رابطه مؤ منان با خویشتن
این بخش بیشتر به آیات و احادیثى درباره اوصاف و فضایل اخلاقى مؤ منان در خودسازى و خویشتن دارى دینى پرداخته است . اهل ایمان واجد فضایل اخلاقى و اوصاف پسندیده اند و از رذایل و زشتى هاى اخلاقى فاصله دارند. براى دستیابى به اوصاف فردى اهل ایمان در رابطه با خویشتن مى توان به کتاب هاى اخلاقى مراجعه کرد.
لیکن با توجه به این که در منابع دینى از این اوصاف به عنوان علایم و نشانه هاى مؤ من (در ارتباط با خویشتن ) یاد شده تا همگان تشویق به کسب آنها شوند، در این مجموعه به آنها اشاره مى شود که امیدواریم مورد توجه قرار گیرد و توفیق کسب آن فضایل نصیب گردد تا مصداق جمله بلند امیر مؤ منان على (علیه السلام ) قرار گیریم که فرمود:
وا شوقاه الى مجالستهم و محادثتهم ، یا کرباه لفقدهم ، و یا کشف کرباه لمجالستهم ، اطلبوهم فان وجدتموهم و اقتبستم من نورهم اءهدیتم و فزتم بهم فى الدنیا و الاخره و هم اءعز فى الناس من الکبریت الاحمر...یا طوبى لهم و حسن مآب .(190)
آه ، چه قدر به هم نشینى و گفت و گوى با آنان مشتاقم و چه سخت است نبودنشان و چه شادى بخش است هم نشینى شان ، آنان را بجویید و به دنبال چنین کسانى باشید و اگر آنان را یافتید و از نور معرفتشان استفاده کردید، در دنیا و آخرت هدایت و پیروز مى شوید. آنان در پیش مردم از کیمیا عزیزترند... خوشا به حالشان و نیکو باد فرجامشان .
ادب
در معارف و متون دینى از ادب ، به عنوان سرمایه اى ارزشمند یاد شده است . آنان که داراى ادب و متانت انسانى هستند در نزد مردم از احترام خاصى برخوردارند و مردم از آنان به خوبى یاد مى کنند.
ادب که رعایت مجموعه اى از آداب نیکو و پسندیده در معاشرت با اقشار مختلف مردم است در روایات اسلامى به عنوان یکى از نشانه ها و عوامل تکامل اهل ایمان به شمار آمده است .
پیامبر صلى الله علیه و آله مى فرماید: ((و حرکاته اءدب (191) ، حرکات مؤ من ، ادب است )).
از راه هاى ادب آموزى ، پرهیز و اجتناب از آنچه براى دیگران نمى پسندیم است و به فرموده امیر مؤ منان (علیه السلام ):
کفاک اءدبا لنفسک اجتناب ما تکرهه من غیرک .(192)
در ادب کردنت همین بس که آنچه را از دیگرى نمى پسندى پرهیز کنى .
بهترین نوع ادب ، شناخت حد و مرز خود و حرکت در آن چارچوب است . که حضرت على (علیه السلام ) فرمود:
اءفضل الاءدب اءن یقف الانسان على حده و لا یتعدى قدره .(193)
برترین ادب ، آن است که انسان بر سر حد و مرز خویش بایستد و از قدر و اندازه خود فراتر نرود.
قرآن مجید کسانى را که در مقابل بزرگان ادب را رعایت مى کنند تحسین مى کند و مى فرماید:
ان الذین یغضون اءصواتهم عند رسول الله اءولئک الذین امتحن الله قلوبهم للتقوى لهم مغفرة و اءجر عظیم .(194)
آنان که صداى خود را نزد رسول خدا کوتاه مى کنند همان کسانى هستند که خداوند دل هایشان را براى تقوا خالص نموده و براى آنان آمرزش و پاداش عظیمى است .
کسب ادب از راه عمل به توصیه بزرگان
از راه هاى کسب ادب مطلوب ، حضور و درک بزرگان و استماع توصیه آنان است . امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید:
اءدبنى اءبى بثلاث ... قال لى : یا بنى ! من یصحب صاحب السوء لا یسلم ، و من لا یقید اءلفاظه یندم ، و من یدخل مداخل السوء یتهم .(195)
پدرم مرا به سه نکته ادب کرد...فرمود: هر کس با رفیق بد هم نشینى کند، سالم نمى ماند و هر کس که مراقب و مقید به گفتارش نباشد پشیمان مى گردد، و هر کس به جاهاى بد، رفت و آمد کند، متهم مى شود.
