گزیده ای از سخنان گهربار امام علی نقی علیه السلام
امام هادی (علیه السلام) فرمودند : خدا را بقعه هاست که دوست دارد در آنها دعا شود و آن دعاها را مستجاب گرداند، که یکى از آن بقعه ها بارگاه امام حسین علیه السّلام است. تحف العقول صفحه 878
امام هادی (علیه السلام) فرمود : دنیا بازارى است که عده اى در آن سود برند و عده اى هم زیان نمایند. تحف العقول صفحه 882
امام هادی (علیه السلام) فرمود : هر که براى خود شخصیّت و ارزشى قائل نشود از گزند او خاطر جمع مباش. تحف العقول صفحه 882
امام هادی (علیه السلام) فرمود : همانا، ظالم بردبار بسا که به خاطر بردباریش از ظلم او درگذرند و صاحب حقّ بی خرد بسا که به خاطر بی خردى خود نور حقّ خویش را خاموش سازد. تحف العقول صفحه 882
امام هادی (علیه السلام) فرمود : به راستى، خداوند دنیا را خانه آزمایش و آخرت را خانه ماندگار و آزمایش در دنیا را سببى براى ثواب آخرت و ثواب آخرت را عوض آزمایش دنیا قرار داده است. تحف العقول صفحه 882
امام هادی (علیه السلام) فرمود : هر که از مکر خدا و مؤاخذه دردناک او آسوده خاطر باشد، دچار تکبّر گردد تا آنکه قضاى الهى و امر نافذش بر او جارى شود. هر که خدا را از روى دلیل روشن بشناسد، مصائب دنیا بر او سبک آید، هر چند با قیچى قطعه قطعه شود و پراکنده گردد! تحف العقول صفحه 880
امام هادی (علیه السلام) فرمود : شکرگزار به خود شکر سعادتمندتر است از نعمتى که موجب شکرگزارى او شده است؛ زیرا نعمتها کالاى دنیایند ولى شکر، هم نعمت دنیاست و هم آخرت. تحف العقول صفحه 882
امام هادی (علیه السلام) فرمود : هر که از خدا پروا نماید از او پروا کنند و هر که از خدا فرمان برد از او فرمان برند و هر که از خالق اطاعت کند از خشم مخلوق ترسى به خود راه ندهد و هر که آفریدگار را خشمگین سازد پس باید مطمئن باشد که به خشم آفریدگان دچار آید. تحف العقول صفحه 878
منبع
http://mahdimission.com
چهل حدیث اخلاقی از امام علی نقی علیه السلام :
1- جبران نقص
« لِبَعْضِ مَوالیهِ: عاتِبْ فُلانًا وَ قُلْ لَهُ: إِنَّ اللّهَ إِذا أَرادَ بِعَبْد خَیْرًا إِذا عُوتِبَ قَبِلَ ».
امام على النّقى(علیه السلام) به یکى از دوستانش فرمود:فلانى را توبیخ کن و به او بگو: خداوند چون خیر بنده اى خواهد، هر گاه توبیخ شود، بپذیرد. [و در صدد جبران نقص خود برآید].
2- جایگاه اجابت دعا
« إِنَّ لِلّهِ بِقاعًا یُحِبُّ أَنْ یُدْعى فیها فَیَسْتَجیبَ لِمَنْ دَعاهُ وَ الْحَیْرُ مِنْه ».
همانا براى خداوند بقعه هایى است که دوست دارد در آنها به درگاه او دعا شود و دعاى دعاکننده را به اجابت رساند، و حائر حسین(علیه السلام)یکى از آنهاست.
3- خداترسى
« مَنِ اتَّقَى اللّهَ یُتَّقى، وَ مَنْ أَطاعَ اللّهَ یُطاعُ، وَ مَنْ أَطاعَ الْخالِقَ لَمْ یُبالِ سَخَطَ الَمخْلُوقینَ. وَ مَنْ أَسْخَطَ الْخالِقَ فَلْیَیْقَنَ أَنْ یَحِلَّ بِهِ سَخَطُ الَْمخْلُوقینَ ».
هر کس از خدا بترسد، مردم از او بترسند، و هر که خدا را اطاعت کند، از او اطاعت کنند، و هر که مطیع آفریدگار باشد، باکى از خشم آفریدگان ندارد، و هر که خالق را به خشم آورد، باید یقین کند که به خشم مخلوق دچار مىشود.
4- اطاعت خیرخواه
« مَنْ جَمَعَ لَکَ وُدَّهُ وَ رَأْیَهُ فَاجْمَعْ لَهُ طاعَتَکَ ».
هر که دوستى و نظر نهایىاش را براى تو همه جانبه گرداند، طاعتت را براى او همه جانبه گردان.
