مفهوم و تعریف ایمان
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله :
ما من شى ء اءحب الى الله من الایمان ،
چیزى نزد خداوند محبوبتر از ایمان نیست .
بحارالانوار، ج 64، ص 71.
مفهوم ایمان
ایمان از ماده ((اءمن )) و مصدر باب افعال به معناى اعتقاد، گرویدن ، تصدیق و انقیاد است .
پس در تعریف ایمان مى توان گفت : ایمان ، اعتقاد و اطمینان قلبى کامل و روشن به یک مطلب ، شخص ، فکر و یا یک مسلک در دین است .
در اصطلاح شرع - که به آن ایمان مذهبى نیز گفته مى شود - عبارت است از: اعتقاد قلبى ، اقرار زبانى و عمل کردن اعضا به ارکان دین و قبول شریعت .
امیر مؤ منان (علیه السلام ) در تبیین ایمان مى فرماید:
الایمان تصدیق بالجنان و اقرار باللسان و عمل بالارکان (1)
ایمان تصدیق به قلب و اظهار و اعتراف به زبان و عمل به جوارح و اعضاست .
همان گونه که ملاحظه مى شود، رکن اساسى ایمان در مفهوم لغوى و شرعى آن ، تصدیق و تسلیم است ، اما تسلیم قلب و دل ، نه تسلیم تن و زبان تنها، و حتى تسلیم عقل و فکر نیز کفایت نمى کند که براى توضیح بیشتر به بیان مراحل تسلیم مى پردازیم :
مراحل تسلیم
تسلیم داراى سه مرحله است :
1. تسلیم تن 2. تسلیم عقل 3. تسلیم دل .
هر یک از مراحل سه گانه را با مثالى بیان مى کنیم :
الف ) هر گاه دو نفر در نیروى جسمى با یکدیگر به رقابت بپردازند، آن که در این نبرد شکست مى خورد از ستیز و جنگ باز مى ایستد و تسلیم فرد غالب مى شود، این نوع تسلیم ، تسلیم ((تن و جسم )) است .
ب ) اگر دو نفر با یکدیگر به مباحثه علمى بپردازند و یکى با قدرت منطق و استدلال طرف مقابل شکست مى خورد، از بحث و مباحثه باز مى ایستد و تسلیم مى شود، این گونه تسلیم ، تسلیم ((عقل و فکر)) است .
ج ) مرحله دیگر، تسلیم ((قلب و دل )) است . چه بسا کسى در مقابل فردى ، به دلیل قدرت فوق العاده جسمى اش ، از نظر قدرت بدنى تسلیم شود و نیز به سبب قدرت علمى بالاى او، در برابر منطق و استدلال قوى او از نظر عقل و فکر و اندیشه تسلیم گردد، ولى قلب و دل او تسلیم نباشد. و این پایانش از تعصب و عناد و لجاج و یا براى حفظ منافع شخصى است . تسلیم عقل و دل آن گاه به وجود مى آید که انسان فراتر از تسلیم تن و عقل با تمام وجود تسلیم شود، اگر این مرحله از تسلیم تحقق یابد، ایمان - که همان تسلیم قلب و دل است - به وجود آمده است ، زیرا حقیقت ایمان ، تسلیم قلب و دل است .
شاهد قرآنى
شاهد روشن این که ، شیطان از نظر قرآن ، خدا را مى شناخت و به خالقیت او اعتقاد داشت که به خداوند مى گوید:
((خلقتنى من نار و خلقته من طین ))(2)
مرا از آتش آفریدى و آدم را از گل .
و هم به روز رستاخیز اعتراف داشت و از خداوند خویش چنین فرجام مى خواهد: ((اءنظرنى الى یوم یبعثون ))(3) .
پروردگارا! مرا تا روز قیامت مهلت بده .
و نیز به انبیا و معصومین (علیهم السلام ) معرفت و شناخت داشت که گفت :
فبعزتک لاءغوینهم اءجمعین الا عبادک منهم المخلصین (4)
به عزت تو قسم ! که همه فرزندان آدم را گمراه مى سازم ، مگر بندگان خالص شده ات را.
