تأثیر نماز در پیشگیری
از خودکشی
(واستعینوا بالصبر و الصلوة ...) سوره مبارکه بقره/ آیات شریف 445 و 153
قدمت "خودکشی" به اندازه قدمت خود انسان است. در سراسر تاریخ مکتوب بشر، به اقدام انسان برای از میان بردن خود اشاره شده است که از آن جمله می توان به داستان خودکشی "آژاکس" در ایلیاد هومر اشاره کرد. (1)
تقریباً هیچ جامعه ای را نمی توان یافت که اقدام به خودکشی در آن به وقوع نپیوندد. توجه کنید که "اقدام به خودکشی" با "خودکشی موفق" تا حدودی متفاوت است، به عنوان مثال ثابت شده است که خودکشی های جدی و مصمم که معمولاً از روش های جدی و خشونت آمیز(مثل پرت کردن خود از ساختمان های مرتفع، حلق آویز کردن، بریدن رگ یا استفاده از گلوله و ...) صورت می گیرد، عمدتاً در مردها و در سنین بالا و با موفقیت به وقوع می پییوندد.
در عوض "اقدام به خودکشی" به شیوه تهدید آمیز یا نمایشی و با استفاده از روش های کم خطرتر مثل مصرف دارو، بیشتر در خانم ها و در سنین جوانی شایع است و کمتر به موفقیت می انجامد. هر چند که در موارد تهدید و اقدام نمایشی به خودکشی نیز باید مسئله را کاملاً جدی گرفت، چرا که 70 تا 80 درصد کسانی که خودکشی موفق می کنند، قبلاً نیت خود را با کسی در میان گذاشته اند که البته مورد توجه قرار نگرفته است. (2)
در هر صورت آن چه که برای ما مهم است، دلایل اقدام به خودکشی یا خودکشی موفق است که عمدتاً به سه گروه تقسیم می شوند:
1- زمینه هایی روانی
2- زمینه های اجتماعی
3- بحران های شخصی و اتفاقاتی که ایجاد فشار روانی می کنند. (3)
برای دریافت کامل به ادامه مطلب بروید.
الگوی شایسته
ما جوانان به دنبال الگویی هستیم که نخست همسن و سالمان باشد و همانند ما در توفان جوانی بوده و در نشیب و فراز حوادث حضورداشته باشد. معصوم نباشد، زیرا با ما فرق خواهد کرد و در بحرانهای اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی درگیر شده باشد تا بهخوبی او را همانند خود بدانیم و از شیوه زندگانی، روش برخورد او با دیگران، چگونگی سخن گفتن، شهامت، شجاعت، دلیرمردی و بیباکی وی برای خود سرمشق بگیریم و او را نمونه ای تمام عیار برای امروز و فردای زندگی خود بدانیم.
دفتر زندگانی چنین الگویی را که برخی هجده ساله و بعضی سالهایی بیشتر دانستهاند، می گشاییم و با یکدیگر به صحیفه صفات و ارزشهای چشمگیر او می نگریم.
او یازدهم شعبان سال سی و سوم هجری به دنیای پر غوغای حیات پاگذاشت. پدر در گوش راست او اذان گفت و دیگر گوش وی را با ترنم اقامه آشنا ساخت تا از آغاز با نغمه توحید، نبوت، امامت و ولایت آشنا شود و با چنین سرودهایی راه روشن رستگاری را از عمق جان بیابد. آشفتگی اوضاع سیاسی آن عصر بدان حد بود که نام «علی» جرمی نابخشودنی حساب می شد و بر زبان راندن این واژه مقدس ممنوع بود. پدر وی، که به خوبی می دانست نام دیباچه شخصیت و نشان دهنده شرافت، ادب و عظمت انسان است، نام کودک را «علی» نهاد تا بهترین برکات و زیباترین صفات بر دریای وجود فرزندش ریزان شود. درپی آن، لقب «اکبر» نیز برای او انتخاب کرد تا «علی اکبر» که به عنوان پسر نخست خانواده است با دیگر فرزندان، که نام آنان نیز علی خواهد بود، تفاوت یابد.