5- اوصاف پروردگار
« إِنَّ اللّهَ لا یُوصَفُ إِلاّ بِما وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ، وَ أَنّى یُوصَفُ الَّذى تَعْجِزُ الْحَواسُّ أَنْ تُدْرِکَهُ وَ الاَْوْهامُ أَنْ تَنالَهُ وَ الْخَطَراتُ أَنْ تَحُدَّهُ وَ الاَْبْصارُ عَنِ الاِْحاطَةِ بِهِ. نَأى فى قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فى نَأْیِهِ، کَیَّفَ الْکَیْفَ بِغَیْرِ أَنْ یُقالَ: کَیْفَ، وَ أَیَّنَ الاَْیْنَ بِلا أَنْ یُقالَ: أَیْنَ، هُوَ مُنْقَطِعُ الْکَیْفِیَّةِ وَ الاَْیْنِیَّةِ، أَلْواحِدُ الاَْحَدُ، جَلَّ جَلالُهُ وَ تَقَدَّسَتْ أَسْماؤُهُ ».
به راستى که خدا، جز بدانچه خودش را وصف کرده، وصف نشود.
کجا وصف شود آن که حواس از درکش عاجز است، و تصورّات به کُنه او پى نبرند، و در دیده ها نگنجد؟ او با همه نزدیکىاش دور است و با همه دورىاش نزدیک. کیفیّت و چگونگى را پدید کرده، بدون این که خود کیفیّت و چگونگى داشته باشد. مکان را آفریده بدون این که خود مکانى داشته باشد. او از چگونگى و مکان بر کنار است. یکتاى یکتاست، شکوهش بزرگ و نام هایش پاکیزه است.
6- اثر بخش خداست، نه روزگار
« لا تَعْدُ وَ لا تَجْعَلْ لِلاَْیّامِ صُنْعًا فى حُکْمِ اللّهِ ».
از حدّ خود تجاوز نکن و براى روزگار هیچ اثرى در حکم خدا قرار نده.
7- نتیجه بى اعتنایى به مکر خدا
« مَنْ أَمِنَ مَکْرَ اللّهِ وَ أَلیمَ أَخْذِهِ، تَکَبَّرَ حَتّى یَحِلَّ بِهِ قَضاؤُهُ وَ نافِذُ أَمْرِهِ، وَ مَنْ کانَ عَلى بَیِّنَة مِنْ رَبِّهِ هانَتْ عَلَیْهِ مَصائِبُ الدُّنْیا وَ لَوْ قُرِضَ وَ نُشِرَ ».
هر که از مکر خدا و مؤاخذه دردناکش آسوده زِیَد، تکبّر پیشه کند تا قضاى خدا و امر نافذش او را فراگیرد، و هر که بر طریق خداپرستى، محکم و استوار باشد، مصائب دنیا بر وى سبک آید و اگر چه مقراض شود و ریز ریز گردد.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م- ح ( یکشنبه 91/2/24 :: ساعت 6:3 عصر )
حضرت امام علی النقی الهادی (ع )
تولد امام دهم شیعیان حضرت امام علی النقی (ع ) را نیمه ذیحجه سال 212 هجری قمری نوشته اند . پدر آن حضرت ، امام محمد تقی جوادالائمه (ع ) و مادرش سمانه از زنان درست کردار پاکدامنی بود که دست قدرت الهی او را برای تربیت مقام ولایت و امامت مأمور کرده بود ، و چه نیکو وظیفه مادری را به انجام رسانید و بدین مأموریت خدایی قیام کرد . نام آن حضرت - علی - کنیه آن امام همام " ابوالحسن " و لقبهای مشهور آن حضرت " هادی " و " نقی " بود . حضرت امام هادی (ع ) پس از پدر بزرگوارش در سن 8 سالگی به مقام امامت رسید و دوران امامتش 33 سال بود . در این مدت حضرت علی النقی (ع ) برای نشر احکام اسلام و آموزش و پرورش و شناساندن مکتب و مذهب جعفری و تربیت شاگردان و اصحاب گرانقدر گامهای بلند برداشت . نه تنها تعلیم و تعلم و نگاهبانی فرهنگ اسلامی را امام دهم (ع ) در مدینه عهده دار بود ، و لحظه ای از آگاهانیدن مردم و آشنا کردن آنها به حقایق مذهبی نمی آسود ، بلکه در امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه پنهان و آشکار با خلیفه ستمگر وقت - یعنی متوکل عباسی - آنی آسایش نداشت . به همین جهت بود که عبدالله بن عمر والی مدینه بنا بر دشمنی دیرینه و بدخواهی درونی ، به متوکل خلیفه زمان خود نامه ای خصومت آمیز نوشت ، و به آن امام بزرگوار تهمتها زد ، و نسبتهای ناروا داد و آن حضرت را مرکز فتنه انگیزی و حتی ستمکاری وانمود کرد و در حقیقت آنچه در شأن خودش و خلیفه زمانش بود به آن امام معصوم (ع ) منسوب نمود ، و این همه به جهت آن بود که جاذبه امامت و ولایت و علم و فضیلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدینه می کشانید و این کوته نظران دون همت که طالب ریاست ظاهری و حکومت مادی دنیای فریبنده بودند ، نمی توانستند فروغ معنویت امام را ببینند . و نیز " مورخان و محدثان نوشته اند که امام جماعت حرمین ( = مکه و مدینه ) از سوی دستگاه خلافت ، به متوکل عباسی نوشت : اگر تو را به مکه و مدینه حاجتی است ، علی بن محمد ( هادی ) را از این دیار بیرون بر ، که بیشتر این ناحیه را مظیع و منقاد خود گردانیده است " . این نامه و نامه حاکم مدینه نشان دهنده نفوذ معنوی امام هادی (ع ) در سنگر مبارزه علیه دستگاه جبار عباسی است . از زمان حضرت امام محمد باقر (ع ) و امام جعفر صادق (ع ) و حوزه چهار هزار نفری آن دوران پربار ، شاگردانی در قلمرو اسلامی تربیت شدند که هر یک مشعلدار فقه جعفری و دانشهای زمان بودند ، و بدین سان پایه های دانشگاه جعفری و موضع فرهنگ اسلامی ، نسل به نسل نگهبانی شد و امامان شیعه ، از دوره حضرت رضا (ع ) به بعد ، از جهت نشر معارف جعفری آسوده خاطر بودند ، و اگر این فرصت مغتنم در زمان امام جعفر صادق (ع ) پیش نیامده بود ، معلوم نبود سرنوشت این معارف مذهبی به کجا می رسید ؟ به خصوص که از دوره زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر (ع ) به بعد دیگر چنین فرصتهای وسیعی برای تعلیم و نشر برای امامان بزرگوار ما - که در برابر دستگاه عباسی دچار محدودیت بودند و تحت نظر حاکمان ستمکار - چنان که باید و شاید پیش نیامد . با این همه ، دوستداران این مکتب و یاوران و هواخواهان ائمه طاهرین - در این سالها به هر وسیله ممکن ، برای رفع اشکالات و حل مسائل دینی خود ، و گرفتن دستور عمل و اقدام - برای فشرده تر کردن صف مبارزه و پیشرفت مقصود و در هم شکستن قدرت ظاهری خلافت به حضور امامان والاقدر می رسیدند و از سرچشمه دانش و بینش آنها ، بهره مند می شدند و این دستگاه ستمگر حاکم و کارگزارانش بودند که از موضع فرهنگی و انقلابی امام پیوسته هراس داشتند و نامه حاکم مدینه و مانند آن ، نشان دهنده این هراس همیشگی آنها بود . دستگاه حاکم ، کم کم متوجه شده بود که حرمین ( مکه و مدینه ) ممکن است به فرمانبری از امام (ع ) درآیند و سر از اطاعت خلیفه وقت درآورند . بدین جهت پیک در پیک و نامه در پی نامه نوشتند ، تا متوکل عباسی دستور داد امام هادی (ع ) را از مدینه به سامرا - که مرکز حکومت وقت بود - انتقال دهند . متوکل امر کرد حاجب مخصوص وی حضرت هادی (ع ) را در نزد خود زندانی کند و سپس آن حضرت را در محله عسکر سالها نگاه دارد تا همواره زندگی امام ، تحت نظر دستگاه خلافت باشد . برخی از بزرگان مدت این زندانی و تحت نظر بودن را - بیست سال - نوشته اند . پس از آنکه حضرت هادی (ع ) به امر متوکل و به همراه یحیی بن هرثمه که مأمور بردن حضرت از مدینه بود ، به سامرا وارد شد ، والی بغداد اسحاق بن ابراهیم طاهری از آمدن امام (ع ) به بغداد با خبر شد ، و به یحیی بن هرثمه گفت : ای مرد ، این امام هادی فرزند پیغمبر خدا (ص ) می باشد و می دانی متوکل نسبت به او توجهی ندارد اگر او را کشت ، پیغمبر (ص ) در روز قیامت از تو بازخواست می کند . یحیی گفت : به خدا سوگند متوکل نظر بدی نسبت به او ندارد . نیز در سامرا ، متوکل کارگزاری ترک داشت به نام وصیف ترکی . او نیز به یحیی سفارش کرد در حق امام مدارا و مرحمت کند . همین وصیف خبر ورود حضرت هادی را به متوکل داد . از شنیدن ورود امام (ع ) متوکل به خود لرزید و هراسی ناشناخته بر دلش چنگ زد . از این مطالب که از قول یحیی بن هرثمه مأمور جلب امام هادی (ع ) نقل شده است درجه عظمت و نفوذ معنوی امام در متوکل و مردان درباری به خوبی آشکار می گردد ، و نیز این مطالب دلیل است بر هراسی که دستگاه ستمگر بغداد و سامرا از موقعیت امام و موضع خاص او در بین هواخواهان و شیعیان آن حضرت داشته است . باری ، پس از ورود به خانه ای که قبلا در نظر گرفته شده بود ، متوکل از یحیی پرسید : علی بن محمد چگونه در مدینه می زیست ؟ یحیی گفت : جز حسن سیرت و سلامت نفس و طریقه ورع و پرهیزگاری و بی اعتنایی به دنیا و مراقبت بر مسجد و نماز و روزه از او چیزی ندیدم ، و چون خانه اش را - چنانکه دستور داده بودی - بازرسی کردم ، جز قرآن مجید و کتابهای علمی چیزی نیافتم . متوکل از شنیدن این خبر خوشحال شد ، و احساس آرامش کرد . با آنکه متوکل از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود و بنا به دستور او بر قبر منور حضرت سیدالشهداء (ع ) آب بستند و زیارت کنندگان آن مرقد مطهر را از زیارت مانع شدند ، و دشمنی یزید و یزیدیان را نسبت به خاندان رسول اکرم (ص ) تازه گردانیدند ، با این همه در برابر شکوه و هیبت حضرت هادی (ع ) همیشه بیمناک و خاشع بود . مورخان نوشته اند : مادر متوکل نسبت به مقام امام علی النقی (ع ) اعتقادی به سزا داشت . روزی متوکل مریض شد و جراحتی پیدا کرد که اطباء از علاجش درماندند . مادر متوکل نذر کرد اگر خلیفه شفا یابد مال فراوانی خدمت حضرت هادی (ع ) هدیه فرستد . در این میان