ایمان به غیب
علاوه بر همه پسوندهاى ایمان ، یک سلسله موجودات نامحسوس و غیر مرئى و به تعبیر قرآن ((غیب )) واقعیت دارند که مؤ من باید به آنها به عنوان مظاهر و مجارى اراده الهى در نظام هستى ایمان بیاورد و این از دعوت هاى سعادت بخش قرآنى است که مى فرماید:
((الذین یؤ منون بالغیب ))(88)
اینان (پرهیزکاران ) افرادى هستند که به غیب (آنچه از حس پوشیده و پنهان است ) ایمان دارند.
افرادى که به عالم ماوراى حس معتقدند و به خداى نادیدنى اعتقاد دارند، در واقع مرز ماده را شکافته و خود را از دیوار آن گذرانده اند، اینان دیدى وسیع پیدا مى کنند و روح خویش را با جهان بزرگ ترى ارتباط مى دهند.
آنان از مرتبه حیوانیت و ماده ، گام را فراتر نهاده اند، درک و دیدشان از حواس ظاهرى گذشته و به مطالبى پى مى برند که حواس ظاهرى قدرت درک آن را ندارند. و آنان معتقدند که عالم از آنچه ما درک مى کنیم بسیار بزرگ تر و عالم ماوراى طبیعت به مراتب از جهان طبیعت وسیع تر است . نیروى سازنده این عالم ، بى نهایت علم و قدرت دارد، همیشه بوده و خواهد بود. جریان عالم طبق یک نقشه بسیار دقیق و عمیق است ، انسان فاصله زیادى با حیوان دارد، مرگ به معناى فنا و نابودى نیست ، بلکه یکى از مراحل کمال بشرى است ، زیرا انسان پس از مرگ وارد عالم وسیع تر و پهناورترى مى گردد و...
این انسان با یک فرد مادى فاصله زیادى دارد که مى گوید: عالم محقر است ، به آنچه ما مى بینیم و یا علوم طبیعى براى ما ثابت کرده و طبیعت محدود و قوانین جبرى آن ، سازنده این جهان است و هیچ گونه نقشه و فکرى در ساختمان آن به کار نرفته و نیروى خلاقه عالم هستى به اندازه یک کودک خردسال هم عقل و شعور ندارد، بشر هم جزئى از طبیعت است و پس از مرگ اجزاى او از هم متلاشى شده و دیگر بار جزء همین مواد طبیعى مى گردد و هیچ گونه بقایى براى او نیست ، میان انسان و حیوان چندان فاصله اى وجود ندارد. آرى ، این دو انسان اصلا با هم قابل مقایسه نیستند.
اولى از نظر کمک و خدمت به خلق و زیان نرساندن به انسان ها درجات عالى را مى پیماید که دومى نمى تواند در آن حد باشد و اگر باشد نادان است ، زیرا چرا زیان نرساند؟ چرا به نفع خود استفاده نکند؟ چرا کمک کند؟ چرا به خلق خدمت نماید؟ هیچ دلیلى ندارد، زیرا از نظر او پاداشى براى این اعمال وجود ندارد، به عکس ، یک انسان مؤ من ایمان به غیب دارد، غیبى که مفهومى بسیار وسیع دارد که تمام جهان ماوراى طبیعت را شامل مى شود: مانند ذات پاک خداوند، فرشتگان ، ارواح و هم چنین اسرارى از جهان آفرینش حاکم بر طبیعت که بر ما پوشیده و پنهان است و عوالم دور دست که از قلمرو و حس ما بیرون مى باشد و حوادث گذشته و آینده که آنها را مشاهده نکرده و نمى کنیم و....
به این ترتیب ، ایمان به خداوند و پیامبران گذشته و رستاخیز نیز به طور اجمال و سر بسته در جمله : ((الذین یؤ منون بالغیب )) نهفته است .
