سلامی چو بوی خوش آشنایی
پسرم گوشی آیفون را گذاشت سر جایش گفت: « بابا با شما کار دارند.»
همسایه.شمالی است و مدرس حوزه.
- ...فردا شب؛ شب شهات امام باقر(ع) روضه داریم. ایشالله تشریف بیارید. یه آبگوشت هم در خدمتتان هستیم.
...حاج آقا چند حدیث از امام باقر (ع) خواند. یکی این بود که یک روز جابر از امام می خواهد که چیزی بفرماید و بر علم او اضافه کند. (ظاهرا به دلیل مسافرتی قرار بوده از هم جدا بشوند). امام به او می فرماید هجده سال کم نیست؟ (هجده سال با من بودن و شنیدن کم نیست؟) جابر در جواب می گوید: « دریای علم شما آن قدر عمیق است که کسی نمی تواند به عمق آن دست یابد...»
امام می فرماید: «به شیعیان ما سلام برسان...»
این را که گفت یخ کردم. نزدیک بود گریه ام بگیرد.
«...بین ما و خدا هیچ قوم و خویشی نیست. با عمل هر کسی می تواند به خدا نزدیک شود...»
چند تا دیگر از همسایه ها هم آمده بودند. آبگوشت و دوغ و نان سنگک. سفره ی بی منّت نذری، هم عجب صفایی دارد!
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ( سه شنبه 86/9/27 :: ساعت 11:36 صبح )
»» تسلیت
شهادت امام محمد باقر (ع) را تسلیت عرض می کنیم.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م- ح ( سه شنبه 86/9/27 :: ساعت 12:0 صبح )
»» تولد و کودکی حضرت محمد(ص)
تولد و کودکی
بیش از هزار و چهار صد سال پیش در روز 17 ربیع الاول ( برابر 25آوریل 570میلادی ) کودکی در شهر مکه چشم به جهان گشود. پدرش عبد الله در بازگشت از شام در شهر یثرب ( مدینه ) چشم از جهان فروبست و به دیدار کودکش ( محمد ) نایل نشد. زن عبد الله ، مادر " محمد " آمنه دختر وهب بن عبد مناف بود. برابر رسم خانواده های بزرگ مکه " آمنه " پسر عزیزش ، محمد را به دایه ای به نام حلیمه سپرد تا در بیابان گسترده و پاک و دور از آلودگیهای شهر پرورش یابد .
" حلیمه " زن پاک سرشت مهربان به این کودک نازنین که قدمش در آن قبیله مایه خیر و برکت و افزونی شده بود ، دلبستگی زیادی پیدا کرده بود و لحظه ای از پرستاری او غفلت نمی کرد. کسی نمی دانست این کودک یتیم که دایه های دیگر از گرفتنش پرهیز داشتند ، روزی و روزگاری پیامبر رحمت خواهد شد و نام بلندش تا پایان روزگار با عظمت و بزرگی بر زبان میلیونها نفر مسلمان جهان و بر مأذنه ها با صدای بلند برده خواهد شد ، و مایه افتخار جهان و جهانیان خواهد بود .