به فتح بن خاقان که از نزدیکان متوکل بود گفت : یک نفر را بفرست که از علی بن محمد درمان بخواهد شاید بهبودی یابد . وی کسی را خدمت آن حضرت فرستاد امام هادی فرمود : فلان دارو را بر جراحت او بگذارید به اذن خدا بهبودی حاصل می شود . چنین کردند ، آن جراحت بهبودی یافت . مادر متوکل هزار دینار در یک کیسه چرمی سر به مهر خدمت امام هادی (ع ) فرستاد . اتفاقا چند روزی از این ماجرا نگذشته بود که یکی از بدخواهان به متوکل خبر داد دینار فراوانی در منزل علی بن محمد النقی دیده شده است . متوکل سعید حاجب را به خانه آن حضرت فرستاد . آن مرد از بالای بام با نردبان به خانه امام رفت . وقتی امام متوجه شد ، فرمود همان جا باش چراغ بیاورند تا آسیبی به تو نرسد . چراغی افروختند . آن مرد گوید : دیدم حضرت هادی به نماز شب مشغول است و بر روی سجاده نشسته . امام فرمود : خانه در اختیار توست . آن مرد خانه را تفتیش کرد . چیزی جز آن کیسه ای که مادر متوکل به خانه امام فرستاده بود و کیسه دیگری سر به مهر در خانه وی نیافت ، که مهر مادر خلیفه بر آن بود . امام فرمود : زیر حصیر شمشیری است آن را با این دو کیسه بردار و به نزد متوکل بر . این کار ، متوکل و بدخواهان را سخت شرمنده کرد . امام که به دنیا و مال دنیا اعتنایی نداشت پیوسته با لباس پشمینه و کلاه پشمی روی حصیری که زیر آن شن بود مانند جد بزرگوارش علی (ع ) زندگی می کرد و آنچه داشت در راه خدا انفاق می فرمود . با این همه ، متوکل همیشه از اینکه مبادا حضرت هادی (ع ) بر وی خروج کند و خلافت و ریاست ظاهری بر وی به سر آید بیمناک بود . بدخواهان و سخن چینان نیز در این امر نقشی داشتند . روزی به متوکل خبر دادند که : " حضرت علی بن محمد در خانه خود اسلحه و اموال بسیار جمع کرده و کاغذهای زیاد است که شیعیان او ، از اهل قم ، برای او فرستاده اند " . متوکل از این خبر وحشت کرد و به سعید حاجب که از نزدیکان او بود دستور داد تا بی خبر وارد خانه امام شود و به تفتیش بپردازد . این قبیل مراقبتها پیوسته - در مدت 20سال که حضرت هادی (ع ) در سامره بودند - وجود داشت . و نیز نوشته اند : " متوکل عباسی سپاه خود را که نود هزار تن بودند از اتراک و در سامرا اقامت داشتند امر کرد که هر کدام توبره اسب خود را از گل سرخ پر کنند ، و در میان بیابان وسیعی ، در موضعی روی هم بریزند . ایشان چنین کردند . و آن همه به منزله کوهی بزرگ شد . اسم آن را تل " مخالی " نهادند آنگاه خلیفه بر آن تل بالا رفت و حضرت امام علی النقی ( علیه السلام ) را نیز به آنجا طلبید و گفت : شما را اینجا خواستم تا مشاهده کنید سپاهیان من را . و از پیش امر کرده بود که لشکریان با آرایشهای نظامی و اسلحه تمام و کمال حاضر شوند ، و غرض او آن بود که شوکت و اقتدار خود را بنمایاند ، تا مبادا آن حضرت یا یکی از اهل بیت او اراده خروج بر او نمایند " . در این مدت 20سال زندگی امام هادی (ع ) در سامرا ، به صورتهای مختلف کارگزاران حکومت عباسی ، مستقیم و غیر مستقیم ، چشم مراقبت بر حوادث زندگی امام و رفت و آمدهایی که در اقامتگاه امام (ع ) می شد ، داشتند از جمله : " حضور جماعتی از بنی عباس ، به هنگام فوت فرزند امام دهم ، حضرت سید محمد - که حرم مطهر وی در نزدیکی سامرا ( بلد ) معروف و مزار است - یاد شده است . این نکته نیز می رساند که افرادی از بستگان و مأموران خلافت ، همواره به منزل امام سر می زده اند . "
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م- ح ( یکشنبه 91/2/24 :: ساعت 6:1 عصر )
ظهور در فرهنگ شیعه به چه معناست؟ مکتب تشیّع و هویت وجودى شیعه به وجود امام حىّ، حضرت حجة بن الحسن علیه السلام زنده مىباشد
در مکتب تشیّع ظهور ولایت بر نفس انسان داراى ارزش و اعتبار است نه صرف ظهور ظاهرى و صورى امام علیهالسّلام. آنچه که در روایات از حضرات معصومین علیهمالسّلام بر آن تأکید و اصرار شده است مسأله انتظار و تهیّؤ روحى و آمادگى براى ادراک ظهور است. بدون تحصیل آمادگى روحى و وصول به مرحله انقیاد و تعبّد و اطاعت محض از ولىّ زمان، ظهور او چه فائدهاى براى ما دارد؟ مگر ظهور او از ظهور پیامبر اکرم مهمتر است؟ و دیدیم که مردم زمان رسول اکرم با آن حضرت چه کردند و پس از او چه جنایتى بر ذریّه او وارد آوردند! و چگونه حقّ رسالت را ادا کردند و پاداش پیامبر را پرداخت نمودند!