مراد از بندگان خالص شده ، انبیا و معصومین (علیهم السلام ) و اولیاى الهى هستند.
پس شیطان به اصول دین (توحید، عدل ، نبوت ، امامت و معاد) اعتراف داشت ولیکن قرآن مجید او را ((کافر)) معرفى مى کند ((و کان من الکفرین ))(5)
پس شناخت و معرفت - که همان تسلیم فکر و ادراک و عقل است - براى ((مؤ من شدن )) کافى نیست ، زیرا چیز دیگرى لازم است و آن تسلیم قلب و روح است که شیطان مرحله سوم از تسلیم را نداشت و در نتیجه از صف مؤ منان خارج و به صف کافران پیوست .
رابطه اسلام و ایمان
از آنچه در باب حقیقت ایمان و اسلام (6) مورد اختلاف واقع شده دو موضوع زیر بیشتر چشمگیر است :
الف ) مفهوم اسلام و ایمان و فرق آن دو،
ب ) احکام اسلام و ایمان .
مفهوم اسلام و ایمان
مفهوم لغوى اسلام ، همان انقیاد و خضوع است ، و مفهوم لغوى ایمان - همان گونه که ذکر شد - اذعان ، تصدیق و اطمینان مى باشد.
آرا و نظریات
در مفهوم شرعى اسلام و ایمان ، آرا و نظریات مختلفى وجود دارد که از میان آنها چهار نظریه قابل طرح است .
1. اسلام همان تسلیم ظاهرى و زبانى ، و ایمان اعتقاد قلبى و باطنى است ، و سخن امام صادق (علیه السلام ) که مى فرماید: ((الاسلام قبل الایمان ))(7) اسلام پیش از ایمان است )) شاهد بر این معناست . البته این دو معنا در صورتى از آن دو واژه اراده مى شود که در مقابل یکدیگر قرار گیرند و گوینده در مقام تقسیم باشد، اما هر گاه جدا از هم ذکر شوند ممکن است اسلام بر همان چیزى اطلاق گردد که ایمان بر آن اطلاق مى شود، یعنى هر دو واژه در یک معنا استعمال گردد.
از جمله آیاتى که ایمان ، بر اسلام اطلاق شده آیه زیر است :
لا یحزنک الذین یسرعون فى الکفر من الذین قالوا آمنا باءفواههم و لم تؤ من قلوبهم (8)
گفتار کسانى که به سوى کفر شتاب مى کنند. تو را غمگین نسازد، آنان آنچه را که در دل قبول ندارند به زبان جارى مى سازند.
در جمله ((آمنا باءفواههم )) ماده ایمان در اسلام استعمال شده و ایمان زبانى همان اسلام است . و از این دست آیات آیه زیر است :
فاءخرجنا من کان فیها من المؤ منین # فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین (9)
از آن (دهکده اى که قرار بود بر آن بلا نازل کنیم ) مؤ منان را خارج کردیم ، و در آنجا جز یک خانه (خانواده لوط) خانه مسلمان و مؤ منى پیدا نکردیم .
در این آیه شریفه مسلمانان به معناى مؤ منان استعمال شده است .
شاهد و مستند قرآنى فرق بین اسلام و ایمان ، آیه ((اعراب )) است که مى فرماید:
قالت الاءعراب آمنا قل لم تؤ منوا و لکن قولوا اءسلمنا و لما یدخل الایمان فى قلوبکم (10)
عرب هاى بادیه نشین گفتند: ایمان آورده ایم . بگو: شما ایمان نیاورده اند ولى بگویید اسلام آورده ایم ، اما هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است .