" حلیمه " بر اثر علاقه و اصرار مادرش ، آمنه ، محمد را که به سن پنج سالگی رسیده بود به مکه باز گردانید . دو سال بعد که " آمنه " برای دیدار پدر و مادر و آرامگاه شوهرش عبد الله به مدینه رفت ، فرزند دلبندش را نیز همراه برد . پس از یک ماه ، آمنه با کودکش به مکه برگشت ، اما دربین راه ، در محلی بنام " ابواء " جان به جان آفرین تسلیم کرد ، و محمد در سن شش سالگی از پدر و مادر هر دو یتیم شد و رنج یتیمی در روح و جان لطیفش دو چندان اثر کرد . سپس زنی به نام ام ایمن این کودک یتیم ، این نوگل پژمرده باغ زندگی را همراه خود به مکه برد . این خواست خدا بود که این کودک در آغاز زندگی از پدر و مادر جدا شود ، تا رنجهای تلخ و جانکاه زندگی را در سرآغاز زندگانی بچشد و در بوته آزمایش قرار گیرد ، تا در آینده ، رنجهای انسانیت را به واقع لمس کند و حال محرومان را نیک دریابد . از آن زمان در دامان پدر بزرگش " عبد المطلب " پرورش یافت . " عبد المطلب " نسبت به نوه والاتبار و بزرگ منش خود که آثار بزرگی در پیشانی تابناکش ظاهر بود ، مهربانی عمیقی نشان می داد . دو سال بعد بر اثر درگذشت عبد المطلب ، " محمد " از سرپرستی پدر بزرگ نیز محروم شد . نگرانی " عبد المطلب " در واپسین دم زندگی بخاطر فرزند زاده عزیزش محمد بود . به ناچار " محمد " در سن هشت سالگی به خانه عموی خویش ( ابو طالب ) رفت و تحت سرپرستی عمش قرار گرفت . " ابوطالب " پدر " علی " بود .
ابو طالب تا آخرین لحظه های عمرش ، یعنی تا چهل و چند سال با نهایت لطف و مهربانی ، از برادرزاده عزیزش پرستاری و حمایت کرد . حتی در سخت ترین و ناگوارترین پیشامدها که همه اشراف قریش و گردنکشان سیه دل ، برای نابودی
" محمد " دست در دست یکدیگر نهاده بودند ، جان خود را برای حمایت برادر زاده اش سپر بلا کرد و از هیچ چیز نهراسید و ملامت ملامتگران را ناشنیده گرفت .
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م- ح ( سه شنبه 86/9/27 :: ساعت 12:0 صبح )
»» تولد و کودکی امام حسن(ع)
تولد و کودکی
امام حسن (ع ) فرزند امیر مؤمنان علی بن ابیطالب و مادرش مهتر زنان فاطمه زهرا دختر پیامبر خدا (ص ) است .
امام حسن (ع ) در شب نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدینه تولد یافت . وی نخستین پسری بود که خداوند متعال به خانواده علی و فاطمه عنایت کرد. رسول اکرم (ص ) بلا فاصله پس از ولادتش ، او را گرفت و در گوش چپش اقامه گفت . سپس برای او بار گوسفندی قربانی کرد، سرش را تراشید و هموزن موی سرش -
که یک درم و چیزی افزون بود - نقره به مستمندان داد. پیامبر (ص ) دستور داد تا سرش را عطر آگین کنند و از آن هنگام آیین عقیقه و صدقه دادن به هموزن موی سر نوزاد سنت شد. این نوزاد را " حسن " نام داد و این نام در جاهلیت سابقه نداشت . کنیه او را ابومحمد نهاد و این تنها کنیه اوست . لقب های او سبط، سید، زکی ، مجتبی است که از همه معروفتر "مجتبی " می باشد. پیامبر اکرم (ص ) به حسن و برادرش حسین علاقه خاصی داشت و بارها می فرمود که حسن و حسین فرزندان منند و به پاس همین سخن علی به سایر فرزندان خود می فرمود : " شما فرزندان من هستید و حسن و حسین فرزندان پیغمبر خدایند ". امام حسن هفت سال و خرده ای زمان جد بزرگوارش را درک نمود و در آغوش مهر آن حضرت بسر برد و پس از رحلت پیامبر (ص ) که با رحلت حضرت فاطمه دو ماه یا سه ماه بیشتر فاصله نداشت ، تحت تربیت پدر بزرگوار خود قرار گرفت . امام حسن (ع ) پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت ، به امامت رسید و مقام خلافت ظاهری را نیز اشغال کرد، و نزدیک به شش ماه به اداره امور مسلمین پرداخت . در این مدت ، معاویه که دشمن سرسخت علی (ع ) و خاندان او بود و سالها به طمع خلافت ( در آغاز به بهانه خونخواهی عثمان و در آخر آشکارا به طلب خلافت ) جنگیده بود، به عراق که مقر خلافت امام حسن (ع ) بود لشکر کشید و جنگ آغاز کرد. ما دراین باره کمی بعد تر سخن خواهیم گفت . امام حسن (ع ) از جهت منظر و اخلاق و پیکر و بزرگواری به رسول اکرم (ص ) بسیار مانند بود. وصف کنندگان آن حضرت او را چنین توصیف کرده اند: " دارای رخساری سفید آمیخته به اندکی سرخی ، چشمانی سیاه ، گونه ای هموار، محاسنی انبوه ، گیسوانی مجعد و پر، گردنی سیمگون ، اندامی متناسب ، شانه یی عریض ، استخوانی درشت ، میانی باریک ، قدی میانه ، نه چندان بلند و نه چندان کوتاه . سیمایی نمکین و چهره ای در شمار زیباترین و جذاب ترین چهره ها ". ابن سعد گفته است که " حسن و حسین به ریگ سیاه ، خضاب می کردند "
