تأثیر فرهنگ عاشورا بر انقلاب اسلامی
مقدمه
به خوبی میدانیم که عاشورا الهام بخش انقلاب شور آفرینی است که در روزگارمابزرگترین حادثهای است که با راهبری عاشورایی بزرگ عصر، امام خمینی (ع) خواهاناستقرار زندگی برپایه توحید و عدل شده است. فرهنگ عاشورا درحقیقت فرهنگی همهجانبه دارد که انقلاب اسلامی باالگوگرفتن از آن مسیر پرفراز ونشیب خود را طی نموده.
به عبارت دیگر: نهضت عاشورا یک نهضت عظیم فرهنگی است که ابعاد گوناگونحیات انسان را در بر دارد، حرکتی باوقوع خود، تاریخ ساز وعزت آفرین وعاملی برایاحیای اسلام ناب گردید تا آن جا که برای خود این لقب را گرفت: «الاسلام محمدیالوجود و الحدوث و حسینی البقاء والاستمرار».
انقلاب اسلامی درحقیقت احیاگر اسلامی بود که پس از قرنها ضعف وعقبماندگی و انحطاط مسلمانان به ویژه بافروپاشی و تجزیه امپراتوری عثمانی به اوج خودرسیده و دوران رکود و رخوت مسلمانان رابه درازا کشیده و درحقیقت وارد مرحله تازهایازظهور مجدد شده بود.
البته گفتنی است که تحلیل تطبیقی حادثه عاشورا بر انقلاب اسلامی بدون توجهبه محوریت آن یعنی حضرت امام خمینی 1 به تصویر کشاند.
تأثیر فرهنگ عاشورابرانقلاب اسلامی
اساساً شروع نهضت را همان عصر روز عاشورا باید تلقی کرد ( سیزده خرداد ) ودرحقیقت نطفه انقلاب را همان فریاد عصر عاشورای امام منعقد کرد. عاشورا در جوامع،دارای قدرتی بوده که این قدرت را امام شناخت و بابهره برداری درست از آن انقلاب بهپیروزی رسید.
براین اساس عاشورا تنها مسئلهای برای آرامش روح و روان و معنویت نیست،بلکه میتواند عامل رخدادی عظیم در گستره تاریخ گردد. متأسفانه عدهای عاشورا را یکمسأله پسیکو لوژیک، (روانی و نفسانی) میبینند که به آنها آرامش میدهد و جنبهعاطفی دارد. امااین تمام جوهره عاشورا نیست، تجلی صفات جمیله در بر خورد با جور وستم از بهترین جنبههای محوری نهضت عاشورا است.
یکی از شاخصههای عمده نو پردازان فکر دینی و اسلام شناسان نواندیش در چنددهه اخیر این است که رخ داد عاشورا به عنوان یک رخ داد اجتماعی برای آنها مطرح شدهودر بینش اجتماعی آنها مؤثر افتاده است. هرچند فرهنگها مجموعه باورها، گرایشها،ارزشها و رفتارهایی هستند که درحیات یک جامعه ماندگار میشوند واستمرار تاریخیمییابند. بدین روی عاشورا تنها یک رویداد تاریخی نیست، بلکه یک فرهنگ است.فرهنگ عاشورا مجموعه عناصر عاطفی، ارزشی، اعتقادی و رفتاریای است که برمحورعاشورا شکل گرفته وبه نحو زنده وحیات بخشی حضور پایدار خود را در تاریخ تشیع حفظکرده ونقشها و کارکردهای متنوعی در جامعه شیعی؛ خصوصاً انقلاب اسلامیداشتهاست.
در یک بررسی وتحلیل جامع اگر بخواهیم نقش عاشورا را در تکوین، پیدایشوتکامل انقلاب اسلامی طرح نماییم، باید به زیر اشاره کنیم:
1 ـ انداموارگی دین وسیاست
پیروزی انقلاب اسلامی وتشکیل حکومت اسلامی درحقیقت پیوند دو نهاد دین وسیاست در صحنه بوده است این حقیقت حاصل تلاش سیدالشهداء در مبارزه بابدعتهای اموی بود که آنهااصل وحدت یافتة دین وسیاست را از محور حقانی وجودمبارک امام خارج ساخته و در اختیار انسان پلیدی هم چون معاویه نهاده و او را ملقب بهامیر مؤمنان نموده بودند. حضرت، ضمن قیام وافشای جوهره کفر اموی در صدد درهمشکستن تندیس پاگرفتة رذالت در پوشش فضلیت بود. لذا باشهامت وقدرت تمام،خروش برآورد: «الا و ان الدعی بین الدعی قد رکز بین اثنتین بین السله والذله هیهاتمنّا الذله».
بررسی دوران حضرت سیدالشهداء به خوبی بیانگر این حقیقت است کهمهمترین علل انحطاط وسقوط جامعه برداشت نادرست ازدین وفهم غلط معارفاسلامی است. عواملی که به بروز کژ اندیشیهاو گرایشهای قبلیهای منتهی گردیدوموجباتی را فراهم آورد تاکسانی به مصادر خلافت دست یابند که دین را وسیله توجیهحکومت و اهداف فردی وقومی خویش قرار دهند.