ادب پیامبر صلى الله علیه و آله
رسول اکرم صلى الله علیه و آله که اسوه ایمان و الگوى اخلاق و ادب و رفتار نیکوست خود را ادب کرده پروردگار دانسته و مى فرماید:
اءدبنى ربى فاءحسن تاءدیبى .(196)
پروردگارم مرا ادب کرد و نیکو ادب کرد.
((سیره پیامبر)) یک کتاب ادب آموزى است ، رفتار آن بزرگوار نمونه عالى اخلاقى و معاشرت والاست ، که به چند نمونه از ادب برخورد پیامبر با دیگران اشاره مى کنیم .
رسول خدا صلى الله علیه و آله با هر کس رو به رو مى شد سلام مى داد، هم به کوچک هم به بزرگ ، هیچ گاه پاى خود را پیش کسى دراز نمى کرد، هنگام نگاه به صورت کسى خیره نمى شد، با چشم و ابرو به کسى اشاره نمى کرد، هنگام نشستن ، تکیه نمى داد، وقتى با مردم دست مى داد و مصافحه مى کرد دست خود را عقب نمى کشید تا طرف مقابل دست خود را بکشد، هیچ خوراکى را مذمت نمى کرد، به هیچ کسى دشنام و ناسزا نمى گفت و سخن ناراحت کننده اى بر زبان نمى آورد و بدى را با بدى پاسخ نمى گفت ، زیرانداز خود را به عنوان اکرام زیر پاى کسى که خدمتش مى رسید پهن مى کرد، از روز بعثت تا لحظه مرگ ، هرگز در حال تکیه دادن غذا نخورد...
خصلت دیگر که از مظاهر ادب یک انسان است در کلام امیر مؤ منان (علیه السلام ) که مى فرماید:
...ان راءوا مؤ منا اءکرموه .(197)
ایشان هر گاه مؤ منى را ببینند او را احترام مى کنند.
وقار
وقار در لغت به معناى : آرامش ، شکیبایى و بزرگوارى است . در روایات اسلامى از این خصلت بسیار تمجید شده و به عنوان یکى از نشانه هاى ایمان معرفى شده است .
پیامبر صلى الله علیه و آله در توصیف اهل ایمان مى فرماید:
...حسن الوقار... لطیف الحرکات ... وقورا.(198)
مؤ من داراى وقارى نیکو، حرکات نرم و ظریف و دور از خشونت و بسیار باوقار است . و در روایت دیگر مى فرماید:
طوبى لمن توقر و لم تکن له خفه و لا جاهلیه و عفا و صفح .(199)
خوشا به حال کسى که متین و با وقار است و سکبسرى و نادانى نکند، ببخشد و در گذرد.
و حضرت على (علیه السلام ) مى فرماید:
(المؤ من )...ان ضحک لم یخرق ...ضحکه تبسم (200)
مؤ من اگر بخندد دهن ندرد...خنده اش تبسم است .
امام صادق (علیه السلام ) نیز از علایم ایمان همین صفت را بر شمرده مى فرماید:
...و فى الهزائز وقور،
در گرفتارى هاى سخت با وقار و سنگین باشد (و خود را نبازد).
حلم
حلم و بردبارى و خردمندى و اجتناب از غضب از جمله مقوله هایى است که در مکتب اخلاقى اسلام براى کسب آن با تاکید فراوان سفارش شده و به عنوان کلید سعادت یکى از نشانه ها و عوامل تکامل ایمان یاد شده است :
رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله در توصیف اهل ایمان مى فرماید:
...حلیما اذا جهل علیه ...حلیما(201)
مؤ من در مقابل نادانى نادانان حلیم و بردبار است ... (آرى ) مؤ من بردبار است .
و امیر مؤ منان على (علیه السلام ) در ستایش مؤ منان مى فرماید:
...عدل ان غضب (202)
مؤ من اگر خشمگین شود، از جاده عدالت منحرف نمى شود.
و امام صادق (علیه السلام ) فرمود:
المؤ من ...و لا فظ و لا غلیظ(203)
مؤ من درشت خوى و سنگدل و بداخلاق نیست .
نیز در جاى دیگر مى فرماید:
ثلاث خصال من کن فیه استکمل خصال الایمان : من صبر على الظلم و کظم غیظه و احتسب و عفا و غفر...(204)
پایه هاى ایمان مؤ من سه چیز است : مقاومت در برابر ظلم ، فرو نشاندن غضب و گذشت و بخشش .
صبر
صبر از عناوین پربحث در متون دینى است که در این جا بیشتر در ارتباطش با ایمان مورد بررسى قرار مى گیرد.