همان گونه که ملاحظه مى شود در این آیه ، پیامبر از سوى خداوند مامور است به گروه ((بنى اسد)) را مى گفتند - که براى استفاده از زکات تظاهر به دین مى کردند و به زبان شهادتین - بگوید: شما اسلام آورده اید، نه ایمان . بنابراین ، تفاوت اسلام و ایمان در این است که در اسلام ، شکل ظاهرى دارد، و هر کس شهادتین را بر زبان جارى کند در مسلک مسلمانان وارد مى شود. ولى ایمان یک امر واقعى و باطنى و قلبى است و جایگاه آن دل است نه زبان و ظاهر انسان .
مرحوم علامه طباطبایى رحمه الله در تفسیر ارزشمند المیزان ذیل آیه فوق مى گوید:
از مفاد این آیه فرق ایمان و اسلام ظاهر مى شود که ایمان معنایى است قائم به قلب و اسلام امرى است قائم به زبان و جوارح ، و آن تسلیم شدن و خضوع زبانى با اظهار شهادت به توحید و نبوت و نیز انجام اعمال ظاهرى و مناسک دینى چه قلبش با آن اعمال همراه باشد یا نباشد(11) .
نیز این معنا از کلام نورانى پیامبر صلى الله علیه و آله استفاده مى شود که مى فرماید:
الاسلام علانیه و الایمان فى القلب (12)
اسلام امرى آشکار و روشن است ، ولى ایمان در قلب و دل است .
2. اسلام عبارت است از: اقرار زبانى توام با اعتقاد قلبى ، و ایمان عبارت است از: اقرار زبانى توام با اعتقاد قلبى به علاوه عمل به وظایف دینى .
شاهد بر این معنا روایتى است از امام رضا (علیه السلام ) که فرمود:
الایمان اقرار و عمل ، و الاسلام اقرار بلا عمل (13)
ایمان ، اعتراف توام با عمل است ، ولى اسلام ، اقرار بدون عمل است .
و نیز امام رضا (علیه السلام ) در رساله اى که اسلام را براى مامون خلاصه مى کند فرق اسلام و ایمان را چنین بیان مى فرماید:
و اءصحاب الحدود مسلمون لا مؤ منون و لا کافرون (14)
کسانى که کیفر الهى بر آنها جارى مى گردد، مسلمانانند، نه مؤ منان و نه کافران .
اما آنان مسلمانند، زیرا در قلب و زبان اقرار به حقانیت اسلام دارند، اما مؤ من نیستند، چرا که اساس اسلام همان عمل به قوانین آن است و فرد گنهکارى که حد الهى بر او جارى مى شود طبعا یک رشته تکالیف الهى را زیر پا گذارده است . ضمنا در این معنا، ایمان در برابر عصیان و گناه ، و اسلام در برابر کفر به کار رفته است .
هم چنین حدیث زیر - که در کتب حدیثى شیعه و سنى وجود دارد - شاهد بر همین معناست که پیامبر صلى الله علیه و آله مى فرماید:
لا یسرق السارق حین یسرق و هو مؤ من ، و لا یزنى الزانى حین یزنى و هو مؤ من ممم (15)
دزد در حالى که دزدى مى کند و زناکار در حالى که مرتکب زنا مى شود مؤ من نیستند.
3. در ایمان ، علاوه بر آنچه در اسلام شرط است . ولایت و شناخت و قبول اوصیاى رسول خدا صلى الله علیه و آله نیز شرط مى باشد.
از جمله مستندات این تعریف فرمایش امام صادق (علیه السلام ) است که بعد از بیان اسلام - که اقرار به توحید و رسالت پیامبر صلى الله علیه و آله و انجام دادن وظایف مذهبى است - مى فرماید:
الایمان معرفه هذا الامر، مع هذا، فان اءقر بها و لم یعرف هذا الامر کان مسلما و کان ضالا(16)
ایمان ، یعنى این که شخصى به ولایت ما معتقد باشد، اگر به آنچه گفته شد اعتراف کند ولى با ولایت ما آشنایى نداشته باشد، مسلمان گمراهى خواهد بود.
4. منظور از اسلام در لسان شرع همان حالت خضوع و تسلیم در برابر خداى جهان و اعراض از هر گونه شرک است ، و منظور از ایمان ، اذعان به خدا و تصدیق او و آنچه مربوط به اوست ، مانند رسالت پیامبر صلى الله علیه و آله ، روز رستاخیز و کتب آسمانى .