امام خمینی 1 بابهرهگیری از این حرکت تاریخی به تلفیق دونهاد پرداختوعامل سعادت جامعه را در یکسان انگاری این دو مقوله میدید:
«این یک نقش شیطانی بوده است که از زمان بنی امیه وبنی عباس طرح ریزیشده است وبعد از آن هم هر حکومتی که آمده است، تأیید این امر راکرده است واخیراً همکه راه شرق وغرب به دولتهای اسلامی باز شده، این امر در اوج خودش قرارگرفته کهاسلام یک مسئله شخصی بین بنده وخداست وسیاست ازاسلام جداست ونباید مسلماندرسیاست دخالت کند ونباید روحانیون وارد سیاست بشوند.»
رواج اندیشه جدایی دین از سیاست به دلیل این که هر گونه مسئولیت اعتقادی واجتماعی را از افراد سلب میکرد با روحیه تسامح و راحتطلبی نیز سازگاری داشت وبسیاری از افراد برای حفظ منافع شخصی خود از هر گونه اندیشهای که به تغییر وضعموجود منتهی گردد احتراز میکردند. لذا نقشههای شیطانی حکومت از یک سو و تسامح وراحتطلبی از سوی دیگر موجب شد تا اعتقادات دینی نقش مؤثری در اعمال اجتماعی- سیاسی مردم نداشته باشند و از قیام برای خدا در جامعه اسلامی غفلت گردد.امامخمینی 1 در این زمینه میفرماید:
«خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به روزگار سیاه رساند و همه جهانیان را برما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران در آورده».
بنابراین در اندیشه احیایی امام خمینی 1 ، دین و سیاست آن چنان در هم تلفیقو ترکیب شدهاند که یک واحد شخصی منسجم به وجود میآورد. در چنین دیدگاهی دینمنهای سیاست و ولایت، جسدی بی جان و بی فروغ است:
«این را که دیانت باید از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور اجتماعی وسیاسی دخالت نکنند، استعمارگران گفته و شایع کردهاند. این را بی دینها میگویند، مگرزمان پیغمبر اکرم (ص) سیاست از دیانت جدا بود؟ مگر در آن دوره عدهای روحانی بودند وعده دیگر سیاستمدار و زمامدار؟ مگر زمان خلفای حق یا ناحق، زمان خلافت حضرتامیر (ع) سیاست از دیانت جدا بود؟ دو دستگاهبود؟ این حرفها را استعمارگران و عمالسیاسی آنها درست کردهاند، تا دین را از تصرف امور دنیا و از تنظیم جامعه مسلمانان برکنار سازند و ضمناً علمای اسلام را از مردم و مبارزان راه آزادی و استقلال جدا کنند و در این صورت میتوانند بر مردم مسلط شده و ثروتهای ما را غارت کنند. منظور آنهاهمیناست.»
2ـ عدم سازش با طاغوت و ظالم
یکی از نمودهای ارزشی عاشورا در انقلاب اسلامی امام بزرگوار، مسئله ناسازگاریبا طاغوت و استکبار بود که در تمام حرکتها و موضعگیریهای ایشان پیش از پیروزیانقلاب و پس از آن کاملاً نمود داشت و به صورت یک جریان محوری در نهضت اسلامیمیدرخشید.
نکته قابل توجهی که از این جهت در نهضت امام خمینی 1 وجود دارد، شیوهموضعگیری ایشان است. اولین اعلامیه آن حضرت در جریان تصویب لایحهانجمنهای ایالتی و ولایتی در سال 1342 تا آخرین اعلامیه ایشان در پاریس و پیش ازفرار شاه از ایران گویای همین واقعیت است. شاید ما رهبری انقلابی همچون امام 1 درعصر حاضر در دنیا نیابیم که طی پانزده سال مبارزه، موضعی یگانه و یکنواخت داشتهباشد و شرایط و مقتضیات گوناگون نتواند کوچکترین تغییری در موضع ضد طاغوتی اوایجاد کند.
حتی زمانی که شاه خود را در آستانه سقوط میدید و با تمام تکبرش از موضعمدیریت کشور تنازل کرد و حاضر بود به صورت یک جریان بایکوت شده در سیاست،پادشاه افسانهای باشد و حکومت نکند و حکومت را به دست مجلس آزاد و دولت منتخبآن مجلس بسپارد، بسیاری از گروههای به اصطلاح مبارز سیاسی آن روز و برخی ازافرادی که در سنگر مرجعیت، خود را همرزم امام 1 میپنداشتند، این تنازل را قبولکردند و سعی داشتند ایشان را هم به قبول آن راضی کنند.
از جمله یکی از روحانیون وابسته به جبهه ملی در این خصوص نامهای به امام 1 در نجف نوشت و از امام 1 درخواست کرد، تا ایشان برای تشکیل یک مجلس آزاد شورای ملی و برگزاری انتخابات در کشور موافقت کند. امام 1 در موضع ناسازگاری با طاغوتقهرمانانه ایستاد و اعلام کرد به کمتر از سقوط سلطنت و محاکمه محمد رضای جنایتکاررضایت نمیدهم. امام در پاسخ نامه آن روحانی پیامی فرستاد و تأکید کرد که این نامهحتی شایسته پاسخ دادن هم نیست! و در اطلاعیهای که در مرداد ماه1357 صادر فرمودموضع صریح ضد طاغوتی خود را اعلام فرمود.