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م- ح ( شنبه 86/9/24 :: ساعت 12:0 صبح )
»» ماجرای جانشین بر حق امام حسن عسکری (ع )
ماجرای جانشین بر حق امام حسن عسکری (ع )
ابوالادیان می گوید : من خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع ) می کردم . نامه های آن حضرت را به شهرها می بردم . در مرض موت ، روزی من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن تا آنها را برسانم . سپس امام فرمود : پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهی شد و صدای گریه و شیون از خانه من خواهی شنید ، و در
آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود . ابوالادیان به امام عرض می کند : ای سید من ، هرگاه این واقعه دردناک روی دهد ، امامت با کیست ؟ فرمود : هر که جواب نامه من را از تو طلب کند .
ابوالادیان می گوید : دوباره پرسیدم علامت دیگری به من بفرما . امام فرمود : هرکه بر من نماز گزارد .
ابوالادیان می گوید : باز هم علامت دیگری بگو تا بدانم . امام می گوید : هر که بگوید که در همیان چه چیز است او امام شماست . ابوالادیان می گوید : مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چیز دیگری بپرسم . رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم . وقتی به در خانه امام رسیدم صدای شیون و گریه از خانه امام بلند بود . داخل خانه امام ، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکری را دیدم که نشسته ، و شیعیان به او تسلیت می دهند و به امامت او تهنیت می گویند . من از این بابت بسیار تعجب کردم پیش رفتم و تعزیت و تهنیت گفتم . اما او جوابی نداد و هیچ سؤالی نکرد . چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود ، خادمی آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند . چون جعفر به نماز ایستاد ، طفلی گندمگون و پیچیده موی ، گشاده دندانی مانند پاره ماه بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت : ای عمو پس بایست که من به نماز سزاوارترم . رنگ جعفر دگرگون شد . عقب ایستاد . سپس آن طفل پیش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی امام علی النقی علیه السلام دفن کرد . سپس رو به من آورد و فرمود : جواب نامه ها را که با تو است تسلیم کن . من جواب نامه را به آن کودک دادم . پس " حاجزوشا " از جعفر پرسید : این کودک که بود ، جعفر گفت : به خدا قسم من او را نمی شناسم و هرگز او را ندیده ام . در این موقع ، عده ای از شیعیان از شهر قم رسیدند ، چون از وفات امام (ع ) با خبر شدند ، مردم به جعفر اشاره کردند . چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسیدند : بگو که نامه هایی که داریم از چه جماعتی است و مالها چه مقدار است ؟ جعفر گفت : ببینید مردم از من علم غیب می خواهند ! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت : ای مردم قم با شما نامه هایی است از فلان و فلان و همیانی ( کیسه ای ) که در آن هزار اشرفی است که در آن ده اشرفی است با روکش طلا . شیعیانی که از قم آمده بودند گفتند : هر کس تو را فرستاده است امام زمان است این نامه ها و همیان را به او تسلیم کن . جعفر کذاب نزد معتمد خلیفه آمد و جریان واقعه را نقل کرد . معتمد گفت : بروید و در خانه امام حسن عسکری (ع ) جستجو کنید و کودک را پیدا کنید . رفتند و از کودک اثری نیافتند . ناچار " صیقل " کنیز حضرت امام عسکری (ع ) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اینکه او حامله است . ولی هرچه بیشتر جستند کمتر یافتند . خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نیز در کنف حمایت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان می باشد . درود خدای بزرگ بر او باد .