پدر علی که همانند پدرانش از تمامی اصول اساسی و شیوه های شیرین تربیتی آگاهی داشت، خود را با دنیای کودکی هماهنگ می کرد و رفتاری که شایسته کودکی فرزند بود، انجام می داد تا همانند جد عزیز خود عمل کرده، لحظه ای از شرایط روحی روانی کودک دلبند خویش دور نماند.
همراه با بزرگ شدن علی، پدر سخنان برتر، آداب والاتر و شیوه های زندگی و احترام بیشتر به او می آموخت تا شخصیت خود را باز یابد و از ارزش وجود خود بیشتر آگاه شود.
بدین خاطر هنگام نام بردن از او، الفاظی همراه با احترام به کار می برد تا از آغاز زندگی، احساس سرافرازی و شخصیت کند.
شیخ بزرگوار ابن قولویه در کتاب کامل الزیاره، ص 329 به سند صحیح از ابی حمزه ثمالی نقل کرده که امام صادق(ع) چگونگی زیارت امام حسین(ع) را به او آموخت و گفت:
پس به جانب علی بن الحسین که نزد پای امام حسین است رو کن و بگو:
السَّلام عَلیکَ یا ابنَ رَسُولِ اللهِ وَ رَحمةُ اللهِ وَ بَرَکاتُُهُ وَ ابنُ خَلیفَةِ رَسُولِ اللهِ و ابن بِنتَ رَسُولِ اللهِ وَ رَحمَةُاللهِ وَ بَرَکاتُهُ مُضاعَفَةً کُلَّما طَلَعَتِ الشَّمسُ أَو غَرَبَت السَّلامُ عَلیکَ وَ رَحمةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.
بِأَبی أَنتَ وَ أُمّی مِن مَذبُوح وَ مَقتُولٍ مِن غَیرِ جُرمٍ بِأَبی وَ أُمّی دَمُکَ المُرتَقی بِهِ إلی حَبیبِ اللهِ بِأَبی أَنتَ وَ أُمّی مِن مُقَدَّمٍ بَینَ یدَی أَبیکَ یحتَسِبُکَ وَ یبکی عَلَیکَ مُحترقاً عَلیکَ قَلبُهُ یرفَعُ دَمَکَ ألی عِنانِ السَّماءِ لا یرجَعُ مِنهُ قَطرَةٌ وَ لا تَسکُنُ عَلیکَ مَن أَبیکَ زَفرَةٌ حینَ وَ دَّعَکَ لِلفِراقِ فَمَکانُکُما عِندَاللهِ مَعَ آبائِکََ الماضینَ وَ مَعَ أُمَّهاتِکَ فی الجِنانِ مُنَعَّمینَ أَبرَأُ إلی اللهِ مِمَُن قَتَلَکَ وَ ذَبَحَکَ.
سپس خود را بر قبر بیانداز و دست خود را بر آن قرار ده و بگو:
برای دریافت کامل دعا به ادامه مطلب بروید.
آیا شما فکر میکنید افرادی که مذهبیترند یا اخلاق بهتری دارند یا به مسائل معنوی و عرفانی بیشتر توجه دارند، کمتر بیمار میشوند؟ مثلاً کمتر سکته میکنند یا اگر سرطان بگیرند، بهتر درمان میشوند یا اصولاً طول عمرشان بیشتر از بقیه افراد است؟ فکر میکنید دعا چگونه میتواند در بهبود بیماری موثر باشد؟ آیا به رابطه بین توکل، صله رحم، راستگویی، نماز خواندن و آرامش روانی فکر کردهاید؟
اینها همه سؤالاتی است که موضوع بحث صاحبنظران در نشست علمی سلامت و معنویت را تشکیل میداد؛ نشستی که سیام تیرماه 1386 در سالن اجتماعات پارک نظامی گنجوی در تهران و به همت مرکز تحقیقات فرهنگی شهرداری، برگزار شد.
این نشست علمی دو بخش داشت، یکی بخش مفاهیم که بیشتر به اصول و تعاریف معنوی و دینی میپرداخت و دوم بخش بیولوژی که به طور اختصاصی به رابطه سلامت و معنویت و شواهد به دست آمده در اینباره اشاره می کرد. مهمترین موضوعات طرح شده در این نشست را مرور میکنیم.