در جریان پس از پیروزی انقلاب این طاغوت ستیزی امام 1 به استکبار ستیزیمبدل شد و ارزش عاشورا در سیمای استکبار ستیزی امام 1 نمود یافت.
امام 1 همواره در بیانات خود روی این مطلب تکیه میکرد که حرکت انقلابی اینمردم در پیروی از امام حسین (ع) حرکت با خون است و دقیقاً در تبیین شعار عاشورایحسین (ع) : «ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیاسیوف خذینی» در اطلاعیهای کهدر هلال محرم 1357 از پاریس صادر فرمود، ماه محرم را ماه پیروزی خون بر شمشیرنامید و در پیام به ملت ایران روز یازدهم محرم همان سال(11/9/57) فرمود:
«اکنون دشمنان اسلام و ایران و هواداران رژیم یزیدی، در مقابل هواداران اسلام ومخالفان سر سخت رژیم طاغوتی ابوسفیان، صف بندی نموده و میخواهند شعاراسلامی و حسینی را که برای احیای اسلام و به دست آوردن آزادی و استقلال و برقراریحکومت قرآن، به جای سلطه شیطان و حکومت قانون عدل در مقابل حکومت جنگلاست، با مسلسلها و توپ و تانکها که از خون دل ملت محروم تهیه شده است، جوابدهند. غافل از آن که ملتی که با بیداری و هوشیاری به پاخاسته و نهضت اصلی اش راوظیفه شرعی الهی تشخیص داده به این سلاحهای زنگ زده، با تمسخر مینگرد».
عبیدالله بن زیاد ـ چاکر و خانه زاد اموی ـ پس از هلاکت یزید، چون خواست ازشهر بصره فرار کند، لباس زنانه پوشید و مردی را پشت سرش سوار کرد که به شورشیانمیگفت:
«کنار شوید! این زن از خاندان من است. به دیار زنان ابن زیاد آمده بود، میخواهماو را ببرم». او با این شیوة ننگین و حقارتآمیز گریخت و خود را در پرتو این ذلت و پستیاز مرگ نجات داد.
اما حسین بن علی (ع) درگیر و دار معرکه عاشورا، در میان انبوه دشمنان فراوان ودر موقعیتی که دشمنان از چهار سو، او را در محاصره داشت، هنگامی که با پیشنهاد بیعتبا یزید مواجه میگردد تا از آن معرکه خونبار و هراسانگیز جان سالم به در ببرد، با کمالشهامت و جوانمردی، فضیلت و انسانیت اعلام فرمود: «والله لااعطیکم بیدی اعطاءالذلیل ولا افر فرار العبید.» ؛ «به خدا قسم! هرگز دستم را همانند دست ذلیلان و زبونانبه شما نمیدهم و هم چون بردگان از پیش شما نمیگریزم.»
این سخن بزرگ در آن اوضاع ویژه از سعة صدر و عظمت درون حکایت هایی داردکه ژرفا و گستردگی آن را جز خدای بزرگ کسی نمیداند.
روز عاشورا، آن گاه که عدهای از یاران امام حسین (ع) در خاک و خون غلتیدند، اوبه جای این که روحیه خود را از دست دهد و دست تضرع به سوی آنان دراز کند، با ثبات واستقامت کامل گفت: «به خدا قسم! به هیچ یک از خواستهای اینان تن در نمیدهم تاخدای خود را ملاقات کنم، در حالی که به خون خود آغشتهام.»
3ـ تأثیر پذیری از فرهنگی عاشورا
تأثیر پذیری از فرهنگ عاشورا و بررسی گونههای مختلف آن در شعر قبل ازانقلاب و ادبیات دوران مقاومت و ستمشاهی، خود از اهمیت فوق العادهای برخوردار است.این که کدام دسته از شاعران به این مهم اقدام کرده، بیان چه جنبه هایی را در کلام خودرگزیدهاند، تعبیرات لفظی و تشبیهات ادبی و استعارههای آنان چگونه بوده، قدرت کلام ومیزان نفوذ نفس آنان تا چه پایه رفته است چه ابعادی از تأثیر پذیری را وجهه سخنخویش قرار دادهاند و...؟ زمانی که این بررسیها صورت گرفت، آیههای فراوانی برایانجام داوریهای فرهنگی و ادبی همه جانبه حاصل میشود که هم با عنایت به افراد وگویندگان و هم با توجه به جنبههای کلامی، فرهنگی، ادبی و... قابل مقایسه و تطبیقواست که فرصت و مجال دیگری میطلبد.
بیان تأثیر پذیری فرهنگ عاشورا را در شعر پس از انقلاب میتوان در چندینمحور و موضع دانست که میتوان به چند نمونه از آنها اشاره کرد:
الف ـ موضوع مدح، ستایش و تمجید که بیتردید مقولهای بسیار مفصل و در خوراعتناست.
