ب) رباب همسر باوفای امام حسین (ع)
رباب یکی از همسران سیدالشهدا : بود که در کربلا کودک شیرخوارهاش درمیان دستان امام حسین (ع) شربت شهادت نوشید و خود نیز به همراهی کاروان کربلا تاشام رفت. او در مجلس جشن یزید در شام چون سر بریدة امام (ع) را دید سر را در آغوشگرفته بوسید و در ضمن اشعاری فرمود:
آه حسینم! من هرگز حسین را که در برابر تیر و نیزة دشمنان قرار گرفت، فراموشنمیکنم. حسین را در کربلا فریب دادند، دعوت کردند و سپس با لب تشنه به شهادترسانیدند. خداوند دشمنانش را در قیامت سیراب نگرداند.
این اشعار که در آن مجلس بیان گردید، سندی شد که شهادت امام (ع) را به دستدشمنان اثبات میکرد و گرنه چه بسا دشمن در صدد آن بود که شهادت امام را مخفیداشته و چنان وانمود کند که در اثر بیماری از دنیا رفته است.
این بانوی سعادتمند وقتی که در اربعین، کاروان به کربلا بازگشت، همراه آن بهمدینه نرفت و مدت یک سال در کنار قبر امام حسین (ع) خیمه زد و به سوگواری پرداختو گریست و عهد کرد که زیر آفتاب بنشیند و هرگز زیر سایه نرود، چون بدن امامحسین (ع) را زیر آفتاب کربلا دیده بود و سوگند یاد کرد که هرگز موهایش را شانه نزند.
صاحب مقتل لواعج الاشجان گوید: او پس از واقعة کربلا یک سال بیشتر زندهنماند و در این مدت هرگز زیر سایهبان نرفت.
ج) فاطمه صغری
فاطمه بنت الحسین (ع) فرزند سیدالشهدا و مادرش ام اسحق بود. وی نیز در کوفهپس از خطبة حضرت زینب 3 با رشادت ویژهای که شایستة فرزندی امام حسین (ع) است ابراز سخن کرد. او فرمود:
«ای اهل کوفه، ای اهل مکر و فریب! ما را کافر شمردید و ریختن خونمان راحلال؟ خون از شمشیرهاتان میچکد و شادمانی میکنید؟ به زودی عذاب بر شما نازلمیشود. وای بر شما! با چه دستی بر ما ظلم کردید؟ و چگونه نفسی شما را بر کشتن ماترغیب کرد؟ چگونه پاهایتان یاری کرد که به جنگ ما بیایید؟ قلب هایتان را قساوتگرفته و بر دل هایتان مهر زده شده است؟ چشمها و گوش هایتان از شنیدن و دیدن آیاتالهی ناتوان گردیدهاند و شیطان عمل زشت شما را برایتان زیبا جلوهداد و بر چشمها یتانپردهای نهاد، که دیگر هدایت نمیشوید.
«ای مردم کوفه هیچ میدانید که چند خون از رسول خدا بر ذمّة شماست که از شماطلب خواهد کرد؟ آن مکرها و حیلهها که با برادرش علی بن ابی طالب کردید. حال با
این همه ظلم و مکرها عدهای بر این اعمال زشت به دیدة فخر و بزرگ منشی مینگرند.آیا به کشتن مردمی مینازید که خداوند آنان را به پاکی ستود و پلیدی را از آنان
دور کرد؟ پس خشم خود را فرو برید که البته برای هر کس آنچه پیش میفرستد، باقیخواهد ماند.
سخن که به این جا رسید، اهل کوفه با چشمان گریان نزد دختر رسول آمدند و از اوخواستند که خاموش شود و بیشتر آنان را رسوا نگرداند.
9ـ بانوانی که در کربلا امانتدار امامت بودند
الف) ام سلمه
ام سلمه، یکی از برترین همسران پیامبر پس از حضرت خدیجه 3 بانوی بزرگوارو والا مقامی بود که به جهت شخصیت وی، اوّلاً: آیة تطهیر در شأن اهل بیت : در خانةاو نازل شد. به علاوه رسول خدا (ص) داستان کربلا و مصائب سیدالشهدا : را بر او بازگونموده و خاک کربلا را برایش به ودیعه نهاده بود که به محض وقوع آن حادثه عظیم وهولناک از آن مطلع گردد، که هم چنین نیز شد. عصر عاشورا، اهل مدینه دیدند که از خانةامالمؤمنین «ام سلمه» صدای شیون برخاست، چون علت را جویا شدند. فرمود: اکنون درعالم رؤیا پیامبر را دیدم که غبارآلود و خسته بود. پرسیدم یا رسولا...!کجا رفته بودی کهچنین غبار آلودهای؟ فرمود: اکنون از کربلا برمیگردم و شاهد شهادت فرزندم حسین (ع) بودم. ام سلمه گوید: چون از خواب بیدار شدم، به سوی تربتِ کربلا دویدم، دیدم خونِ تازه،درون شیشه میجوشد؛ دانستم که حسین در کربلا به شهادت رسید.
