انقلاب ارزشها
بـیـنـش آن دسـتـه از مـلـل و اقـوام پـیـشـین که تحت تاثیر افکار مادى قرار مى گرفتند,نسبت به ارزشهاى انسانى دچار انحراف مى شد و انقلابهایى که انبیا در بـیـن آن اقـوام بـه وجود مى آوردند, در حقیقت انقلاب ارزشها بود. به عبارت دیگر, بینش آن مردم را نسبت به ارزشهاى انسانى دگرگون مى ساختند. قـرآن در مـورد دیـدگاه قوم نوح - که در ضلالت کفر به سر مى بردند - نسبت به ارزشهاى انسانى مى فرماید: ((قالوا انؤمن لک واتبعک الارذلون )) (487) قوم نوح به نوح گفتند: آیا ما به تو ایـمـان بـیـاوریـم در حـالـى کـه پـیروان تو بینوایان تهیدست و از طبقه پایین اجتماع اند؟
مـعـیـار ارزش انـسان از نظر قوم نوح ثروت و قدرت مادى بود. نوح پیغمبر(ع ) ازدیـدگـاه آنـهـا فاق ارزش به حساب مى آمد و انسانهاى ارزشمند (ثروتمند و قدرتمند)از او پیروى نمى کردند. بـا انـدکـى تـامل در جریان قوم موسى (ع ) این مطلب روشن مى شود که در هر ملتى تازمانى که انقلاب ارزشها دقیقا تحقق نیابد, انقلاب سازنده و صلاحگر در آن مردم ثمره اى نخواهد داد. مـوسـى (ع ) بـا انـقـلاب برضد فرعون و فرعونیان قدرت ملحدانه و مستکبرانه فرعونى را در لجنزار رودخانه نیل دفن کرد و بنى اسرائیل را به استقلال سیاسى و اقـتـصـادى رسانید. اما هنوز تربیت آسمانى موسى (ع ) در بنى اسرائیل آنچنان توسعه نیافته بودکه ارزشها را در بین آنان دگرگون کند. لذا زمانى که موسى بـراى اخذ الواح و تورات به کوه طور رفت , با تاخیر ده روزه موسى (ع ), از زمانى کـه نـسـبـت به بازگشت خود به بنى اسرائیل وعده فرموده بود, بنى اسرائیل از مـرحله توحید به پرتگاه شرک سقوطکردند و گوساله پرست شدند. خداوند این جریان را در قرآن اینچنین بیان مى کند: ((و اذا واعـدنـا مـوسـى اربـعـیـن لـیـلـة ثـم اتـخـذتم العجل من بعده و انتم ظالمون )) (488) هنگامى که با موسى (ع ) چهل شب قرار گذاشتیم , بعد از او گوساله را معبود خودقرار دادید و شما ستمکار بودید. ((فـرجـع مـوسـى الى قومه غضبان اسفا قال یا قوم الم یعدکم ربکم وعدا حسنا افـطـال علیکم العهد ام اردتم ان یحل علیکم غضب من ربکم فاخلفتم موعدى , قالوا مااخلفنا موعدک , بملکنا ولکنا حملنا اوزارا من زینة القوم فقذفناها فکذلک الـقـى الـسـامـرى فاخرج لهم عجلا جسدا له خوار فقالوا هذا الهکم و اله موسى فـنسى , افلایرون الا یرجع الیهم قولا و لا یملک لهم ضرا و لا نفعا و لقد قال لهم هـارون من قبل یاقوم انما فتنتم به و ان ربکم الرحمن فاتبعونى و اطیعوا امرى , قـالـوا لـن نـبرح علیه عاکفین حتى یرجع الینا موسى , قال یا هارون ما منعک اذ رایتهم ضلوا, الا تتبعن افعصیت امرى , قال یابن ام لا تاخذ بلحیتى و لا براسى انى خـشـیـت ان تـقول فرقت بین بنى اسرائیل و لم ترقب قولى )) (489) - موسى خـشـمـگنانه و در حالى که متاسف بود به سوى قوم خود بازگشت و فرمود: اى قـوم کـشـیـد, یـا شما تصمیم گرفتید که خشم پروردگارتان بر شما فرود آید که از پـیـمان او تخلف نمودید؟ بنى اسرائیل جواب دادند: پیمان شکنى با تو به دست ما نـبـود.
مـا مـورد تـحمیل قرار گرفتیم که زینت آلات قوم را روى هم افکندیم . سـامـرى بـراى آنـهـا گوساله اى را که مجسمه بود و از اوصدایى خارج مى شد درسـت کـرد, و بـنـى اسـرائیل گفتند: این خداى شما و خداى موسى است که فـرامـوش کـرده اسـت . هـارون بـه قوم گفت : شما با این عمل مورد فتنه قرار گـرفـتـیـد و پـروردگـار شما خداوند رحمان است . پس مرا پیروى کنید و از فـرمـان مـن اطـاعـت نمایید. گفتند ما دست بردار نیستیم تا موسى به سوى ما بـرگـردد. مـوسـى به هارون گفت : چرا تو هنگامى که قوم را به ضلالت دیدى اقـدامـى نـکردى ؟ آیا پیرومن نبودى یا فرمان مرا معصیت کردى ؟ هارون پاسخ داد: پسر مادر (برادر) به من بگوئى بین بنى اسرائیل تفرقه افکندى و سفارش مرا رعایت نکردى . در ایـن داستان این نکته دقیقا مشخص است , آنچه که موجب شد بنى اسرائیل - بـاوجـود سالها مقاومت در برابر جنایات و مظالم فرعونى و عدم تسلیم در برابر کفر او- با یک تزویر سامرى , گوساله طلایى را به جاى خدا بپرستند, بینش آنها نـسبت به ((ارزش )) بود. آنها ارزش انسانى را در ((پول )) مى دیدند و خمیرمایه ارزش انـسانى راطلا مى پنداشتند. این انحراف بینش نسبت به ((ارزش )) آنها را تا آنجا جلو برد که طلارا خدا انگاشتند. رمـز مـوفـقـیـت پـیـغمبر اسلام (ص ) نسبت به سایر انبیا توفیق آن حضرت در ((انقلاب ارزشها)) بود.