ب ـ ترغیب، تشویق و تهیج رزمندگان جبهه در نبرد و دفاع مقدس
4. پیوستگی تربیتیافتگان فرهنگعاشورا با تربیت یافتگان انقلاب اسلامی ایران
در تاریخ عاشورا میخوانیم: وقتی حضرت سید الشهدا (ع) از مدینه به سوی کربلامیآمدند، کلمه استرجاع و آیه انا لله و انا الیه راجعون را تلاوت فرمودند. فرزندش علیاکبر (ع) عرض کرد: پدر! چرا این جمله را بر زبان جاری فرمودید؟ حضرت (ع) فرمودند:لحظهای به خواب رفتم هاتفی ندا داد که این کاروان میرود و مرگ به سراغ آنان میآید.عرض کرد: پدر! مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود: چرا بر حقیم. عرض کرد: پس ما از کشتهشدن چه باک داریم!
رشادتهای حضرت عباس بن ابیطالب (ع) ، حضرت قاسم بن الحسن (ع) ، عونبن ابیطالب (ع) ، احمد بن حسن بن علی (ع) ، عبدالله بن حباب کلیمی، بکیر بن یزیدریاحی، نافع بن هلال بجلی، عبدالله بن جنادة بن لعب بن حرث الانصاری، خلف بنمسلم بن عوسجه؛ حتی زنانی چون مادر «عبدالله بن عمیر» را میبینیم که با ایمان بهخدا و عشق به حسین (ع) برای حفظ مکتب چگونه مبارزه میکنند.
نوشتهاند: پس از کشته شدن «جنادة انصاری» فرزند یازده سالهاش «عمر» که بههمراه پدر و مادرش به سرزمین کربلا آمده بود، به حضور امام رسید و اجازه نبرد با دشمنخواست. حسین به علی (ع) درباره وی چنین فرمود:
«این نوجوان که پدرش در حملة اول کشته شده است، شاید بدون اطلاع مادرشتصمیم به نبرد گرفته است و مادرش به کشته شدن وی راضی نباشد. اما این نوجوانایثارگر چون گفتارامام (ع) را شنید عرضه داشت: نه به خدا، مادرم دستور داده است جانم رافدای تو و خونم را نثار راهت کنم. امام چون این پاسخ را شنید اجازه داد. عمر حرکت نمودو در مقابل صفوف دشمن با شوری خاص، این شعار حماسی را میخواند:
• امیری حسین و نعم الامیرسرور فواد البشیر النذیر علی و فاطمة والداهفهل تعلمون له من نظیر
• علی و فاطمة والداهفهل تعلمون له من نظیر علی و فاطمة والداهفهل تعلمون له من نظیر
امیر من حسین است و چه نیکو امیری. سرور قلب پیامبر بشیر و نذیر، علی وفاطمه پدر و مادر اوست. آیا برای او همانندی میدانید؟
نوشتهاند: مادر این نوجوان شجاع و ایثارگر پس از آن که خونش را پاک نمود، و بهسوی خیمه بازگشت و چوبی به دست گرفت و در حالی که این دو بیت را میخواند به سویدشمن حمله کرد:
• انی عجوز فی النساء ضعیفةخاویة بالیة نحیفة اضربکم بضربة عنیفةدون بنی فاطمة الشریفة
• اضربکم بضربة عنیفةدون بنی فاطمة الشریفة اضربکم بضربة عنیفةدون بنی فاطمة الشریفة
من در میان زنها زنی ضعیفم، زنی پیرو و فرتوت و لاغر، بر شما ضربة محکمیوارد خواهم ساخت در دفاع و حمایت از فرزندان فاطمة عزیز.
پس از آن، دو نفر را مضروب ساخت و به دستور امام (ع) به سوی خیمههابازگشت.
لذا حسین بن علی (ع) درباره این اصحاب و یاران و اهل بیت خویش میفرمایند:
«من اصحاب و یارانی بهتر از یاران خود ندیدهام و اهل بیت و خاندانی باوفاتر وصدیقتر از اهل بیت خود سراغ ندارم. خداوند به همه شما جزای خیر دهد.»
با مروری به تاریخ انقلاب اسلامی از خرداد سال 42 تا 22 بهمن 57 ـ به ویژههشت سال دفاع مقدس ـ فرهنگ عاشورا آشکار میگردد و تاریخ تکرار میشود. اینپیوستگیها در وصیت نامههای رزمندگان، در پیشانیبندها و نوشتهها بر پشت و سینه وبازو، در شعارها و سرودهای جبهه، در نام و رمز عملیات، در حال و هوای شب عملیات،عمل کرد خانواده شهدا، تابلوهای نوشته، مزار نوشتهها، مجالس سوگواری شهدا وسرودهای دوران هشت سال دفاع مقدس به روشنی و با صمیمیتی آشکار به چشممیخورد. لذا امام راحل، رهبر را آن نوجوان سیزده ساله میداند و میفرماید:
«این جانب هر وقت با این عزیزان معظم برخورد میکنم، یاوصیتنامه انسان سازشهیدی را میبینم احساس حقارت و زبونی میکنم، هرچه انقلاب اسلامی دارد از برکتمجاهدت شهدا و ایثار گران است. کارنامه نورانی شهادت و جانبازی عزیزان شما گواهصادقی برکسب بالاترین امتیازات و مدارج تحصیلی معنوی آنان است، که بامهر رضایتخدا امضاشده است و کارنامه شما در گرو تلاش و مجاهدت شماست.»
