ضرورت درمان نگرانى ها
با بیان برخى عوارض بد ناراحتى هاى روحى روشن شد که بشر از این جهت چه در زندگى فردى و چه در زندگى اجتماعى ، خسارت هاى جبران ناپذیرى مى بیند. براى رفع این خسارت ها باید به درمان این بیمارى روحى پرداخت و از آن رهایى یافت و یا آن را کاهش داد.
براى درمان ، نخست باید علل و عوامل این بیمارى ها بررسى شود، آن گاه به راه هاى درمان پرداخت .
عوامل نگرانى هاى روحى
هر چند عوامل ناراحتى هاى روحى بسیار است ، ولى عمده آنها به امور زیر برمى گردد:
1. نارسایى هاى معیشت و امور اقتصادى ،
2. مواجه شدن با حوادث تلخ و دردناک ،
3. زوال جوانى و اندیشه مرگ و نیستى ،
4. مشاهده تبعیض ها، تفاوت ها، ظلم ها و ستم ها،
5. آرزوها و نرسیدن به آنها.
الف ) نارسایى هاى اقتصادى
در جهان کنونى ، فضا و روح انسان ها را اندیشه دنیاطلبى و آسایش خواهى و ثروت اندوزى پر کرده است و طبیعى است که انسان به همه خواسته هاى مادى و مظاهر و مصادیق آن دسترسى پیدا نمى کند و در نتیجه موجب تشویش روحى و افسردگى خاطر مى شود و از درون با شدت گرفتن این ناراحتى ها، نزاع ها و تضادهاى درونى ، در روح او اختلال ایجاد مى شود و ناراحتى هاى روانى او شکل مى گیرد.
ب ) حوادث تلخ و دردناک
بشر، خواه ناخواه ، در کنار خوشى ها و شیرینى ها و موفقیت ها، دچار شکست ها، رنج ها و مصایب و مشکلات جسمانى و تلخى ها و بلایاى زمینى و آسمانى و ضرر و زیان ها خواهد شد، که بسیارى از آنها اجتناب ناپذیر و غیر قابل پیشگیرى است که این نیز موجب بروز ناراحتى و فشارهاى روانى و عصبى مى شود.
ج ) زوالجوانى و اندیشه مرگ و نیستى
دوران جوانى ، دوران طراوت زندگى است و بیشتر لذتها در سایه نیروى جوانى نصیب انسان مى شود، از این رو، جوانى ، مرحله اى از زندگى است که انسان خواهان بقاى آن است و نیز از پیرى که دوران شکستگى و ضعف و احیانا سربارى است گریزان و از همه اینها بالاتر اندیشه مرگ و نیستى و چشم بستن از هستى و اندوخته ها و واگذارى آنها به دیگران چون پتکى کوبنده انسان را رنج مى دهد و فضاى وجود او را هراسناک مى سازد.
د) تبعیض ها و تفاوت ها
انسان که وارد صحنه اجتماع مى شود مشاهده تبعیض ها و تفاوت ها او را آزار مى دهد. مى بیند بسیارى از مردم به مقام هاى عالى و درخشانى رسیده و از ثروت هاى باد آورده اى برخوردارند و عده اى به خاک و خون کشیده مى شوند و گروهى در سایه زور و تزویر و دروغ و نیرنگ زندگى هایى آسوده و مرفه دارند و بسیارى با زحمت فراوان و تلاشى شبانه روزى ، حتى قادر به تامین زندگى ابتدایى و تهیه قوت لایموت خویش نیستند و یا در سایه یک سرى استعدادها و سرمایه هاى ذاتى به درجات والا و مراتب بلند مى رسند و دیگران به دلیل محرومیت از این استعدادها، از رسیدن به چنین مراتبى بى بهره اند و...
