ادامه ........
ایجاد آگاهی در میان انسانهای غافل و بیدار کردن فطرتها
در اثر برخی خطاها، بازیهای سیاسی، هجوم غنایم جنگی و بیدار شدن طمعنهفته و به دنبال آن حرکت انحرافی و تبلیغات مسموم امویان، مسلمانان از اعتقادها وارزشها فاصله گرفتند و حتی عاطفه و عرق مذهبی آنان رو به کاستی رفت، این گونهدگرگونیها، جامعه را در غفلتی مرگ بار و توأم با ذلت فرو برد. همت و غیرت مذهبی کهزمانی مسلمانان را برای ابلاغ پیام دین حق به سرزمینهای دوردست میکشانید، رو بهضعف رفت. دلها و رفتارها با هم هماهنگی نداشت و ضعف در تصمیمگیری در جامعةآن روز مشاهده میشد. سخن فرزدق خطاب به امام حسین(ع): قلوبهم معک و سیوفهمعلیک در این باره صادق بود. سکوت کشنده و آزار دهنده، همراه با تأییدهای منفعتطلبانه و سود جویانه برخی خواص تحولات روحی ناگوار در امت اسلامی پدید آورد. امامبه رغم این تیرگی فطرت پاک انسانی و روح غیرتمندی را برانگیخت و در روح و نهادشانتحول ایجاد کرد. برای امام کاملاً مشخص و مسلم بودکه بذرهایی در مزرعه هستیانسان هاست که در صورت شکوفایی، سعادت واقعی را به دست میآورند و خود را از اینوضع ذلت بار و غفلتی ویران کننده نجات میدهند و به سوی مقاصد والا و مقدّس گام برمیدارند و از امور پست و فناپذیر فاصله میگیرند. در خطبهها و بیانات امام، از مدینه تاکربلا به خوبی عظمت روحی امام و علو مقام ایشان و نیز مسئولیت و تکلیفی که برایدست یابی به هدف متعالی حفظ ارزشها و رسوخ آن در روح و روان انسانها دارد،مشخص است. رفتارشناسی دقیق امام در این سخن نهفته است:
«الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه ما درت معایشهم فاذامحصوا بالبلاء قلّ الدیانون«.
امام خطاب به دین داران آن زمان و هر عصری هشدار میدهد که مردمان بندگاندنیا هستند و این به اظهاراتشان منحصر گردیده است، حمایتشان از دیانت تا زمانیاست که زندگی خویش را بگذرانند و اگر در میدان امتحان قرار بگیرند؛ دین داران دراقلیت هستند و به همین سبب با وجود آن که مردم در اعماق گرایشهای فطری خویشمعتقد بودند که طرفدار حق باشند، لیکن این باور را به فراموشی سپردند و قیام عاشورا باکیمیای خود و آگاهی سریع و عمیقش، انسانها را از غفلتی که در پیش گرفته بودندنجات داد و عدهای از خفتگان با فریاد حماسه آفرینان عاشورا بیداد شدند و برای جبرانمسیر خطایی که پیموده بودند راه توبه پیش گرفتند. عدهای نیز که تحت تاثیر تبلیغاتمخرب حاکمیت غاصبانه آن زمان، دچار خود باختگی شده و هویت اصیل خویش را دربرابر عوامل نفاق، جهل و بیدار از دست داده بودند، چگونه زیستن را از کربلا آموختند.
امام حسین(ع) و یاران او تبلور این ایمان سرشارند و آموزگار آن هستند که چگونهتمایلات، احساسات و عواطف خود را جهت دهیم تا تمامی آنها در خدمت اعتقادات،باورها و بنیانهای دینی به کار گرفته شوند.
مقاومت، پایداری و شکیبائی
یکی از عواملی که بر درخشندگی و فرو زندگی حماسة حسینی میافزاید، ایناست که وقتی امام و یارانش با حوادث تلخ و ناگوار و احیاناً هر گونه سدی در برابر هدفمقدس خویش مواجه میگردیدند به هیچ عنوان از تصمیم اصلی خود مبنی بر مبارزه باباطل، افشای جنایتها و دفاع از حق، منصرف نگردیده و از خویش ضعف و سستینشان ندادهاند. در منزل شقوق مردی که از کوفه آمده بود، اخباری از این شهر به استحضارامام رسانید که کاملاً بر ضد نامهها و دعوتهای ساکنین این دیار بود، زیرا وی خاطرنشان ساخت مردم عراق در مخالفت با شما متحد و هماهنگ گردیده و بر جنگ با شماهم پیمان شدهاند. حضرت در مقابل این تحولهای غیر منتظره نه تنها ذرهای از موضعقبلی عقب نشینی نمیکند، بلکه به راه خویش ادامه میدهد و بر مقاصد والای خودپافشاری میکند و با سرودن اشعاری، زندگی روزمره فناپذیر دنیا را بی ارزش نشان داده ویارانش را مصممتر و نیرومندتر میسازد.