5 ـ حرکت ضد ارتجاعی امام حسین (ع)
امام (ع) درنامهای به معاویه پس از شهادت مظلومانه برادرش امام مجتبی (ع) پرده از روی چهره کریه ارتجاع برداشت وفرمود:
«مگر تو قاتل حجربن عدی ورفقای عباد ثابت قدمش نیستی؟ قاتل مردانی که ازپیدایش رویههای بدعتآمیز ضد اسلامی ناراحت وبی آرام بودند، دستور به تبعیت از رویهمعروف اسلامی یعنی (سنت) میدادند و از رویه زشت و ناروای نوپیدا (منکر) برحذرمیداشتند. آنان راپس از دادن امانهای مؤکد و به سوگند محکم شده، به طور ستمگرانه وتجاوزکارانه کشتی و با این عمل نشان دادی که در برابر خداگستاخی و پیمانش را خوارمیداری؟ مگر تو نیستی که زیاد را در این دوره که نظامات اسلامی حکم فرماست بهفرزندی زنا کاری که با مادرش آومیخته بود شناختی وگفتی که او پسر ابوسفیان است، درصورتی که پیامبر خدا (ص) فرموده است که فرزند از آن بستر، وزناکار را سنگ کیفر است.آن گاه او را بر مسلمانان مسلط کردی و فرمان روایی بخشیدی، تا ایشان را بکشد و دستو پایشان را از چپ و راست ببرد و بر شاخة نخل به دار آویزد. پناه بر خدا! و بدا ن که خدا رادیوان محاسبهای است که در آن هیچ از خرد و کلان اعمال فرو گذاشته نمیشود. بدان کهخدا هرگز از یاد نخواهد برد که تو مردم را به محض بدگمانی میکشی و به اتهام محض،دستگیر میسازی و نوجوانی را ولایت عهدی بخشیدهای که شراب میخورد و سگبازی میکند...»
در این نامه امام (ع) به نکات ارتجاعیِ ارزش در حکومت معاویه اشاره میکنند کهعمدهترین آن جریان انتساب زیاد به فرزند زنا کار است که این کار جزء سنن و ارزشهایجاهلیت قبل از اسلام بود.
حضرت امام خمینی 1 انقلاب اسلامی ایران را نشأت گرفته از قیام حضرتسیدالشهداء (ع) میدانند و مقایسهای دارند بین یزید و یزیدیان و شاه وقوم ستمگرش.
دراین باره میفرمایند:
«آن روز یزیدیان با دست جنایتکاران گور خود را کندند و تا ابد، هلاکت خویش ورژیم ستمگر جنایتکار خود را به ثبت رساندند، و در پانزده خرداد چهل و دو پهلویان وهواداران وسردمداران جنایتکارشان بادست ستمشاهی خود گور خود را کندند و سقوط وننگ ابدی را برای خویش به جاگذاشتند که ملت عظیم الشأن ایران ـ بحمدالله تعالی ـ باقدرت و پیروزی برگور آتشبار آنان لعنت میفرستند.»
ایشان در پیام خویش در تاریخ 15/3/61 به مناسبت سال روز قیام پانزده خردادونیز در جمع گروهی از علما و ائمه جماعات روحانیون و وعاظ قم و تهران میفرمایند:
«ملت عظیم الشأن در سال روز شوم این فاجعه انفجارآمیزی که مصادف با پانزدهخرداد چهل و دو بود که با الهام از عاشورا آن قیام کوبنده رابه یاد آورد، اگر عاشوراو گرمی وشور انفجاری آن نبود چنین قیامی بدون سابقه و سازماندهی واقع میشد. واقعه عاشورا ازسال شصت و یک هجری تا خرداد شصت و از آن تا قیام عالمی بقیة الله ـ ارواحنالمقدمهالفداء ـ در هر مقطع، انقلاب ساز است.»
یا در اوج اختناق و دیکتاتوری مصمم واستوار، نقشههای دشمن را بر آب کرده وفریاد برآورد:
«...آقایان بدانند که خطر امروز بر اسلام کمتر از خطر بنی امیه نیست.. دستگاهجبار با تمام قوا با اسرائیل و عمال آنها همراهی میکند. دستگاه تبلیغات را به دست آنهاسپرده و در دربار دست آنها باز است. در ارتش و فرهنگ وسایر و زارتخانهها برای آنها بازنموده و شغلهای حساس به آنهادادهاند.»
«...امروز به من اطلاع دادند که بعضی اهل منبر را بردهاند در سازمان امنیت وگفتهاند شماسه چیز راکار نداشته باشید، دیگر هرچه میخواهید بگویید: یکی شاه را، یکی
هم اسرائیل را، یکی هم نگویید دین در خطر است. خوب، اگر این سه تا امر را ما کناربگذاریم، دیگر چه بگوییم؟ ماهرچه گرفتاری داریم از این سه تاهست. به هرکه مراجعهمیکنی میگوید شاه گفته، شاه گفته، مدرسه فیضیه را خراب کنید، شاه گفته، اینهارابکشید...»
