حدیث:
قال الباقران علیهما السلام:
سالته عن علامة لیلة القدر، فقال: علامتها ان یطیب ریحها، و ان کانت فی برد دفئت، و ان کانت فی حر بردت فطابت. (1)
ترجمه: (محمد بن مسلم) از علامت لیلة القدر پرسید؟ پس امام (ع) فرمود: علامت لیلة القدر این است که بوی خوشی از آن پخش میشود، اگر در سرمای (زمستان) باشد گرم و ملایم میگردد، و اگر لیلة القدر در گرمای (تابستان) باشد خنک و معتدل و نیکو میگردد.
توضیح:
علامه طباطبائی در علایم شب قدر میگوید: روایات در معنی و خصایص و فضایل شب قدر بسیار است، در بعضی از آن روایات علامت هایی برای شب قدر ذکر کرده از قبیل اینکه شب قدر، صبح آن شب آفتاب بدون شعاع طلوع میکند و هوای آن روز معتدل است. (المیزان، ج 40، ص 332)
حدیث:
قال ابو عبد الله علیه السلام:
لیلة القدر فی کل سنة و یومها مثل لیلتها. (2)
ترجمه: شب قدر در هر سال است و روز آن مثل شب آن میباشد.
حدیث:
قال النبی (صلی الله علیه و آله):
ان انا ادرکت لیلة القدر فما اسال ربی؟ قال (ص): «العافیة». (3)
ترجمه: به پیامبر(ص) گفته شد: اگر شب قدر را دریابم از خدا چه چیزی را مسئلت کنم؟ فرمود: «عافیت را».
حدیث:
قال موسی (علیه السلام): الهی ارید قربک، قال: قربی لمن استیقظ لیلة القدر،
قال: الهی ارید رحمتک، قال: رحمتی لمن رحم المساکین لیلة القدر،
قال: الهی ارید الجواز علی الصراط، قال: ذلک لمن تصدق بصدقة فی لیلة القدر،
قال: الهی ارید من اشجار الجنة و ثمارها، قال: ذلک لمن سبح تسبیحه فی لیلة القدر،
قال: الهی ارید النجاة من النار، قال: ذلک لمن استغفر فی لیلة القدر،
قال: الهی ارید رضاک، قال: رضای لمن صلی رکعتین فی لیلة القدر. (4)
ترجمه:
موسی (علیه السلام)گفت:
خداوندا! میخواهم به تو نزدیک شوم، فرمود: قرب من از آن کسی است که شب قدر بیدار شود،
گفت: خداوندا! رحمتت را میخواهم، فرمود: رحمتم از آن کسی است که در شب قدر به مسکینان رحمت کند.
گفت: خداوندا! جواز گذشتن از صراط را از تو میخواهم فرمود: آن، از آن کسی است که در شب قدر صدقهای بدهد.
گفت: خداوندا! از درختان بهشت و از میوههایش میخواهم، فرمود: آنها از آن کسی است که در شب قدر تسبیحش را انجام دهد.
گفت: خداوندا! رهایی از جهنم را میخواهم، فرمود: آن، از آن کسی است که در شب قدر استغفار کند.
گفت: خداوندا خشنودی تو را میخواهم، فرمود: خشنودی من از آن کسی است که در شب قدر دو رکعت نماز بگذارد.
توضیح:
لیلة القدر شبی است که قرآن نازل شده است و ظاهراً مراد به قدر، تقدیر و اندازهگیری است. خدای تعالی در آن شب حوادث یکسال را یعنی از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر مینماید، زندگی و مرگ، رزق، سعادت، و شقاوت و چیزهایی از این قبیل را مقدر میسازد.
رمضان، تجلی معبود (ره توشه راهیان نور) ص 95
جمعی از نویسندگان
پی نوشتها:
1- وسائل الشیعه، ج 7 صفحه 256.
2- وسائل الشیعه، ج 7 صفحه 262.
3- مستدرک الوسائل، ج 7 صفحه 458.
4- مستدرک الوسائل، ج 7 صفحه 456.
