نقش زن در قیام عاشورا
نقش زن پس از عاشورا
پس از واقعه تلخ عاشورا، رسالتسنگین بانوان کاروان حسینی آغاز گردید . آنان با وجود شرایط سخت جسمی و روحی، میبایست از اندیشه و کلام و احساس یاری گرفته و با خطبههای پرشور خویش، مردمی که در عمق نادانی به سر میبردند را از حقانیت راه امام حسین ( علیهالسلام) و مظلومیت ایشان آگاه سازند و به رهبری زینب ( علیهاالسلام)، به نشر معارف اسلام و رساندن پیام شهیدان بپردازند تا اسلام را از هدم و زوال نجات بخشند . این جاست که به هدف والای امام حسین ( علیهالسلام) از همراه نمودن زنان و کودکان، با خویش پی میبریم .
شهید مطهری میفرمایند: «... ابا عبدالله ( علیهالسلام) اهل بیتخودش را حرکت میدهد، برای این که در تاریخ رسالتی عظیم را انجام دهند . برای این که نقش مستقیمی در ساختن این تاریخ عظیم داشته باشند، اما با قافله سالاری زینب، بدون آن که از مدار خودشان خارج شوند، از عصر عاشورا زینب ( علیهاالسلام) تجلی میکند و از آن به بعد به او واگذار شده بود .» (1)
فعالیتها و حماسه زن عاشورایی را پس از قیام، میتوان به دو بخش تقسیم نمود:
1 - حماسه آفرینی زینب ( علیهاالسلام)، در نهضت عاشورا
2 - نقش و فعالیتسایر بانوان، در این نهضت
حماسه آفرینی زینب ( علیهاالسلام) در نهضت عاشورا
همان گونه که میدانیم، حفظ و نگهداری یک نهضت و انقلاب، از انجام آن مهمتر است . حضرت زینب ( علیهاالسلام) بعد از حادثه جانسوز دهم محرم الحرام سال 61 هجری، پیام رسای خویش را از دشتخونین کربلا برای مسلمانان ابلاغ نمود و آن را برای همیشه در تاریخ، زنده نگاه داشت .
البته، حضور و نقش عظیم آن حضرت در نهضت کربلا، منحصر به بعد از قیام نیست، بلکه ایشان از ابتدای راه، حضوری فعال و تعیین کننده در انقلاب حسینی داشتند . همیاری حضرت زینب ( علیهاالسلام) با امام حسین ( علیهالسلام) در انجام مسؤولیتها را میتوان بزرگترین نقش آن حضرت، تا قبل از ظهر عاشورا دانست . آن حضرت به عنوان امین امام، بخش وسیعی از مسؤولیتها و امور کاروان را بر عهده داشت، تا امام ( علیهالسلام) فرصت و فراغ بیشتری برای آماده سازی قیام داشته باشد .
اما اصلیترین وظیفه حضرت زینب ( علیهاالسلام)، بعد از ظهر عاشورا، متجلی میشود . اگر نبود آن عالمه غیر معلمه در کربلا، نه تنها انقلاب امام حسین ( علیهالسلام) دستخوش تحریف میگردید، بلکه اسلام نیز در معرض خطری جدی قرار میگرفت .
تبلیغ پیام شهادت، سرپرستی قافله اسرا، پرستاری از امام سجاد ( علیهالسلام)، حفظ و حراست زنان و کودکان، و ... مسؤولیتهای سنگینی بود که آن حضرت پس از قیام عهده دار بود .
سخنرانی حضرت زینب ( علیهاالسلام)، در بارگاه ابن زیاد و یزید، آن چنان شورانگیز بود که ارکان حکومت اموی را به لرزه انداخت . سخنان پرشور او در تشریح اهداف انقلاب حسینی و بیان اوضاع اندوهبار روز عاشورا، دسیسهها و جنایات رژیم را برملا نمود . روشنگریهای آن حضرت، توانست جامعه چشم و گوش بسته آن زمان را بیدار کند . پیامد تلاشهای حضرت زینب ( علیهاالسلام) انقراض حکومت اموی و جلوگیری از اتلاف خون پاک شهدای کربلا، و در نتیجه، احیای مجدد اسلام بود .
و مدینه (4) ، به افشاگری بنی امیه اقدام نمود و چهره کریهشان را به مردم نشان داد; و این خود قیامی دیگر شد، برای براندازی دستگاه فاسد خلافت .
خطابههای پرشور حضرت زینب ( علیهاالسلام) هراسی عظیم در دل بنی امیه پدید آورد و به همین جهت، ایشان را به مصر تبعید نمودند; (5) اما غافل از این که این زن فصیحه بلیغه پیام شهادت را به مصر نیز خواهد برد، و سرانجام، این اسطوره صبر و ایثار در 15 رجب سال 62 هجری، در تبعید، به ملکوت اعلی پیوست . (6)
گر چه زینب ( علیهاالسلام) اندکی بیش، پس از واقعه جانسوز کربلا زندگی نکرد، ولی در همین مدت اندک، کنگرههای کاخ ستم را فرو پاشید، و پیام عاشورای امام حسین ( علیهالسلام) را تا ابد ماندگار کرد .
نقش سایر زنان پس از قیام
غیر از زینب ( علیهاالسلام)، عده دیگری از زنان نیز بودند که به رهبری و مدیریتحضرت ( علیهاالسلام)، کارهای تبلیغی و فرهنگی بسیاری پس از حماسه عاشورا انجام دادند که تاثیر زیادی بر جامعه آن روز داشت و چه بسا اثرات آن تا به امروز ادامه دارد .
نقش آفرینی زنان را پس از قیام عاشورا، از دو بعد عمل و گفتار، میتوان مورد بررسی قرار داد:
1 - نقش عملی زنان پس از قیام عاشورا
بعد از به پایان رسیدن جنگ، زنان در عرصه عمل، نسبتبه فاجعهای که از سوی دستگاه غاصب یزید بر امام حسین ( علیهالسلام) و یارانش وارد شده بود را به شدت محکوم نمودند . و جالب این که اکثر این زنان، کسانی بودند که شوهرانشان در سپاه کوفه، بر علیه امام به مبارزه پرداخته بودند که در ذیل به چند نمونه از آنها میپردازیم .
- زنی از قبیله بنی بکر
بعد از ظهر عاشورا، زنی از قبیله بنی بکر که همسرش در لشکر عمر بن سعد بود، از وضعیت اسراء متاثر شده، شمشیر به دست میگیرد و به سوی سپاه کوفه هجوم میبرد و به قوم خود میگوید: «ای آل بکر! دختران رسول خدا را غارت کنند، در حالی که جز خدا پناهگاهی ندارند; برای خونهای رسول خدا (صلیالله علیهو آله) قیام کنید .»
همسرش او را از آن کار منع کرد و به اردوگاه باز گرداند . (7)
- زنان بنی اسد
پس از پایان جنگ، بدنهای مطهر شهدا بر روی زمین تفتیده کربلا مانده بود، و هیچ کسی جرات نداشت که برای دفن و کفن اجساد قدم بردارد; چرا که طبق دستور عمر سعد، ماموری بر بدنها گمارده شده بود . در این وضعیت، زنان قبیله بنی اسد که در نخلستانهای نزدیک کربلا بودند، با بیل و وسایل دیگر، به سوی میدان هجوم بردند . مردان آنها با دیدن حرکتشجاعانه زنان، به کمک آمدند و به کفن و دفن شهیدان پرداختند . (8)
- ام عبدالله
او همسر «مالک بن نسیر» بود . شوهر او در روز عاشورا با شمشیر بر سر مبارک امام ضربتی زد و عرقچینی که بر سر امام بود، پاره شد و امام مجروح گردید . پس از جنگ، او عرقچین را به خانه آورد و به همسرش داد تا آن را بشوید . اما ام عبدالله گفت: «به غارت رفته پسر دختر پیغمبر (صلیالله علیهو آله) را به خانه آوردهای؟ آن را از پیش من ببر .» (9)
و این زن، بدین گونه اعتراض خویش را به عمل قبیح کوفیان و همسرش اعلام داشت .
- نوار همسر خولی
پس از آن که خولی بن یزید اصبحی سر مبارک امام را برای کسب جایزه به کوفه آورد، ابتدا آن را به خانه برد . همسرش در نهایت اعتراض، شوهرش را طرد و نسبتبه او ابراز انزجار نمود . سپس به حیاط رفت و نزدیک سر مبارک امام تا صبح بیدار نشست . در کتب تاریخی، از مشاهدات وی در این شب، نسبتبه حضور فرشتگان برای تکریم و تقدیس سر مبارک امام مطالبی آمده است . (10)
- زنان آل ابی سفیان
سخنرانیها و خطابههای پر شور حضرت زینب ( علیهاالسلام)، در مجلس ابن زیاد و یزید، موجب گردید که زنان آل ابی سفیان از این واقعه متاثر شده، مراسم نوحه سرایی و گریه و شیون برای امام حسین ( علیهالسلام) و یارانش بر پا دارند . (11) و بدین ترتیب، انزجار و اعتراض خویش را نسبتبه عمل مردان ناجوانمرد خود اعلام دارند .
- هند همسر یزید بن معاویه
پس از افشاگری زینب کبری ( علیهاالسلام)، هند که از واقعه تلخ عاشورا سخت متاثر و ناراحتشده بود، به همسرش در مورد به شهادت رساندن امام حسین ( علیهالسلام) اعتراض نمود و گفت: «ای یزید! آیا تو دستور دادهای سر حسین فرزند رسول خدا را از تن جدا کنند و بالای نیزه برند؟ آیا تو فرزند فاطمه را کشتی؟»
یزید مضطرب شد و برای گریز از کاری که کرده بود، گفت: «... خدا بکشد ابن زیاد را که او را کشت، من به کشتن او راضی نبودم .» (12)
نکته قابل تامل در این مطلب، انزجار هند، همسر یزید، از حرکتشوم همسرش میباشد که با این اعتراض، ضربه سختی بر حکومتشوهر خود وارد کرد .