بلى آنچه که مسلّم است از مسأله ظهور آنست که حکومت، حکومت عدل و انصاف خواهد شد و کسى جرأت تعدّى و تجاوز به حریم دیگرى را نخواهد داشت. و همه در هر مرحلهاى که هستند بدون هیچ رادع و مانعى به آن فعلیّت و نقطه اختیار و انتخاب خود خواهند رسید. و امّا اینکه با ظهور آن حضرت همه به مرتبه کمال مىرسند و چه بخواهند یا نخواهند جهات مفقوده در وجود آنان متحقّق و استعدادات به فعلیّت برسد، این خلاف عدل الهى و مغایر با موازین عالم تربیت و تشریع است و چنین مسألهاى واقع نخواهد شد.
منتهى اصلًا مکتب امام صادق علیهالسّلام و مکتب تشیّع بر این اساس نیست که مردم را در لحظات ظاهرى نفسانى متوقّف کند و حرکت آنها را به سوى کمال بگیرد و جلوى رشد آنها را به سوى کمال بگیرد. اگر فرض کنید که امام صادق علیهالسلام بفرماید: در سنه فلان، ماه فلان، روز فلان، قطعاً امام زمان علیهالسّلام، مهدى ما، ظهور خواهد کرد. این افرادى که الآن فرض بکنید که در هشتصد سال پیش هستند، هفتصد سال پیش هستند، این افراد به چه امیدى زندهاند؟ مىگویند: ما که آن زمان را درک نمىکنیم. الآن فرض کنید که من باب مثال فرض مىکنیم که حضرت رسول، رسول خاتم، این رسولِ آخرین پیامبر نبود. بعد از دو هزار سال فرض بکنید که رسالت آن حضرت یک پیغمبر دیگرى، در رأس دو هزار سال مىآمد که آن پیغمبر، پیغمبر خاتم بود. حالا ما که بین این پیغمبر و بین آن پیغمبر هستیم که امید براى دیدن و رؤیت و لقاء آن پیغمبر بعدى را که نداریم. باید چه کار بکنیم؟ یا باید در حال یأس زندگى خود را به همین کیفیت سپرى کنیم. ما که قادر نیستیم، ما که لایق نیستیم، ما که نمىدانیم آن موقعیت و زمان پیغمبر چه خواهد شد، ما که درک نمىکنیم ما که از فیض حضور او محروم هستیم، پس بنابراین عبادات ما چه فایدهاى دارد؟ به یه همین وجوب و حُرمت ظاهرى اکتفا مىکنیم و دیگر نسبت به تعالى و نسبت به آینده خود ناامید مىشویم. طبعاً طبع بشر همین است، طبع انسان همین است.- مىگویند انسان به امید زنده است- مگر یک افراد خاصّى که عرض کردم از نقطه نظر ظاهر عبور کرده باشند و دیگر ظهور ظاهرى براى آنها تفاوتى نداشته باشد و آن ظهور حقیقى و آن ظهور معنوى آنها را به آن نقطه اشباع و آن نقطه اقناع مىرساند. اینها افراد معدودى هستند. اینها چه هستند؟ داراى یأس مىشوند، یعنى نود درصد مردم، نود و نه درصد مردم با این گونه اخبار دچار یأس. مىشوند. یعنى مردم به آن موقعیت خود اکتفا نمىکنند، قانع نیستند، حالا آن موقعیت فعلى خود را انجام ندادند، نسبت به تکالیفى که در آن تکالیف قطعاً احساس اطّلاع و علم و یقین دارند آن تکالیف را رها مىکنند، فقط به امید آینده سپرى مىکنند
به شیعه بودنم افتخار می کنم زیرا... ما مفتخریم پیرو مکتبى هستیم که هیچ حدّى و مرزى براى رشد و تکامل علمى و روحى و نفس انسان قائل نمىباشد.
ما مفتخریم دنبالهرو امامى هستیم که خطبات نهجالبلاغهاش پس از گذشت یکهزار و چهارصد سال تنها تکسوار عرصه توحید و معارف و جولانگاه اقیانوس علم و تعقّل و اعتلاء باقى مانده است.
ما مفتخریم که از امامى تبعیّت مىکنیم که قبل از هر گونه فعل و عمل ما را به تفکّر و تعقّل امر نموده است.