محراب کوفه امشب در موج خون نشسته
یا عرش کبریا را سقف و ستون شکسته
سجاده گشته رنگین از خون سرور دین
یا خاتم النبیین، یا خاتم النبیین
از تیغ کینه امشب فرقی دو نیم گردید
رفت آن یتیم پرور، عالم یتیم گردید
دیگر نوای تکبیر از کوفه بر نیامد
نان آور یتیمان دیگر ز در نیامد
غمخوار دردمندان امشب شهید گردید
امشب جهان ز فیض حق ناامید گردید
تنها نه خون به محراب از فرق مرتضی ریخت
امشب شرنگ بیداد در کام مجتبی ریخت
امشب به کوفه بذر کفر و ضلال کِشتند
مرغان کربلا را امشب به خون کشیدند
تیغ نفاق امشب بر فرق وحدت آمد
امشب به نام سجاد خط اسارت آمد
امشب به محو خادم، خائن دلیر گردید
آری برادر امشب زینب اسیر گردید
باب عدالت امشب مسدود شد بر انسان
امشب بنای وحدت در کوفه گشت ویران
امشب جهان ز فیض حق ناامید گردید
امشب بنام قرآن، قرآن شهید گردید
سجاده گشته رنگین از خون سرور دین
یا خاتم النبیین، یا خاتم النبیین
"حمید سبزواری"
شبانگاهان که خورشید رخ در نقاب غروب می کشد و تاریکی دامن می گسترد، مرگ رنگ فرا می رسد، رنگ ها که درروز تمام چشم راپر می کردند ودیدن ورای آن را مانع می شدند، با رفتن خورشید ، رخت بربسته ، دیدن بی واسطه را ارزانی می دارند. رنگ ها خود پوشاننده حقایقند . ولی تاریکی درغیاب رنگ ، اسرار را هویدا می سازد البته نه برای همگان که برای خاصان. شب قدر که شاه شب همه ایام است رستن از تمام رنگ ها و وابستگی ها و پیو ستن به حقیقت و بی رنگی است. " شب است خلوت توحید وروز شرک وعدد "
به یاد آوریم آیاتی از قرآن کریم را که پیامبر را به تهجد و بیداری در شب فرا می خواند.
" یا ایها المزمل ، قم اللیل الا قلیلا نصفه اوانقص منه قلیلا ( قرآن کریم مزمل آیات 1 الی 3)
ای رسولی که در جامه خفته ایی، هان شب را به نماز وطاعت خدا بر خیز مگرکمی، که نصف یا چیزی کمتراز نصف باشد (به استراحت بپرداز)"
این چه شگفتی است دربیداری شب که خداوند ، حیببش را با دستور موکد ومستقیم بدان رهنمون می سازد؟
" بدانک آب حیات اندرون تاریکیست |
چه ماهیی که ره آب بسته ایی برخود؟... |
درون کعبه شب یک نماز صد باشد |
زبهر خواب ندارد کسی چنین معبد"1 |
اگر یک شب عادی ( غیر از شب قدر) یک نمازرا در کعبه خود صد نمازکند، شب قدر که از هزار ماه بهتر است چگونه است؟ در نظر داشته باشیم که توصیفات خداوند با توصیفات آمیخته با اغراق و تعارف ما بس متفاوت است. خداوند در قرآن کریم فرموده : "لیله القدر خیر من الف شهر "( قدر،3) و پیش از آن متذکر شده است " وما ادرئک ما لیله القدر " (قدر،2)
ما را بر عظمت و شناسایی آن راهی نیست ، تنها می توان درزیر باران رحمت "لیله القدر" ایستاد تا برما ببارد و جانهایمان را از آب زلال خود شست وشو دهد و پاک سازد.
" انزل من السماء مآء فسالت اودیه بقدرها ( خداوند آبی را از آسمان نازل کرد، پس جوی ها هر کدام به تناسب ظرفیت خود آب گرفته به حرکت در آمدند( رعد،17) ... برحسب معنای باطن، مراد از باران هر رحمتی است که از جانب خدا بر انسان فرود می آید ودر شریان های جانش قرار گرفته او را به حرکتی هماهنگ با هستی درمی آورد ... )2
از سوی ائمه اطهار و بزرگان دین شب زنده داری و احیاء لیالی قدر بسیار سفارش شده است، آیا در این شب ماهستیم که بیداریم یا این شب قدر است که ما را بیدارنگه می دارد؟ آیا دراین شب جسم بیدار، ما را به مقصود می رساند یا آنکه بیداری جان باید تا راه نمایان گردد؟
چشم سر را باید بیدار داشت تا چشم جان بیداری و بینایی یابد ، دل از بندها برهد و پرده ها از دیده گان فرو افتد . آیا درتمام لیالی قدری که ما سپری کرده ایم این فرآیند ، این بینایی برما حاصل شده است؟ و ما چه زیانکاریم اگر از شب قدر تنها بیداری چشم نصیبمان شود و راهی به ورای آن ، بر اقلیم جان نیابیم.