در پاسخ مردی از کوفه که «ابوهرم» نام داشت، وقتی از امام پرسید: چه انگیزهایتو را وادار نمود که از حرم جدّت بیرون آیی؟ امام فرمود: بنی امیّه حرمت ما را در همشکستند، ولی من صبر و شکیبایی را پیش گرفتم.
بنا به قول ابن قولویه و مسعودی، وقتی امام حسین(ع) نماز صبح را به جایآورد و رو به سوی نمازگزاران نمود و بعد از سپاس خداوند به آنان فرمود:«ان الله تعالی اذنفی قتلکم و قتلی فی هذا الیوم فعلیکم بالصبر و القتال، خداوند به کشته شدن شما و مندر این روز اذن داده است و بر شماست که صبر و استقامت در پیش گرفته با دشمنبجنگید».
در این سخنان، حسین بن علی(ع) تاکید میفرماید: کشته شدن به امر پروردرگاراست و پایداری در برابر مخالفان باید روش مبارزان مؤمن باشد؛ به علاوه روح پایداری ازارتباط با پروردگار به دست میآید و باید در میدان رزم از عبادت و پرهیزگاری مدد گرفت:«استعینوا بالصبر و الصلاة».
نابرابری دو سپاه از نظر تعداد و نیرو و سلاح جنگی و نیز محاصره امام و یاران ومنع شدن آنان از آب و آذوقه شرایط بسیار آشفتهای را بر سلحشوران عاشورا تحمیل کردهبود. در این حال، امام بیعت را از یارانش برداشت و به آنها فرمود:از تاریکی شب استفادهکرده و بروید و افزود: اهل بیت و بستگان مرا نیز همراه خود ببرید، امّا آنان سختیها وفشارها را بر خود هموار نمودند و به خود اجازة تنها گذاشتن امام را ندادند.
سید قطب در تفسیر فی ضلال القرآن ذیل آیه (انا لننصر رسلنا و الذین آمنوافی الحیاة الدنیا) مینویسد:
در آیة مذکور خداوند وعده میدهد که رسولش و مؤمنان را در دنیا یاری میکند؛ درصورتی که میدانیم بر حسب ظاهر پیامبران شکست خوردهاند، آن وقت برای این کهنشان دهد چگونه مؤمنی در حیات این جهان پیروز است میگوید: اگر میخواهی چنینفتحی را درک و لمس کنی، روز عاشورا به کربلا برو. انسانی که تمام اهل خانهاش دراسارت دشمن میباشد، یارانش کشته شدهاند، خویشاوندانش به شهادت رسیدهاند، باز قدعلم کرده و یک تنه مبارز میطلبد و برایش شکست مفهومی ندارد. تا لحظة مرگ استوارو مقاوم ایستاد، گرچه به شهادت رسید، در هدف و مقصد خویش فتحی بزرگ را به دستآورد.
بدعت ستیزی
امام حسین (ع) عمل به این تکلیف الهی را مصداقی برای به دفاع از حریم دینبرشمرد و از انگیزههای خویش، احیای دین و بدعت ستیزی را نام برد. از جمله در نامهایکه به بزرگان بصره نوشت، چنین آمده است: «أدعوکم اءلی کتاب الله و سنة فاءنّ السنّة قدامییت و البدعة قد احییت.»
پاک باختگی در راه هدف
به راستی که مرگ از دیدگاه امام حسین(ع) و یارانش با نگرش کسانیکهدنیاطلبند، چقدر تفاوت دارد: «انّی لا اری الموت الّا السعادة و الحیاة مع الظالمین الاّ بَرَما؛ من مرگ را، جزسعادت و زندگی با ستمگران را، جز رنج و آزار و ملال نمیبینم».
شاید امام حسین(ع) مرگ با عزّت و شرافت مندانه را برای انسانها تفسیرمیکند که این گونه میگوید: «خط الموت علی ولد آدم مخط القلادة علی جید الفتاة و أولهنی الی اسلافیاشتیاق یعقوب الی یوسف؛ مرگ برای فرزند آدم، چون گردن بند در گردن دختر جوان،زینت بخش است و من چون یعقوب که اشتیاق دیدار یوسف را داشت، اشتیاق دیدارگذشتگانم را دارم».