· ما مفتخریم که در این مکتب، اولیاى او با کشف حقائق توحیدى و اسرار الهى و بیان رموزات عالم هستى که در تاریخ بشریّت هیچ سابقهاى نداشته است، سند افتخار جاودانگى و ابدیّت مکتب تشیّع را بر پیشانى تاریخ تا ابد قرار دادهاند؛ و همه آدمیان و محقّقین علوم الهى و انسانى را ریزهخوار اقیانوس لایتناهاى علم و معرفت خویش ساختهاند.
· ما مفتخریم که در مکتبى قرار گرفتهایم که لواداران آن بالاترین مرتبه علم و معرفت را به کمال مطلق و علم مطلق و حیات مطلق منحصر کردهاند، و ما را به همان نقطه و جایگاهى مىرسانند که خود در آن منزل و جایگاه مأوى گزیدهاند.
ما مفتخریم که امامان ما با کشف نقاب از حقائق و اسرار توحید جاى هیچگونه نقص و خلأ و ضعف و فتورى را در مراحل رشد و تکامل و فعلیّت ما باقى نگذاشتند، و هیچ خطّ قرمزى براى وصول به مراحل عالیه و کمالات روحیه قرار ندادهاند.
نزدیکترین مکتب کلامی به شیعه
آشنایی با مکاتب مهم کلامی
نظام و قواعد عقاید و مباحث علم کلام تاریخی است و در گذر روزگار شکل گرفته و پدید میآید (سبحانی، معجم طبقات المتکلمین: ج1،ص6).
در مقالات گذشته به برخی از مکاتب کلامی ریز و درشت که در طول تاریخ تفکر اسلامی ظهور کردند اشاره کردیم. برخی از این مکاتب کلامی در طول تاریخ اهمیت بیشتری یافتهاند. به گونهای که میتوان در هر مبحث کلامی نامی از تفکرات آنها مشاهده کرد. نام مکاتب کلامی معتزله و اشاعره برای هر کسی که مروری سطحی بر مباحث کلامی داشته است، نامهایی آشناست. حتی متکلمین معاصر برای ذکر دیدگاههای شیعه درباره یک مسئله کلامی به تاریخچه آن از دیدگاه معتزله و اشاعره اشاره میکنند. در مقالات پیش رو تلاش خواهیم کرد به برخی نکات تاریخی و اعتقادی در شکل گیری این مکاتب اشاره داشته باشیم.
--------------------------------------------------------------------------------
وجه تسمیه "معتزله"
اعتزال در لغت به معنای کناره گیری و یا همان عزلت گزیدن است. در اینکه چرا این مکتب کلامی را معتزله نامیدهاند، اختلاف نظر وجود دارد ولی به نظر برخی این نام به دلیل کناره گیری رئیس این مکتب فکری (واصل بن عطا؛ متوفای 131ه/748م) از اعتقادات کلامی فرق پیشین بوده است. پیشتر، با اعتقادات افراط و تفریطی خوارج و فرقه مرجئه آشنا شدیم. خوارج مرتکب گناه کبیره را خارج از دایرهی اسلام میدانستند و مرجئه به نوعی اباحه گری در این زمینه معتقد بودند. مکتب اعتزال، که در بین مکاتب کلامی بیشترین شباهت را به اعتقادات شیعه دارند، هیچکدام از این دو قول را نمیپذیرد. به همین دلیل نخستین معتزلی (واصل بن عطا) از هر دو مکتب پیشین کناره گرفت و اعتزال را برگزید. به نظر آنها، هیچکدام از اقوال این دو مکتب فکری درست نیست و سعی کردند راه حل معتدلتری را برگزینند. به نظر معتزله، مرتکب گناه کبیره نه کافر است و نه مومن، بلکه «مسلمان فاسق» است.
بنابراین، نخستین مسئلهی کلامی که میتوان آن را وجه ممیزهی معتزله از دیگر متکلمین دانست، مسئله «تعریف مسلمان» است. نخستین طرفدار این مکتب، همانطور که گفته شد، واصل بن عطا است. واصل بن عطا (متوفای 131ه/748م) در نیمه اول قرن دوم هجری (هشتم میلادی) در بصره این مکتب کلامی را تاسیس کرد. پس از واصل، راه او را «عمرو بنعبید» ادامه داد ولی به وجود آمدن یک نظام فکری منسجم و مجموعهای از اعتقادات شناخته شده سالهای زیادی به طول انجامید و ظاهرا اولین کسی که در این زمینه اقدام به تدوین اعتقادات معتزله کرد، «ابوهذیل» بود. چهره برجسته مکتب اعتزال، قاضی عبدالجبار همدانی از معاصران شیخ مفید بود. او در آغاز حیات خود در فروع پیرو مذهب شافعی، و در اصول پیرو اشعری بود. بعد از مدتی به اعتزال گرایید و برجستهترین شخصیت معتزله شد. المغنی، شرح الاصول الخمسه، و المحیط بالتکلیف از آثار مهم او هستند.ابوالحسین بصری، ابو رشید نیشابوری، ابوالحسن اصطخری، ابوالقاسم تنوخی و ابو یوسف قزوینی و محمّد بن احمد بن عبداللّه (م 478ق) از بزرگان اعتزال در دوره سلجوقیان بهشمار میروند (ابن المرتضی، طبقات المعتزله، ص 112).