مخسب ای یار مهمان دارامشب |
که تو روحی و ما بیمار امشب |
برون کن خواب را ازچشم اسرار |
که تا پیدا شود ،اسرار امشب |
اگرتو مشتریی ، گرد مه گرد |
به گرد گنبد دوار امشب... |
ترا حق داد صیقل تا زدایی |
زهجرازرق زنگار امشب... |
زهی کرو فرو اقبال بیدار |
که حق بیدار و ما بیدارامشب |
اگرچشمم بخسبد تا سحر گه |
زچشم خود شوم بیزار امشب" 3 |
می گویند دراین شب قرآن از لوح محفوظ بربیت المعمور نازل شده است و پس از آن بر قلب پیامبر، می گویند دراین شب سرنوشت تمام جهانیان بر قطب عالم امکان عرضه می شود، می گویند دراین شب فرشتگان نازل می شوند و بر گرد امام عصر طواف می کنند ، می گویند دراین شب فرشتگان از کنار هیچ مومنی عبور نمی کنند جزآنکه برا و سلام کنند ، می گویند دراین شب سکینه و آرامش برتمام کائنات حکمفرماست ، می گویند از شب تا به سحر، نعم والطاف خداوند است که بربندگانش نازل می شود...
و با این همه ما از شب قدر چه می دانیم که چه بزرگ است ؟ خطاب " ما ادرئک " ماهستیم نه رسول الله که او شهر علم است ، ولی بی گمان راه دانستن مسدود نیست .
ای خداجان را پذیرا کن ز رزق پاک خویش
بی تردید ، دانستن ، فهمیدن ، ایمان آوردن و چشم جان گشودن و دل صافی یافتن ، رزق های پاک خداوندند. امید که در شبی چنین بزرگ ازاین نعم بی بهره نمانیم.
1- کلیات دیوان شمس. کاسبی ، عزیزالله ص 380
2- طالقانی ، سید هدایت الله برکرانه ... ص 157
3- دیوان شمس کاسبی ،عزیرالله ص 123
- ما قرآن را، در شب قدر، فرو فرستادیم.
تو شب قدر را چگونه شبی میدانی؟
شب قدر، از هزار ماه بهتر است.
در آن شب فرشتگان و روح (جبرئیل)، به اذن خدا، همه فرمانها و سرنوشتها را فرود میآورند.
آن شب، تا سپیده دمان، همه، سلام است و سلامت.
این امر بزرگ چیست؟ و این شب کدام است؟
آن شب فرخنده، که قرآن فرود آمده است، چه شب است؟
آن شب که از هزار ماه بهتر است، کدام لحظات گرانقدر است؟
آن شب، که فرشتگان فرود میآیند، و روح (جبرئیل)(1) نیز فرود میآید، کدامین است؟
آن شب، که فرمانها و تقدیرها را به زمین میآورند، و بر طبق حکمت بر مینهند، و معین میدارند؟ …
آن شب، که تا سپیده دمان، همه آنات و لحظات آن، درود است و سلام، و رحمت است و سلامت، و ایمنی است و فرخندگی؟…
این واقعیت بزرگ، که با "فعل مضارع" بیان شده است، و استمرار را میرساند چیست: "تنزل الملائکة و الروح …" فرشتگان و روح، همی فرود آیند، و همی فرود آیند، به کجا؟
آری، فرشتگان و روح، در هر سال، در شب هنگام "قدر" پیوسته فرود آیند، و به "اذن خدا"، هر "امری" و "تقدیری" را فرود آورند… این امر چگونه است؟ این فرشتگان نزد چه کسی میروند، و فرمانها و تقدیرها را به چه کسی میسپارند؟ آنجا که روح بزرگ فرود میآید کجاست؟ و آن آستان مقدس، و مطلع نور، و مرکز ناموس، که "کل امر"، به همراه فرشتگان، به جانب آن فرود آورده میشود، کدام آستان است؟ در شب قدر، فرودگاه فرشتگان آسمان، در کدام سرمنزل قدس، و مهبط مطهر است؟
آن شب، که باید شکوائیه هجران را در نوردید، و به امید وصل و دیدار بیدار نشست، و از جام طهور "سلام"، تا "مطلع فجر"، سرمست بود، کدام شب است؟
آن شب، که شاعر حافظ قرآن، با الهام گرفتن از قرآن، آن شب را "شب وصل" مینامد، و نامه هجران را، در آن شب، طی شده و پایان یافته میخواند، کدام شب نورانی و دل افروز است؟ شبی که باید در عاشقی ثابت قدم بود، در طلب کوشید، و بیدار ماند و دیدار جست و احیا گرفت، و به نیایش پرداخت، و کار خیر کرد، و صالحات به جا آورد، و به نیازمندان رسید، و دانایی طلبید، و مذاکره علم کرد؟(2) شبی که در آن، کاری بیاجر نخواهد ماند؟ شبی که باید به یاد روی آن محبوب عزیز، و آن یار آواره از دیار، و پنهان رخسار، با دردمندیهای عاشقانه نالید، و دیدار روی او را از خدای طلبید؟ … کدام شب عزیز است؟
چنانکه از آیههای "سوره قدر"(3)، بروشنی فهمیده میشود، در هر سال شبی هست، که از هزار ماه – به ارزش، و قدر و فضیلت – برتر است.(4) و این شب، در هر سال، هست. و در هر سال، یک شب، شب قدر است. در این شب، فرشتگان به همراه بزرگ خویش (روح) به زمین میآیند، و هر امر و فرمان و تقدیری، که از سوی خدا معین شده است – برای یک سال، تا شب قدر سال آینده – فرود میآورند.