«شما آقایان به تقویم دو سال پیش از این یا سه سال پیش از این بهاییهامراجعه کنید. در آنجا مینویسد: «تساوی حقوق زن و مرد ؛ رأی عبد الوهاب» آقایان هماز او تبعیت میکنند. آقای شاه نفهمیده، میرود بالای آن جا، میگوید تساوی حقوق زن ومرد! آقا! این رابه تو تزریق کردند. مگر توبهایی هستی که من بگویم کافراست، بیرونتکنند؟ نظامی کردن زن، رأی عبدالوهاب است. آقا، تقویمش موجود است. نگویید نیست،شاه ندیده این را؟...»
«والله من شنیدهام که سازمان امنیت در نظر دارد شاه را از مردم بیندازد، تابیرونشکنند و لهذا مطالب را معلوم نیست به اوبرسانند. تأثرات مازیاد است. روابط مابین شاه واسرائیل چیست که سازمان امنیت میگوید از اسرائیل حرف نزنید، ازشاه هم حرف نزنید؟این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاه اسرائیلی است؟ به نظر سازمان امنیت، شاهیهودی است!»
چنان که ملاحظه میکنید، امام در این سخنرانی، شخص شاه را مورد عتاب وخطاب خویش قرار داده است و شاه که تحمل شنیدن سخن حق نداشت به خشم آمد ومأمورانش به دستور او، شبانه امام را دستگیر کردند، که درپی آن، حادثه دو ازدهم محرم(15 خرداد) پیش آمد.
6 ـ ثبات وپایداری انقلاب اسلامی
حضرت امام 1 علل محدثه و مبقیه انقلاب اسلامی ایران را مدیون ومرهونعاشورا و درسی که مردم از امام حسین (ع) آموختند میدانند و لذا در سخنان خویشمیفرمایند:
«ماباید همه متوجه این معنا باشیم که اگر قیام حضرت سید الشهدا (ع) نبود، امروزما نمیتوانستیم پیروز شویم. انقلاب اسلامی ایران پرتوئی از عاشورا و انقلاب عظیمالهی آن است.»
«تمام این وحدت کلمهای که مبدأ پیروزی ماشد، برای خاطر این مجالس عزا واین مجالس سوگواری و این مجالس تبلیغ و ترویج اسلام شد.»
«این خون سیدالشهداست که خونهای همة ملتهای اسلامی رابه جوش آورد،ملت ما از طفل شش ماهه تا پیرمرد هشتاد ساله را در راه خداوند فدا کرد و این اقتدا بهبزرگ مرد تاریخ حضرت سیدالشهداء (ع) است.
7 ـ مقاومت در برابر تهاجمات دشمن
یکی از اموری که امام حسین (ع) باالهام از کلام الهی روی آن تکیه میکردندصبر و استقامت و بردباری است از جمله:
در پاسخ مردی از کوفه به نام «ابوهرم» که از حضرت سؤال میکنند: چه انگیزهایتو را وا داشت که از حرم جدت بیرون بیایی؟
امام (ع) میفرمایند: «ای اباهرم! بنی امیه بافحاشی و ناسزا گویی احترام مرادرهم شکستند. من راه صبر و شکیبایی را در پیش گرفتم و ثروتم را از دستم ربودند، بازهم شکیبایی کردم، ولی چون خواستند خونم را بریزند از شهر خارج شدم».
بنابه نقل «ابن قولویه»و «مسعودی»، امام حسین (ع) آن گاه که نماز صبح را بهجاآورد، رو به سوی نمازگزاران کرد و پس از حمد وسپاس خداوند به آنان فرمود: «خداوندبه کشته شدن شما و کشته شدن من در این روز اذن داده است و برشماست که صبر وشکیبایی درپیش گیریدو بادشمن بجنگید».
مرحوم صدوق در «معانی الاخبار» میگوید: امام (ع) فرمودند:«ای بزرگزداگان!صبر و شکیبایی به خرج دهید که مرگ چیزی جز یک پل نیست که شما را از سختی ورنج عبور میدهد و به بهشت پهناور ونعمتهای همیشگی میرساند.»
امام حسین (ع) در روزعاشورا و درلحظههای حساس، هنگامی که چند تن ازنوجوانان هاشمی و آل ابوطالب مانند محمد و عون (فرزندان عبدالله جعفر) و محمد بنمسلم، دسته جمعی هم چون عقاب به سوی دشمن حملهوربودند فرمود: «عمو زادگان منو خاندان من! درمقابل مرگ صبرو استقامت به خرج دهید که به خدا سوگند پس از امروزروز ذلت و خواری ای نخواهید دید.»
خواهرش زینب 8 رادعوت به صبرو بردباری مینماید. آخرین کلام امام (ع) درلحظه شهادت این است:
«درمقابل قضاو قدر تو شکیبایم ای پرودگاری که به جز تو خدایی نیست. ای فریادرس دادخواهان، که مرا جز تو پروردگارو معبودی نیست، برحکم وتقدیر تو صابر وشکیبایم.»