اینها نمونههایی از واکنش زنان کوفه و شام به عملکرد مردانشان بود . اما بانوان دیگری هم با کردار خویش، در جبههای تبلیغی به مبارزه علیه آل ابی سفیان پرداختند . ایشان از همراهان و پیروان امام حسین ( علیهالسلام) بودند، که با اقدامات هوشیارانه، اعتراض خویش را بیان نمودند .
- رباب همسر امام حسین ( علیهالسلام)
رباب همسر امام حسین ( علیهالسلام)، دختر «امرء القیس بن عدی بن اوس» بود . او در کربلا حضور داشت و شاهد شهادت همسر و فرزند شیر خوارهاش علی اصغر بود . وی پس از کربلا و اسارت، در مدینه ساکن شد . (13)
در برخی روایات آمده است که در بازگشت اسرا به مدینه، رباب دستور داد تا سقف خانهاش را بردارند و خود و دخترش سکینه، در خانه بی سقف روزگار گذراندند . چون به او گفته میشد که از زیر آفتاب سوزان برخیز . با گریه و شیون میگفت: من با چشمان خود حسین ( علیهالسلام) را دیدم که گرمی آفتاب، بدن او را میگداخت . (14)
و این خود نوعی مبارزه و قیام علیه ستم یزید و عمالش بود . رباب با این حرکت، به تحریک احساسات و عواطف مردم پرداخت، تا زمینه را برای قیامهای دیگر مردمی فراهم سازد .
- زنان مدینه و بنی هاشم
بعد از واقعه کربلا، زنان مدینه، بر سر قبر رسول خدا (صلیالله علیهو آله) رفتند و مراسم عزاداری برپا نمودند . (15)
آنان بدون هیچ هراسی از دستگاه حاکمه، با شور و شعور، دستبه اقدامی مهم زدند . آنان با رفتن بر سر قبر پیامبر (صلیالله علیهو آله)، با زیرکی و تیزبینی، به همه نشان دادند که این فرزند رسول خداست که به شهادت رسیده است . و پس از آن تا یک سال، روز و شب، در مدینه نوحه سرایی میکردند . (16)
امام صادق ( علیهالسلام) نیز در این زمینه میفرمایند: پس از واقعه کربلا، هیچ زن هاشمی، سرمه به چشم نکشید و خضاب نکرد . دودی نیز از خانه بنی هاشم برنخاست تا پنجسال که عبیدالله بن زیاد کشته شد .» (17)
و این نشانگر نقش اساسی و مهم زنان در حفظ و تداوم نهضتحسینی بود . اینان با عزاداریهای پی در پی، در حقیقت، به مبارزه علیه حکومتبیدادگر یزید برخاستند و با حرکتهای مثبت که در نهایت لطافت و ظرافت انجام میشد، در اذهان تاثیر به سزایی گذاشتند .
زنان انصار (18) نیز به همراهی زنان بنی هاشم، زمینه را برای شروع مبارزاتی نو بر ضد دستگاه بنی امیه فراهم ساختند، و با شعور دینی و سیاسی خویش، گامی بلند در احیای نهضت عاشورا برداشتند .
2 - نقش سخنرانی و خطابههای زنان پس از قیام
علاوه بر اقداماتی که زنان در عرصه عمل انجام دادند، خطابهها و سخنرانیهای بانوان هاشمی را میتوان مهمترین عامل برای روشنگری مردم و براندازی حکومتیزید دانست; چرا که اگر نبود این افشاگریها، جامعه خفته آن روز متحول نمیگردید و ندای حقطلبی و ستیز علیه ستم، بلند نمیشد .
همان گونه که گذشت، امام سجاد ( علیهالسلام) و زینب کبری ( علیهاالسلام) بزرگترین نقش را در این زمینه ایفا کردند . آنها با اخطارها، هشدارها و بیدار باشها، ضربه سنگینی بر آل امیه وارد نمودند . اما دیگر زنان هاشمی نیز که در نهایت فصاحت و لاغتبودند، نقش مهمی در خنثیسازی تبلیغات مسموم اموی داشتند . زنانی چون ام کلثوم (19) و فاطمه صغری دختر (20) امام حسین ( علیهالسلام) و ... .
نکته قابل ذکر این که طبق آمار تاریخی، (21) زن در روز عاشورا، از سپاه و کاروان امام حسین به اسارت درآمدند، که از این عده 6 نفر غیر هاشمی و بقیه، زنان بنی هاشم بودند . (22)
اسارت این بانوان اگر چه اجباری و ناخواسته بود، ولی آنها را در موقعیتی قرار داد که توانستند پیام خود را به گوش مردم برسانند . آنان هر جا رسیدند، از فرصتها سود جسته، وقایع کربلا را بازگو کردند .
خطبههای پرنفوذ این بانوان بزرگوار، که مصداق نیکوی امر به معروف و نهی از منکر است، چنان تاثیری بر اذهان خفته مردم گذاشت که زمینه ساز تحولاتی عظیم و قیامهایی چون قیام توابین و قیام مختار گردید .
علاوه بر آن، این سخنرانیها و روشنگریها، دستاوردهای مهم دیگری نیز داشت که رسوا ساختن دستگاه حاکم، دادن روح مقاومت و ایستادگی به مردم، ایجاد وحدت و یکدلی در بین مردم جهت مبارزه و قیام، بیداری افکار و اندیشهها، تهیه عوامل سقوط رژیم، توسعه معارف اسلامی، ایجاد ارزشهای اخلاقی جدید و ... از جمله این دستاوردهاست .
تامل درباره شخصیت و موقعیت هر یک از این زنان، میتواند عظمت و بزرگی اقدامات شایسته آنان را جلوهگر نماید و درسی باشد برای زنان در عصرهای مختلف، برای وصول به اهداف عالیه اسلام .
پینوشتها:
1 - مرتضی مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص 289 .
2 - ر . ک: سید بن طاووس، لهوف، ص 165 .
3 - ر . ک: همان، ص 202 .
4 - ر . ک: هاشم معروف الحسنی، جنبشهای شیعی در تاریخ اسلام، ص 522; حسین عماد زاده، حضرت زینب کبری، ص 150 .
5 - همان، ص 522 .
6 - همان .
7 - فاطمه رجبی، زن در حماسه کربلا، ص 70 .
8 - همان، ص 74 .
9 - محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج 7، ص 3055 .
10 - حاج شیخ عباس قمی، نفس المهموم (ترجمه فارسی)، ص 478 .
11 - محمد بن جریر طبری، همان، ص 3080; حاج عباس قمی، منتهی الآمال، ج 1، ص 433 .
12 - همان، ص 3079 .
13 - حسین عمادزاده، همان، ص 307 .
14 - هاشم معروف الحسنی، همان، ص 522 .
15 - حاج شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج 1، ص 344 .
16 - همان، نفس المهموم، ص 302 .
17 - همان، ص 604 .
18 - ر . ک: هاشم معروف الحسنی، همان، ص 528 .
19 - ر . ک: سید بن طاوس، لهوف، ص 178; علی نظری منفرد، قصه کربلا، ص 438 .
20 - ر . ک: همان، ص 172 .
21 - علی نظر منفرد، همان، ص 405
نقش زنان در نهضت عاشورا
مقدمه
حدود 1400 سال پیش در سرزمینی به نام کربلا، در میان ریگزارهای خشک وبدون حیات، واقعهای شکل گرفت که با درخشش خود به ابدیت پیوست؛ «واقعة عاشورا»،رهبر آن کسی جز «حسین بن علی» نبود، حسینی که آیین ظلم و ستم را درهم کوبید.
امام حسین (ع) برای نجات انسانها به پاخاست و قیام کرد و در این راه حتیخاندان خود را هم به استقبال شهادت فرستاد. در کاروانِ حسین فقط یک عده سربازنظامی شرکت نداشت، بلکه کاروانی عاشق بودند از زن و مرد، پیر و جوان، کودک وبزرگسال، که ماجرای فداکاریها و جان فشانیهای هرکدام در تاریخ به جا مانده است.
به راستی امام حسین خوب میدانست که از مجرای تجهیزات نظامی، قدرتدرهم کوبیدن آن دستگاه پر قدرت و جبار را ندارد، ولی نقشة امام حسین (ع) برایرسیدن به هدف والای خود، چیز دیگری بود. نقشة او، به تصویر کشیدن فداکاری وجانبازی و شجاعت افراد کاروان بود و شعار آنها «هیهات مِنَ الذِّلَه».
در این میان، اگر نبود صبر و بردباری زنان هنگام مصائب و داغ عزیزانشان و اگرنبود پشتیبانی و حمایت همه جانبه (لفظی و عملی) آنان از همسران و فرزندان خود وتشویق آنان به حمایت از مولای خود تا سر حد جان، عاشورا به کجا میانجامید؟
به راستی نهضت عاشورا را بدون رشادتها و شجاعتها و بردباریهای بزرگبانوی کربلا، «زینب»، چگونه میتوان وصف نمود؟ آن گاه که زنان با احساسات خود بهفرزندان و همسرانشان روحیه میدادند و پرستاری مهربان بر بالین آنها بودند وبا سخنو ناله و زاریشان لرزه بر اندام دشمنان میانداختند، نادیده نمیتوان گرفت .
ما نیز به منظور تبیین هرچه بیشتر نقش زنان در نهضت عاشورا در این مقال بهبررسی و تحقیق در لا به لای صفحات تاریخ کربلا پرداختهایم تا شاید بتوانیم در اینسال، عزت و سربلندی زنان نهضت عاشورا را دریابیم و پویندة راه پر افتخار آنان باشیم.
راز همراهی زنان در کاروان
با توجه به نبوغ و علم و مهارتی که امام در اوضاع سیاسی اسلام داشت؛ از روینقشة صحیح و مجرای طبیعی، شروع به مبارزه کرد و هرچیزی که در پیشرفت مقصودشمؤثر بود، به کار بست. مؤثرترین عاملی که در پیشرفت هدف امام حسین دخیل بود،همراه آوردن و شرکت زنان در این نهضت عظیم دینی بود. اگر امام حسین با یک عده ازیاران و وابستگان خود به کوفه میرفت و شهید میشد، بلافاصله دستگاههای تبلیغاتیبنی امیه که در همه جا آماده و مجهز بودند و تمام پیشامدها را به نفع آنان توجیه میکرد،به کار میافتادند.