صبر - که نگاهداشت خویش از بى تابى و حفظ زبان از گله و شکایت است - رابطه اى جدایى ناپذیر با ایمان دارد و از نشانه هاى بارز مؤ من به شمار مى رود که در روایات معصومین (علیهم السلام ) مورد تاکید فراوان قرار گرفته است :
پیامبر اسلام ، آن اسوه بزرگ صبر و استقامت ، صبر و پایدارى را از اوصاف مؤ من بر شمرده و مى فرماید:
صبورا على من اءساء الیه ...صبورا فى الشدائد(205)
مؤ من در مقابل کسى که به او بدى کرده بردبار و صبور... و در سختى ها و شداید شکیباست .
مردم با ایمان - که روحى بزرگ و فکرى بلند و سینه اى گشاده و ظرفیتى وافر دارند - هرگز دگرگونى هاى روزگار و حوادث تلخ آنها را تغییر نمى دهد و سلب نعمت ها به ناسپاسى وا نمى دارد و به نومیدى نمى کشاند... و این ارتباط تنگاتنگ بین ایمان و صبر و شکیبایى در کلامى از امیر مؤ منان (علیه السلام ) چنین آمده است :
و علیکم بالصبر، فان الصبر من الایمان کالراءس من الجسد.(206)
و بر شما باد به صبر، چرا که صبر نسبت به ایمان ، مانند سر است نسبت به بدن .
و امام باقر (علیه السلام ) در روایتى مى فرماید:
مؤ من به حقیقت ایمان دست نمى یابد مگر سه خصلت داشته باشد: ... و الصبر على الرزایا(207) ، پیشه ساختن صبر در پیش آمدهاى سخت و ناگوار.
على بن موسى الرضا (علیه السلام ) مى فرماید:
مؤ من هرگز مؤ من راستین نخواهد بود مگر آن که سه خصلت داشته باشد:
سنتى از پروردگار، سنتى از پیامبر و سنتى از ولى خدا...اما سنت ولى خدا، پیشه ساختن صبر در حال رفاه و سختى و پریشان حالى که خداوند عزوجل مى فرماید:
و الصابرین فى الباءساء و الضراء و حین الباءس اولئک الذین صدقوا و اءولئک هم المتقون .(208)
و در برابر محرومیت ها و بیمارى ها و در میدان جنگ ، استقامت به خرج مى دهند، اینها هستند که راست مى گویند، (و گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است ) و اینها هستند پرهیزکاران (209) .
با توجه به رابطه نزدیک صبر و ایمان ، خداوند مؤ منان را به صبر دعوت مى کند:
یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوه ان الله مع الصابرین (210)
اى کسانى که ایمان آورده اید! از صبر (و استقامت ) و نماز، کمک بگیرید، (زیرا) خداوند با صابران است .
در اهمیت صبر همین بس که به تجربه ثابت شده است که بزرگان و نوابغ عالم در اثر صبر و بردبارى به توفیقات چشمگیرى دست یافته اند. اگر صبر انبیا و اولیا نبود هرگز موفق به ترویج ادیان و شرایع الهى و هدایت انسان ها در طول تاریخ نمى شدند اگر پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله با اعراب بى فرهنگ و وحشى و خون خوار دوران جاهلیت صابر و بردبار نبود موفق نمى شد پرچم اسلام را در سایه هدایت و حمایت آنان در جهان به اهتزاز در آورد.
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند در اثر صبر نوبت ظفر آید
یکى از آثار صبر و بردبارى محبوبیت و برخوردارى از یارى مردم است . على (علیه السلام ) فرمود:
بالاحتمال و الحلم یکون لک الناس اءنصارا و اءعوانا.(211)
در سایه حلم و بردبارى و تحمل یاوران زیاد مى شوند.
شتابزدگى
یکى از آثار منفى افرادى که از خصلت پسندیده صبر برخوردار نمى باشند عجله و شتابزدگى در امور مى باشد که بسیار مذمت شده است ، زیرا در اثر شتاب در کارها جنایت ها بسیار اتفاق افتاده که زیان هاى بزرگ و جبران ناپذیرى به فرد و جامعه وارد آورده است .
بیشتر کسانى که مرتکب جنایات شده اند اگر قبل از ارتکاب ، اندکى تامل و تفکر مى کردند سرانجام زشت و بدى را براى خود فراهم نمى آوردند، مکرر دیده شده که اشخاصى عجول از کردار خود پشیمان شده و انگشت ندامت به دندان گزیده اند، ولى عمدتا نتوانسته اند زیان وارده را جبران کنند. ابلیس اگر نخست در کار خود اندیشه مى کرد در نافرمانى حق عجله نمى ورزید تا روز واپسین قرین لعنت و نکبت نمى گردید و رسواى جهانیان نمى شد که گفته اند: ((عجله از شیطان است .))