در بخش اول نشست، دکتر سید احمد واعظی گفت: "سازمان جهانی بهداشت، از سال 1998، حتی قبل از این که اهداف سلامتی را برای همه تا سال 2000 بررسی کند، متوجه شده بود که از این به بعد کارش فقط پیشگیری از بیماریهای عفونی و حتی بیماریهای غیر واگیر نیست. مفاهیمی مثل «ارتقای سلامت» تنها به نداشتن بیماری اکتفا نمیکند؛ بلکه باید تلاش کرد که فرد از وضعیت فعلی خود یک قدم بهتر و بالاتر رود و اصطلاحاً در مسیر بهتر شدن پیش برود و این همان چیزی است که با اتکا به معنویت قابل دسترسی است. به این ترتیب سلامت به رفاه کامل از نظر جسمی، روانی، اجتماعی و همچنین معنوی می گویند."
مفاهیم مورد استفاده در این بحث شامل دین، معنویت، انسانیت، عرفان و اخلاق بود.
برای دریافت کامل مقاله به ادامه مطلب بروید.
آسم یکی از شایع ترین بیماری های انسان است ، به طوری که شیوع آن در طب اطفال ، 5 تا 10 درصد کل کودکان تخمین زده می شود؛ و این بیماری در بسیاری از آنها تا بزرگسالی نیز ادامه پیدا می کند. بدین ترتیب کمتر کسی است که در دوران زندگی خود با بیماران مبتلا به آسم ، برخورد نکند و شاهد مشکلات مختلف آنان از جمله تنگی نفس ، سرفه مداوم ، خس خس سینه و ... که گاهی به صورت حمله های شدید بیماری تظاهر می کنند نباشد.
مطالعات علمی جدید بر گروه های سنی مختلف مبتلا به آسم ، نشان دهنده آن است که در ایجاد بیماری آسم ، سه عامل برجسته ، مهمترین نقش را ایفا می کنند ، این سه عامل عبارت اند از :
1- میکروب هایی که وارد دستگاه تنفسی انسان می شوند ( عفونت ها )
2- عوامل حساسیت زا ، از جمله گرد و غبار ، دود سیگار ، گرده گیاهان که ممکن است این عوامل در مورد اشخاص مختلف متفاوت باشند.
3- مسائل روانی از جمله اضطراب ، عصبانیت ، غم و شادی ، تحقیر، خنده و حتی انتظار خوشایند شرکت در یک محفل اجتماعی مطلوب و به طور کلی استرس های حاد و مزمن .
اما نقش عوامل روانی از دیدگاه دیگری نیز، توجه پزشکان را به خود ، جلب نموده است و آن تأثیر تلقین بر آسم است ، چرا که در برخی از موارد، تلقین می تواند موجب تسکین حمله های آسم شود : یک مثال مشهور در این مورد ، مربوط به پزشکی است که مبتلا به آسم بود و برای گذراندن تعطیلات آخر هفته ، به هتل دور افتاده ای، در یک منطقه ییلاقی رفته بود ، در نیمه های شب او با یک حمله شدید آسم از خواب بیدار شد و کورمال کورمال به جستجوی کلید برق برآمد و وقتی از پیدا کردن آن عاجز شد ، ناامید کفش خود را برداشت و قصد پنجره را کرد و وقتی وجود شیشه ای را احساس کرد ، آن را شکست و نفس های عمیقی کشید و حمله آسمی او متوقف شد و شب آرامی را گذراند. ولی صبح روز بعد ، او با حیرت زیاد دریافت که به جای پنجره، آینه را شکسته است !
برای دریافت کامل مقاله به ادامه مطلب بروید
ولادت حضرت بقیه الله الاعظم صلوات الله علیه
در سال 255 هجری شب جمعه ولادت خاتم الاوصیاء منتقم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم آخرین امام بر حق و ولی مطلق خداوند حضرت بقیه الله حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف واقع شده است
در این شب آب زمزم زیاد میشود به گونه ای که همه میتوانند روُیت کنند, ولی اکنون روی آب پوشیده است.در این شب برات آزادی از آتش برای افراد زیادی نوشته میشود, و آنرا "شب برات" و "شب مبارک" و "شب رحمت" گویند.