به همین سبب اولین مجلس عزای امام حسین (ع) در مدینه مقارن با شهادتامام حسین (ع) در خانةام سلمه برگزار گردید و اهل مدینه او را در این ماتم تسلامیدادند.
ام سلمه، یکی از بانوانی بود که امام حسین (ع) به هنگام خروج از مدینه با اوخداحافظی کرد و او را «مادر» خطاب نمود. او به اصرار میکوشید تا امام (ع) را از مأموریترفتن به کربلا به خاطر عواقب آن باز دارد، ولی امام حسین (ع) این امر را مشیت پروردگارشمرد.
امام باقر (ع) فرمود: هنگامی که امام حسین (ع) به سوی عراق رهسپار گردیدوصیت نامه و کتاب هایش را به ام سلمه سپرد و فرمود: هنگامی که فرزند بزرگم، نزد توآمد و وصیت نامه را طلب کرد، آنها را به او بده. توجه به اهمیت این امانت، میتواندبیانگر شخصیت یگانة این بانوی بزرگوار باشد.
ب) فاطمه بنت الحسین
فاطمه دختر امام حسین (ع) نیز یکی از بانوان محترمی بود که امام حسین (ع) امانتهای امامت را به او سپرد، تا به امام سجاد (ع) برساند.
ج ـ حضرت زینب
بیشک، یکی از برجستهترین بانوانی که امانتهای امامت را به نحو شاخص وویژهای حمل نمود و در زمان شایسته به صاحب آن امام عصر خویش، حضرت سجاد (ع) تحویل داد؛ حضرت زینب کبری"" 3 بود که نقش ویژه و شاخص این بزرگوار در حوادثکربلا برجستهتر از آن است که نیازی به ذکر و تحلیل آن باشد.
10ـ بانوانی که عزّت اهلبیت را پاس داشتند
اگرچه بانوانی که کاروان حسینی را همراهی میکردند از طبقات مختلف اجتماعیبودند، بانوانی، چون «کبشه» ام سلیمان، کنیزی بود که همسرش از یاران امام حسن (ع) بود و وقتی به عنوان پیک امام حسن (ع) به سوی اشراف بصره رفت به دستور عبیدالله اورا به شهادت رسانیدند. در کربلا به همراه پسرش افتخار همراهی سیدالشهدا (ع) و حضوردر رکاب آن حضرت را یافت و پس از شهادت فرزندش به همراه اهل بیت به اسارت بهشام رفت و سپس به مدینه بازگشت. و یا ام وهب که بانویی تازه مسلمان بود... حضوربزرگوارانی چون «فضه» کنیز حضرت زهرا 3 به جمع کاروانیان کربلا، معنایی دیگرمیبخشید. این جمع به ظاهر ناهمگون و متفاوت در یک خصوصیت اشتراک یافتند کهآن غیرتمندی شان، در پرتو عزّت اهل بیت : بود. مطابق تواریخ وقتی امام حسین (ع) برای وداع آخر نزدیک خیمهها آمد، بانوان را یک یک به نام صدا کرد و از آنان خداحافظیکرد و فرمود:
«استعدّوا للبلاء... و لاتشکوّا؛
خود را برای بلایا و مصایب آماده کنید و هرگز شکایت نکنید که اجرتان کممیشود. مصایب بانوان چندان سخت بود که امام حسین (ع) در وداع آخر خودمیگریست. وقتی حضرت زینب 3 علت را جویا شدند فرمودند: « کیف لاابکی و عمّاقلیل تساقون بین العِدی"" ؛ چگونه نگریم که میدانم به زودی شما را به اسارت میبرند.