حضرتامام خمینی 1 در تمام مراحل انقلاب به پیروی از حسین بن علی (ع) راهصبرو استقامت را پیشه خود ساخته و مردم راهم متوجه این امر مهم نموده و در بیاناتخویش در فروردین چهل و دو درمورد وظایف عمومی مسلمین برای صیانت ازاسلاممیفرمایند:
«شماپیرو پیشوایانی هستید که در برابر مصایب و فجایع صبر و استقامتکردند،آنچه امروز میبینیم نسبت به آن چیزی نیست، پیشوایان بزرگوار ماحوادثی چونعاشورا و شب یازدهم محرم را پشت سرگذاشتند و در راه دین خدا چنان مصایبیراتحمل کردهاند، عیب است برای کسانی که ادعای پیروی از حضرت امیر (ع) و امامحسین (ع) را دارند در برابر این نوع اعمال رسواو فضاحتآمیز دستگاه حاکمه خودراببازند.»
«ماباید روی آن فداکاریها حساب کنیم که سیدالشهداء (ع) چه کرد و چهبساطظلمی را برهم زد و ماهم چه کردهایم؟ مگر خون مارنگینتر از خونسیدالشهدااست؟ ماچرا بترسیم از اینکه خون بدهیم، یا اینکه جان بدهیم؟ دستوراست این. دستور عمل امام حسین (ع) دستوراست برای همه که کُلُّ یَوْمٍ عاشُورا وَکُلُّاَرْضٍ کَربَلا"""". دستور داد به اینکه هر روز و در هر جاباید همان نهضت رابااستقامتادامهبدهید.»
«صبر کلید ابواب سعادت و سرمنشأنجات از مهالک است. صبر، بلیات را بر انسانآسان میکند و مشکلات را سهل مینماید و عزم و اراده راقوت میدهد. مقصد هرچهبزرگتر باشد، رنج در راه آن هرچه زیاد باشد باید انسان تحمل کند. اگر چنان چهاستقامت کنیم مؤید به تأییدات الهی هستیم».
8 ـ اصلاحطلبی (امربه معروف و نهی ازمنکر)
امام حسین (ع) به عنوان مظهر اسلام محمدی باقیام خود عزم آن دارد تابرتفسیرها و برداشتهای رایج از دین خط بطلان کشد و با احیای دین حقیقی، وجوه پویا،سازنده و جهت دهنده دین را برای مردم نمایان سازد لذا میفرماید: «انما خرجت لطلبالاءصلاح فی امة جدی ارید ان امر بالمعروف وانهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی وابی علی بن ابیطالب».
پر واضح است که عامل اصلی انسجام امت اسلامی دین است و اصلاح امتممکن نیست مگر بااصلاح دین و اصلاح دین نیز به نظامی از کنترل و پیشرفت وابستهاست؛ که عنوان امر به معروف ونهی ازمنکر به خود گرفته است و بعد ازفهم صحیح از دیناین اصل، انسان را در هر لحظه از زندگی موظف به باز آفرینی و احیای ارزشهای دینیمیکند. و این بازگشت مجدد به معیارها و ضوابط دینی، هم متوجه خود فرد است وهم بهجامعهای که در آن زندگی میکند منوط میشود.
بنابراین امر به معروف و نهی از منکر برای انسان مسئولیت اجتماعی میآفریند واو را دچار نوعی بیقراری میسازد تا نسبت به آنچه در امورمختلف سیاسی و اجتماعی وفرهنگی در جامعه میگذرد بی تفاوت و بی تحرک نباشد. امر به معروف و نهی از منکرهنگامی که مبتنی برفهم صحیح ازدین باشد و از سیرة نبوی و علوی یعنی معیارهایخالص اسلام سرچشمه بگیرد جامعه را از حالت سکون خارج میسازد و منجر به بالندگیو سازندگی آن میگردد.
امام حسین (ع) که خود عصاره اسلام محمدی است قیام میکند تانشان دهد کهآنچه بنی امیه حکومت خود را به وسیله آن توجیه میکند دین نیست، بلکه نوعی فریب ونیرنگ است که به اسم دین عرضه میشود و دین فقط در عبادات فردی و جمعهوجماعاتِ بدون تحرک خلاصه نمیشود و اسلام حقیقی باوجود چنین حکومتی سازگارنیست.
امام خمینی 1 اصلاح اندیشههای دینی راسرلوحه نهضت اسلامی قرار میدهد وباطرح مسئله جدایی دین از سیاست تغییرها و برداشتهای رایج از دین راطرد میکند واسلام را یک دین اجتماعی و همه جانبه معرفی مینمایدکه باید در عرصههای مختلفسیاسی، اجتماعی و اقتصادی متجلی گردد. ایشان نگرش مردم نسبت به دین را مبهممیداند و میفرماید:
«ماموظفیم ابهامی راکه نسبت به اسلام به وجود آوردهاند برطرف سازیم. تا اینابهام را از اذهان نزداییم هیچ کاری نمیتوانیم انجام بدهیم.»