نقطه مقابل اسلام در این تعریف ، شرک و الحاد، و نقطه مقابل ایمان ، کفر - که انکار همه یا برخى از اصول - است .
براى مفهوم اسلام با این بیان به دو آیه استناد مى شود:
1. قل انى اءمرت اءن اءکون اول من اءسلم و لا تکونن من المشرکین (17)
بگو: من ماءمورم نخستین کسى باشم که اسلام مى آورد و هرگز از مشرکان مباش .
2. لا شریک له و بذلک اءمرت و اءنا اول المسلمین (18)
(خداى یگانه ) همتایى ندارد و به پرستش او مامورم و من نخستین مسلمانم .
تامل در این دو آیه به خوبى نشان مى دهد که منظور از اسلام با تمام مشتقاتى که دارد عبارت از همان تسلیم و خضوع در برابر خدا و اجتناب از هر نوع شرک است .
و براى مفهوم ایمان در بیان گذشته نیز مستنداتى ذکر شده است که به دو آیه اشاره مى کنیم :
1. و من یتبدل الکفر بالایمان فقد ضل سواء السبیل (19)
هر کس ایمان را با کفر جایگزین کند، از راه راست منحرف شده است .
2. ان استحبوا الکفر على الایمان (20)
کفر را بر ایمان ترجیح دادند.
در این آیات ، ایمان در برابر کفر به کار رفته و نکته آن این است که ایمان حالت اذعان و تصدیق به یک چیز است ، همچنان که کفر حالت انکار و جحد به چیزى است .
بررسى و ارزیابى
در تعاریف چهارگانه گذشته مشاهده شد که براى هر یک از آنها ادله و مستنداتى ذکر شده ، لیکن براى ایجاد تفاهم بین آنها لازم است خلاصه بیان علامه طباطبایى رحمه الله در تفسیر المیزان ، ذیل آیه مبارکه و من یرغب عن مله ابراهیم الا من سفه نفسه ممم (21) آورده شود تا پس از آن به نتیجه گیرى و جمع بندى مورد نظر دست یابیم .
ایشان مى فرماید: اسلام و ایمان مراحل و درجاتى دارند.
مرتبه اول اسلام ، قبول اوامر و نواهى شریعت است با جارى کردن شهادتین بر زبان . و مرتبه اول ایمان ، آن است که در قلب این شهادتین جاى بگیرد و دل و روح آدمى تسلیم شود به طورى که از عقل و تعقل و تفکر بگذرد و در عمق جان انسان بنشیند. که عمل به اغلب وظایف دینى از لوازم این درجه از ایمان است . مستند این درجه از اسلام و ایمان آیه ((اعراب )) مى باشد.
مرتبه دوم اسلام ، تسلیم قلب به همه عقاید و معارف و احکام تفصیلى اسلام است به طورى که به همه آنها حالت انقیاد و تسلیم دارد، البته چون عصمت ندارد، از نظر عمل ممکن است در این درجه از اسلام خطا و گناه کند.
قرآن مجید مى فرماید:
الذین آمنوا بآیاتنا و کانوا مسلمین (22)
متقین کسانى هستند که به آیات ما ایمان آورده و (بعد از ایمان ) اسلام آورندگان بودند.
در این جا اسلام بعد از ایمان قرار گرفته است .
در آیه دیگر مى فرماید:
یا ایها الذین آمنوا ادخلوا فى السلم کافه (23)
اى کسانى که ایمان آورده اید (پس از ایمان ) وارد اسلام شوید و سلم و تسلیم کامل به دست آورید.
از تاءخر اسلام بر ایمان در این دو آیه معلوم مى شود که اسلام مرحله دوم است که پس از ایمان مرحله اول به دست مى آید. و مرحله دوم ایمان ، اعتقاد دل به همه حقایق دینى است به طورى که همه آنها را جدا جدا باور نموده و هیچ شک و تزلزلى به آنها در قلبش وجود ندارد.