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م- ح ( جمعه 86/9/23 :: ساعت 12:0 صبح )
»» شهادت امام حسن عسکری (ع )
شهادت امام حسن عسکری (ع )
شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال 260هجری نوشته اند .در کیفیت وفات آن امام بزرگوار آمده است : فرزند عبیدالله بن خاقان گوید روزی برای پدرم ( که وزیر معتمد عباسی بود ) خبر آوردند که ابن الرضا - یعنی حضرت امام حسن عسکری - رنجور شده ، پدرم به سرعت تمام نزد خلیفه رفت و خبر را به خلیفه داد . خلیفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد .
یکی از ایشان نحریر خادم بود که از محرمان خاص خلیفه بود ، امر کرد ایشان را که پیوسته ملازم خانه آن حضرت باشند ، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند . و طبیبی را مقرر کرد که هر بامداد و پسین نزد آن حضرت برود ، و از احوال او آگاه شود . بعد از دو روز برای پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است ، و ضعف بر او مستولی گردیده . پس بامداد سوار شد ، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - که عموما اطبای مسیحی و یهودی در آن زمان بودند - امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضی القضات ( داور داوران ) را طلبید و گفت ده نفر از علمای مشهور را حاضر گردان که پیوسته نزد آن حضرت باشند . و این کارها را برای آن می کردند که آن زهری که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد
مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنیا رفته ، پیوسته ایشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربیع الاول سال 260 ه . ق آن امام مظلوم در سن 29سالگی از دار فانی به سرای باقی رحلت نمود . بعد از آن خلیفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد ، زیرا شنیده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولی خواهد شد ، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد ... تا دو سال تفحص احوال او می کردند ... .
این جستجوها و پژوهشها نتیجه هراسی بود که معتصم عباسی و خلفای قبل و بعد از او - از طریق روایات مورد اعتمادی که به حضرت رسول الله (ص ) می پیوست ، شنیده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکری فرزندی پاک گهر ملقب به مهدی آخر الزمان - همنام با رسول اکرم (ص ) ولادت خواهد یافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد . بدین جهت به بهانه های مختلف در خانه حضرت عسکری (ع ) رفت و آمد بسیار می کردند ، و جستجو می نمودند تا از آن فرزند گرامی اثری بیابند و او را نابود سازند . به راستی داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهیم (ع ) و حضرت موسی (ع ) تکرار می شد . حتی قابله هایی را گماشته بودند که در این کار مهم پی جویی کنند . اما خداوند متعال - چنانکه در فصل بعد خواهید خواند - حجت خود را از گزند دشمنان و آسیب زمان حفظ کرد ، و همچنان نگاهداری خواهد کرد تا مأموریت الهی خود را انجام دهد . باری ، علت شهادت آن حضرت را سمی می دانند که معتمد عباسی در غذا به آن حضرت خورانید و بعد ، از کردار زشت خود پشیمان شد . بناچار اطبای مسیحی و یهودی که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند ، به ویژه در مأموریتهایی که توطئه قتل امام بزرگواری مانند امام حسن عسکری (ع ) در میان بود ، برای معالجه فرستاد . البته از این دلسوزیهای ظاهری هدف دیگری داشت ، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقیقت ماجرا بود . بعد از آگاه شدن شیعیان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکری (ع ) شهر سامره را غبار غم گرفت ، و از هر وی صدای ناله و گریه برخاست . مردم آماده سوگواری و تشییع جنازه آن حضرت شدند .