اگرچه در طول تاریخ کربلا به نامهایی از بانوان بر میخوریم که گاه به همراههمسر و فرزند خویش به کربلا آمده و آنها را در راه نهضت حسینی فدا کردند و خم به ابرونیاورده و خود به اسارت رفتند، تا با اهل بیت امام حسین (ع) مواسات کنند، اما به یقینتوجه به حوادث پس از شهادت امام حسین (ع) همواره از ممیزاتی است که به وجود بانواندر کاروان حسینی معنا میدهد. به یقین این بانوان بودند که حوادث عاشورا را روایتکردند و سینه به سینه و منزل به منزل در طول سفر کربلا تا شام یاد شهیدان و اهداف آنهارا زنده نگه داشتند. این بانوان بودند که با حفظ عزّت اهل بیت : با وجود همة مصایبروز عاشورا و شب و روز یازدهم و پس از آن تا شام که امام سجاد (ع) نزدیک سی و سهسال بر آنها گریست، خم به ابرو نیاوردند و ذرهای عقب نشینی نکردند و با تحمل همةسختیها و شداید هر کجا کاروان کربلا پا میگذاشت، زمینة قیام و انقلابی را فراهممیکردند؛
چنان که حضور آنان در شهر شام ـ مرکز خلافت یزید ـ چنان کار را بر یزید دشوارکرد که ناچار شد در مقابل کارهای زشت خود زبان به عذرخواهی بگشاید و گناه را به گردندیگران بیندازد و از آن مهمتر آن که به کاروانیان اجازه دهد درون کاخ او مجلس ماتمحسینی به پا کنند و بر سوگ امام شهیدان بگریند و....
اگر چه در کربلا درسهای متفاوتی نهفته است و این حضور بانوان در آن مرحلةحسّاسِ تاریخ، بیانگر نقش حساس آنان در اجتماع میتواند باشد، اما به یقین درسدیگری که از این داستان میتوان آموخت آن است که کربلا صحنة نمایش توفیقهایالهی بود. که « فی تقلُّب الأحوالِ عِلْمَ جواهرُ الرّجال ؛ در سختیها جوهرة انسانها آشکارمیشود». کربلا نمایش حضور بانوی کنیزی چون: فکیهه در کنار بانوی متمولّی چوندُلهم همسر زهیر است. نمایش نقش بانوانی که آسیهوار در خانة فرعون زمان بر اوشوریدند و خود راه خویش را یافته و رسالت خود را به انجام رسانیدند و سالها پس از آنهم، بانویی چون ام البنین با یاد مصایب کربلا همه روزه مصایب کربلا را در برابر دیدگاناهل مدینه زنده میکرد و بر مصایب راد مردانِ حقیقتی سترگ اشک میریخت.
سخن را با کلامی از رهبر فرزانة انقلاب به پایان میبریم که فرمود:
«اگر کشور بتواند جامعة زنان را با تکیه بر تعلیمات اسلامی با همان معارفی کهاسلام خواسته آشنا کند، من تردیدی ندارم که پیشرفت و ترقی کشور در آینده مضاعفخواهد شد. در هر میدانی که بانوان مسئولانه وارد شوند، پیشرفت در آن چندین برابرخواهد شد. خصوصیت حضور خانمها در میدانهای مختلف این است که وقتی زنِخانواده وارد میدان میشود؛ یعنی همسر و فرزند او هم وارد شدهاند. حضور مرد به اینمعنانیست.»
منابع
1. قرآن کریم
2. موسوعة کلماتالحسین (ع) ، معهدتحقیقات باقرالعلوم،نشردارالمعروف، 1373 ه ش.
3. ابصار العین، سماوی، ترجمه: عقیقی بخشایشی، نشر: نوید اسلام، 1368.
4. سوگنامه آل محمد (ص) : محمد محمدی اشتهاردی نشر: ناصر، 1369.
5. مقتل الحسین (ع) ، مقرّم، نشر: دارالاضواء، بیروت، 1420 ه ق.
6. منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، نشر: مکتبه اسلامیه، 1410 ه ق.
7. نفس المهموم، شیخ عباس قمی، نشر: آفتاب، 1363.
8. منتخب التواریخ: خراسانی، نشر: مکتبه اسلامیه، 1347.
9. وقایع الایام، خیابانی، نشر: مکتبه مصطفوی، 1410 ه ق.
10. لهوف علی قتل الطفوف، ابن طاووس، نشر: شریف رضی، 1371.
11. لواعج الاشجان، سید محسن امین، نشر: دارالتعارف بیروت، 1402ه .ق.
12. محدثات شیعه، نهلا غروی نائینی، نشر: امین، 1372.
13. مقتل الحسین. ابی مخنف، نشر: دارالکتاب، 1405 ه ق.