هر کدام از اینها نگرانى هاى روحى ایجاد مى کند، زیرا مشاهده این امور انسان را در انتخاب ((حق و باطل )) مردد ساخته و متحیر و سرگردان مى کند که :
کس نمى داند در این بحر عمیق سنگریزه قرب دارد یا عقیق
ه ) آمال و آرزوها
انسان پیوسته با آرزوها، خواسته ها و میل هاى درونى زندگى مى کند و هر لحظه در درون خود آرزوهایى دارد و به امورى گرایش پیدا مى کند، چه آرزوهاى مثبت و سازنده و چه آرزوهاى بازدارنده و منفى . طبیعى است که انسان به تمام آرزوها نمى رسد. از این رو، عدم وصول به آنها، زمینه بروز ناراحتى هاى روحى را در شخص ایجاد مى کند.
درمان نگرانى هاى روحى
پس از ذکر برخى از عوامل ایجاد امراض روحى و نگرانى هاى درونى به بررسى راه هاى درمان آن مى پردازیم .
در عصر کنونى بشر در سایه علم و دانش و تکنیک و صنعت به موقعیت هاى حیرت انگیزى دست یافته است تا آن جا که کرات آسمانى را تسخیر کرده و درب هاى فضا را به روى خود گشوده است و نیز توانسته بسیارى از اعضاى کلیدى بدن ، مانند قلب و کلیه (از نوع مصنوعى اش ) را تهیه و به جاى طبیعى اش استفاده کند و هم چنین تمام وسایل قابل رفاه و آسایش زندگى دنیوى بشر از نظر اطلاع رسانى و ایجاد ارتباط و... را فراهم آورد، لیکن با وجود این پیروزى هاى چشمگیر و شگفت انگیز علمى و صنعتى ، نه تنها هنوز نتوانسته به درمان اضطراب هاى روحى و دغدغه هاى فکرى و نگرانى هاى روانى انسان به طور ریشه اى دست یابد و تنها زیر بناى زندگى سعادتمندانه او را - که همان آرامش روحى و روانى است - جایگزین آن سازد، بلکه به موازات این پیشرفت هاى علمى و دانش هاى مادى ، موجبات افزایش مشکلات روحى و روانى انسان را به وجود آورده و انسان هاى بیشترى را دچار افسردگى و پریشانى ساخته و او را در ورطه هاى خطرناک ترى انداخته است .
امروزه دنیا براى درمان نگرانى هاى روحى به امورى مانند: تفریح و سرگرمى هاى مثبت و منفى ، درمان و معالجات روان درمانى دست زده ، ولى هیچ کدام قادر به درمان آن نبوده است .
از نظر اقتصادى ، دنیا شیوه هاى مختلفى دنبال مى کند تا انسان ها به زندگى عادلانه اى برسند، ولى به مرور همه آن سیستم هاى اقتصادى با شکست مواجه گشته و فاصله غنى و فقیر بیشتر شده و فقر گریبان مردم را گرفته و ثروتمندان به ثروتشان افزوده شده است . حکومت ها و مراکز پلیسى و انتظامى ، براى ایجاد فضاى امن نیز از عهده این هدف عاجزند، در نتیجه انسان نتوانسته در سایه علم و دانش از این بن بست رهایى یابد.
ایمان ، تنها درمان
در بررسى هاى به عمل آمده ثابت شده است که نگرانى هاى روحى در جوامع مادى و غیر مذهبى و یا فاقد ایمان به خدا به مراتب بیشتر از جوامعى است که خدا و ایمان بر آنها حاکم است و نزد روان شناسان مسلم و قطعى است که اکثر بیمارى هاى روانى - که ناشى از ناراحتى هاى روحى و تلخى هاى زندگى است - در میان افراد غیر مذهبى دیده مى شود و افراد مذهبى به هر نسبت که ایمان قوى و محکم داشته باشند، از این بیمارى ها مصون ترند. از این رو یکى از عوارض زندگى عصر حاضر- که در اثر ضعف ایمان مذهبى پدید آمده است - افزایش بیمارى هاى روانى و عصبى است .