خداى تبارک و تعالى خطاب به اهل ایمان مى فرماید:
یا ایها الذین آمنوا هل اءدلکم على تجاره تنجیکم من عذاب اءلیم تؤ منون بالله و رسوله و تجاهدون فى سبیل الله باءموالکم و اءنفسکم (24)
آیا مى خواهید راهى به شما نشان دهم که از عذاب الهى نجاتتان دهد؟ به خدا و رسول او ایمان آورید و در راه خدا با جان و مالتان جهاد کنید.
خداوند در این آیه با ارائه راه مى خواهد مؤ منان از مرحله تسلیم دل و درجه اى از ایمان ، به مرحله بالاترى از تسلیم دل و درجه اى برتر از ایمان دست یابند.
انسانى که واجبات را انجام مى دهد و محرمات را ترک مى کند، دلش به این اندازه تسلیم شده ، ولى با این حال قواى حیوانى او کاملا کنترل نشده و تسلیم نگردیده است . حالاتى بیهوده بر او مستولى مى شود، یا در برابر قضا و قدر الهى و مصایب و مشکلات زندگى هنوز تسلیم محض نشده است ، به عبارت دیگر، در برابر اوامر تشریعى تسلیم شده ، ولى در برابر خواسته ها و مقدرات تکوینى خداوند تسلیم نشده است ، یعنى هر گاه به این درجه رسید، به سومین درجه از درجات اسلام رسیده است .
قرآن کریم مى فرماید:
فلا و ربک لا یؤ منون حتى یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فى اءنفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما(25)
به پروردگارت سوگند که آنها مؤ من نخواهند بود، مگر این که در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نکنند و کاملا تسلیم باشند.
در این آیه خداوند سوگند یاد مى کند که اینان آن گاه که تو را حکم قرار دادند و در برابر حکم تو - چه به سود آنان باشد و چه به زیانشان - هیچ گونه تنگدلى و اعتراضى نداشته باشند، کاملا تسلیم تو شده اند.
و نیز مى فرماید:
اذ قال له ربه اءسلم قال اءسلمت لرب العالمین (26)
در آن هنگام که پروردگارش به او گفت : اسلام بیاور (و در برابر حق تسلیم باش ، او فرمان حق را از جان و دل پذیرفت و) گفت : در برابر پروردگار جهانیان تسلیم شدم .
احتمالا این اسلام ، مرحله عالى تسلیم در برابر پروردگار متعال باشد.
سومین مرتبه از مراتب ایمان مرحله اى است که از تمام مراحل لغو و بیهوده اعراض کند و اخلاق فاضله اى چون رضا، تسلیم ، صبر، زهد تمام عیار، ورع کامل و حب و بغض فى الله را به طور کامل دارا باشد و چنین کسى مقام بالایى پیموده که علاوه بر انجام واجبات و ترک محرمات ، هر چه براى او پیش آید تسلیم است و قبلا هیچ شکایت و اعتراضى نداشته باشد.
خداوند مى فرماید:
قد اءفلح المؤ منون الذین هم فى صلاتهم خاشعون والذین هم عن اللغو معرضون ممم (27)
مؤ منان رستگار شدند، آنانى که در نمازشان خضوع دارند و از لغو و بیهودگى روى گردانند.
((لغو)) مراحلى دارد و احتمالا در این جا که در کنار خشوع در نماز ذکر شده مراد لغوى چون اعتراض و گله کردن در پیشامدهاست و هرگز در قلبشان خطور نمى کند که ؛ چرا خداوند این صحنه بلا را برایش پیش آورده است ؟!
و این درجه از ایمان ، درجه بسیار فوق العاده اى است که قلب تسلیم محض است .
چهارمین درجه از درجات اسلام که مقامى است موهبتى نه اکتسابى ، بنده محض بودن است که خداى را مولاى مطلق بداند به طورى که در برابر او براى خویش هیچ استقلالى قائل نباشد، یعنى با تمام وجود پذیرفته و عمل او نیز نمایانگر این حالت وارسته است .