بر اثر تبلیغات سوء بنی امیه، مردم این قیام و جنگ را از جنگهای معمولی میاناعراب تلقی مینمودند و سر و صداها در مدت کمی خاموش میگشت و باز بنی امیه درکرسی سلطنت قرار میگرفت و بر مبنای مرام خود عمل میکرد، اما شرکت بانوان در اینقیام، نگذاشت نقشة شوم بنی امیه عملی شود.
مرحوم آیتی اصرار دارد که اهتمام زنان اهلبیت به خطبه و خطابه در فرصتهایمختلف، با بودن امام علی بن الحسین، همه برای این بوده که مانع تحریف حادثة کربلاشوند (چه لفظی و چه معنوی). متن آنچه واقع شده بود را به صورت خطبه و خطابه بیانکردند و هدفِ امام را هم تشریح کردند.
راز مطلب این است که حسین میخواهد از راه شهادت، مادهای تهیه کند که باتبلیغ روی آن، برای ابد دستگاه اموی را رسوا سازد و آیین ظلم و ستم آنان را محکومنماید.
مرگ و شهادت رکن اساسی و هستة مرکزی نقشة حسین است، اگر صحنةلرزانندة کربلا به وجود نیاید، زینب کبری و زین العابدین با کدام سرمایه میتوانند قدم درراه تبلیغ گذارند و با کدام حربه میتوانند پیکر ظلم اموی را در هم کوبند.
حسین میرود تا با جانبازی پرشکوه خود، این سرمایه را تهیه کند، میرود تا باایجاد یک صحنة شکننده، حربة لازم را به دست زینب و بازماندگان خود بسپرد. بههمین دلیل است که او خود تنها در این راه نمیرود، بلکه زنان و کودکان و جمیعبستگانش را نیز به همراه میآورد. به او گفتند: ای حسین، اکنون که خود عازم این سفرهول انگیز و خطرناک هستی، چرا کودکان و زنان را با خود میبری؟ محمد حنفیه، باچشمانی اشکبار اصرار میورزید که حسین از بردن زنان و کودکان خودداری کند، ولیحسین به همه یک جواب میداد و میفرمود: «نه، آنها نیز باید در این مسافرت با منباشند، خداوند خواسته آنان نیز لباس اسارت به تن داشته باشند.»
آری باید یک کاروان اسیر به راه افتد و در لباس اسارت، دربارة قتل حسین تبلیغکند و کوفه و شام را منقلب نماید.
نقشهای زنان در نهضت عاشورا
نقش اول ـ تبیین حقیقت قیام: قیام و مسافرت امام حسین از مکه به سوی کوفه،برای جنگ با بنی امیه نبود، بلکه برای نهی از منکر، تغییر بدعتها، اصلاح کار امت وآشکار ساختن حق و حقیقت بود.
همراه آوردن بانوان، نظر به اوضاع و احوال و عوامل طبیعی آن روز ، این مطلب راتأیید میکند که حرکت امام حسین از حجاز به سوی عراق به سبب دعوتنامههایی بودکه رجال بزرگ اهل کوفه به او نوشته بودند و خواستار سفر امام به کوفه بودند بر حسبوظیفة دینی به دستیاری و تشریک مساعی اهل کوفه، احکام و حقایق اسلام را ترویجکنند. وجود بانوان در این مسافرت حاکی از ا´ن بود که حضرت، دعوت کوفیان را از صمیمدل قبول کرده و با زن و فرزند به طرف آنها رهسپار گردیده است و خیال حیله و دورنگی وفرار در کار نبوده است. این معنی در تهییج اشخاصی که به وعدههای خود وفا نکردند، اثرمهمی داشت.
نقش دوم ـ تعیین حد فداکاری در راه دین: طبق آیات و روایات مختلف، مسلماندر راه دین و حفظ آن باید از مالو جان خویش بگذرد. امام حسین عملاً این مطلب را بهعموم مردم تعلیم داد. برای این که فطرت بشری طوری آفریده شده که در بیشتر وقتهااز جانبازی و کشته شدن خود چندان وحشتی ندارد، اما هنگامیکه متوجه شد در صورتتسلیم نشدن، زن و بچهاش گرفتار خواهند شد، در برابر دشمن تسلیم میگردد و اعتذارمینماید.
امام حسین در کربلا در شرایط سختی قرار گرفته بود. او و خانوادهاش، با یاران کم ونبودن آب و آذوقه، در میان سی هزار دشمن محاصره شده بودند. ناله و پریشانی خواهرانو دخترانش او را متأثر میسازد و مکرر از طرف دشمن به او تسلیم شدن در برابر یزیدپیشنهاد میشود. با این همه تا آخرین لحظه، عزت و شهامت خود را حفظ کرد، به خواریو ننگ ، تن نداد و در برابر ستمکاران سر تسلیم فرود نیاورد.
روز عاشورا که به تدریج نشانههای گرفتاری بانوان ظاهر میشد، آنان را به صبردعوت میکرد و به ثواب اجرهای پروردگار امیدوارمی ساخت. امام حسین با این رفتار وگفتار، ارزش و اهمیت دین را بیان نمود و به تمامی مسلمانان درس دینداری داد.
نقش سوم ـ گریه و ناله: خاندان امام حسین در جاهای مختلف و حساس طوریناله و گریه نمودهاند که حتی دشمنان را هم منقلب و متأثر ساختهاند. این گریهها آن روزمانند شعله سوزانی بود که بر خرمن هستی و کاخهای بیداد حکومت بنی امیه میافتاد ونابودش میکرد. شهادت امام حسین و یاران وی با آن وضع رقت بار، ا´نقدر مردم را متاثرنمیکرد که نالهها و گریههای بانوان، مردم را تحت تاثیر قرار میداد. ناله و گریة بانوان درروز عاشورا، مجلس ابن زیاد و یزید و سایر جاها پس از واقعه کربلا گویای یک نسیم جانافزا و حیات بخشی بود که هر ساعت بر پیکره این نهضت عظم میدمید، بر افروختهترمیکرد و درهمه جا ا´ن را زنده نگه میداشت و نمیگذاشت نفوذ بنی امیه ا´ن را از بین ببردوبی اثر نماید. در شهر کوفه، شام، مدینه وبین راهها با گریهها و نالههای جان سوزخود،طوری شهادت و واقعة عاشورا را مجسم میساختند، گویا مردم ا´ن واقعة اسف بار رادیدند.
نقش چهارم ـ اسیری بانوان: موضوع اسیری ا´ل پیامبر پس از کشتن عزیز انشانا´ن روز نظر تمامی مسلمانان کاری بود برخلاف منطق دین و قرا´ن، مخصوصاً با ا´ن وضعرقت بار. شکنجه و فشاری که در کربلا در راهها و در شهر شام به آنان روا داشتند. دیگربنی امیه نتوانست روی این عمل خلاف دین و قرآن خود، پردهپوشی کند، در نتیجه،دشمنی آنان با پیامبر و فرزندانش، قرآن و اسلام، جلوی چشم همه مردم آشکار شد.مسلمانان به تدریج حساب آنها را از اسلام و قرآن جدا کردند.
بانوان هم موضوع اسیری خود را با لحن انکار و اعتراض به کارهای بنی امیه درجاهای متعدد ذکر مینمودند و مردم را منقلب میکردند. هنگامیکه اهل شام از اهلبیتعصمت پرسیدند: شما کیستید؟ سکینه دختر امام حسین فرمود: «ما اسیران آل محمدهستیم».
در مجلس یزید، فاطمه دختر امام حسین صدا زد: ای یزید دختران رسول خدااسیر باشند؟
بر اثر این سخن حاضران و خانوادة یزید در پس پرده صدایشان به گریه بلند شد.
شکی نیست این نوع تأثّرات برای اسیری آل پیامبر، خشم و نفرت مردم را برامویان برانگیخت و حکومت آنها را در نظر مردم منفور و متزلزل ساخت و آنچه در کربلا،در کوفه و در مسیر شام به وقوع پیوست، سودمندترین تبلیغ بر ضد بنی امیه بود.
شیخ بهایی مینویسد: هنگامی که زنان اسیر وارد منزل شدند، زنهای آل ابیسفیان با چشمان پر از اشک از آنان استقبال کردند و دستهای آنان را بوسیدند و سه روزهمراه آنان به سوگواری پرداختند.
ابعاد حضور زنان در نهضت عاشورا
با نگاهی به تاریخ عاشورا، مشاهده میشود که زنانی که در صحنههای کربلاحضور داشتند با به عهده گرفتن نقشهای گوناگون، این نهضت را ماندگارکردند. در واقعدرسهای آموزنده این نهضت که بانوان فداکار ا´ن را عرضه کردند، هرکدام این واقعیت راآشکار میکند که نیمی از تاریخ وقایع عاشورا را زنان به دوش کشیدهاند. از جمله ابعادآموزندة این حضور میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
ـ مشارکت زنان در جهاد: شرکت در جبهة پیکار و همدلی و همراهی با نهضتمردانة امام حسین و مشارکت در ابعاد مختلف آن از جلوههای این حضور است. چههمکاری «طوعه» در کوفه با نهضت مسلم، چه همراهی همسران برخی شهدای کربلا،چه اعتراض و انتقاد برخی همسران سپاه کوفه به جنایتهای شوهرانشان، مثل«زنخولی».
ـ آموزش صبر: روحیة مقاومت و تحمل زنان به شهادتها در کربلا، درس دیگرنهضت بود. اوج این صبوری و پایداری در رفتار و روحیات «زینب کبری» جلوهگر بود.
ـ پیام رسانی: افشاگریهای زنان و دختران کاروان کربلا، چه در اسارت و چه دربازگشت به مدینه، نشانة پاسداری از خون شهدا بود. بانوان در خطبهها و در گفتو گوهایپراکنده خویش که به تناسب زمان و مکان بود، امویان را نشانه گرفتند.
