گویند: گدایی سه نوع است : زیری ، زاری ، زوری .
زیری : نوعی گدایی است که در زیر گوش طرف تقاضای کمک می کند، و
زاری نوعی گدایی است که همراه با گریه و ناله ، تمنای کمک می کند، و
زوری نوعی گدایی است که به زور از افراد تقاضای کمک می کند.
مردی از عارفی تقاضای نصیحتی نمود، عارف گفت : بترس از آن خدایی که
ناگهان جانت را بگیرد و تو آلوده باشی .
ببخش ، تا امیر باشی .
بگیر، تا اسیر باشی .
نگیر، تا عزیز باشی .
از بوذرجمهر به هنگام مرگ خواسته شد که وصیتی بکند، او گفت : به
دنیایی که انسان جاهل و تهی می آید و با اکراه می رود نباید دل بست .
سه نفر در سه حالت خاص شناخته می شوند، خوش رفتار به هنگام خشم
، شجاع به هنگام جنگ و دوست واقعی به هنگام نیاز.
نقل شده کسی خواست به سفری برود، حاتم اصم را گفت : مرا وصیتی
کن .
گفت : اگر یار خواهی ، خدا بس ، اگر همراه خواهی ، کرام الکاتبین بس ، و
اگر عبرت خواهی ، دنیا بس و اگر مونس خواهی ، قرآن بس و اگر کار
خواهی ، عبادت خدا بس و اگر وعظ خواهی ، مرگ بس و اگر اینها تو را
بسنده نیست ، دوزخ تو را بس !
به بهلول گفته شد، سبب چیست که بیشتر اوقات در گورستان به سر می
بری ؟
گفت : نزد قومی به سر می برم که مرا آزار نمی رسانند و اگر از پیش
ایشان غایب شوم ، مرا غیبت نمی کنند.
به او گفته شد: نان بسیار گران شده ، برای آن که ارزان شود دعا کن .
گفت : از گرانی نان باک ندارم ، اگر چه یک دانه گندم یا جو، به مثقالی از طلا
یا نقره باشد. چون بر من است که خدای تعالی را بندگی کنم و بر اوست
که روزی مرا برساند.
بزرگترین افتخار، ایمان است .
بزرگترین استاد، تجربه است .
بزرگترین هدیه ، گذشت است .
بزرگترین سرمایه ، اعتماد به نفس است .
بزرگترین بلا، ناامیدی است .
بزرگترین شجاعت ، صبر است .
شیخ بهایی گوید:
آدمی هرگز از زبان مردم آسوده نیست ، اگر بسیار کار کند، می گویند
احمق است و اگر کم کار کند، می گویند تنبل است . اگر مال خود را به
دیگران ببخشد، می گویند افراط می کند.
اگر جمع گر باشد و خیرش به کسی نرسد، می گویند بخیل است .
اگر ساکت و خاموش بماند، می گویند لال است و اگر زبان آوری کند، می
گویند پرگوست . لذا هرگز نباید به مدح و ثنای مردم اعتنا کرد و باید پیرو
حق بود، نه دنباله رو حرفهای مردم .
از بخیل پرسیدند: از قرآن کدام آیه را دوست داری ؟ در جواب گفت : آیه ((و
لا تؤ توا السفهاء اموالکم ...)) ؛ ((اموال خود را به بی خردان ندهید.))
هارون الرشید به بهلول گفت : ((می خواهم که روزی تو را مقرر کنم ، تا
فکرت آسوده باشد)) بهلول گفت : ((مانعی ندارد، ولی سه عیب دارد:
اول : نمی دانی به چه چیزی محتاجم ، تا مهیا کنی .
دوم : نمی دانی چه وقت می خواهم .
سوم : نمی دانی چقدر می خواهم .
ولی خدا اینها را می داند؛ با این تفاوت که اگر خطایی از من سر بزند، تو
حقوقم را قطع خواهی کرد، ولی خداوند هرگز روزی بندگانش را قطع
نخواهد کرد.))
جابر بن عبدالله انصاری می گوید: از حضرت علی (علیه السلام ) سؤ ال
شد: ((آخرین سخنی که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم
فرمودند چه بود؟)) در جواب فرمودند: ((آخرین سخن رسول خدا صلی الله
علیه و آله و سلم سفارش به نماز بود.))