یکی از مهمترین ویژگیهای این مکتب کلامی، رویکرد آنها نسبت به «عقل» در شناخت معارف دینی بود. معتزله عقل را منبع اصلی شناخت معارف میدانستند. به نظر آنها انسان تنها به کمک عقلِ خود میتواند در نبود وحی یا پیش از آن، به بعضی از مسائل، دست یابد ولی در عین حال معتزله متکلماند و نه فیلسوف و هدف آنها این است که به عنوان مسلمان، و با کمک نقل و عقل، به تفسیر صحیحی از قرآن و دین برسند
یکی از مهمترین ویژگیهای این مکتب کلامی، رویکرد آنها نسبت به «عقل» در شناخت معارف دینی بود. معتزله عقل را منبع اصلی شناخت معارف میدانستند. به نظر آنها انسان تنها به کمک عقلِ خود میتواند در نبود وحی یا پیش از آن، به بعضی از مسائل، دست یابد ولی در عین حال معتزله متکلماند و نه فیلسوف و هدف آنها این است که به عنوان مسلمان، و با کمک نقل و عقل، به تفسیر صحیحی از قرآن و دین برسند. یکی از وجوه اشتراک شیعه با معتزله در همین رویکرد عقل گرایانه به معارف دینی بود که هر دوی آنها را در تقابل با مکاتب کلامی دیگری چون اشاعره قرار میدهد ولی در عین حال، اختلافهایی نیز میان معتزله و امامیه وجود داشته و کتابهایی نیز در رد یکدیگر نوشتهاند. برای مثال، قاضی عبدالجبار همدانی (م417ق) کتاب المغنی فی التوحید و العدل را نوشت و در مسئله امامت به ردّ دیدگاه شیعیان در مورد امامان معصوم علیهمالسلام پرداخت و در برابر شبهات او، به ردّ دیدگاههای عبدالجبار پرداخت. ولی همیشه در طول تاریخ فکر اسلامی، این دو جریان فکری، با تفکر اهل سنت ناسازگاری و مناقشه داشتهاند. برای مثال، هر دوی این مکتب فکری، به حسن و قبح عقلی و مسئله عدل اعتقاد داشتند. برخلاف اشاعره که معتقد بودند هرگونه رفتاری (حتی ظلم) برای خداوند عدل محسوب میشود ولی معتزله و امامیه معتقد بودند، خداوند حکیم ظلم نمیکند.
میتوان بسیاری از مسائل کلامی را برشمرد که از اختصاصات و وجوه ممیزهی مکتب اعتزال شمرده میشود و پیروان معتزلی دیدگاههای اختصاصی خود را دربارهی آنها بیان کردهاند. برای مثال، معتزله دربارهی صفات الهی (مثل قدرت، علم، حیات، اراده، کلام و ...) به عینیت صفات با ذات معتقد بودند (نصیرالدین طوسی، قواعد العقائد، ص 65). این دیدگاه از جهات بسیاری، شبیه دیدگاه شیعه درباب ذات و صفات خداوند متعال است و در تقابل با دیدگاه اشاعره قرار دارد که معتقد بودند؛ صفات خدا غیر از ذات خداوند هستند. مسئله جبر و تفویض، نیز از دیگر مسائلی است که میتوان معتزله را با آن شناخت. معتزله برخلاف اشاعره (اعتقاد به جبر) قول به تفویض را برگزیدند.
اعتقاد به حسن و قبح عقلی و انکار رویت خداوند در قیامت نیز از دیگر ویژگیهای این مکتب کلامی است. ولی یکی از مهمترین مباحثی که مورد اختلاف معتزله و اشاعره بود، مسئله حادث دانستن یا قدیم دانستن کلام الهی بود (در مقالهای جداگانه این مسئله را مورد بررسی قرار خواهیم داد). اشاعره اعتقاد به قدیم بودن کلام الهی داشتند و معتزله به حدوث زمانی آن معتقد بودند. ویژگی مشترک همه نظریات بالا، عقل گرایی مشهود در آنهاست.
--------------------------------------------------------------------------------
منابع:
1. جعفر سبحانی، معجم طبقات المتکلمین، قم، موسسة الامام الصادق، 1382ش
2. ابن المرتضی، طبقات المعتزله، بیروت، دارالمنتظر، 1409ق.
3. خواجه نصیرالدین طوسی، قواعد العقائد، تحقیق علی ربانی گلپایگانی.
4. استرین ولفسن هری، فلسفة علم کلام، احمد آرام، الهدی، 1368ش.
5. ربانی گلپایگانی علی، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، اول، 1377.
آیت الله مکارم: آینده متعلق به شیعه است
مرکز خبر حوزه: حضرت آیت الله مکارم شیرازی با تاکید بر این که آینده متعلق به شیعه و مکتب اهل بیت(ع) است، گفتند: امروز تشیع با وجود همه دشمنی ها و فحاشی های دشمنان، به شدت در حال پیشروی در دنیاست.
این مرجع تقلید ،پیش از ظهر امروز طی سخنانی در جمع مبلغان ویژه دهه آخر صفر سازمان اوقاف و نیز جمعی از مبلغین اعزامی از سوی دفتر ایشان به مناطق جنوب کشور، تصریح کردند: این که امروز دشمنان و جریان وهابیت این همه علیه تشیع دست به فحاشی و تهمت و دروغ زدهاند، نشان دهنده رشد و پیشرفت مکتب اهل بیت (ع) در جهان است.