حضور زنان در همراهی بعضی انبیا و پیامبر خاتم و نهضت عظیم عاشورا نشانمیدهد که این حضور میتواند بار عاطفی را در این گونه حرکتها افزایش دهد، ضمناین که در پیام رسانی در ادامه حرکت نیز مؤثر بودهاند.
پرستاری: رسیدگی به بیماران و مداوای مجروحان از نقشهای دیگر زنان درجبههها از جمله عاشوراست. نقش پرستاری و مراقبت حضرت زینب از امام سجاد از ایننمونههاست.
مدیریت: بروز صحنههای دشوار و بحرانی، استعداد افراد را شکوفا میسازد. نقشحضرت زینب در نهضت عاشورا و سرپرستی کاروان اُسرا، درس مدیریت در شرایطبحران را میآموزد. وی مجموعة بازمانده را برای اهداف نهضت هدایت کرد و با هر اقدامخنثی کنندة نتایج عاشورا از سوی دشمن مقابله نمود و نقشة ا´نان را خنثی کرد.
ـ حفظ ارزشها: درس دیگر زنان قهرمان در کربلا، حفظ ارزشهای دینی واعتراض به هتک حُرمت خاندان نبوت و رعایت عفاف و حجاب در برابر چشمهای آلودهاست. زنان اهلبیت با آنکه اسیر بودند و لباسها و خیمههایشان غارت شده بود و با وضعنامطلوب در معرض دید تماشاچیان بودند؛ اما اعتراضکنان بر حفظ عفاف تأکیدمیکردند. ام کلثوم در کوفه فریاد کشید: «آیا شرم نمیکنید برای تماشای اهلبیت پیامبرجمع شدهاید؟»
وقتی هم که در کوفه در خانهای بازداشت بودند، زینب اجازه نداد جز کنیزان، کسیوارد خانه شوند. در سخنرانی خود در کاخ یزید نیز به شهر به شهر گرداندن بانواناعتراضکرد.
تغییر ماهیت اسارت: اسارت را به آزادی بخشی تبدیل کردند و در قالب اسارت بهاسیران واقعی درس آزادگی دادند.
ـ عمق بخشیدن به بعد عاطفی و تراژدیک کربلا: گریهها، شیونها، عزاداری برشهدا و تحریک عواطف مردم به ماجرای کربلا عمق بخشید و بر احساسات نیز تأثیرگذاشت و از این رهگذر ماندگارتر شد.
زنان نهضت عاشورا
زنانی که در نهضت عاشورا و در صحنههای گوناگون آن شرکت داشتند،عبارتانداز:
ـ زینب کبری:
زینب از زنان کربلاست که به «ام المصائب» معروف است. او بهبرادرش علاقة بسیار داشت و شوهرش یکی از متمولین عرب بود. بردباریش مانند امامحسن و شجاعتش مانند امام حسین بود.
همانا جبرئیل که به پیامبر پیام آورد که نام این دختر را زینب بگذار، گریان گردید.وقتی پیامبر سبب گریه را پرسید، عرض کرد: این دختر از آغاز زندگی تا پایان روزگارناپایدار، بی رنج نخواهد زیست. گاهی به درد مصیبت تو مبتلا و گاهی در غم پدر و زمانیبه دردِ فراق برادرش حسن دچار خواهد بود. افزونبر ا´ن به مصائب کربلا و نوائب دشتنینوا گرفتار میشود و چندان که مویش سفید و قامتش تا خواهد شد. آن وقت فاطمهعرض کرد: «یا ابتاه، چه ثواب دارد آن کس که بر دخترم زینب گریه کند؟» پیامبر فرمود:«ثواب او مثل ثواب کسی است که بر برادرش حسین گریه کند» گویند زینب در زناشویی باعبدالله شرط کرده بود که من به برادرم حسین علاقمندم و باید همه روزه مرا اجازهفرمایی حسینام را زیارت کنم و بر این منوال بود تا حسین مدفون شد.
امّ وهب: ام وهب زنی مسیحی بود که در دوران امام حسین مسلمان شد. او زوجةعبدالله بن عمیر کلبی بود و با همسرش از کوفه آمدند و به سیدالشهدا ملحق شدند. اموهب با عمود خیمه به میدان جنگ رفته بود و تا حسین (ع) او را به خیمه برنگرداند، بهحرف شوهر نبود. چون روز عاشورا پیش آمد، ما در وهب او را تحریض به جهاد نمود. وهب17 روز بود که عروسی کرده بود و هنگام عزیمت به کربلا زوجهاش به او گفت: تو را به خداقسم که مرا در این صحرا بیوه مگذار و جان خویش پاس بدار. مادر وهب گفت: ای فرزندسخن زن را از پس گوش گذار که بی رضای حسین و رضای من از شفاعت جدشبهرهای نخواهی برد. لاجرم زن وهب گفت: باشد که چون در راه پسر پیغمبر شهید شوی ودر بهشت برین جای کنی و با حورالعین همنشینی نمایی، مرا فراموش فرمایی. واجباست که در حضور امام با من عهد استوار نمایی که در بهشت جدا از من اقامت ننمایی.سپس هردو خدمت حضرت حاضر شدند و حسین چون این را شنید سخت بگریست ومسئلت او را به اجابت مقرون داشت و آن زن را مطمئن خاطر ساخت.
بنابر روایت صدوق در امالی، وهب عمود خیمه را کند و هفت یا هشت نفر را کشت.بعد اسیر شد و عمربن سعد گفت: سرش را جدا کردند و به جانب لشکر حسین انداختند.مادرش شمشیر وهب را گرفت و مبارزت کرد. امام حسین فرمود: بنشین مادر وهب، خداجهاد را از زنان برداشت، تو و پسر تو در بهشت میباشید با جد من.
مادر وهب عمود خیمه را برداشت و دو ن فر را کشت و امام حسین او را برگرداند.زوجة وهب رفت که خون از روی آن سرپاک کند. پس شمر او را دید. به غلام خود امر کردکه عمودی بر سر او زد. پس سرش شکست و کشته شد و او اول زنی بود که در لشکر امامحسین کشته شد.
ـ امّ البنین:
فاطمه بنت حزام ملقب به امالبنین مادر قمر بنی هاشم بود که اگر چهدر زمین کربلا حاضر نبود، اما چهار جوان او در رکاب حسین شهید شدند و او از ناله و گریهآرام نشد تا به جوار حق پیوست.
وقتی خبر شهادت فرزندانش در مدینه به ام البنین رسید، گفت: «از امام حسینمرا خبر دهید. فرزندانم و آنچه زیر آسمان کبود است، فدای حسین باد. چرا ابتدا از حالحضرت ابی عبدالله مرا مطلع نمیسازید؟»
این شدت علاقه به امام، تنها دلیل کوچک شمردن شهادت فرزندان خود در برابرشهادت امام حسین بود.
ـ فاطمه کبری:
فاطمه کبری (دختر امام حسین) در علم، عبادت و معنویت مقامبالایی داشت و از زنان مجاهد و نمونه محسوب میشد. ایشان همراه همسرش، حسنمثنی (فرزند امام حسن) در کربلا حضوری فعال داشت و شاهد مصائب دردناک عاشورابود.
هنگام هجوم وحشیانة امویان به خیمهها، فاطمه مورد هجوم و غارت قرار میگیردو گوشوارههایش را وحشیانه از گوشش درمیآورند. این سختی و شکنجه نتوانست ازروحیة قوی و شجاعت کم نظیر فاطمه بکاهد. او دختر حسین و برادرزادة زینب است. اوپیامرسان عاشوراست و باید همچون دختر علی پایههای کاخ ستمگران را درهم فروریزد. از این رو در مرکزقدرت عبیدالله (کوفه) با خطبهای غرّا ستم بنی امیه را افشا میکندو به دنیاپرستان میفهماند که خون حسین در رگهای فاطمهاش جوشان است. پس ازعاشورا ولید بن عبدالملک، مروان، همسر فاطمه را مسموم و شهید کرد و فاطمه که شدیداًبه همسرش وفادار بود، روی قبر شوهرش خیمهای برپا میکند و به مدت یکسالسوگواری میکند.
دلهم: یکی از کسانی که امام حسین از وی دعوت کرد، «زهیر بن قین» است؛ زهیراز کسانی بود که احتیاج داشت، دیگران استعداد پاکی و حق طلبی و فداکاری را دروجودش روشن کنند. نخستین گام را امام حسین در این راه برداشت. گام دوم را همسرزهیر، «دلهم» برداشت. هنگامیکه (زهیر) از مضمون دعوت سیدالشهدا آگاهی یافت،استقبال نکرد. بلکه قیافة او نشان میداد که چندان میلی به رفتن به کربلا ندارد. بهخصوص که امام حسین از وی خواسته بود که کسانش را نیز برای پیوستن به لشکر، همراهخویش ببرد. از همینجا دلهم برنامة خود را آغاز کرد. او به منظور تشویق زهیر، چنینگفت: «سبحان الله! فرزند رسول خدا از تو دعوت میکند که به یاریاش بشتابی. اما تو درقبول دعوت او تردید به دل راه میدهی! چه میشود که سخنش را بشنوی و هرچه زودترخود را به او برسانی!»
زهیر به تشویق این بانوی قهرمان، در سپاه امام حسین با شور و اخلاص جنگید ومیمنة سپاه را برعهده گرفت. سرانجام پس از کشتن 120 نفر، به شهادت رسید.
دلهم، کفنی به غلام زهیر داد که برو آقای خود را کفن کن. غلام که به قتلگاه رسیدو بدن امام حسین را برهنه دید، با خود گفت بدن آقای خود را کفن کنم و بدن امام حسینبرهنه بماند؟ هرگز چنین کاری نکنم. سپس کفن را بر حسین پوشانید و برای زهیر کفندیگری تهیه کرد.
ـ شهر بانو:
شهربانو زنی از نژاد ایرانی و همسر امام حسین بود. او یکی از بانواندشت کربلاست که کودکش در دشت کربلا به دست «هانی بن ثبیت» شهید شد. گفتهاندکه در کربلا طفلی از سراپرده برون شد و از وحشت و حیرت به راست نظر کرد. به ناگاهسنگین دلی به نام هانی بن ثبیت او را شهید نمود و گفتهاند که در وقت شهادت، مادرششهربانو ایستاده و یارای سخن گفتن و توان حرکت کردن نداشت و مخفی نماند اینشهربانو غیر از مادر امام زین العابدین است.