ایمان به ملائکه
از معتقدات ضرورى مهم اسلام و مذهب ، وجود ملائکه و ایمان به آنهاست . در آیات قرآن کریم ، ایمان به فرشتگان آن سان اهمیت دارد که در ردیف ایمان به خدا و روز قیامت قرار گرفته است چنان که مى فرماید:
آمن الرسول بما انزل الیه من ربه و المؤ منون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله (89)
پیامبر، به آنچه خدا بر او نازل کرده ایمان دارد و مؤ منان نیز همه به خدا و فرشتگان او و کتابها و پیامبران خدا ایمان دارند.
و در جاى دیگر مى فرماید:
و من یکفر بالله و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الاخر فقد ضل ضلالا بعیدا(90)
و کسى که خدا و فرشتگان او و کتاب ها و پیامبرانش و روز واپسین را انکار کند، در گمراهى دور و درازى افتاده است .
خداوند در قرآن مجید، ایمان را مرکب از پنج واقعیت مى داند: الله ، قیامت ، ملائکه ، کتاب هاى آسمانى و انبیا، از این رو، همان گونه که انکار خدا موجب کفر مى شود، انکار فرشتگان و حتى فرشته اى از آنان نیز مساوى با کفر خواهد بود و کافر و دشمن حق ، در ضلالت و جایگاهش در جهنم ابدى است .
بر اساس آیات و روایات اسلامى ، ایمان به ملائکه امرى مسلم و لازم به شمار مى رود که باید مورد تصدیق حتمى و اعتقاد جزمى هر مسلمانى قرار گیرد.
ایمان به پیامبران الهى
ایمان به رسل الهى نیز از واجبات به شمار مى آید که نام 25 تن از آنان در قرآن آمده و به بقیه به عنوان ((رسلا آخرین )) اشاره شده است که ایمان به این 25 تن تفصیلا واجب و به انبیاى دیگر اجمالا لازم است .
انا اوحینا الیک کما اوحینا الى نوح و النبیین من بعده و اوحینا الى ابراهیم و اسمعیل و اسحق و یعقوب و الاسباط و عیسى و ایوب و یونس و هرون و سلیمان و آتینا داود زبورا(91)
ما به تو وحى کردیم ، همان گونه که به نوح و پیامبران بعد از او وحى فرستادیم و (نیز) به ابراهیم و یعقوب و اسباط (= بنى اسراییل ) و عیسى و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحى نمودیم و به داود زبور دادیم .
و نیز خداى تبارک و تعالى مى فرماید:
و رسلا قد قصصناهم علیک من قبل و رسلا لم نقصصهم علیک و کلم الله موسى تکلیما(92)
و پیامبرانى که سرگذشت آنها را پیش از این ، براى تو باز گفته ایم ، و پیامبرانى که سرگذشت ایشان را بیان نکرده ایم و خداوند با موسى سخن گفت . (و این امتیاز، از آن او بود).
اسامى پیامبران ذکر شده در قرآن در قالب ابیاتى چنین است :
اسماء رسل الله فى القرآن خمس و عشرون فخذ ببیان
هم آدم ، ادریس ، نوح ، هود یونس ، الیاس ، الیسع ، داود
اسحاق ، ابراهیم ، لوط، موسى ذوالکفل ، یحیى ، زکریا، عیسى
شعیب ثم صالح ، ایوب هارون ، ثم یوسف ، یعقوب
ثم سلیمان و اسماعیل محمد ختمهم الجلیل
ایمان به ولایت على و فرزندانش (علیهم السلام )
یکى از پسوندهاى مهم ایمان ، امامت و ولایت است . و در روایات بسیارى ، ایمان به ولایت و محبت امیر مؤ منان و فرزندانش (علیهم السلام ) به عنوان جانشینان شایسته پیامبر صلى الله علیه و آله مورد توجه و گوشزد قرار گرفته و ایمان بدون اعتقاد و به ولایت على (علیه السلام ) ناقص است که ذیلا به بعض آنها اشاره مى شود.
