عاشورا احیاگر ارزشهاى اصیل اسلامى
امـام حـسـین (ع ) بار ارزشى انقلاب خودش را در وصیتى که به برادرش محمد حـنـفـیه فرموده است مشخص مى کند و مى فرماید: ((من بیهوده و گزاف و با قصد افساد وستمگرى بپا نخاستم , بلکه به منظور طلب اصلاح در امت جدم قیام کـردم و اراده دارم امـر بـه مـعروف و نهى از منکر نمایم و سیره جدم و على بن ابیطالب را احیاکنم )).
در بـیـان ایـن سـه اصـل , مـحـور انقلاب عاشورا معرفى شده است : ((
1. امر به مـعـروف :تـثـبـیـت ارزشـهاى مثبت انسانى
2. نهى از منکر و ریشه کن ساختن ضـدارزشها
3.به جریان انداختن سیره نبوى و سیره ولوى (اجراى فرهنگ اصیل محمدى (ص ) وعلوى (ع )).
فرهنگى و ارزشى بودن ماهیت انقلاب عاشورا در این دو بیان امام (ع )کاملا مشخص است .
عزت و ذلت در فرهنگ عاشورا
از جـمـلـه مـسـائل ارزشـى و ضـدارزشى , موضوع عزت و ذلت است . عزت در همه مملکتها و اقوام و در همه فرهنگها ارزش و ذلت ضدارزش به حساب مى آید. مـنـتـهـامفهوم و مصداق آن در فرهنگهاى مختلف متفاوت است . برخى عوامل مـادى جـاهلى ذلت را در نداشتن و نخوردن و لذت نبردن مى پندارند و عزت را در کاخهاى مجلل و زندگیهاى مرفه جویا مى شوند. فـرهـنگ عاشورا از ذلت و عزت چهره دیگرى نشان مى دهد. بر سر هدف ماندن ومـردانـه ایـسـتـادن و در راه آن جـان دادن عـزت اسـت یـعـنـى ارزش . از هـدف دسـت کـشـیدن و به خاطر ترس از مرگ , عقب نشینى کردن ولو زندگى مـادى مـرفه متجملانه داشتن ذلت است یعنى ضدارزش . این نکته در این بیان امـام (ع ) مشخص مى شود که مى فرماید: ((زنازاده فرزند زنازاده مرا مخیر کرده بین مرگ و ذلت , دوراست از ما ذلت . خدا و پیامبر و دامنهاى پاک و مقدسى که ما را پرورانده اند ذلت رابراى ما نمى پسندند)). در رویـارویـى بـا دشـمـن امر بر امام دایر شد بین اینکه کشته شود و یا از هدف خـوددسـت بکشد و عقب نشینى کند و زنده بماند. شق دوم از دیدگاه فرهنگ امـام مـصداق ذلت است و در فرهنگ الهى و نبوى و خانوادگى آن حضرت این ذلت ,ضدارزش است .
ارزش محورى انقلاب عاشورا
در بـیـن ارزشـهـاى تثبیت شده در انقلاب عاشورا, بنیانگذارى یک نوع حرکت انـقـلابـى بـا کـیفیت ویژه است که این نوع حرکت در خارج از فرهنگ اهل بیت پـیغمبر(ص ) درجهان سابقه نداشت و تبیین آن نیازمند ذکر مقدمه اى است که توجه خوانندگان محترم را به آن جلب مى کنم .
از مـجـموعه غرایز و احساساتى که در انسان وجود دارد, یکى از کششهاى ویژه بـشـرغریزه مظلوم دوستى است . انسان مظلوم را دوست دارد ولو اینکه خودش ظـالـم بـاشـد. جـریـان مـظـلـوم دوستى بشر تا آنجا عمیق و ریشه دار است که مظلومیت درجریانهاى مخاصمه اى و محاکمه اى یک بار ارزشى مثبت پیدا کرده اسـت , بـه طـورى کـه در مـخاصمه اى که به دادگاه کشیده مى شود, هریک از طرفین مخاصمه سعى دارد خود را مظلوم تر جلوه دهد. وجـود مـقـدس سـیـدالـشـهدا علیه السلام با توجه به این نکته که اگر انقلاب بخواهدتحول فرهنگى در جامعه ایجاد کند, باید در افکار و اندیشه ها نفوذ نماید و بـهترین راه نفوذ فکرى یک حرکت , استخدام عواطف و احساسات در جهت آن حرکت است , انقلاب خود را طورى برنامه ریزى کرد که در چهره مظلومیت این انـقلاب بتواند عواطف مظلوم پرستى افراد را جلب کند و مردم در طول تاریخ و زندگى اجتماعى به این انقلاب دل بدهند.
لـذا وقـتـى ((ابـاهـرم )) مى خواهند با هزار سوار در وسط راه به امام (ع ) ملحق شوند,امام (ع ) با توجه به ایده و هدف آنها از پذیرش ایشان خوددارى مى کند, در حـالـى کـه در ایـن حرکت انقلابى , با علم به شهادت خود و اسارت اهل بیت (ع ) دخـتـر سـه ساله خود را همراه مى آورد و یا فرزند شیرخواره را در برابر نیزه ها و تیرها در میدان جنگ سر دست بلند مى کند.
نـکـته قابل توجه این است که اجراى این برنامه ها در انقلاب , به طور کلى در تز امام حسین (ع ) خلاصه مى شود و آن اینکه فرمود: ((اگر دین محمد(ص ) استوار نـگـرددمـگـر به کشته شدن من , پس اى شمشیرها مرا فراگیرید)), مبین این حـقـیقت است که تمام ارزش انقلاب به این است که در سیماى ایثار و فداکارى اجـرا شـود, و آنگاه است که انقلاب در کانون افکار و اندیشه ها به صورت جریانى مقدس نفوذ مى کند واین هنگامى است که مظلومیت در انقلاب به عنوان ابزارى کارساز به کار برده شود وحرکت را به عواطف مردم گره بزند.