و خداوند مى فرماید:
و یدع الانسان بالشر دعاءه بالخیر و کان الانسان عجولا(212)
انسان (بر اثر شتابزدگى )، بدى ها را طلب مى کند آن گونه که نیکى ها را مى طلبد، و انسان همیشه عجول بوده است .
خلاصه اگر انسان شتاب نورزد، فریب شیطان را نمى خورد و از کردار خویش پشیمان نمى شد.
امام باقر (علیه السلام ) مى فرماید:
مردم را شتاب و عجله هلاک نموده و اگر انسان ها با تامل در کارها وارد مى شدند، کسى هلاک نمى شد(213) .
عفت زبان
در آیات و روایات تربیتى اسلام ، انسان ها به عفت زبان و کم گویى و خوش گویى تاکید و سفارش فراوان شده اند(214) . تا جایى که زیربناى سعادت و عزت را ((کنترل زبان )) دانسته اند و یکى از نشانه هاى اهل ایمان عفت زبان است :
((و الذین هم عن اللغو معرضون ))(215)
(مؤ منان داراى اوصافى هستند از جمله آنها) رویگردانى از لغو و بیهودگى است .
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
المؤ من ...طویل الصمت ...قلیل الکلام ...و لا سباب .(216)
از جمله نشانه هاى ایمان سکوت طولانى ...و کم گویى است و بد زبانى نیست . نیز امیر مؤ منان (علیه السلام ) مى فرماید:
المؤ من ... سکوته فکرة و کلامه حکمة (217) .
مؤ من سکوتش تفکر و کلامش حکمت است .
هم چنین مى فرماید:
المؤ من ... لا ینطق بغیر صواب (218) .
مؤ من سخنش بر اساس حق و حقیقت است .
و در جاى دیگر مى فرماید:
اسکتهم (اسکنتهم ) الخشیه لله و اءعیتهم اءلسنتهم خوفا من الله و کتمانا لسره ... حلیتهم طول السکوت ...(219)
ترس از خدا (آرام و) ساکتشان مى کند و زبان هایشان از ترس خدا و نگهدارى اسرار خسته است ... و زینت آنان سکوت طولانى (در نگهدارى اسرار) است .
پیامبر گرامى اسلام یکى از علایم مؤ من را اجتناب از مبالغه گویى دانسته و مى فرماید: ((و لا مجازفا(220) ، مؤ من گزافه گو و ستایشگر بى جا نیست )).
و نیز مى فرماید:
طوبى لمن اءنفق من ماله و اءمسک الفضل من قوله (221)
خوشا به حال آن که زیادى مالش را انفاق کند و زبان خود را از زیاده گویى باز دارد.
پیامبر صلى الله علیه و آله در روایتى مى فرماید:
المؤ من ... قلیل الزلل (222) .
از نشانه هاى مؤ من این که لغزش ها و اشتباهاتش کم است .
بى شک یکى از علل کم اشتباهى مؤ من کنترل زبان و دقت در گفتار اوست .
هم چنین پیامبر صلى الله علیه و آله مى فرماید:
لیس المؤ من بالطعان ، و لا اللعان و لا الفاحش و لا البذى ء.(223)
مؤ من ، طعنه زن و لعنت کننده و بدگو و بد زبان نیست .
راستگویى
راستگویى یکى از نیکوترین صفات و اخلاق است . شخص راستگو امین مردم و مورد احترام مى باشد. همه انبیا و اولیا (علیهم السلام ) و بزرگان دین به این صفت نیکو موصوف بوده و آن را ستوده اند، راستى و راستگویى سبب نظم جوامع بشرى و موجب اتحاد و صمیمیت است ، کردار و گفتار راستگویان داراى اعتبار است و همه به راستگو اطمینان دارند.
خداوند منان در قرآن بارها ((صادقین )) را توصیف و تحسین نموده است از جمله مى فرماید:
هذا یوم ینفع الصادقین صدقهم لهم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدین فیها اءبدا رضى الله عنهم و رضوا عنه ذلک الفوز العظیم .(224)
امروز، روزى است که راستى راستگویان ، به آنان سود مى بخشد، براى آنها باغ هایى از بهشت است که نهرها از زیر درختان آن مى گذرد، و تا ابد، جاودانه در آن مى مانند، هم خداوند از آنها خشنود است ، و هم آنان از خدا خشنودند، این رستگارى بزرگ است .
منبع:
http://www.ghadeer.org/index.html