1. از پیامبر بزرگوار اسلام نقل شده است که فرمود:
لا یتم الایمان الا بمحبتنا اهل البیت و ان الله تبارک و تعالى عهد الى اءنه لا یحبنا اهل البیت الا مؤ من تقى و لا یبغضنا الا منافق شقى و طوبى لمن تمسک بى و بالائمه الاطهار من ذریتى (93)
ایمان کامل نمى شود مگر با محبت ما اهل بیت ، و خداوند تبارک و تعالى با من پیمان بسته است که ما اهل بیت را دوست نمى دارد مگر مؤ من با تقوا و با ما دشمنى نمى ورزد مگر منافق بدبخت ، پس خوشا به حال آنان که به من و نیز ائمه اطهار از فرزندان من تمسک (و توسل ) جویند.
2. ((ابن عباس )) مى گوید: سلمان فارسى را - که رحمت خداوند بر او باد - در عالم خواب دیدم ، گفتم : تو سلمان هستى ؟
گفت : آرى ، من سلمانم .
گفتم : مگر تو خدمتگزار پیامبر صلى الله علیه و آله نبودى ؟
گفت : آرى من خدمتگزار آن حضرت بودم ، البته من سلمان را در حالى در عالم رویا دیدم که تاجى از یاقوت به سر و لباسهاى زیبا و فاخر بر تن داشت . از این رو، چنین سوال هایى مى کردم که در دنیا این شوکت ظاهرى را نداشت ، ولى با چنان مقام و منزلتى در آن عالم او را مشاهده کردم .
سپس گفتم : سلمان ! این مقام و منزلت را خداوند متعال به تو عطا فرموده است ؟ سلمان جواب مثبت داد.
بعد پرسیدم : در بهشت پس از ایمان به خدا و رسول صلى الله علیه و آله چه چیزى را بالاتر یافتى ؟
سلمان پاسخ داد:
لیس فى الجنه بعد الایمان بالله و رسوله شى ء هو افضل من حب على بن ابى طالب (علیه السلام ) و الاقتداء به (94)
در بهشت پس از ایمان به خدا و رسول چیزى برتر از دوستى و محبت على بن ابى طالب (علیه السلام ) و پیروى از او وجود ندارد.
3. سلمان فارسى رحمه الله مى گوید: از پیامبر شنیدم که مى فرمود:
بر شماست که به على بن ابى طالب (علیه السلام ) بپیوندید، زیرا او مولاى شماست و باید او را دوست بدارید، بزرگ شماست و باید اطاعت او را کنید، عالم شماست و باید او را اکرام کنید، پیشواى شما به بهشت است و باید او را تجلیل نمایید... این را بدانید آنچه گفتم ، خداوند متعال به من دستور داده است .(95)
ایمان به کتب آسمانى
ایمان به کتاب هاى آسمانى ، مانند صحف ابراهیم و موسى ، تورات ، زبور، انجیل و قرآن مجید از واجبات عقیدتى است ، زیرا در قرآن یکى از پسوندهاى ایمان ، کتب الهى معرفى شده است ، آنجا که مى فرماید:
آمن الرسول بما انزل الیه من ربه و المؤ منون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه ...(96)
پیامبر، به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده ایمان آورده است (و به تمام سخنان خود کاملا مؤ من مى باشد) و همه مؤ منان (نیز) به خدا و فرشتگان او و کتاب هایش ایمان آورده اند.
کتاب هاى یاد شده کتب الهى است که در قرآن مجید ذکر شده اند و روشن است که مراد از ایمان به کتاب هاى الهى ، همان کتاب هاى اصیل و واقعى و فرستاده شده از جانب حق تعالى است و مراد، تورات و انجیل معمول کنونى که دستخوش تحریف گشته ، نیست پس آنچه از کتب آسمانى (غیر قرآن ) منافى و مخالف مفاد قرآن و سنت معصومین (علیهم السلام ) است ، مورد تایید و تصدیق نمى باشد.
معاد
همه پیامبران و کتاب هاى آسمانى بر این امر اتفاق دارند که زندگى انسان با مردن خاتمه نمى پذیرد و بعد از این جهان ، جهان دیگرى است که انسان ها در آن جا جزاى اعمال و کردارشان را خواهند دید، افراد نیکوکار زندگى خوبى خواهند داشت و در ناز و نعمت به سر مى برند و افراد تبهکار، زندگى سخت و دشوارى خواهند داشت و در شکنجه و عذاب به سر مى برند.