آنهایى که به خداى دادگر و توانا و جهان پرنشاط اخروى ایمان دارند و دنیا را مزرعه و آزمایشگاه آخرت مى دانند، هیچ گاه دچار یاءس و ناامیدى و حیرت و سرگردانى نمى گردند و زرق و برق دنیا آنها را نمى فریبد، و محرومیت هاى راه حق ، آنان را از پاى در نمى آورد، بلکه با امید فراوان به سوى ترقى و تامل گام بر مى دارند و به خود نیرو مى دهند که :
در بیابان گر به شوق کعبه خواهى زد قدم سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
گرفتارى هاى روحى انسان ناشى از فاصله گرفتن از خدا و اعتقادات صحیح مذهبى است ، از این رو، دور شدگان از مذهب و خدا در معارف دینى به عنوان ((ستمکاران جاهلى )) یاد شده اند. امیر مؤ منان على (علیه السلام ) مى فرماید:
و لا تکونوا کجفاة الجاهلیه ، لا فى الدین یتفقهون و لا عن الله یقبلون .(52)
مانند ستمکاران جاهلى نباشید که نه در دین مى اندیشند و نه به یاد خدا هستند.
پس در هر جامعه اى که در آن نور ایمان به خدا حکمفرما نباشد، جامعه اى جاهلى است ، زیرا جاهلیت گاهى سنتى است ، مانند دوران قبل از اسلام و گاهى جاهلیت مدرن است ، مانند جوامع به اصطلاح متمدن غرب ، که دین و خدا در آن به فراموشى سپرده شده و دستخوش تاءویل ها و توجیهات ناروا گردیده و باعث افزایش ناراحتى هاى روحى و امراض درونى شده است . اظهارات روان شناسان نامى شاهد این ادعاست :
((یونگ )) روان شناس سوئیسى در کتاب انسان معاصر در طلب روح درباره بیماران روحى مى گوید:
بیماران روحى که از 35 سال به بالا داشتند، حتى یک نفر هم یافت نمى شد که مشکل روانى او در آخرین مرحله تحلیل به ایمان مذهبى مربوط نگردد، بهتر است بگویم هر فردى از آنان به علت فقدان آنچه که دین زنده به اشخاص مى دهد بیمار شده است و هیچ یک از آنها از نظر دینى و مذهبى ، خویش را باز نیافتند و واقعا درمان نشده اند.
و نیز دکتر ((لینگ )) روان شناس دیگر مى گوید:
دریافتم که مردم بى دین خودخواه تر، خودبین تر، متلون تر، غمگین تر و ناکام تر از آنهایى هستند که ایمان مذهبى دارند.
این واقعیتى است که در چهارده قرن قبل ، قرآن با بیانى کوتاه ایراد فرمود:
الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن القلوب (53)
آنها کسانى هستند که ایمان آورده اند، و دل هایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام ) است آگاه باشید که تنها با یاد خدا دل ها آرامش مى یابد.
و نیز مى فرماید:
الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون .ممم (54)
آنان که ایمان آوردند و ایمان خود را با شرک و ستم نیالودند، ایمنى تنها از آن آنهاست و آنان هدایت یافتگانند.
و در آیه دیگر مى فرماید:
هو الذى انزل السکینه فى قلوب المؤ منین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم و لله جنود السموات و الارض و کان الله علیما حکیما.(55)
او کسى است که سکینه و آرامش را در دل هاى مؤ منان نازل کرد تا ایمانى بر ایمانشان افزوده شود در حالى که لشکر آسمانها و زمین از آن خداست و خداوند دانا و حکیم است .
جالب این که در بعضى روایات ، سکینه به ((ایمان )) تفسیر شده است ممم (56) و در بعضى دیگر به ((نسیم بهشتى )) که آرام بخش است . در سفینه البحار از امام باقر (علیه السلام ) آمده است که :
ان المؤ من یبتلى بکل بلیه و یموت بکل میته الا انه لا یقتل نفسه (57)
مؤ من به هر مصیبتى ممکن است گرفتار آید، یا به هر نوع مرگى بمیرد، ولى هرگز خودکشى نمى کند.