از امام باقر و امام صادق علیهم السلام روایت شده که فرمودند:
وقتی شب نیمه شعبان شود منادی از افق اعلی ندا میکند: ای زائرین قبر حسین بن علی برگردید در حالی که گناهان شما آمرزیده شده و اجر شما با خدای شما و محمد باشد. ولی کسی که استطاعت زیارت قبر امام حسین علیه السلام را ندارد قبور مطهر ائمه دیگر را زیارت کند و اگر این هم ممکن نیست با اشاره به طرف قبرشان سلام دهد.
ماجرای شب ولادت
امام حسن عسگری علیه السلام در شب ولادت برای عمه بزرگوار خود جناب حکیمه خاتون سلام الله علیها پیغام فرستاده فرمودند:
امشب نزد ما افطار کن که شب نیمه شعبان است و خداوند حجت خود را آشکار میسازد.
ولادت امام زمان علیه السلام در شهر سامرا به هنگام طلوع فجر نیمه شعبان 255 هجری بوده است. بر شانه راست آن حضرت نوشته شده بود :
جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا
پس از تولد آن بزرگوار را نزد پدر بردند و شروع به سخن فرمود:
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و ان علیا امیرالمومنین ولی الله و ائمه معصومین را یکی بعد از دیگری نام برد تا به وجود شریف خود رسید و برای فرج محبین خود دعا فرمود
امام زمان علیه السلام در آغوش پدر
آنگاه حسب الامر امام عسگری علیه السلام حکیمه خاتون او را نزد مادرش نرجس خاتون برد. حکیمه خاتون میفرماید:
روز هفتم به خدمت امام حسن علیه السلام رفتم. حضرت فرمود: پسر مرا بیاورید. .
برای خواندن به ادامه مطلب بروید
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، کشور ایران در تصور غربیها پایگاهی حیاتی، آن هم در مرز شوروی و در قلب جهان اسلام به حساب میآمد و از دیدگاه مسلمانها کشوری اسلامی و اصیل به شمار میرفت که «شاه» سر سپرده غرب و همپیمان اسرائیل بر آن حکومت میکرد و برای خوش خدمتی به اربابانش، کشورش را دربست در اختیار و خدمت آنان قرار داده بود.
علاوه بر آنچه که در تصور دیگران بود، در ذهن یک فرد شیعه مانند من، کشوری بود که در آن مرقد مطهر امام رضا، علیهالسلام، و حوزه علمیه قم وجود داشت، کشوری دارای تاریخی اصیل و ریشهدار در تشیع و علما و اندیشمندان شیعه و تالیفات گرانبها، زمانی که به روایات وارده در خصوص مدح و ستایش ایرانیان بر میخوریم و آنها را بررسی میکنیم، به یکدیگر میگوییم: این روایات مانند روایتهایی است که مدح و ستایش و یا مذمت اهل یمن، و یا بنی خزاعه را مینماید. از این رو هر روایتی که مدح و ستایش و یا مذمت گروهها و قبیلهها و بعضی کشورها را در بر دارد، نمیتواند بدون اشکال باشد. گرچه این روایات صحیح و درست میباشند، اما مربوط به تاریخ گذشته و احوال مختلف ملتهای صدر اسلام و قرنهای اولیه آن است.
این طرز فکر رایجبین ما بود، که امت اسلامی در حالتی جاهلانه، فرمانبردار سلطه کفر جهانی و نوکران اوست، در بین ملتها هیچ یک بر دیگری برتری ندارد و چه بسا همین ایرانیان مورد بحث، بدتر از سایر ملتها بودهاند، به دلیل اینکه آنان طرفداران تمدنی کفر آمیز و برتری جوییهای ملی و نژادی بودهاند که سر سپردگانی چون شاه و اربابان غربیاش برای ایجاد چنین تز و طرز فکری و تربیت مردم ایران، بر همین روش پافشاری میکردند.