اصل معاد و جهان پس از مرگ از ضروریات همه ادیان آسمانى است و هر کس پیامبران را قبول داشته باشد باید معاد را نیز بپذیرد.
در قرآن مجید آیات پیرامون معاد و بهشت و جهنم بسیار است که از زوایاى مختلف به این اصل پرداخته است و این دلیل بر اهمیت اعتقاد به اصل معاد است که حدود 1400 آیه قرآن در این باره است .
اعتقاد به معاد - همان طور که تاریخ شناسان مى گویند - بزرگ ترین عامل موفقیت و پیشرفت مسلمانان صدر اسلام بود، زیرا ایمان آنان به مبدا و معاد تنها نیرویى بود که نفس سرکش آنها را در برابر جرایم و گناه مهار مى کرد و از فساد و انحرافشان جلوگیرى مى نمود و در نتیجه ، محیط و اجتماع آنها مملو از صفا و صمیمیت و آرامش و امنیت بود و از مرگ وحشتى نداشتند و وقتى پا به میدان پیکار مى گذاشتند چهره کریه و وحشت انگیز مرگ در برابرشان جلوه اى نداشت بلکه تنها چشم اندازشان وصال دوست و بهشت مینو و زندگى پر نشاط آخرت بود. از این رو، در مقابل دشمن صدها برابر قوى و نیرومند بودند و در عین اقلیت ، سیل دشمن را عقب مى زدند و پرچم اسلام را در بیش از نیمى از کره زمین به احتزاز در آوردند.
ب ) مرحله دوم : ایجاد باور (باوریابى )
مرحله کسب اعتقاد قلبى و ایجاد باور در دل نسبت به پسوندهاى ذکر شده در بحث پیشین ، از مراحل کلیدى و اساسى و زیربنایى بحث ایمان به شمار مى آید. در ابتداى این بخش اشاره شد که کسب ایمان ، نیازمند همتى بلند و اراده اى آهنین و پشتکارى جدى و مراقبت کامل مى باشد.
بدیهى است ، هم چنان که اثر بخشى نسخه و دستور العمل یک پزشک حاذق براى درمان یک درد جسمانى در سایه اجرا و عمل به آن است ، شناخت پسوندهاى ایمان و چگونگى درمان بى ایمانى و ایجاد باور و کسب ایمان آن گاه موثر خواهد بود که قدم هاى اساسى بعدى یعنى به اجرا گذاردن دستور العمل مربوطه ، برداشته شود که در میان آنها دو قدم اساسى به چشم مى خورد:
1. تفکر در آیات الهى ،
2. استدلالات و براهین عقلى .
تفکر در آیات الهى
از عوامل عمده ایجاد باور و یقین در اسلام ، تفکر و اندیشه است که در مسائل مهم و اصولى هم چون مبدا و معاد و خلقت و گذشته و حال و آینده بسیار موثر است . قرآن کریم سه منبع مهم را براى تفکر جهت رسیدن به مبدا و معاد معرفى مى فرماید:
1. طبیعت : در قرآن کریم ، مطالعه در طبیعت (زمین ، آسمان ، دریا، گیاهان و...) به عنوان یکى از راه هاى اساسى رسیدن به خدا به شمار آمده است :
قل انظروا ماذا فى السموات و الارض (97)
بگو به مردم : بنگرید (دقت و مطالعه کنید) در آسمان ها و زمین چه چیزهایى است ؟
2. تاریخ : مطالعه تاریخ بشر و اقوام گذشته و تحولات آن - که بر اساس یک سلسله سنن و آداب صورت گرفته است از منابع تفکر و اندیشه معرفى شده تا با شناخت عزت ها و ذلت ها و موفقیت ها و شکست ها و خوش بختى ها و بدبختى هاى تاریخى و حساب ها و قانون ها و... عبرت از آنها، در راستاى سعادت و ایمانى عمیق قدم برداشت . خداوند مى فرماید:
قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فى الارض فانظروا کیف کان عاقبه المکذبین ممم (98)
پیش از شما سنت ها و قانون هایى عملا به وقوع پیوسته است ، پس در زمین ، و آثار تاریخى گذشتگان گردش و کاوش کنید و ببینید پایان و عاقبت کار کسانى که آیات و حقایق الهى را دروغ پنداشتند، به کجا انجامید.