ـ امّ خلف:
امّ خلف زوجة مسلم بن عوسجه بود. گویند چون پسر مسلم، پدر راشهید دید مانند شیر شرزه بردمید و خواست به میدان جنگ برود. امام حسین فرمود: «ایجوان پدرت شهید شد تو نیز اگر شهید شوی مادرت چه کند؟» پسر مسلم خواست طریقمراجعت سپارد که مادرش شتاب زده راه برگرفت و گفت: «ای پسر، سلامت نفس را برنصرت پسر پیامبر اختیار میکنی؟ هرگز از تو رضا نخواهم شد و هنگامی که پسر بهشهادت رسید، مادر همی فریاد کرد: ای پسر شاد باش که هم اکنون از دستان ساقی کوثرسیراب خواهی شد.»
ـ رباب:
او دختر امرءالقیس، شاعر بزرگ عرب و همسر سیدالشهداست. دارای دوفرزند بود، یکی سکینه ـ عقیلة قریش ـ و دیگری عبدالله ـ که روز عاشورا در سنینشیرخوارگی در برابر چشمان حسرت زدة مادر کشته شد ـ به دنبال واقعة کربلا، راه اسیریشام را پیش گرفت و سرانجام به اتفاق بازماندگان مصیبت زدة حسین، به مدینه برگشت.
پس از مراجعت، اشراف قریش به خواستگاری او آمدند؛ لکن همه را جواب گفت.در مدینه هرگز به زیر سقف نرفت و همچنان به یاد همسر گرامی و فرزند دلبندش سوختو گداخت تا در گذشت. برخی گفتهاند: یکسال بر کنار قبر حسین عزاداری کرد، سپس بهمدینه بازگشت.
رباب یکی از شایستهترین زنان عصر خویش است. مرگ پرافتخار او یک سالبعد از واقعة کربلا اتفاق افتاد.
هنگامی که در شام بود، سر حسین را برداشت و در آغوش گرفت و گفت: «ایحسین عزیزم، هرگز تو را که در زیر نیزههای دشمن از پای درآمدی، فراموش نمیکنم. اورا در کربلا به خاک و خون کشیدند. خداوند کربلا را آب ندهد».
ـ اُمّ عمرو:
ام عمرو بن جناده از دیگر زنان کربلا بود که پسرش را به میدان جنگفرستاد تا شربت شهادت بنوشد و هنگامی که سرپسرش را به لشکرگاه امام حسینانداختند، آن را به سینه چسبانید و بوسید و گفت: «احسنت ای پسر من و ای مایة روشنیچشم من!» سپس سر را با تمام غضب به سوی دشمن پرتاب کرد. آنگاه عمود خیمه رابرگرفت و بر لشکر ابن سعد حمله برد و دو تن را کشت و به فرمان امام حسین بازگشت.
ـ فکهیه زوجه عبدالله بن اریقط: فکهیه، همسر عبدالله بن اریقط بود که برای اوپسری آورد و او را قارب نامید که در کربلا شهادت یافت و مادرش نیز با رباب همراه دیگراسیران به شام رفت.
ـ امّ اسحاق:
امّ اسحاق دختر طلحه بن عبیدالله و همسر امام حسن مجتبی بود وپسرانش حسین بن حسن و طلحه بن حسن در کربلا حضور داشتند.
ـ
امّ کلثوم:
ام کلثوم دختر علی بن ابیطالب، همسر مسلم بن عقیل و مادر عبداللهو محمد دو طفل مسلم بود که همگی در زمین کربلا حاضر بودند. گویند هنگامی که خبرقتل مسلم به حضرت امام حسین رسید، حمیده دختر مسلم را طلبید و دست نوازش برسر او کشید.
ام الثغر:
ام الثغر دختر عمرو همسر عقیل بن ابیطالب بود و جعفر بن عقیل از اومتولد گردید که هر سه در سرزمین کربلا حضور داشتند.
ام کلثوم: دختر عبدالله بن جعفر الطیار و دختر زینب است که با قاسم بن محمدبن جعفر بن ابی طالب ازدواج کرد. و از دیگر زنان کربلاست.
ـ فاطمه صغری:
فاطمه صغری بنت الحسین، دختری کوچک بود که به سندتاریخ، چون حسین را شهید کردند و فاطمه از شهادت پدر آگاه شد، به زاری و سوگواریپرداخت.
ـ لیلی بنت مسعود:
لیلی دختر مسعود، بانوی حرم امیرالمؤمنین بود که پسرشعبدالله اصغر در رکاب سیدالشهدا شهید شد.
پیام رسانی زینب
وقتی امام حسین از مدینه به مکه و از آنجا به کربلا آمد، زینب همراه برادرش بودو در واقع سرپرست بانوان و کودکان بود و تا آخرین توان در این سفر به برادر و نهضتبرادرش کمک کرد. با اینکه در سن 55 سالگی بود، بزرگترین و سختترین مصائب را درراه به ثمر رساندن اهداف عالیه برادرش امام حسین تحمل نمود. بانوان حرم، به خصوصخواهرش ام کلثوم و دختر برادرش سکینه و همسر برادرش رباب نیز کمال تحمل واستقامت را کردند.
زینب دو فرزندش محمد و عون را با خود به کربلا آورده بود و این دو نوجوان در راهحسین به شهادت رسیدند. چون کوهی استوار در برابر حوادث، ایستادگی کرد. اگر گریهمیکرد، گریهاش فریاد بر ضد ظلم بود. فریاد بیداری بود.
او پیامآور خون شهیدان بود، وگرنه به ابن زیاد نمیگفت: «جز زیبایی و سعادت،چیز دیگری ندیدم». او حتی وقتی به مدینه بازگشت، در هر فرصتی پیام شهیدان کربلا رابه مردم میرساند.
در عصر روز یازدهم (محرّم) که اسرا را آوردند، وقتی به قتلگاه رسیدند، همه بیاختیار خودشان را از روی مرکبها به روی زمین انداختند. زینب خودش را به بدن مقدسابا عبدالله میرساند و آن را به وضعی دلخراش میبیند. بدنی بی سر و لباس. آنچنان نالهکرد که اشک دشمن جاری شد.
مجلس عزای حسین را برای اولین بار زینب ساخت، ولی در عین حال از وظایفخودش غافل نیست. پرستاری زین العابدین به عهدة اوست. نگاه کرد به زین العابدین،دید حضرت که چشمش به این وضع افتاده، آن چنان ناراحت است، گویی میخواهد قالبتهی کند. فوراً بدن ابا عبدالله را رها کرد و آمد سراغ امام زینالعابدین: «پسر برادر! چرا تورا در حالی میبینم که میخواهد روح از بدنت پرواز کند؟» امام فرمود: «عمه جان! چطورمیتوانم بدن های عزیزان خودمان را ببینم و ناراحت نباشم؟» زینب در همین شرایطشروع میکند به تسلیت خاطردادن به امام.
آینده اینجا کعبة اهل خلوص خواهد بود. زینب برای امام زینالعابدینروایتمیکند.
روز دوازدهم (محرّم) اسرا با طبل و شیپور وارد کوفه شدند و سرهای مقدس را بهاستقبال آنها بردند. در یک موقع خاصی زینب موقعیت را تشخیص میدهد و اشاره کرد،عبارت تاریخ این است: «وَقد او مات الی الناس ان اسکتوا فارتدّت الانفاس و سکنتالاجراس؛ یعنی در آن هیاهو و قلقله که اگر هلهله میکردند صدایش به جایی نمیرسید،گویی نفسها در سینه حبس شد و صدای زنگها و هیاهو خاموش شد، مرکبها همایستادند.» در کوفه 20 سال پیش علی خلیفه بود. هنوز در میان مردم خطبه خواندن علیضرب المثل بود. راوی گوید: گویی علی زنده شده و سخن او از دهان زینب میریزد.
زینب در کوفه خطبهای قرائت نمود: «ای اهل کوفه قبیح باد روهای شما، چه پیشآمد شما را که از نصرت حسین دست برداشتید تا اینکه او را شهید کردید و اموال او راغارت کردید؟ اف بر شما، آیا میدانید خون طاهری را ریختید و کسی را کشتید که بهتر ازهمه جهانیان بود؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند که به زودی جزا خواهید شد به آتشیکه خاموش شدنی ندارد. من تا زنده هستم بر برادرم میگریم و بعد از این، چشمهایم بهاشکی که چون سیل جاری به صورت متراکم میباشد، خشک نخواهد شد.» سپس بانگبر اهل کوفه زد: «صدقه بر ما اهل بیت روا نیست. ای اهل کوفه مردان شما، مردان ما رامیکشند و زنان شما بر ما گریه میکنند. فردای قیامت خداوند متعال میان ما و شما حکمخواهد فرمود».
این سخنان که با عبارتهای شیوا از دلی سوخته برمیآید، همه را دگرگون کرد بهگونهای که شنوندگان دستها را بر دهان نهاده و دریغ میخوردند. واکنش مردم کوفهچنان بود که راوی میگوید: به خدا قسم مردم کوفه را در آن روز دیدم که بهت زده اشکمیریختند و از شدت اندوه، دستها را بر دهان گرفته و انگشتان خود را میگزیدند.
ویژگیهای زینب در ماجرای کربلا بسیار است. مهمترین ویژگیهای او رامیتوان در سه موضوع زیر خلاصه نمود:
1ـ تا برادرش امام حسین بود، یگانه حامی او بود و بعد از او از حجت خدا امامسجاد، حمایت کرد و در چندین مورد نگذاشت او را به قتل برسانند و خود را سپر او کرد.
2ـ او سرپرست یتیمان و بانوان بیسرپرست بود و تا آخرین لحظه از آنها حمایتکرد. حتی جیرة آب خود را برای کودکان میگذاشت و در عین حال نماز شبشترکنمیشد.
