پسرم گوشی آیفون را گذاشت سر جایش گفت: « بابا با شما کار دارند.»
همسایه.شمالی است و مدرس حوزه.
- ...فردا شب؛ شب شهات امام باقر(ع) روضه داریم. ایشالله تشریف بیارید. یه آبگوشت هم در خدمتتان هستیم. ...حاج آقا چند حدیث از امام باقر (ع) خواند. یکی این بود که یک روز جابر از امام می خواهد که چیزی بفرماید و بر علم او اضافه کند. (ظاهرا به دلیل مسافرتی قرار بوده از هم جدا بشوند). امام به او می فرماید هجده سال کم نیست؟ (هجده سال با من بودن و شنیدن کم نیست؟) جابر در جواب می گوید: « دریای علم شما آن قدر عمیق است که کسی نمی تواند به عمق آن دست یابد...»
امام می فرماید: «به شیعیان ما سلام برسان...»
این را که گفت یخ کردم. نزدیک بود گریه ام بگیرد.
«...بین ما و خدا هیچ قوم و خویشی نیست. با عمل هر کسی می تواند به خدا نزدیک شود...»
چند تا دیگر از همسایه ها هم آمده بودند. آبگوشت و دوغ و نان سنگک. سفره ی بی منّت نذری، هم عجب صفایی دارد!