3. خلقت انسان : قرآن انسان را به عنوان یک منبع معرفت ویژه نام مى برد، از نظر قرآن سراسر خلقت ، آیات الهى و علایم و نشانه هایى براى کشف حقیقت است و از جهان بیرون انسان به ((آفاق )) و از جهان درون انسان به ((انفس )) تعبیر مى کند و از این راه اهمیت ویژه خلقت انسان را گوشزد مى نماید. اصطلاح آفاق و انفس در ادبیات اسلامى از همین جا نشاءت مى گیرد:
سنریهم آیاتنا فى الافاق و فى انفسهم حتى یتبین لهم اءنه الحق (99)
به زودى نشانه هاى خود را در آسمانها و زمین و در درون جانشان به آنها نشان مى دهیم تا براى آنان آشکار گردد که او حق است .(100)
استدلالات و براهین عقلى
دانشمندان براى اثبات هر یک از پسوندهاى ایمان استدلال هاى عقلى بسیارى مطرح کرده اند و در این باره کتاب هاى اعتقادى و کلامى بى شمارى تدوین و منتشر نموده اند که یکى از راه هاى کسب ایمان ، مطالعه این کتاب ها و تعمق در استدلال هاى آنهاست ، که در راءس آنها، توجه به آیات قرآنى و کلمات ارزشمند معصومین (علیهم السلام ) است و دیگر براهین و دلایل که همه از همان منبع بیکران علم و دانش سرچشمه گرفته است .
ج ) مرحله سوم : تثبیت پایه هاى ایمان
سومین مرحله از مراحل کسب ایمان ، تثبیت و تقویت پایه ها و ارکان ایمان است که در دو قسمت تبیین مى شود:
1. شناخت پایه هاى ایمان ،
2. تثبیت و تقویت پایه هاى ایمان .
اول : پایه هاى ایمان
در شناخت پایه هاى ایمان به نقل کلام حکیمانه امام على (علیه السلام ) درباره ارکان و معرفى عناصر تحقق بخش ایمان بسنده مى شود.
(و سئل على (علیه السلام ) عن الایمان فقال : الایمان على اربع دعائم - نهج )
عن على (علیه السلام ): ان الله تعالى جعل الایمان على اءربع دعائم :
على الصبر و الیقین و العدل و الجهاد،
فالصبر منها على اءربع شعب :
على الشوق و الاشفاق (الشفق - نهج ) و الزهد و الترقب ،
فمن اشتاق الى الجنه سلا عن الشهوات ،
و من اءشفق من النار رجع عن المحرمات (اجتنب المحرمات - نهج )
و من زهد فى الدنیا هانت علیه المصائب (استبان بالمصیبات - نهج )
و من راقب الموت (و من ارتقب الموت - نهج ) سارع الى الخیرات .
و الیقین على اءربع شعب :
(على - نهج ) تبصره الفطنه و تاءول الحکمه و معرفة العبره (الموعظه العبره - نهج ) و سنه الاولین فمن اءبصر الفطنه عرف الحکمه (فمن تبصر فى الفطنه تبینت له الحکمه - نهج )
(و من تبینت له الحکمه ) و من تاءول الحکمه عرف العبره ،
و من عرف العبره عرف السنه (و من عرف العبره فکاءنما کان فى الاولین - نهج ) و من عرف السنه فکاءنما مع الاولین و اهتدى للتى هى اءقوم
و نظر الى من نجا بما نجا و الى من هلک بما هلک و انما هلک الله من اءهلک بمعصیه و اءنجى من اءنجى بطاعته - نهج .