قرآن نیز مى فرماید:
ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات و اقاموا الصلوه و آتوا الزکوه لهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون (58)
کسانى که ایمان آورده اند و کارهاى شایسته انجام دادند و نماز به پاى داشتند و زکات را پرداخت نمودند، برایشان پاداشى است در نزد پروردگارشان و حزن و غمى بر آنها نیست و غصه اى ندارند.
از آیه فوق چنین استفاده مى شود که ثمره ایمان ، زوال خوف و غم و افسردگى منفى در جان انسان است که دو عامل باز دارنده انسان به ویژه جوانان از تکاپو و تلاش هستند.
امیر مؤ منان (علیه السلام ) براى زدودن این دو وصف مى فرماید:
ما فات مضى و ما سیاءتیک فاءین قم فاغتنم الفرصة بین العدمین (59)
آنچه از دست رفت گذشت (براى او نباید غمگین باشى ) و آنچه مى آید پس کجاست ؟ (براى او نباید ترس و اضطراب داشته باشى ) برخیز و فرصت را در بین دو عدم (گذشته و آینده ) مغتنم بشمار.
ایمان نیرویى است که یاءس و ناامیدى و حزن و خوف را - که سبب از دست رفتن فرصت ها بدون هیچ بهره اى است - از بین مى برد. ایمان با کاشتن بذرهاى امید، توکل ، عدم یاءس از رحمت خدا و... در دل مؤ من ، او را همواره با شور و نشاط نگاه مى دارد.
نیز آن امام همام (علیه السلام ) خطاب به فرزندش امام حسن (علیه السلام ) مى فرماید:
اطرح عنک واردات الهموم بعزائم الصبر و حسن الیقین (60)
اندوه هایى که بر تو وارد مى شود با صبر و یقین از خود دور کن .
ایمان و آرامش خاطر
اگر ایمان هیچ ثمرى جز همین آرامش نداشت ، کافى بود که انسان با تمام وجود از آن استقبال کند تا چه رسد به ثمرات و برکات دیگر.
در آیات و روایات گذشته ، این اثر ایمان روشن شد، اما بین ایمان و آرامش خاطر چه رابطه اى است ؟ با اندک تامل و تعمقى در چگونگى رفع نگرانى هاى روحى و روانى در سایه ایمان به خداى حکیم و دادگر و ایمان به روز واپسین و بهشت و جهنم ، این رابطه روشن مى شود و نیز رابطه اثر ایمان در آرامش خاطر نیز از دقت در معارف دینى و نقش آن در چگونگى ایجاد نفس مطمئنه روشن مى شود، زیرا همین که مؤ من دست لطف و حمایت خدا را پیوسته بر سر خویش احساس مى کند ((و کان الله علیما حکیما)) و یارى فرشتگان را در وجود خویش لمس مى کند ((لله جنود السموات و الارض )) دیگر خوف و اضطراب و غمى به دل راه نمى دهد.
و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤ منین (61)
و سست نشوید و غمگین نگردید و شما برترید اگر ایمان داشته باشید.
خداوند در این آیات مى فرماید: اگر با خدا باشى ، تمام قواى زمین و آسمان در اختیار توست و خداوند نیازها و مشکلات و گرفتارى هایت را مى داند و از تلاش و اطاعت و بندگى تو باخبر است و با ایمان به این نویدهاى الهى چگونه ممکن است آرامش خاطر بر وجود انسان حاکم نگردد؟ قطعا با این منش و معرفت ، امور نگران کننده و اضطراب آور روحى از جان و دل بشر رخت بر مى بندد، زیرا عوامل ذکر شده و دیگر عوامل - که مجال بیان آن نیست - آن گاه موجب افسردگى و اضطراب و نگرانى ها مى شوند که انسان از فلسفه خلقت و ایمان به خدا و معاد فاصله بگیرد.