3ـ او پیامآور خون شهیدان بود. در کوفه و شام و مدینه و و هرجایی که فرصت بهدست میآورد از شهیدان و آرمانهای مقدس آنها میگفت و هدف قیام امام حسین رامشخص میکرد و مردم را بیدار مینمود. خطبة غرّای او در کوفه و شام عجیب صدا کرد.یزید را به لرزه انداخت و او را با کوبندهترین مطالب در برابر جمعیت محکوم ساخت، بهطوری که او در ظاهر اظهار پشیمانی کرد و جنایت را بر گردن عبیدالله بن زیادمیانداخت.
نتیجه
با بررسیهایی مختصر در تاریخ عاشورا، میتوان گفت که در این نهضت عظیمهرچند یزیدیان ، سپاه امام حسین (ع) را به قتل رساندند، ولی تا این مرحله فقط نیمی ازنقشه امام حسین اجرا شده بود و نیم دیگر آن، تبلیغ روی واقعة عاشورا و رسوایی دستگاهاُموی بود.
این وظیفة مهم و خطیر را چه کسانی باید انجام میدادند، جز بازماندگان کاروانسیدالشهدا بازماندگانی که اکثر آنها اطفال و زنان بودند. گرچه این زنان از ابتدا کههمسران و فرزندان عزیز خود را تشویق به جهاد در برابر سپاه کفر و حمایت از مولای خودمیکردند و از همان هنگام که از مجروحان جنگ پرستاری و دلجویی میکردند و به آنهادر جهت ادامه نبرد علیه باطل نیرو و روحیه میدادند، در این نهضت نقش داشتند.
بعد از واقعة عاشورا، اسیران با زبان گویا و نافذ خود و با شرح وقایع و مصیبتهایکربلا، رسوایی بزرگی برای خاندان بنی امیه به بار آوردند! تبلیغاتی که بزرگ بانوی کربلا،زینب 3 روی واقعة عاشورا با خطابههای آتشین خود انجام میداد، موجی از خشم ونفرت به سوی دودمان اموی سرازیر میساخت و افکار مردم را آمادة انقلاب مینمود.
جاودانگی عاشورا، پس از چهارده قرن حاصل کار همین بانوان بازمانده بود کهنگذاشتند این واقعه در صحرای خشک و سوزان کربلا دفن شود و فراموش شود ویا از یادبرود. زیرا «تاریخ کربلا یک تاریخ مذکر ـ مؤنث است. حادثهای که مرد و زن هردو در آننقش داشتهاند ولی مرد در مدار خودش و زن در مدار خودش.»
انقلاب اسلامی مردم ایران نیز نمونة همان نهضت عاشورا بود که زنان فداکاربسیاری در آن نقش داشتند. از این رو پس از پیروزی انقلاب یکی از وظایف زنان جامعهاین است که با الگوگیری از زینب و رشادتهای او و سایر بانوان کربلا، همواره یگانهحامی انقلاب و خونهای شهدا باشند و عزت و افتخاری را که حاصل خون هزاران شهیدپیرو امام حسین میباشد، قدر بدانند و حفظ نمایند.
منابع:
1ـ الفبای فکری امام حسین، محمدرضا صالحی کرمانی ، چاپ مشعل آزادی، 1351، تهران.
2ـ امام حسین آفتاب انقلاب اسلامی ، محمد محمدی اشتهاردی ، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی ، 1376.
3ـ حماسه حسینی ، ج1 ، مرتضی مطهری ، انتشارات صدرا ، 1379.
4ـ حماسه حسینی ، ج3 ، مرتضی مطهری ، انتشارات صدرا ، 1375.
5ـ جامعترین مقتل موضوعی به زبان فارسی ، محمد بن سلیمان تنکابنی ، دفتر نشر معارف اسلامی قم.
6ـ ره توشه راهیان نور (متون آموزشی طرح هجرت / 23) ، مرکز آموزش مبلغین،
انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ، سال 1378.
7ـ زنان قهرمان ، ج2 ، احمد بهشتی ، انتشارات آیین جعفری ، 1368.
8ـ زنان نامدار در قرآن، حدیث و تاریخ ، ج2 ، احمد بهشتی ، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی ، 1368.
9ـ زنان نمونه ، علی شیرازی ، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ، 1378.
10ـ قیام حق ، محمد علی شرقی ، ج1 ، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم،1368.
11ـ ویژهنامه گلستان قرآن ، دورة جدید، شمارة 60 ، ویژه نامه نمایشگاه حضرت سیدالشهدا.
12ـ فرهنگ عاشورا ، جواد محدثی ، انتشارات معروف ، 1374.
تأثیر نهضت حسینی بر انقلاب اسلامی
در حالی که اکثر انقلابهای معاصر، سرچشمه ایدئولوژیک خود را از ناسیونالیسم، بورژوازی، کمونیسم و... میگرفتند، مردم ایران به رهبری امام خمینی،اسلام را به عنوان ایدئولوژی انقلابی خود برگزیدند. دلیل بروز چنین رفتاری از مردم ایران بیش از هر چیز به فرهنگ سیاسی ایرانیان باز میگردد. باتوجه به آنکه مهمترین منبع فرهنگ سیاسی ایران، مبانی دینی و به طور خاص مذهب شیعه است و بخش عمدهای از رفتار سیاسی مردم نیز از این منبع متأثر است، بنابراین حرکت اسلامی مردم ایران در بهمن 57 نیز از این منبع ناشی شده است .
از این رو در نوشتار حاضر با در نظر گرفتن انقلاب اسلامی به عنوان تبیین کننده و تطبیق دهندهی اندیشههای اسلامی با جامعهی ایرانی به بررسی تأثیر نهضت حسینی بر انقلاب اسلامی با تأکید بر مقوله شهادت خواهیم پرداخت .
غلبه اصولیون بر اخباریون، شیعیان را به دو گروه مجتهدان و مقلدان تقسیم نمود. بنابر اعتقاد اصولیون، در عصر حضور معصومین، حاکمیت و اختیارات آن توسط ائمه اعمال میگردد ولی در زمان غیبت، از یک سو به دلیل حکمت الهی و اقتضای قاعده لطف که زمین خالی از حجت نباشد، و از سوی دیگر از آنجا که حفظ نظم اسلامی باید به دست کسی انجام شود که آگاهی کاملی از احکام اسلام و قوانین آن داشته باشد، حق حاکمیت اسلامی و ولایت تصرف در امور اجتماعی و سیاسی برعهده جامعالشرایط گذاشته شده است. 1
از این رو با تثبیت و نهادینه شدن اجتهاد و تقلید، عملاً جامعه شیعه به دو گروه اقلیت مجتهد و اکثریت مقلد تقسیم گردید و رهبری و هدایت دینی مردم و استنباط احکام اسلامی، به عنوان یکی از کارهای ویژه مهم روحانیت درآمد. این رویداد رابطهای ناگسستنی در تمام مراحل زندگی میان مردم و روحانیت بوجود آورد که طی آن روحانیت سعی در برقراری ارتباط با مردم و گروههای مختلف نمود.این ارتباط به حدی قوی شکل گرفت که نقش روحانیت شیعه در مسائل سیاسی و اجتماعی ایران در زمانهای مختلف غیر قابل انکار مینماید. 2
بنابراین در نظام روحانیت شیعه، به واسطه وجود مسأله تقلید، نوعی رابطه معنوی میان توده مردم و رهبران مذهبی ایجاد شده است. به طوری که مردم تحت دستورات و نظرات رهبری قرار داشته و نوعی هم نوایی میان آنان شکل گرفته است . این همنوایی باعث شکلگیری قیامها، جنبشها، نهضتها و در نهایت انقلابی اسلامی گردیده است .
شهید مطهری با اذعان به این مطلب که در طول تاریخ، روحانیون و علمای تسنن، سخنان و طرحهای اصلاحی بیشتری نسبت به علمای شیعه ارائه کردهاند، معتقد است که آنها نتوانستهاند یک حرکت اصلاحی عمیق بوجود بیاورند. به اعتقاد شهیدمطهری علمای شیعه با اینکه کمتر در این زمینهها حرف زدهاند در طول یکصد سال اخیر حرکتهایی را رهبری کردهاند که نظیر هیچ کدامشان حتی در میان اهل سنت وجود نداشته است، چه رسد به روحانیت مسیحی و امثال اینها...3
به عقیده شهید مطهری، این مسئله که روحانیت شیعه در طول تاریخ منشا حرکتهای بزرگ شده است، دو دلیل عمده دارد. دلیل اول ویژگی خاص فرهنگ روحانیت شیعه است. به این معنا که فرهنگ شیعی یک فرهنگ زنده، حرکتزا و انقلاب آفرین است. این فرهنگ که از روش و اندیشههای امام علی (ع) تغذیه میکند، فرهنگی است که در تاریخ خود عاشورا، صحیفه سجادیه، دوره امامت و عصمت دویست و پنجاه ساله داردو این در حالی است که هیچ یک از فرهنگهای دیگر چنین عناصر حرکتزائی در خود ندارند. دلیل دوم از نظر شهید مطهری این است که روحانیت شیعه که به دست ائمه شیعه پایهگذاری شده است براساس تضاد با قدرتهای سلطهگر، انکار حقانیت پادشاهان و بینیازی از قدرتهای حاکم پایهگذاری شده است. روحانیت شیعه از نظر معنوی متکی به خدا و از نظر اجتماعی متکی به مردم است و هیچگاه جزو دولت نبوده است . بنابراین مهمترین دلیلی که روحانیت توانسته انقلاب را رهبری کند، استقلال است و این حقیقت که آنها هیچگاه عضو دستگاههای دولتی وغیر دولتی نبودهاند و از آنها ابلاغ نمیگرفتهاند. 4
بنابراین در مییابیم که سنت اعتراض علیه حکومتهای جبار، سنت شهادت، جاودانگی روح سنت بستنشینی و پناهگیری در جوار اماکن متبرکه، مرثیهخوانی و عزاداری برای شهیدان تاریخ و ... از جمله منابع قدرت سنتی شیعیان محسوب میگردند5 که بدون درک آنهانمیتوان فهم درستی از انقلاب اسلامی بدست آورد .