و العدل على اءربع شعب :
غامض الفهم (غائص الفهم - نهج )
و غمر العلم (غور العلم - نهج )
و زهرة الحکم ،
و روضه الحلم (رساخة الحلم - نهج )
فمن فهم (علم غور العلم - نهج ) فسر جمیع العلم ،
و من علم عرف شرائع الحکم (و من علم غور العلم صدر عن شرائع الحکم - نهج )
و من حلم لم یفرط فى اءمره و عاش فى الناس حمیدا،
و الجهاد (منها - نهج ) على اءربع شعب :
على الامر بالمعروف و النهى عن المنکر و الصدق فى المواطن و شنآن الفاسقین ،
فمن اءمر بالمعروف شد ظهر المؤ من (ظهور المؤ منین - نهج )
و من نهى عن المنکر اءرغم اءنف المنافق و اءمن کیده (اءنوف المنافقین - نهج ) و من صدق فى المواطن قضى الله علیه (قضى ما علیه - نهج )
و من شناء الفاسقین (و غضب لله غضب الله له و اءرضاه یوم القیامه - نهج )
غضب لله و من غضب لله غضب الله تعالى له فذلک الایمان و دعائمه و شعبه ممم (101)
خداى تعالى ایمان را بر چهار ستون صبر، یقین ، عدل و جهاد قرار داده است .
پس صبر را بر چهار شعبه و شاخه قرار داد: شوق ، اشفاق (خوف )، زهد و ترقب (انتظار). پس کسى که مشتاق بهشت باشد، شهوات نفسانى را ترک کند.
و کسى که از آتش دوزخ بترسد، از محرمات اعراض نماید.
و کسى که در دنیا بى رغبت باشد، مصائب بر او آسان شود.
و کسى که منتظر مرگ باشد، در خیرات شتاب کند.
و یقین بر چهار شعبه است : فطانت و زیرکى را وسیله بصیرت و بینایى قرار دادن ، حکمت را به واسطه تدبر کشف کردن ، معرفت به چگونگى عبرت گرفتن از امور و شناختن روش پیشینیان .
پس کسى که فطانت و زیرکى را وسیله بصیرت و بینایى قرار داد، حکمت را مى شناسد.
و کسى که حکمت را به واسطه تدبر کشف کرد، عبرت را مى شناسد.
و کسى که عبرت را شناخت ، روش پیشینیان را مى شناسد.
و کسى که روش پیشینیان را شناخت ، پس گویا با آنان بوده و راه یافته به آن طریقى که قویم ترین و پایدارترین راه هاست و نظر کرده به آن کسانى که نجات یافته اند که به چه وسیله نجات یافته و به آن کسانى که هلاک شده به چه جهت هلاک گردیده اند، و همانا خدا هر کسى را هلاک کرده به واسطه معصیت او هلاک نموده و هر که را نجات داده به واسطه طاعتش نجات داده است .
و عدل بر چهار شعبه است : فهم عمیق و کنجکاو، علم زیاد، حکم واضحه ، حلم وسیع .
پس کسى که فهیم شد، همه دانش را کشف کند.
و کسى که دانا شد، حکم شرایع را بشناسد.
و کسى که حلم ورزید، در امر زندگى افراط نکند و در میان مردم پسندیده باشد.
و جهاد بر چهار شعبه است : امر به معروف ، نهى از منکر، راستى و حقیقت در جمیع موارد، و دشمن داشتن نابکاران .
پس کسى که امر به معروف کند، پشت مؤ من را محکم گرداند.
و کسى که نهى از منکر نماید، بینى منافق را به خاک مالد و از کید او ایمن شود.
و کسى که راستى و حقیقت را پیشه خود سازد آن چه قضاى الهى است براى او واقع شود.
و کسى که فاسقان را دشمن دارد، براى خدا خشمگین شده و هر که براى خدا خشمگین شود، خدا براى او خشمگین گردد. این ایمان و ارکان و شعبه هاى آن است .