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م- ح ( پنج شنبه 86/9/22 :: ساعت 12:0 صبح )
»» امام حسن عسکری (ع )
امام حسن عسکری (ع )
امام حسن عسکری (ع ) در سال 232هجری در مدینه چشم به جهان گشود . مادر والا گهرش سوسن یا سلیل زنی لایق و صاحب فضیلت و در پرورش فرزند نهایت مراقبت راداشت ، تا حجت حق را آن چنان که شایسته است پرورش دهد . این زن پرهیزگار در سفری که امام عسکری (ع ) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنیا رحلت کرد . کنیه آن حضرت ابامحمد بود .
صورت و سیرت امام حسن عسکری (ع )
امام یازدهم صورتی گندمگون و بدنی در حد اعتدال داشت . ابروهای سیاه کمانی ، چشمانی درشت و پیشانی گشاده داشت . دندانها درشت و بسیار سفید بود . خالی بر گونه راست داشت . امام حسن عسکری (ع ) بیانی شیرین و جذاب و شخصیتی الهی باشکوه و وقار و مفسری بی نظیر برای قرآن مجید بود . راه مستقیم عترت و شیوه صحیح تفسیر قرآن را به مردم و به ویژه برای اصحاب بزرگوارش - در ایام عمر کوتاه خود - روشن کرد .
دوران امامت
به طور کلی دوران عمر 29ساله امام حسن عسکری (ع ) به سه دوره تقسیم می گردد : دوره اول 13سال است که زندگی آن حضرت در مدینه گذشت . دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت . دوره سوم نزدیک 6 سال امامت آن حضرت می باشد . دوره امامت حضرت عسکری (ع ) با قدرت ظاهری بنی عباس رو در روی بود . خلفایی که به تقلید هارون در نشان دادن نیروی خود بلندپروازیهایی داشتند . امام حسن عسکری (ع ) از شش سال دوران اقامتش ، سه سال را در زندان گذرانید . زندانبان آن حضرت صالح بن وصیف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود ، تا بتواند آن حضرت را - به وسیله آن دو غلام - آزار بیشتری دهد ، اما آن دو غلام که خود از نزدیک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثیر آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاری گراییده بودند . وقتی از این غلامان جویای حال امام شدند ، می گفتند این زندانی روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نیاز با معبود خود سرگرم است و با کسی سخن نمی گوید . عبیدالله خاقان وزیر معتمد عباسی با همه غروری که داشت وقتی با حضرت عسکری ملاقات می کرد به احترام آن حضرت برمی خاست ، و آن حضرت را بر مسند خود می نشانید . پیوسته می گفت : در سامره کسی را مانند آن حضرت ندیده ام ، وی زاهدترین و داناترین مردم روزگار است . پسر عبیدالله خاقان می گفت : من پیوسته احوال آن حضرت را از مردم می پرسیدم . مردم را نسبت به او متواضع می یافتم . می دیدم همه مردم به بزرگواریش معترفند و دوستدار او می باشند . با آنکه امام (ع ) جز با خواص شیعیان خود آمیزش نمی فرمود ، دستگاه خلافت عباسی برای حفظ آرامش خلافت خود بیشتر اوقات ، آن حضرت را زندانی و ممنوع از معاشرت داشت . " از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکری (ع ) یکی نیز این بود که از طرف خلافت وقت ، اموال و اوقات شیعه ، به دست کسانی سپرده می شد که دشمن آل محمد (ص ) و جریانهای شیعی بودند ، تا بدین گونه بنیه مالی نهضت تقویت نشود . چنانکه نوشته اند که احمد بن عبیدالله بن خاقان از جانب خلفا ، والی اوقاف و صدقات بود در قم ، و او نسبت به اهل بیت رسالت ، نهایت مرتبه عداوت را داشت " . " نیز اصحاب امام حسن عسکری ، متفرق بودند و امکان تمرکز رای آنان نبود ، کسانی چون ابوعلی احمد بن اسحاق اشعری در قم و ابوسهل اسماعیل نوبختی در بغداد می زیستند ، فشار و مراقبتی که دستگاه خلافت عباسی ، پس از شهادت حضرت رضا (ع ) معمول داشت ، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترین نوع درگیری واداشته بود . این جناح نیز طبق ایمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلی ، این همه سختی را تحمل می کرد ، و لحظه ای از حراست ( و نگهبانی ) موضع غفلت نمی کرد " .