اما در مکتب ایمان و اعتقاد به خدا و معنویت و عالم واپسین ، انسان براى هر چیزى از این عالم حسابى معین قائل است و به وجود خداى دادگرى معتقد است که همه امور زیر نظر و دید او و با تدبیر حکیمانه و اراده او کنترل و عملى مى شود و براى هر امرى تقدیرى خاص از جانب آن دادگر یگانه است . طبیعى است که آن امور نگران کننده در فرد با آن ذهنیت و بینش الهى ، نگرانى و اضطراب ایجاد نمى کند و او را نمى رنجاند، زیرا به فرموده امیر مؤ منان على (علیه السلام ) ((الدنیا دار مجاز لا دار قرار))(62) دنیا معبر و گذرگاه و خانه بین راه است نه قرارگاه دائمى و ابدى . و بر اساس کلام ارزشمند پیامبر صلى الله علیه و آله که مى فرماید: ((الدنیا مزرعه الاخره ))(63) دنیا را کشتزار و مزرعه آخرت مى داند. بنابراین ، دنیا و آنچه در آن است را لهو و لعب مى داند و طبیعى است که با این بینش روحانى و غیر مادى نسبت به دنیا و مظاهر فریبنده و زوال پذیر آن ، نرسیدن به آرزوهاى پوچ دنیایى با توجه به فرموده امام حسن (علیه السلام ) که مى فرماید: ((کن لاخرتک کاءنک تموت غدا،(64) نسبت به امور آخرتت به گونه اى باش که گویا فردا مى میرى )) نسبت به امور دنیا هیچ ارزشى قائل نیست و در نتیجه آنچه از امور دنیوى از دست مى رود موجب آزردگى او نمى شود و او را ناراحت و غمگین نمى سازد. و بالاتر این که ، دست پرورده مکتب ایمان به خدا، به جهت آثار سوء و زیان بار دنیاطلبى و مال پرستى و شهوت رانى ، ریشه آرزوها و اشتهاهاى باطل دنیایى را در خود مى سوزاند و از ورود چنین آرزوهایى به قلمرو زندگى و روحش جلوگیرى مى کند.
امیر مؤ منان (علیه السلام ) مى فرماید:
ان اءخوف ما اءخاف علیکم اثنان ، اتباع الهوى و طول الامل (65)
ترسناک ترین چیزى که براى شما مى ترسم دو چیز است : متابعت هواى نفس و آرزوى طول و دراز.
هم چنین در پیشامدهاى ناگوار و مصایب دردناک و حوادث تلخ ، با توجه به بینشى که مؤ من از تقدیرات و وعده ها و پاداش عظیم الهى براى صابران در مشکلات دارد، همه این امور شیرین مى شود و در سایه مقام ((رضا)) با وارستگى تمام بر آنها لبخند مى زند و با ذکر و یاد خدا و عبادت و انس با پروردگار، در مقابل این امور، صبر پیشه مى کند، هم چنین چهره مرگ در بینش مؤ من با آنچه در چشم فرد بى ایمان است فرق مى کند، زیرا در اندیشه مؤ من ، مرگ ، نیستى و فنا نیست ، بلکه انتقال از دنیاى فانى و گذرا به دنیایى باقى و پایدار و نورانى است و نیز انتقال از فضاى کوچک به فضاى بزرگ و بى نهایت است و مرگ براى انسان هاى مؤ من سازنده و کنترل کننده از کج روى ها و انحرافات است ، و با کوشش هاى شبانه روزى در انجام اعمال صالح خود را براى عالمى روشن و سعادتمند آماده مى کند. دست پروردگان مکتب توحید چون امیر مؤ منان (علیه السلام ) که مى فرماید: والله لابن اءبى طالب آنس بالموت من الطفل بثدى امه (66) ، سوگند به خدا انس پسر ابوطالب به مرگ بیشتر است از انس نوزاد به پستان مادرش )) نه تنها از مرگ نمى گریزند که به استقبال مرگ مى روند و نه تنها اندیشه مرگ ، آنان را آزرده نمى سازد که شاد مى کند، چرا که مرگ را لقاء الله و دیدار معشوق ابدى مى دانند. آرى ، اهل ایمان ، تربیت شدگان مکتب حسینى اند که در روز عاشورا وقتى که بر او بسیار سخت و طاقت فرسا شده و از هر طرف مورد هجوم تیرها و نیزه هاى کینه و مرگ قرار گرفته بود با آرامش و اطمینان قلب و چهره اى گشاده فرمود:
مرگ جز پلى نیست که شما را از سختى و ناراحتى ، به بهشت هاى گسترده و نعمت هاى بى پایان مى رساند، کدام یک از شماست که آرزوى انتقال یافتن از زندانى به کاخى را نداشته باشد؟(67)
اهل ایمان الگوهایى چون امام خمینى رحمه الله دارند که در پایان عمر بابرکت و شکوهمند خود با همه فراز و نشیبها و سختى ها و ناملایمات فرمود:
اکنون با دلى آرام و قلبى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا، از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوى جایگاه ابدى سفر مى کنم .ممم (68)
بنابراین ، تنها درمان این مرض کشنده ، روى آوردن به خدا و اعتقاد به روز واپسین است ، چرا که غفلت از خدا، زندگى را براى انسان زندان خواهد کرد. قرآن مجید مى فرماید:
و من اءعرض عن ذکرى فان له معیشة ضنکا(69)
و هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت .
اما زندگى تواءم با ایمان به خدا، سکینه و آرامش بر قلب ها مى بخشد و نه تنها با تمام ناملایمات مبارزه مى کند، بلکه از بعض آنها استقبال مى کند و از تقدیرهاى الهى ، در آنان یاءس و ناامیدى و تغییر سوء ایجاد نمى شود. قرآن مجید مى فرماید:
ما اءصاب من مصیبه فى الارض و لا فى انفسکم الا فى کتاب من قبل اءن نبراءها ان ذلک على الله یسیر # لکیلا تاءسوا على ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم و الله لا یحب کل مختال فخور.(70)
هیچ مصیبتى (ناخواسته ) در زمین و نه در وجود شما روى نمى دهد مگر این که همه آنها قبل از آن که زمین را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است و این امر براى خدا آسان است . این به سبب آن است که براى آنچه از دست داده اید تاسف نخورید و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید و خداوند هیچ متکبر فخر فروشى را دوست ندارد.
و نیز تمام این ناملایمات و مشکلات - اعم از مالى و غیر مالى - را آزمایش الهى مى داند:
و لنبلونکم بشى ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین الذین اذا اءصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون .(71)
قطعا همه شما را با امورى چون : ترس ، گرسنگى ، ضرر مالى و جانى و کمبود میوه ها آزمایش مى کنیم و بشارت بده به استقامت کنندگان ، آنان که وقتى مصیبتى به آنها برسد مى گویند: ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى گردیم .
و گاه سختى ها، رنج ها، دردها و مصایب را عطایاى ارزشمند الهى مى داند، چرا که بعضى از آنها در روایات اسلامى به عنوان عامل ارتقاى درجات در عالم آخرت معرفى شده است .
امام صادق (علیه السلام ) فرمود:
ان العبد لیکون له عند الله الدرجه لا یبلغها بعمله فیبتلیه الله فى جسده اءو یصاب بماله اءو یصاب فى ولده فان هو صبر بلغه الله ایاها.(72)
بنده را در نزد خدا درجه اى است که ممکن است به وسیله عملش به آن نرسد. در این هنگام خداوند او را به یک نوع گرفتارى در بدن یا مال یا فرزندانش مبتلا مى کند اگر صبر و شکیبایى کرد، خداوند او را به آن درجه نایل مى کند.
و نیز مى فرماید:
لو یعلم المؤ من ما له من الاجر فى المصائب لتمنى اءنه قرض بالمقاریض .ممم (73)
اگر مؤ من عظمت پاداش مصایب (در صورت صبر) را بداند آرزو مى کند که با قیچى ها قطعه قطعه گردد.