شعار امام حسین(ع) هنگام رزم نیز شعاری است که به بشر درس آزادگی میدهد: الموت اولی من رکوب العاروالعار اولی من دخول النار - مرگ بهتر از زیر بار ذلت رفتن است و ننگ از داخل شدن به آتش بهتر است.
وقتی مرگ برای قاسم(ع) از عسل شیرینتر باشد، وقتی عباس بگوید: «وللّه ان قطعتموا یمینی انّی احامی ابداً عن دینی»
و گلوی پارة علی اصغر در این قربانی سهم گیرد. وقتی تک تک یاران حسین(ع)تا نزدیکی غروب عاشورا در میان خون، رقص شهادت کنند. وقتی زینب و اهل بیتحسین(ع) گویاترین پیام رسانان و سفیران حماسه کربلا باشند، باید این حماسه برایهمیشه تاریخ جاودانه بماند. زیرا به قول شریعتی: «شهادت دعوتی است به همة عصرهاو به همة نسلها که اگر میتوانی بمیران و اگر نمیتوانی بمیر.»
اکنون که قریب 1400 سال است که بشر هر سال از مکتب عاشورا درسی میآموزدو همیشه زنده و جاوید است، زیرا «امام حسین(ع) با حرکات قهرمانانة خود روح مردممسلمان را زنده کرد، احساسات بردگی و اسارتی را که از اواخر زمان عثمان و تمام دورةمعاویه بر روح جامعة اسلامی حکم فرما بود، تضعیف کرد و ترس را ریخت، احساسعبودیت را زایل کرد و به اجتماع اسلامی شخصیت داد...
معروف است که آلمانها گفتهاند: ما در جنگ دوم همه چیز را از دست دادیم، مگریک چیز را که همان شخصیت خودمان بود و چون شخصیت خود را از دست نداده بودیم،همه چیز را دوباره به دست آوردیم و راست هم گفتهاند».
و به قول پروفسور براون مستشرق انگلیسی: «آیا قلبی پیدا میشود که وقتی دربارة کربلا سخنی شنیده میشود، آغشته با حزنو الم نگردد، حتی غیر مسلمانان نیز نمیتوانند پاکی روحی را که این جنگ اسلامی درتحت لوای آن انجام گرفت، انکار کنند».
و گاندی معتقد است: «من چیز تازهای برای مردم هند نیاوردهام، آنچه آوردهام محصولی است ازمطالعات و تحقیقاتی که دربارة تاریخ زندگی قهرمانان کربلا انجام دادهام، اگر بخواهیمهند را از چنگال استعمار نجات دهیم لازم است همان راهی را بپیماییم که اباعبداللّهالحسین(ع) پیمود».
و امروز پس از آن که انتفاضة فلسطین به عملیات شهادتطلبانه دست میزنند،پیروز خواهند شد، زیرا این ملّت تازه از حماسة خونین عاشورا درس گرفتهاند. روح وشهامت ملت فلسطین تا آن حد بزرگ شده که به شهادت ایمان آوردهاند و خود را برایشهادت آماده میکنند و این همان درسی است که انتفاضة فلسطین از کربلاآموختهاست.
آزادگی
آزادگی در آن است که انسان، کرامت و شرافت خویش را بشناسد و تن به پستی وذلت و حقارت و اسارت دنیا و زیر پانهادن ارزشهای انسانی ندهد.
امام حسین (ع) فرمود: «موت فی عزّ خیرُ من حیاة فی ذل؛ مرگ با عزت بهتر ازحیات با ذلت است.» این نگرش به زندگی، ویژة آزادگان است. نهضت عاشورا جلوةبارزی از آزادگی در حدود امام (ع) و خاندان و یاران شهید اوست. وقتی میخواستند به زوراز آن حضرت بیعت بگیرند به نفع یزید، ایشان قبول نکرده و فرمودند: «لا و اللّه لاأعطیهم بیدی اءعطاء الذلیل و لاأفرّ فرار العبید؛ نه به خدا سوگند نه دست ذلت به آنانمید هم و نه چون بردگان تسلیم حکومت آنان میشوم.» صحنة کربلا نیز جلوة دیگریاز این آزادگی بود. آن حضرت از میان دو امر: شمشیر یا ذلّت، مرگ با افتخار را پذیرفت وبه استقبال شمشیرهای دشمن رفت و فرمود: «ألا اءنّ الدَّعیَّ بن الدَّعیّ قد رکزنی بیناثنین: بین السّلَّة و الذلّه و هیهات منا الذلّة.»