اینکه گفتیم : حضرت هادی (ع ) و حضرت امام حسن عسکری (ع ) هم از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با یاران خاص و کسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی و دینی خود به آنها مراجعه می نمودند - کمتر معاشرت می کردند به جهت آن بود که دوران غیبت حضرت مهدی (ع ) نزدیک بود ، و مردم می بایست کم کم بدان خو گیرند ، و جهت سیاسی و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند ، و پیش آمدن دوران غیبت در نظر آنان عجیب نیاید . باری ، امام حسن عسکری (ع ) بیش از 29سال عمر نکرد ولی در مدت شش سال امامت و ریاست روحانی اسلامی ، آثار مهمی از تفسیر قرآن و نشر احکام و بیان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی شیعیانی که از راههای دور برای کسب فیض به محضر امام (ع ) می رسیدند بر جای گذاشت . در زمان امام یازدهم تعلیمات عالیه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی را تجدید کرد ، و فرهنگ شیعی - که تا آن زمان شناخته شده بود - در رشته های دیگر نیز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگی چون یعقوب بن اسحاق کندی ، که خود معاصر امام حسن عسکری بود و تحت تعلیمات آن امام ، گردید . در قدرت علمی امام (ع ) - که از سرچشمه زلال ولایت و اهل بیت عصمت مایه گرفته بود - نکته ها گفته اند . از جمله : همین یعقوب بن اسحاق کندی فیلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ایرانی ابونصر فارابی شاگرد مکتب وی بوده است ، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابی را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانید و بعدها از دوستداران و در صف پیروان آن حضرت درآمد .
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م- ح ( چهارشنبه 86/9/21 :: ساعت 5:5 عصر )
»» خداشناسی در گفتار مولا علی (ع)
بسم الله الطیف
خداشناسی در کلام مولا علی (ع)
ستایش خداوندی را سزاست که نبخشیدن بر مال او نیفزاید و بخشش او را فقیر نسازد زیرا هر بخشنده ای جز او اموالش کاهش یابد و جز او هر کس از بخشش دست کشد مورد نکوهش قرار کیرد . اوست بخشنده انواع نعمت ها و بهره های فزاینده و تقسیم کننده روزی پدیده ها . مخلوقات همه جیره خوار سفره اویند . که روزی همه را تضمین و اندازه اش زا تعیین فرموده .
به مشتاقان خویش و خواستاران انچه در نزد اوست را روشن را نشان داد. سخاوت او د رانجا که از او بخواهند با انجا که از او دزخواست نکنند بیشتر نیست .
خدا اولی است که اغاز ندارد .تا پیش از او چیزی بوده باشد و اخری است که پایان ندارد تا چیزی پس از او وجود داشته باشد .مردمک چشمها را از مشاهده خود باز داشته است . زمان بر او نمی گذرد تا دچار دگرگونی گردد و در مکانی قرار ندارد تا پندار جابجایی نسبت به او روا باشد .(1)
کسی که کیفیتی برای خدا قائل شد یگانگی او را انکار کرده و ان کس که همانندی برای او قرار داد به حقیقت خدا نرسیده است .کسی که خدا را به چیزی تشبیه کرد به مقصد نرسید.ان کسی که به او اشاره کند یا در وهم اورد خدا را بی نیاز ندانسته است .