از على شد سوال از ایمان گفت بر چهار پایه باشد آن
صبر باشد یقین و عدل و جهاد صبر را بر چهار شعبه گشت عماد
شوق و اشفاق و زهد و خودپائى که بیارد به مرد بینایى
هر که شوق بهشتش اندر سر باید از شهوتش برید نظر
هر که از نار بیم جان دارد دست از هر حرام بردارد
هر که را زهد مى شود پیشه از مصائب ندارد اندیشه
هر که در انتظار مرگ بود او شتابان به کار خیر رود
شد یقین را چهار شعبه ستون هوشمندى و حکمتى موزون
پند عبرت بدار و رسم کن که بیاموزدش هزاران فن
هر که عبرت گرفت و پند گزید وضع پیشینیان به خوبى دی
عدل بر چهار شعبه شد استوار فهم غواص و دانش غوار
گل احکام ، حلم پابرجا که معطر شود از آن دل ها
هر که فهمد به نور علم رسد وز تک علم حکم شرع برد
شخص با حلم کى کند تقصیر بین مردم به زندگى بصیر
چهار شعبه جهاد را پایه است امر به معروف و نهى ناشایست
مردى اندر برابر دشمن کینه جویى ز فاسقان زمن
هر که را شیوه امر به معروف پشت مؤ من قوى کند به وقوف
هر که را نهى منکر است شعار هر منافق از به خاک دمار
هر که مردى کند بگاه نرد هر چه بر عهده دارد ایفاء کرد
هر که با فاسقان بود دشمن خشم کرد است در ره ذوالمن
خشم گیرد خدا به دشمن او در قیامت از او شود دلجو(102)
شرحى کوتاه
با توجه به اهمیت موضوع و آثار و برکات این کلام گهربار توضیح مختصرى درباره آن داده مى شود:
امام على (علیه السلام ) در این کلام ارزشمند ((ایمان )) را به مثابه سقفى دانسته که بر چهار ستون استوار است و هر یک از این چهار پایه - با توجه به عناصر تشکیل دهنده آن - نقش خاصى در ایجاد ((ایمان )) ایفا مى کنند و در نتیجه ، شانزده عنصر در تحقق ((ایمان )) به عنوان مصالح بالا برنده و قوام بخش این سرمایه گران قدر موثر است که در صورت کسب آنها ایمان نیز به دست مى آید و بدیهى است که ایمان داراى درجاتى است که منوط به قوت و ضعف این عناصر است ، هر چه این عناصر از درجه بالایى برخوردار باشند، محصول آنها نیز درجه و ارزش بالاترى دارد.
پایه هاى چهارگانه
امام (علیه السلام ) مى فرماید: خداوند ایمان را بر چهار ستون قرار داده است که عبارتند از: 1. صبر 2. یقین 3. عدل 4. جهاد.
شارحان نهج البلاغه ، از این پایه هاى چهارگانه به اصول فضایل اخلاقى چهارگانه در علم اخلاق - که عفت ، حکمت ، عدل و شجاعت است - تعبیر کرده اند و به بیان دیگر، صبر را عفت ، یقین را حکمت ، عدل به همان عدل و جهاد را به شجاعت تفسیر نموده اند.
امام (علیه السلام ) در فرازهاى بعدى براى هر یک از پایه ها، شاخه هاى چهارگانه اى را به عنوان مواد تشکیل دهنده آنها معرفى فرموده است :
الف ) شاخه هاى صبر
1. شوق و رغبت به بهشت ،
2. اشفاق و ترس از جهنم ،
3. زهد و بى رغبتى به دنیا،
4. ترقب و آمادگى براى مرگ .
امام (علیه السلام ) پس از بیان عناوین چهارگانه شاخه هاى هر یک از دعائم ایمان ، به چگونگى ارتباط آنها با آن پایه پرداخته که در حکم برهان ، استدلال و توضیح است :
صبر مقوله اى است که عواملى در ایجاد، تحقق و دوام آن موثرند، که در حدیث به آنها اشاره شده است .
منبع:
http://www.ghadeer.org/index.html