حضرت علی(ع) در جایی میفرماید: «آیا هیچ آزادهای نیست که این نیمخورده (دنیا) را برای اهلش واگذارد؟ یقیناًبهای وجود شما چیزی جز بهشت نیست، پس خود را جز بهبهشت نفروشید».
آزادگی در آن است که انسان کرامت و شرافت خودش را بشناسد و تن به پستی وذلت و حقارت و اسارت دنیا و زیر پا نهادن ارزشهای انسانی ندهد. نهضت عاشورا، جلوة بارزی از آزادگی در مورد امام حسین(ع) و خاندان و یارانشاست که بعضی از موارد آن بهعنوان نمونه اشاره میشود:
وقتی میخواستند به زور از آن حضرت برای یزید بیعت بگیرند با ردّ درخواستآنها اینگونه فرمودند: «نه بهخدا سوگند نه دست ذلّت به آنان میدهم و نه چون بردگان تسلیم حکومتآنها میشوم».
صحنة کربلا نیز جلوة دیگری از این آزادگی بود، آن حضرت از میان دو امر؛ یعنیشمشیر یا ذلّت مرگ با افتخار را پذیرفت و فرمود: «هیهات منّا الذلة».
روح آزادگی امام(ع) سبب شد حتی در آن حال که مجروح بر زمین افتاده بود بهتصمیم سپاه دشمن برای حمله به خیمهها فریاد برآورد: «اگر دین ندارید و از روز رستاخیزنمیهراسید، لا اقل در دنیای خود آزاده باشید».
فرهنگ آزادگی در میان یاران امام هم کاملاً مشهود بود، حتی «مسلم»پیشاهنگ نهضت حسینی در کوفه نیز هنگام رویارویی با سپاه ابنزیاد رجز میخواند که:«هرچند که مرگ را چیز ناخوشایند میبینیم، ولی سوگند خوردهام که جز با آزادگی کشتهنشوم».
جالب آنکه همین شعار و رجز را عبدالله پسر «مسلم» در روز عاشورا هنگام نبرد بادشمنان میخواند و این نشاندهندة پیوند فکری مرامی این خانواده بر اساس آزادگیاست. مصداق بارز دیگری از آزادگی، حرّبن یزید ریاحی است و همین صفت او را از دوزخنجات داد و راهی بهشت کرد و چون به شهادت رسید سیدالشهدا(ع) بر بالینش حاضر شدو او را حرّ و آزاده خطاب کرد و فرمود: «تو آزادهای، همان گونه که مادرت نامت را حرّگذاشت».
ایثار و فداکاری
عنصری که در عاشورا حضور قطعی، تاثیر گذار و تعیین کننده دارد ایثار است.عشقی ملکوتی که از رحمت الهی سرچشمه میگیرد و بر تعلقات وجود فایق میآید ورشادت و فداکاری خلق میکند.
جانبازان کربلا متوقع پیامدهای دنیوی امر به معنای امور عادی نبودند وسنجشهای وسوسه گر را بر وجود خود حاکم نکردند و اقدامهای دلیرانه را بر تحلیلهایخواص و افراد زیرک ترجیح دادند. انسانی که این گونه گذشتی را بر وجود خود چیرهساخت، دنیا را از چشم دیگر میبیند، هستی بخش جهان هستی را با معرفتی فوق العادهمیشناسد. آدمی وقتی دعای عرفه را که نمودهای بسیار عالی روح بزرگوارامامحسین(ع) است، میخواند متوجه میشود که این فروغ شهادت چگونه مهیّای آنفداکاری بی نظیر در صحرای کربلا بوده و آن چنان، جان خویش را در طبق اخلاصمیگذارد و با اشتیاق به درگاه احدیت نثار کند. هنگامی که امام از مدینه بیرون آمد بهخواص خاندان بنی هاشم نوشت:
«من لحق بی استشهد و من تخلف لم یبلغ الفتح؛ من راهی را برگزیدهام که هرکس در این مسیر به من بپیوندد به شهادت میرسد و آن که چنین نکند (به من ملحقنشود) پیروزی را در آغوش نخواهد گرفت».