این گونه آیات و روایات بسیار است ولى براى پرهیز از طولانى شدن ، این بحث را در همین جا به پایان مى بریم .
نقش ایمان در اخلاق
اخلاق ، عبارت است از مجموعه ملکات نفسانى و صفات و خصایص روحى . در حساسیت تربیت اخلاقى همین بس که در آن ، سر و کار با نفسى است که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در نیمه هاى شب ، پیشانى خویش بر آستان ربوبى مى سایید و با چشمانى گریان و آهى سوزناک عرض مى کرد:
اللهم لا تکلنى الى نفسى طرفه عین (74)
پروردگارا! یک چشم بر هم زدن مرا به خودم وامگذار.
آیا با این نفسى که معصومین (علیهم السلام ) از شر او به خدا پناه مى بردند و هر لحظه دل به میلى مى سپارد چه باید کرد؟
آنچه مسلم است ، رها شدن از شر نفس و گام برداشتن در راه حق چیزى نیست که به این سهولت میسر باشد وگرنه از آن تعبیر به ((جهاد اکبر)) یا ((جهاد افضل )) نمى شد و فاتحان این نبرد را ((قهرمانان )) نمى نامیدند.
بدون تردید، بر سر مبارزه با چنان نفس سرکشى ما نیازمند پشتوانه اى محکم همراه با اراده آهنین مى باشیم و آن ، چیزى جز ((ایمان به مبدا و معاد)) نیست .
قطعا حالت دو نفر که یکى معتقد به خدا و جهان واپسین و زندگى پس از مرگ و دیگرى منکر آنهاست در کسب فضایل اخلاقى و سجایاى روحى متفاوت است .
آن کس که منکر خدا و روز رستاخیز است و تصور مى کند خدایى نیست و بعد از مرگ نابود مى شود و هر چه نیکى کرده از بین مى رود، هرگز خود را ملزم به کارهاى نیک و کسب کمالات ارزنده انسانى نمى داند و از ارتکاب جرایم و مفاسد و جنایات خوددارى نمى کند.
اما آن که براى جهان هستى ، خدایى دادگر و براى پس از مرگ ، جهان پر فر و شکوه و حساب و کتابى قائل است ، این اعتقاد او را از ارتکاب گناه - چه نهان و چه آشکار - باز مى دارد و از رذایل اخلاقى و زشتى ها دور مى سازد و به کارهاى نیک و کسب کمالات روحى و انسانى سوق مى دهد، بنابراین ، از ایمان مى توان به عنوان بزرگترین پشتوانه اخلاق نام برد.
علامه شهید، آیه الله مطهرى رحمه الله مى فرماید:
آن چیزى که پشتوانه اخلاق و عدالت است و اگر در انسان وجود پیدا کند، انسان به سهولت راه اخلاق و عدالت را پیش مى گیرد و سود را کنار مى زند تنها ((ایمان )) است ، یعنى ایمان به خود عدالت و ایمان به خود اخلاق .
چه وقت انسان به عدالت به عنوان یک امر مقدس و به اخلاق به عنوان یک امر مقدس ایمان پیدا مى کند؟
آن وقت که به اصل و اساس تقوا، یعنى ((خدا)) ایمان داشته باشد، بنابراین بشر عملا به آن اندازه به عدالت پاى بند است که به خدا معتقد است ، آن اندازه عملا به اخلاق پاى بند است که به خدا ایمان دارد.
مشکل عصر ما همین است . گمان مى کنند علم کافى است ، و اگر عدالت و اخلاق را بشناسیم و به آنها عالم باشیم ، کافى است که اخلاقى و عادل باشیم ، ولى عمل نشان داد که اگر علم منفک از ایمان بشود نه تنها براى اخلاق و عدالت مفید نیست ، بلکه مضر هم هست . مصداق قول سنایى : ((چو دزدى با چراغ آید گزیده تر برد کالا)).
منبع:
http://www.ghadeer.org/index.html