با رفع این ابهام از دین، بزرگترین انقلاب دینی جهان درجامعه اسلامی ایران بهوجود میآید، امر به معروف و نهی از منکر در جامعه احیا میگردد، جامعه از حالت ایستاییبه تحرک در میآید، نظام سیاسی و اجتماعی جهان را تحت تأثیر خود قرار میدهد.
9 ـ عدالت اجتماعی
یکی دیگراز اهداف انقلاب عاشورا برقراری عدالت اجتماعیبود. امام حسین (ع) درخطبهای که امام خمینی 1 ازمضامین این خطبه به عنوان مؤید بحث ولایت فقیهاستفاده کرده چنین میفرماید:
«...یأمن المظلومون من عبادک.»
این انگیزة امام حسین (ع) درامام خمینی 1 تأثیر فراوانی داشته است که نمونةآن را میتوان در این سخن ملاحظه نمود:
«... سید الشهدا (ع) از همان روز اول که قیام کردند برای امر، انگیزه شان اقامهعدل بود، فرمودند: میبینید که به معروف عمل نمیشود و به منکر عمل میشود ماکه تابعحضرت سیدالشهداء هستیم باید ببینیم که ایشان چه وضعی در زندگی داشت، قیامش،انگیزهاش نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود. من جمله، قضیة حکومت جور،حکومت جور باید از بین برود.»
اصولاً امام خمینی 1 اجرای عدالت اجتماعی را هم ردیف با اصلاح اجتماعیمیداند و آن را با استناد به قرآن مجید (حدید: 25) از اهداف تمام انبیا میداند و اینمسئله را در مورد سایر انسانهای بزرگ نیز صادق میداند:
«... سید الشهداء روی همین میزان آمد و رفت و خودش و اصحاب و انصار خودشرا فدا کرد، که فرد باید فدای جامعه بشود، جامعه باید اصلاح بشود. ( لیقوم الناسبالقسط ) باید عدالت در بین مردم و در بین جامعه تحقق پیدا بکند.»
تلاش برای ترویج عدالت اجتماعی در زندگانی حضرت امام 1 نیز به وضوحمشاهده میشود. مبارزه باحکومت ستمگر پهلوی، مبارزه باسرمایه داران زالو صفت،مبارزه باخوانین ظالم، مصادرة اموال نامشروع، ایجاد بنیاد مستضعفان، سفارشهایمکرر به مسئولان کشور برای رسیدگی به امور محرومان جامعه و...، از جمله مواردی استکه حکایت از تلاشهای فراوان امام 1 برای اجرای عدالت اجتماعی دارد. این تلاشهاتا اندازة قابل توجهی ثمر بخشید و امید داریم بااستمرار این تلاشها، به طور روزافزونیبه عدالت اجتماعی مورد نظر اسلام نزدیک شویم.
10 ـ ارزش نهادن به رأی و جایگاه مردم
نهضتهای انقلابی و اصلاحی معمولاً ثبات نظام اجتماعی را برهم میزنند وافکار و آرای مردم را تحت تأثیر خود قرار میدهند. امام حسین (ع) وامام خمینی هردو بهنقش مردم و مشارکت آنها درقیام اسلامی اهمیت دادهاند ولی باتوجه به تفاوتهایاساسی که از نظر زمانی و شرایط اجتماعی بین دو قیام وجود دارد مشارکت و استقبال ازدونهضت با یک دیگر قابل مقایسه وتطبیق نیستند.
نقش مردم در قیام امام خمینی 1
در سال شصت هجری که امام حسین (ع) نهضت راشروع کردند شرایط خاصبرجامعه حاکم بودو مردم کوفه وقتی ازقیام امام اطلاع یافتند از ایشان به وسیلة نامههایفراوان دعوت کردند. امام حسین (ع) هم به این استقبال مردم پاسخ دادند تانشان دهندکه برای مشارکت مردم ارزش واهمیت قائل هستند. لذا برای اتمام حجت به طرف آنشهرحرکت کرد تابه ندای مردم که ایشان را به یاری طلبیدند، پاسخ گفته باشد.
امام خمینی 1 نیز همانند جامعه زمان امام حسین (ع) قیام خودراآغاز نمودند ومردم در قیام امام خمینی 1 نقش ویژهای دارند و شرط اساسی اصلاح جامعه را آگاهیمردم میدانند و در یک دورة طولانی برای آگاه نمودن و مشارکت دادن مردم در قیامفعالیت میکنند تا آن جا که میفرمایند:
«اگر مابتوانیم مردم را بیدار و آگاه سازیم... حتماً او را باشکست مواجه خواهیمساخت. بزرگترین کاری که از ماساخته است بیدار کردن و متوجه کردن مردم است. آنوقت خواهید دید که دارای چه نیروی عظیمی خواهیم بود که زوال ناپذیراست. در عینحال راه دشوار و خطرناکی در پیش داریم.» ایشان بارهاتأکید فرمودهاند که برای اصلاحجامعه باید یک موج تبلیغاتی و فکری به و جود بیاوریم تایک جریان اجتماعی پدیدآید.