به بیان دیگر این حرکت به پیروزی منجر میشود، ولی باید این فتح از طریق ایثارو فداکاری و شهادت به دست آید. اگر فردی تشخیص داد که این حرکت به لحاظ وظیفةدینی و شرعی امر لازمی است؛ باید افشاگری کند و امت مسلمان را از خواب غفلت بیدارنماید تا جهان اسلام مسیر صحیح خود را بیابد؛ اگر چه به بهای دادن جانش تمام شود.زنده ماندن و کشته شدن هدف نیست، هدف مقدس بالاتر از این چیزهاست. مصالح ومنافع فردی و اجتماعی در بوتة مقصدی والا ذوب میشوند. امام خمینی در این بارهفرمودهاند:
«هر چه روز عاشورا سید الشهدا(ع) به شهادت نزدیکتر میشد، افروختهترمیشد و جوانان او مسابقه میکردند برای این که شهید شوند؛ همه هم میدانستند که بعداز چند ساعت دیگر شهیدند.
به اعتقاد امام خمینی اگر در ماجرای عاشورا فداکاری و ایثار وظیفهای برای امامسوم تلقی میگردید، در پیش گرفتن این روش در وضع کنونی عالم برای ما لازم است.اگر حفظ جان امام(ع) مجوزی برای سکوت و سازش نباشد، حفظ جان دیگران به طریقاولی"""" مجوز خاموش ماندن و نخروشیدن بر علیه بیداد و ستم نخواهد بود. امام خمینیتاکید میکند: «مگر خونِ ما، رنگینتر از خون سید الشهدا است. چرا بترسیم از این که خونبدهیم».
این بیان، تجلی والای جرعهای از کوثر عاشورای حسینی و طنین خروشاعتراضآمیز و ظلم ستیز و جهل سوز امام خمینی است که از شراب طهور قرآن و عترتسیراب گشته است و به سان زمزم هدایتی حیات بخش و چشمة زلال حماسه آفرینی ازفراز شخصیت عاشورایی او سرازیر گردیده است.
در صحنه عاشورا، نخستین ایثارگر، سیدالشهدا (ع) بود که حاضر شد فدایدین گردد و رضای او بر همه چیز برگزیند و از مردم نیز بخواهد، کسانی که حاضرند خونخود را در این راه نثار کنند با او هم سفر کربلا شوند. اصحاب آن حضرت نیز هرکدامایثارگرانه جان فدای امام خویش کردند. برای نمونه، به یکی از آنها اشاره میکنیم: جلوةآشکار ایثار در کار زیبای حضرت ابوالفضل (ع) بود. علاوه بر آن که امان ابن زیاد را کهشمر آورده بود، رد کرد و شب عاشورا نیز اظهار کرد که: «هرگز از تو دست نخواهم کشید،خدا نیاورد زندگی پس از تو را.» و صدها پیام دیگر از این قیام عظیم و مبارک میتواندرک کرد؛ مانند تکریم انسان، توکل، عزت، جهاد با نفس، صبر و استقامت، شجاعت،عفاف و حجاب، عمل به تکلیف، غیرت، مواسات، فتوت و جوانمردی و...
اظهارهای یاران امام در شب عاشورا مشهور است، یک به یک برخاستند وآمادگی خود را برای جانبازی و ایثار خود در راه امام(ع) اظهار کردند؛ بهعنوان نمونه، بهاین سخن «مسلمبن عوسجه» اشاره میکنیم که به امام(ع) فرمود: «هرگز از تو جدا نخواهم شد، اگر سلاحی برای جنگ با آنان نداشته باشم با سنگبا آنان خواهم جنگید تا همراه تو به شهادت برسم».
حضرت زینب(س) عصر عاشورا هنگام حملة سپاه کوفه به خیمهها، چون دید شمربا شمشیر آخته قصد کشتن امام سجاد(ع) را دارد، فرمود: کشته نخواهد شد، مگر آنکهمن فدای او شوم».
جلوة بارز ایثار در واقعة عاشورا حضرت ابوالفضل(ع) بود؛ علاوه بر آنکه اماننامةابنزیاد را ردّ کرد و شب عاشورا نیز اظهار کرد:
«هرگز از تو دست نخواهم کشید خدا نیاورد زندگی پس از تورا».
روز عاشورا نیز وقتی با لب تشنه وارد شریعة فرات شد، با یاد آوری کام تشنةامامحسین(ع) ایثارگری و فداکاری به او اجازه نوشیدن آب نداد و با لب تشنه به شهادترسید. و نمونههای بسیار زیاد دیگر که این مختصر، گنجایش بیان تمام آنها را ندارد.