... تا اینکه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، مسلمانان را در سطح جهان غافلگیر کرد و قلبهای غمگین آنان را چنان از خوشحالی و شادی سرشار نمود که در قرنهای گذشته بیسابقه بود، بلکه بالاتر، آنان تصور چنین پیروزی را نداشتند. این سرور و خوشحالی همه کشورها و ملتهای مسلمان را در بر گرفت، از جمله مظاهر خوشحالی مردم، این بود که همهجا صحبت از فضل و برتری ایرانیان و طرفداران سلمان فارسی بود، بطور مثال، یکی از صدها عنوانی که در غرب و شرق جهان اسلام منتشر و پخش شد، عنوان و تیتر مجله تونسی «شناخت» بود که در آن آمده بود: «پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، ایرانیان را جهت رهبری امت اسلامی برمیگزیند» این نوشتهها، خاطرات ما را درباره ایرانیان تجدید کرد و دریافتیم روایاتی که از پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، درباره آنان وارد شده است تنها مربوط به تاریخ گذشته آنها نبوده، بلکه ارتباط به آینده نیز دارد...
ما با مراجعه به منابع و تفسیر و بررسی روایات مربوط به ایرانیان، به این نتیجه رسیدیم که این روایات و اخبار بیش از آنکه مربوط به گذشته باشد، مربوط به آینده است و جالب اینکه اینگونه روایات در منابع حدیث اهل سنتبیشتر از شیعه وجود دارد.
برای دریافت کامل مقاله به ادامه مطلب بروید.
هنوز بیش از بیست و پنج سال از عمر مبارک علی علیهالسلام نگذشته بود و از ازدواج پر برکتش با زهرا علیهاالسلام زمانی نرفته بود، که جنگ احد پیش آمد.
معمولاً مردان جوان پس از ازدواج، بیشتر در اندیشه زندگانی مشترک خویشند و به همسر و معاش و آینده خانواده خود میاندیشند، ولی علی علیهالسلام درست در چنین هنگامی، خانه و خانواده را رها کرد و به دستور پیامبر صلی الله علیه وآله روی به میدان جنگ نهاد.
پس از جنگ، به پیامبر صلی الله علیه وآله گفت:
«یا رسولالله! هفتاد نفر در احد شهید شدند و حمزةبنعبدالمطلّب، سر سلسله آنان بود، امّا من از این فیض محروم گشتم و از شهادت به دور افتادم. بسیار ناراحت شدم که چرا فیض شهادت نصیبم نگردید!»
پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
«یا علی! تو سرانجام شهید خواهی شد، امّا میخواهم بدانم هنگام شهادت، چگونه آن را میپذیری؟»
علی علیهالسلام گفت:
«یا رسولالله! نفرمایید چگونه میپذیری، بفرمایید چگونه سپاسگزاری میکنی. این جا، جای صبر نیست، جای سپاس گزاردن است!»
برای مشاهده داستان های دیگر به ادامه مطلب بروید
ولادت
ولادت حضرت مهدی صاحب الزمان ( ع ) در شب جمعه ، نیمه شعبان سال 255یا 256
هجری بوده است .
پس از اینکه دو قرن و اندی از هجرت پیامبر ( ص ) گذشت ، و امامت به امام دهم
حضرت هادی ( ع ) و امام یازدهم حضرت عسکری ( ع ) رسید ، کم کم در بین فرمانروایان
و دستگاه حکومت جبار ، نگرانی هایی پدید آمد . علت آن اخبار و احادیثی بود که در
آنها نقل شده بود : از امام حسن عسکری ( ع ) فرزندی تولد خواهد یافت که تخت و
کاخ جباران و ستمگران را واژگون خواهد کرد و عدل و داد را جانشین ظلم و ستم ستمگران
خواهد نمود . در احادیثی که بخصوص از پیغمبر ( ص ) رسیده بود ، این مطلب زیاد
گفته شده و به گوش زمامداران رسیده بود .
در این زمان یعنی هنگام تولد حضرت مهدی ( ع ) ، معتصم عباسی ، هشتمین خلیفه عباسی ،
که حکومتش از سال 218هجری آغاز شد ، سامرا ، شهر نوساخته را مرکز حکومت عباسی
قرار داد .