یکی از این مقولات، شهادتطلبی است که پیوند ناگسستنی با قیام امام حسین(ع) و واقعه عاشورا، دارد بطور یکه در طول تاریخ بهرهبرداری هرمنوتیکی روحانیان شیعه از قرآن، سنت و عاشورا، ظرفیت انقلابی گستردهای در اختیار آنان گذاشته است .
مفاهیم شهید و شهادت در دین اسلام از تعبیر خاصی نسبت به ادیان دیگر برخوردار میباشد. شهادت، مرگی از راه کشته شدن است که شهید آگاهانه و بخاطر هدف مقدس و به تعبیر قرآن « فیسبیلالله» انتخاب میکند. در واقع شهدا سعادتمندانی به شمار میآیند که عمری را در خدمت به اسلام و مسلمین گذراندهاند و در آخر نیز عمر فانی خود را به فیض عظیمی که دلباختگان به لقاءالله آرزو میکنند بخشیدهاند. از این رو آنان جایگاهی والا دارند، زیرا زندگانی خویش را در راه هدفی الهی با سرافرازی به خیل شهدای راه حق پیوند زدهاند .
در اسلام شهادت صفتی از «حیات معقول» به شمار میرود و شهید پس از پیامبر از مقام و جایگاهی برتر برخوردار میباشد. از این رو در قرآن مجید، حدود ده آیه به صورت صریح درباره کسانی که در راه خدا کشته شدهاند وجود دارد. زنده بودن شهید، رزق شهید، آمرزش گناهان شهید،ضایع نشدن عمل شهید، مسرت وخوشحالی شهید، وارد شدن در رحمت الهی و رستگاری شهید از جمله مسائلی میباشند که در این آیات به آنها اشاره شده است .
به مصداق آیات شریفه 169 تا 175 سوره آل عمران که میفرماید: «البته نپندارید که شهیدان راه خدا مردهاند بلکه زنده به حیات ابدی شدند و در نزد خدا متنعم خواهند بود. آنان به فضل و رحمتی که از خداوند نصیبشان گردیده شادمان اند و به آن مؤمنان که هنوز به آنها نپیوستهاند و بعداً در پی آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده دهند که از مردن هیچ نترسند و از فوت متاع دنیا هیچ غم مخورند . و آنها را بشارت به نعمت و فضل خدا دهند و اینکه خداوند اجر اهل ایمان را هرگز ضایع نگرداند.» 6 در دین اسلام شهید همواره زنده است و حیات و ممات او همواره صفتی برای حیات طیبه محسوب میگردد .
از این رو روحانیون شیعه در طول تاریخ طی سخنرانیهای خود با تفسیر روزآمد آیات و روایات، و همچنین استفاده از نمادهای اسلامی نظیر شهادت، امام حسین، کربلا، عاشورا، پیامبر، امام ، عدالت و مفاهیم مقابل آن مانند ظلم، فساد، یزید و ... و بیان قول، فعل و تقریر معصومان، بر افکار عمومی جامعه تأثیر گذاشتهاند و فرهنگ سیاسی جامعه را دچار تحول اساسی نموده و هویتسازی کردهاند .
بنابراین استفاده از عناصر شهادتطلبی و الگوی کربلا را میتوان از جمله منابع قدرت روحانیان محسوب نمود. الگویی که در ایام محرم قویترین نیروی ملی و بسیج اجتماعی را در اختیار روحانیت قرار میدهد به شکلی که تمام ملت به سوی یک سوگواری با احساسات شدید تا آن درجه سوق داده میشوند که باور کردن آن برای کسانی که شاهد آن نبودهاند بسیار مشکل است .
این امر بویژه در دورانهایی که مبارزه علیه عامل خارجی انجام میگرفت از نتایج و اجتماع گستردهتری برخوردار میشد. به این صورت که مؤلفههای مذهب شیعه و همچنین فضایی که در جامعه ایران نسبت به مظلومیت امام حسین وجود داشت،عامل تقویت کننده رفتار سیاسی روحانیون میگردید . به این ترتیب، ایدئولوژی، فرهنگی سیاسی و زمینههای تاریخی ایران، شرایطی را فراهم میآورد که رهبران مذهبی و روحانیون عالی رتبه بتوانند مردم را بسیج نموده و بر حوادث و رویدادهای سیاسی جامعه تأثیر بگذارند .
روحانیون میتوانستند حادثه عاشورا را بازسازی نموده و آن را با گفتمانهای جدیدی وارد عرصه سیاسی ایران نمایند . از آنجایی که سلطه خارجی براساس شرایط غیر عادلانهای ایجاد میشود، بنابراین میتوانستند همانند «یزید» را در فرهنگ سیاسی ایران تشابهسازی نمایند و به این ترتیب، مردمی که سالها در عزای امام حسین گریه کردهاند و از قیام وی، درس غیرت و شهادت فرا گرفتهاند را وارد عرصه سیاسی و اجتماعیای نمایند که زمینهساز اعتراض علیه سلطه خارجی میباشد .
در این میان امام خمینی با درکی که از دین و به تبع آن فقه سیاسی و مقولات فقه سیاسی داشت، مسائل را به صورت متمایزی نسبت به فقهای پیش از خود مورد توجه قرار داد. امام خمینی با اعتقاد به اینکه «زندگی سیدالشهدا، زندگی حضرت صاحب سلامالله علیه، زندگی همه انبیاء عالم، همه انبیا از اول، از آدم تا حالا همهشان این معنا بوده است که در مقابل جور، حکومت عدل را میخواستند درست کنند.» 7 مبارزه علیه رژیم جائر پهلوی را سرمشق زندگی خود قرار دادند .
از این رو امام خمینی، تقیه، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد و شهادت را به صورت متفاوتی با فقهای قبلی تفسیر کرد و با توجه به ربط وثیقی که بین این چهار مقوله برقرار مینمود، هنگامی که شهادت امام حسین و عاشورا و کربلا و عبارت «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» را در نظر میگرفت، تفسیری از قیام امام حسین به دست میداد که میتوانست کنش انقلابی علیه رژیم پهلوی را برانگیزاند .
در واقع امام خمینی بیش از هر متاله شیعه که دارای منزلی قابل قیاس با وی باشد، خاطره کربلا را با احساس حادی از ضرورت سیاسی به کار گرفته است. 8 مردمی که در طول چهارده قرن حماسه محمد، علی، زهرا، حسین،زینب، سلمان، ابوذر و صدها هزار زن و مرد دیگر را شنیده بودند و این حماسهها با روحشان عجین شده بود، بار دیگر همان ندای آشنا را از امام خمینی شنیدند و علی و حسین را در چهره او دیدند. 9
زیرا اندیشه سیاسی امام به دلیل خصلت دینی و ماهیت مکتبی خود، از پیوند عمیق و ناگسستنی با نهضت حسینی برخوردار بوده است. چرا که از دیدگاه امام خمینی اسلام تنها به عبادت و برگزاری آئینهای دینی ختم نمیشود ، بلکه دعوت وی به آگاهی و بیداری ملل جهت فهم دین،برقراری ارتباط فرد با اجتماع، برقراری ارتباطات فرهنگی، داشتن استقلال فکری و احساس مسئولیت نمودن در قبال مسائل مهم جهان اسلام و مسلمین، نشان از آمیختگی اسلام با تمام وجوه زندگی انسان در قرائت دینی امام داشت .
در این راستا امام خمینی با ارایه تفسیر جامع وهمه جانبه از تعالیم دینی، تلاش نمود بنیان فکری و ایدئولوژیکی جنبشهای اسلامی را غنا و قدرت بخشد. از این رو ایدئولوژی اسلامی در ایجاد و گسترش دامنه نفوذ و پیروزی انقلاب اسلامی نقش مهمی ایفا نمود. از این رو باید انقلاب ایران را به حساب آورد. زیرا مخالفت همه جانبه امام با رژیم شاهنشاهی و نفی سلطنت از سوی ایشان، به مفاهیم اساسی تشیع نظیر امامت، شهادت، اطاعت از مرجعیت روحانی، ولایت فقیه و ...، رنگ و بوی ایدئولوژیکی داد و نقش بسیار مهمی در بنا نهادن سنگ انقلاب و پیش بردن آن به سمت پیروزی نهایی ایفا نمود .