شاید آن اسلامى که حضرت ابراهیم (علیه السلام ) در دعاى خود پس از ساختن کعبه از درگاه ربوبى درخواست کرد همین مرتبه از اسلام باشد:
ربنا و اجعلنا مسلمین لک و من ذریتنا اءمة مسلمة لک (28)
پروردگارا! ما را از تسلیم شدگانت قرار ده و هم چنین از فرزندان ما امتى پدید آر که در برابر تو سر تسلیم فرود آورند.
حضرت ابراهیم (علیه السلام ) پس از آن که به اختیار خود دعوت خدا را که مى فرماید: ((اءسلم ؛ اسلام بیاور)) مى پذیرد و عرض مى کند: ((اءسلمت لرب العالمین ممم (29) ، براى پروردگار عالمیان اسلام آوردم ))، این اسلامى است که به اختیار ابراهیم (علیه السلام ) است ، اما درخواستى که در اواخر عمر مى کند و مى گوید: ((و اجعلنا مسلمین لک ...)) درخواست مرتبه اى از اسلام است که زمام آن به دست او نیست و غیر اختیارى است و موهبتى الهى مى باشد که ((یؤ تیه من یشاء))، به هر کس که بخواهد مى دهد)).
ایمان مرتبه چهارم بعد از اسلامِ مرتبه چهارم است که آن حالت و مشاهده عمومیت پیدا کرده و در هر حال و زمان آن را دارا باشد و در این هنگام از اولیاى خدا مى باشد که خداوند درباره آنان مى فرماید:
اءلا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون الذین آمنوا و کانوا یتقون ممم (30)
آگاه باشید! به درستى که (دوستان و) اولیاى خدا، نه ترسى دارند و نه غمگین مى شوند آنان که ایمان آوردند و (از مخالفت فرمان خدا) پرهیز مى کردند.
این مرحله از ایمان ، شاید از عهده بشر عادى خارج باشد.
جمع بندى
1. با توجه به مراتبى که درباره اسلام و ایمان ذکر شد مفاد هر یک از تعریف ها و مفاهیم چهارگانه نیز روشن مى شود، که هر یک مربوط به یک یا بعض مراتب مذکور است ، مثلا: تعریف اسلام به اقرار زبانى ، مربوط به اولین درجه از مراتب اسلام و پایین ترین مرتبه آن است و یا در تعریفى که اعتقاد قلبى براى اسلام قید شده مربوط به درجات بالاتر اسلام است و نیز در آن جا که اسلام به خضوع و خشوع و تسلیم تعریف شد، مربوط به درجات والاتر اسلام و یا منظور اظهار تسلیم است نه خود تسلیم ، که در این صورت مرتبه پایین اسلام را نیز شامل مى شود.
بر این اساس ، بین این تعریف ها و تفاوت ها براى اسلام و ایمان ، تسالم و تفاهم ایجاد مى شود.
2. اسلام و ایمان از نظر لغت دو معناى مختلف دارند، حقیقت اسلام همان خضوع و معناى آن اذعان و تصدیق است ، پس معناى لغوى این دو لفظ در لغت یا لسان شرع یکى نیست .
3. رابطه این دو از نسبت هاى چهارگانه (تباین ، تساوى ، عام و خاص مطلق و من وجه ) بنابر تعریف هاى گذشته متفاوت است .
بر اساس معانى و فرق هاى اول ، دوم و سوم ، رابطه میان آنها عموم و خصوص است ، یعنى همه افراد با ایمان ، مسلمانند، مؤ من نیست ، زیرا در معناى اول ایمان ، اعتقاد قلبى و در دومى ، پرداختن به وظایف عملى و در سومى شناخت جانشینان پیامبر صلى الله علیه و آله شرط است ، در صورتى که در تحقق اسلام با تعریف مذکور، هیچ یک از اینها شرط نیست .
منبع:
http://www.ghadeer.org/index.html