این اندیشه - که ظهور مصلحی پایه های حکومت ستمکاران را متزلزل می نماید و باید از
تولد نوزادان جلوگیری کرد ، و حتی مادران بیگناه را کشت ، و یا قابله هایی را
پنهانی به خانه ها فرستاد تا از زنان باردار خبر دهند - در تاریخ نظایری دارد . در
زمان حضرت ابراهیم ( ع ) نمرود چنین کرد . در زمان حضرت موسی ( ع ) فرعون نیز به
همین روش عمل نمود . ولی خدا نخواست . همواره ستمگران می خواهند مشعل حق را خاموش
کنند ، غافل از آنکه ، خداوند نور خود را تمام و کامل می کند ، اگر چه کافران و
ستمگران نخواهند .
در مورد نوزاد مبارک قدم حضرت امام حسن عسکری ( ع ) نیز داستان تاریخ به گونه ای
شگفت انگیز و معجزه آسا تکرار شد .
امام دهم بیست سال - در شهر سامرا - تحت نظر و مراقبت بود ، و سپس امام
یازدهم ( ع ) نیز در آنجا زیر نظر و نگهبانی حکومت به سر می برد .
" به هنگامی که ولادت ، این اختر تابناک ، حضرت مهدی ( ع ) ، نزدیک گشت ، و
خطر او در نظر جباران قوت گرفت ، در صدد بر آمدند تا از پدید آمدن این نوزاد
جلوگیری کنند ، و اگر پدید آمد و بدین جهان پای نهاد ، او را از میان بردارند .
بدین علت بود که چگونگی احوال مهدی ، دوران حمل و سپس تولد او ، همه و همه ، از
مردم نهان داشته می شد ، جز چند تن معدود از نزدیکان ، یا شاگردان و اصحاب خاص
امام حسن عسکری ( ع ) کسی او را نمی دید . آنان نیز مهدی را گاه بگاه می دیدند ، نه
همیشه و به صورت عادی " .
شیعیان خاص ، مهدی ( ع ) را مشاهده کردند
در مدت 5 یا 4 سال آغاز عمر حضرت مهدی که پدر بزرگوارش حیات داشت ،
شیعیان خاص به حضور حضرت مهدی ( ع ) می رسیدند .
از جمله چهل تن به محضر امام یازدهم رسیدند و از امام خواستند تا حجت و امام
بعد از خود را به آنها بنمایاند تا او را بشناسند ، و امام چنان کرد .
آنان پسری را دیدند که بیرون آمد ، همچون پاره ماه ، شبیه به پدر خویش . امام
عسکری فرمود : " پس از من ، این پسر امام شماست ، و خلیفه من است در میان شما ،
امر او را اطاعت کنید ، از گرد رهبری او پراکنده نگردید ، که هلاک می شوید و
دینتان تباه می گردد . این را هم بدانید که شما او را پس از امروز نخواهید دید ،
تا اینکه زمانی دراز بگذرد . بنابراین از نایب او ، عثمان بن سعید ، اطاعت
کنید " . و بدین گونه ، امام یازدهم ، ضمن تصریح به واقع شدن غیبت کبری ، امام
مهدی را به جماعت شیعیان معرفی فرمود ، و استمرار سلسله ولایت را اعلام داشت .
یکی از متفکران و فیلسوفان قرن سوم هجری که به حضور امام رسیده است ، ابو سهل
نوبختی می باشد .
باری ، حضرت مهدی ( ع ) پنهان می زیست تا پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسکری
در روز هشتم ماه ربیع الاول سال 260هجری دیده از جهان فرو بست . در این روز بنا
به سنت اسلامی ، می بایست حضرت مهدی بر پیکر مقدس پدر بزرگوار خود نماز گزارد ،
تا خلفای ستمگر عباسی جریان امامت را نتوانند تمام شده اعلام کنند ، و یا بد
خواهان آن را از مسیر اصلی منحرف کنند ، و وراثت معنوی و رسالت اسلامی و ولایت
دینی را به دست دیگران سپارند . بدین سان ، مردم دیدند کودکی همچون خورشید تابان
با شکوه هر چه تمامتر از سرای امام بیرون آمد ، و جعفر کذاب عموی خود را که آماده
نماز گزاردن بر پیکر امام بود به کناری زد ، و بر بدن مطهر پدر نماز گزارد....
برای خواندن بقیه مطلب ودیدن عکس ها به ادامه مطلب..................