در واقع ایدئولوژی تشیع که یک حس پرخاشگری علیه ظلم و مبارزه در راه خدا و در نهایت شهادتطلبی را در پیروان خویش زنده نگاه میدارد، با تلاش امام خمینی در رأس گروههای مذهبی بر اذهان عمومی مسلط شد و با توجه به نفود عمیقی که در سطح جامعه داشت، به وسیله شبکه بسیار وسیع روحانیت در شهرها و روستاها گسترش یافت و توانست با بسیج عمومی مردم جایگزین ایدئولوژی حاکم گردد. 10
وقتی به عبارات امام درباره عاشورا رجوع میکنیم، ابتکار انقلابی امام را در استفاده از حادثه عاشورا مشاهده مینماییم: «تمام انبیا برای اصلاح جامعه آمدهاند و همه آنها این مسأله را داشتند که فرد باید فدای جامعه بشود. سیدالشهدا روی همین میزان خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا کرد تا جامعه اصلاح بشود.» 11
در واقع امام خمینی با اعتقاد به این امر که قیام و شهادت سیدالشهدا(ع) باید ملاک عمل اجتماعی مسلمانان قرار گیرد، نهضت حسینی را مبنای حرکت خویش در انقلاب اسلامی قرار داد. «آنچه که سیدالشهدا عمل کرد و آن ایده ای که او داشت و آن راهی که او رفت و آن پیروزی که بعد از شهادت برای او حاصل شد و برای اسلام حاصل شد، (روحانیون) به [برای] مردم روشن کنند و بفهمانند به صد نفر، میشود مقابله با یک همچو ظالمی دارای همه چیز کرد.» 12
از این رو امام در مورد رسالت ملت در مقام عاشورا میگوید: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا باید سرلوحه زندگی در هر روز و د رهر سرزمین باشد. همه روز باید ملت این معنا را داشته باشد که امروز عاشورا است و ما باید مقابل ظلم بایستیم و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را پیاده کنیم. انحصار به یک زمین ندارد انحصار به یک عده و افراد نمیشود، همه زمینها باید این نقش را ایفا کنندو همه روزها»13 «این دستور آموزنده هم تکلیف است و هم مژده. تکلیف از آن جهت که مستضعفان با عدهای قلیل، علیه مستکبران با ساز و برگ مجهز و قدرت شیطانی عظیم، مأمورند چونان سرور شهیدان قیام کنند. و مژده بدین جهت که شهیدان ما در شمار شهیدان کربلا قرار داده است.» 14
امام خمینی که استقلال کشور را در عصر خود در خطر میدید، خطاب به علما و مردم مسلمان ایران اعلام نمود که «امروز روزی نیست که به سیره سلف صالحان بتوان رفتار کرد، با سکوت و کناره گیری همه چیز را از دست خواهیم داد.» 15 به عقیده امام، «تکلیف ماها را حضرت سیدالشیهدا معلوم کرده است: درمیان جنگا ز قلت عدد نترسید.» 16 «قیام ایشان با تعداد کم به خاطر آن بود که عذر را از ما ساقط کند»17 «حضرت سید الشهدا به همه آموخت که در مقابل ظلمف در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد .» 18
بنابر همین مقولات، منابع قدرت در اندیشه امام خمینی به دو دسته مادی و معنوی تقسیم میگردند. از این رو امام ضمن توجه به منابع مادی قدرت (مسائل نظامی دفاعی ) به عنوان عوامل تأمین کننده نظم و امنیت، بیشترین اهمیت را به منابع معنوی میدادند. امام قدرت حقیقی را از آن خدا و اسلام میدانستند و در زمینه منابع معنوی قدرت، تأکید زیادی بر باورهای ذهنی مردم داشتند. از این رو امام خمینی امدادهای غیبی، ایمان مردم، وحدت و روحیه شهادتطلبی را از عوامل پیروزی انقلاب اسلامی میدانستند و معتقد بودند «عشق به شهادت و عشق به لقاءالله، پیروزی میآورد. پیروزی را شمشیر نمیآورد، پیروزی را خون میآورد.» 19
اعتقاد شهید مطهری بر این مبنا بود که «جهاد اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر، وظیفه نوعی و دینی و اجر و پاداش شهیدان گردید و مردمی که سالها این آرزو را که در زمره یاران امام حسین باشند در سر میپروراندند و هر صبح و شام تکرار میکردند. «یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزاً عظیما»، بناگاه خود رادر صحنهای مشاهده کردند که گویی حسین را به عینه میدیدند . مردم صحنههای کربلا، حنین، بدر، احد، تبوک، و ... را در جلوی خویش میدیدند و همین باعث شد که به پا خیزند و از سرچشمههای عشق به خدا، وضو بسازند و یک سره بانک تکبیر بر هر چه ظلم و ستمگری است بزنند.» 20
در شرایطی که اندیشهها و رفتار امام خمینی، سکوت در مقابل حکومت باطل و بیتفاوت بودن نسبت به وضع موجود جامعه را بر نمیتابید، محمدرضا شاه پهلوی سعی در کنترل و یا خنثی نمودن مذهب از جهات سیاسی مینمود، او که تلاش میکرد با اعمال فشار بر مدارس علوم دینی آنها را بیروح نگه دارد، علمای مذهبی، را «ارتجاع سیاه» و مبارزین مسلمان را «عوامل مرتجعین سیاه » لقب داد .
شاه که در اوج قدرتطلبی خود از یک سو غافل از آن بودکه یک فرد شیعه مسلمان و مؤمن همه چیز را حتی مسائل و موضوعات سیاسی و حکومتی را نیز در قالب مذهب و با زبان و مفاهیم مذهبی تفسیر و توجیه میکند. 21 از سوی دیگر گمان میکرد با تبعید امام خمینی به خارج از کشور، مبارزهطلبی ایشان را نیز از صحنه تحولات آتی ایران خارج کرده است .
این در حالی بود که امام در آثار دوران تبعید خود بر لزوم پایفشاری بر نهضت حسینی و احکام اسلامی بیش از پیش پای میفشردند: «اسلام را عرضه بدارید و درعرضه آن به مردم، نظیر عاشورا به وجود بیاورید...» 22 زیرا «محرم، ماه نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیای خداست که با قیام خود در مقابل طاغوت، تعلیم سازندگی و کوبندگی به بشر داد و راه فنای ظالم و شکستن ستمکار را به فدایی دادن و فدایی شدن دانست و این خود سرلوحه تعلیمات اسلام است برای ملت ما تا آخر دهر .» 23
با توجه به آنکه حرکت سیدالشهدا (ع) یک اقدام کاملاً سیاسی بود که حضرت شرعاً خود را مکلف به آن میدانست هدف نهایی و فلسفه و جودی این قیام نیز تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی بود .
در این راه که حضرت (ع) کاملاً به سرنوشت حرکت آگاهی داشت، مصالحه و سازش با دشمن را بر خلاف مصالح اسلام و جامعه اسلامی میپنداشت. از این رو حتی آگاهی از شهادت نیز مانعی در سر راه امام حسین و یارانش ایجاد نکرد . زیرا سیدالشهدا (ع) در هر حال خود را پیروز میدانست، چرا که ملاک پیروزی، انجام تکلیف مبارزه با ظلم و تلاش برای برپایی حکومت عدل بود .
بدین سان بود که امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب، درهای جدیدی را در تحلیل صحیح و بهرهبری کامل و اساسی از قیام امام حسین گشود و نهضت حسینی را سرمشق و الگوی انقلاب اسلامی قرار داد . زیرا امام خمینی نیز معتقد بود که «سیدالشهدا (ع) به تکلیف شرعی الهی میخواست عمل بکند. غلبه بکند، تکلیف شرعیش را عمل کرده، مغلوب هم بشود، تکلیف شرعیش را عمل کرده، قضیه تکلیف است.» 24
در واقع امام خمینی قیام سیدالشهدا (ع) را یک الگوی بزرگ میداند که از نقطه نظر فقهی و عمل به وظایف و تکالیف دینی، باید سرمشق قرار گیرد .
تأکید بر قیام عاشورا و فرهنگ شهادت طلبی نزد امام خمینی از چنان اهمیتی برخوردار بود که ایشان حتی در وصیتنامه سیاسی الهی خود نیز به تذکر در این باب پرداختهاند: «ما مفتخریم که ائمه معصومین ما صلوات الله و سلامه علیهم در راه تعالی دین اسلام و در راه پیاده کردن قرآن کریم که تشکیل حکومت عدل یکی از ابعاد آن است، در حبس و تبعید به سر برده و عاقبت در راه براندازی حکومتهای جائرانه و طاغوتیان زمان خود شهید شدند. و ما امروز مفتخریم که میخواهیم مقاصد قرآن و سنت را پیاده کنیم و اقشار مختلفه ملت ما در این راه بزرگ سرنوشتساز سر از پا نشناخته، جان و مال و عزیزان خود را نثار راه خدا میکنند.» 25
در پایان با توجه به آنچه ذکر شد در مییابیم که انقلاب اسلامی ایران از بسیاری از جهات وامدار نهضت حسینی و مقولاتی نظیر شهادتطلبی عاشورایی میباشد. در واقع اسلام به عنوان ایدئولوژی انقلاب از سوی امام خمینی با مفاهیم عاشورایی آمیخته شد و مردمیترین انقلاب قرن بیستم را رقم زد. در این انقلاب نفی سلطه و مبارزه با بیگانگان از یک سو و شهادتطلبی و آزادگی به شیوهی حسینی از سوی دیگر مد نظر امام خمینی و مردم مسلمان ایران قرار گرفت. از این رو نهضت حسینی به عنوان سر منشاء انقلاب، تأثیر بسزایی نخست در شکلگیری مبارزات علیه رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی و سپس در جبهههای جنگ علیه تجاوزگران خارجی به جای گذاشت .
________________________________________
1. امام خمینی، شئون و اختیارات ولی فقیه، ترجمه ولایت فقیه از کتاب البیع، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامیف 1369، ص 61 .
2. نقش بارز روحانیت در تاریخ معاصر ایران را میتوان در نهضت تنباکو، انقلاب مشروطه، لغو قرارداد 1919، مخالفت با جمهوریخواهی رضا شاه، نهضت ملی شدن صنعت نفت، قیام 15 خرداد 1342، کاپیتولاسیون سال 1343، انقلاب اسلامی و .... مشاهده نمود .
3. مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات صدرا، چاپ نهم، 1372، ص 179 .
4. همان، صص 184 ـ 186 .
5. علیاصغر کاظمی، بحران نوگرایی و فرهنگ سیاسی در ایران معاصر، تهران، قومس، 1376، ص 128 .
6. قرآن مجید، سوره آل عمران، آیات 169 ـ 171 .
7. صحیفه نور، ج 20، ص 191 .
8. حمید عنایت، تفکر نوین سیاسی اسلامی، تهران، سپهر، 1362، ص 271 .
9. مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات صدرا، چاپ نهم، 1372، صص 119ـ 121 .
10. جمعی از نویسندگان، انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، قم، دفتر نشر معارف،1382، صص 140ـ 137 .
11. صحیفه نور، ج 15، ص 59 .
12. همان، ج 17، ص 61.
13. همان، ج 4،ص 202 .
14. همان، ج 1، ص 57 .
15. همان، ج 1، ص 44.
16. همان، ج 17، ص 59 .
17. همان، ج 4، ص 42 .
18. امام خمینی(ره)، قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی (ره)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره ) ، چاپ اول، بهار 1373، ص 55 .
19. صحیفه نور،ج 16، صص 69ـ 70 .
20. مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات صدرا، چاپ نهم، 1372، صص 119ـ 121 .
21. همان، صص 40ـ 41 .
22. ر. ک: روحالله خمینی، نامهای از امام موسوی...، ص 181.
23. صحیفه نور، ج 2، ص 11 .
24. همان، ج 4، ص 16 .
25. وصیت نامه سیاسی ـ الهی امام خمینی، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1379، ص 16 .
شعیب بهمن