هر چه که ذاتش شناخته شده باشد افریده است و انچه در هستی به دیگری متکی باشد دارای افریننده است.سازنده ای غیر محتاج به ابزار اندازه گیرنده ای بی نیاز از فکر و اندیشه و بی نیاز از یاری دیگران است .
با زمان ها همراه نبوده و از ابزار و وسایل کمک نگرفته است .هستی او برتر از زمان و وجود او بر نیستی مقدم است و ازلیت او را اغازی نیست.
با پدید اوردن حواس روشن میشود که حواسی ندارد و با افرینش اشیا متضاد ثابت می شود که دارای ضدی نیست و با هماهنگ کردن اشیا دانسته می شود که همانندی ندارد .
خدایی که روشنی را با تاریکی اشکار را با نهان خشکی را با تری گرمی را با سردی ضد هم قرار داد و عناصر متضاد را با هم ترکیب و هماهنگ کرد و بین موجودات ضد هم وحدت ایجاد کرد .
انها را که با هم دور بودند نزدیک کرد و بین انها که با هم نزدیک بودند فاصله انداخت .
خدایی که حدی ندارد و با شماره محاسبه نمی گردد که همانا ابزار و الات دلیل محدود بودن خویشند و به همانند خود اشاره میشوند اینکه میگویم موجودات ازفلان زمان پدید امده اند پس قدیم نمی توانند باشند و حادثند و این که میگوییم حتما پدید امدند ازلی بودن انها رد می شود و اینکه میگوییم اگر چنین بودند کامل می شدند پس در تمام جهات کامل نیستند .
خدا با خلق پدیده ها در برابر عقل ها جلوه کرد و از مشاهده چشم ها برتر و والاتر است و حرکت و سکون در او راه ندارد . زیرا او خود حرکت و سکون را افرید چگونه ممکن است انچه را که خود افریده در او اثر بگذارد ؟
یا خود از پدیده های خویش اثر پذیرد؟اگر چنین شود ذاتش چون دیگر پدیده ها تغییر می کند.و اصل و جودش تجزیه می پذیرد و درگر ازلی نمی تواند باشد .
و هنگامی ( به فرض محال) اغازی برای او تصور شود پس سرامدی نیز خواهد داشت . و این اغاز و انجام دلیل روشن نقص و نقصان و ضعف دلیل مخلوق بودن و نیاز به خالقی دیگر داشتن است .
پس نمیتواند افریدگار همه هستی باشد و از صفات پروردگار که ( هیچ چیز در او موثر نیست و نابودی و تغییر و پنهان شدن در او را ندارد ) خارج شود . (2)
1- نهج البلاغه خطبه 91
2- نهج البلاغه خطبه 186
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ( یکشنبه 86/9/11 :: ساعت 2:46 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خبر توهین مفتی وهابی به مرجعیت شیعهپشت پرده ساخت فیلم توهین آمیز علیه پیامبر(ص)پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی در پی اهانتتصویر کارگردان فیلم توهین آمیز علیه پیامبر (ص)آشنایی با حامیان فیلم توهین به پیامبر اکرم(ص)سام باسیل کیست؟داستان فیلم توهین به پیامبر اکرم(ص)محتوای فیلم موهن چیست؟عوامل سازنده آن چه کسانی هستند؟تصویر جسد سفیر آمریکا در لیبیمحتوای فیلم موهن علیه پیامبر چیست؟متن کامل کنفرانس سه روزه - مقابله با تهدید ایراندر جنگ با ایران فقط 300 نفر کشته می شوند!از متن تا معنا(1)از متن تا معنا(2)دانش نامه دین[همه عناوین(557)][عناوین آرشیوشده]