ایشان با تاکید بر این که هیچ مکتبی همچون شیعه با عقل و منطق سازگار نیست، افزودند: امروز ما حتی شاهدیم جوانان زیادی در خود مکه و مدینه و مصر نسبت به تشیع ابراز تمایل می کنند، این ها همه نشان می دهد که آینده مال ماست.
معظم له همچنین با اشاره به آیه نفر و این که از دید قرآن کریم ، جهاد تبلیغی از جهاد فیزیکی با دشمن مهم تر می باشد، اظهار داشتند: مبلغان حقیقتا باید به جایگاهی که دارند افتخار کنند و خداوند را شاکر باشند که چنین توفیقی یافته اید که به نشر معارف اهل بیت (ع) بپردازند.
ایشان با بیان این که شرایط امروز با گذشته بسیار فرق کرده است، خاطر نشان کردند: در هیچ زمانی همچون زمان ما شاهد این حجم انبوه از القای شبهات از سوی دشمنان علیه اسلام و تشیع نبوده ایم؛ این درحالی است که امروزه ده ها هزار شبکه ماهواره ای و سایت اینترنتی علیه پیروان اهل بیت (ع) در حال فعالیت هستند.
حضرت آیت الله مکارم شیرازی اضافه کردند: در هیچ زمانی نیز مثل زمان حاضر مفاسد اخلاقی به این گستردگی وجود نداشته و ابزار ارتکاب گناه از طریق ماهواره ها به این صورت آسان و در دسترس نبوده است .
ایشان گفتند: وظیفه ما در این زمان بسیار سنگین تر از هر زمانی می باشد و لذا مبلغان عزیز نیز باید هوشیار تر و آماده تر و مجهزتر از گذشته باشند.
این مرجع تقلید تاکید کردند: آن هایی که می گویند طلبه فقط باید درس بخواند گویا آیه نفر را نشنیده اند، حال آن که امروز عرصه تبلیغ واجب کفایی است.
ایشان در بخش دیگری از سخنان خود با تاکید بر لزوم تهیه اطلس تبلیغی به منظور شناسایی نقاط مورد نیاز برای تبلیغ و این که چه مبلغانی را باید به کدام مناطق اعزام کرد، گفتند: ما اخیرا خبر دار شده ایم که در برخی از مناطق کشور سال های سال است که مردم آن جا حتی یک روحانی را به چشم ندیده اند و لذا وظیفه ماست که به این مناطق محروم و نیازمند به کسب معارف دینی، برویم.
معظم له همچنین توصیه های مهمی به مبلغان داشته و افزودند: مهم ترین عامل موفقیت در تبلیغ برخورد خوب با مردم است که شاید سهم این مساله در تبلیغ بیش از 50 درصد باشد.
ایشان همچنین با بیان این که رمز موفقیت مبلغ آن است به آنچه می گوید عمل کند، ابراز داشتند: شما مبلغان عزیز سعی کنید که به مناطقی که می روید به نیازها و مشکلات مردم آن جا توجه کرده و پس از اتمام دوره تبلیغی نیز زمینه ای برای ترویج معارف اهل بیت (ع) در آن منطقه فراهم کنید.
حضرت آیت الله مکارم شیرازی در خاتمه سخنان خود با اشاره به این که وهابیت دشمن اسلام است، بیان داشتند: خشونت این گروه منحرف مانعی بر سر راه رشد و گسترش فزاینده اسلام در جهان است و وهابیون حتی از قوم مغول بدتر هستند اما با این حال باید دانست که دنیا به تدریج این گروه منحرف را می شناسد و از آن ابراز انزجار و نفرت می کند.
تصاویری از کشتار دلخراش و بی رحمانه ی شیعیان بحرین توسط وهابیون سعودی // بانوان نبینند
صور القتل المأسوی والوحشی من الشیعة من البحرین Vhabyvn
Images of the tragic and brutal killings of Shiites by Vhabyvn Bahrain
???????????????Vhabyvn??
Vhabyvn???????????????????????
Vhabyvn ????? ?? ???? ?? ????? ?????? ?? ????? ?? ??????
تصاویری از کشتار دلخراش و بی رحمانه ی شیعیان بحرین توسط وهابیون سعودی // بانوان نبینند
صور القتل المأسوی والوحشی من الشیعة من البحرین Vhabyvn
Images of the tragic and brutal killings of Shiites by Vhabyvn Bahrain
???????????????Vhabyvn??
Vhabyvn???????????????????????
Vhabyvn ????? ?? ???? ?? ????? ?????? ?? ????? ?? ??????
تصاویری از کشتار دلخراش و بی رحمانه ی شیعیان بحرین توسط وهابیون سعودی // بانوان نبینند
صور القتل المأسوی والوحشی من الشیعة من البحرین Vhabyvn
Images of the tragic and brutal killings of Shiites by Vhabyvn Bahrain
???????????????Vhabyvn??
Vhabyvn???????????????????????
Vhabyvn ????? ?? ???? ?? ????? ?????? ?? ????? ?? ??????