آنچه از احادیثی که در تفسیر این سوره، و تفسیر آیات آغاز سوره "دخان" و جز آن رسیده است، فهمیده میشود، این است که فرشتگان در شب قدر مقدرات یک ساله را به نزد "ولی مطلق زمان" میآورند، و بر او عرضه میدارند و به او تسلیم میکنند. این واقعیت، همواره، بوده است و خواهد بود. در روزگار پیامبر اکرم، محل نزول فرشتگان شب قدر، آستان مصطفی صلی الله علیه و آله بوده است. این امر مورد قبول همگان است. امر دیگری که مورد قبول است این است که پس از پیامبر اکرم نیز "شب قدر" هست، چنانکه در "قرآن کریم"، در "سوره قدر" و "سوره دخان" بروشنی ذکر شده است، که شب قدر، در هر سال هست، رشید الدین میبدی، مفسر معروف سنی، میگوید:
برخی گفتهاند: این شب قدر، به روزگاران پیامبر صلی الله علیه و آله بود، و سپس از میان رفت. اما چنین نیست، زیرا که همه اصحاب پیامبر و علمای اسلام معتقدند که شب قدر، تا قیام قیامت، باقی است.(5)
شیخ طبرسی نیز، در این باره، روایتی از ابوذر غفاری نقل میکند:
- از ابوذر غفاری روایت است که گفت: به پیامبر خدا گفتم: ای پیامبر! آیا شب قدر و نزول فرشتگان، در آن شب، تنها در زمان پیامبران وجود دارد، و چون پیامبران از جهان رفتند، دیگر شب قدری نیست (پیامبر فرمود: "نه، بلکه شب قدر، تا قیام قیامت هست."
درباره این امر شناختی مهم، احادیث متعدد رسیده است، و این موضوع عظیم قرآنی، مورد تشریح و توضیح قرار گرفته است. از این جمله است حدیث دیگری، که در کتاب "اصول کافی" نقل شده است. در این حدیث، از قول امام جعفر صادق علیه السلام چنین آمده است:
علی علیه السلام بسیار میفرمود، که هر گاه دو تن از اصحاب نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بودند، و آن حضرت سوره "انا انزلناه" را با خشوع و گریه تلاوت میکرد، میگفتند: چقدر در برابر این سوره حساسی؟ میفرمود: "این حساسیت برای چیزی است که چشمانم دیده است، و جانم نیوشیده است. و پس از من، جان این مرد (اشاره به علی) خواهد نیوشید". میپرسیدند: تو چه دیدهای، و او چه خواهد دید؟ پیامبر صلی الله علیه و آله در پاسخ آنها روی خاک مینوشت: "تنزل الملائکة والروح فیها باذن ربهم من کل امر. در شب قدر فرشتگان و روح، به اذن خدا، هر امری (و تقدیری) را فرود میآورند". آنگاه میفرمود: "پس از این که خدای متعال فرموده است: "من کل امر"، (هر امری)، آیا چیز دیگری باقی خواهد ماند؟" میگفتند: نه … (7)
هنگامی که در شناخت قرآنی، به این نتیجه میرسیم که "شب قدر" در هر سال هست، باید توجه کنیم که پس "صاحب شب قدر" نیز باید همیشه وجود داشته باشد – چنانکه در احادیث آمده است(8) – وگرنه فرشتگان بر چه کسی فرود میآیند؟ و کتاب تقدیر را نزد چه کسی میگشایند؟ و مجاری امور را، به اذن خدا، به چه کسی میسپارند؟
هدایت و ولایت "تکوینی"، از هدایت و ولایت "تشریعی" جدا نیست. عکس این قضیه نیز صادق است. پس چنانکه "قرآن کریم" تا قیام قیامت هست و "حجت" است، صاحب شب قدر نیز همواره هست و همو "حجت" است. و پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، این مقام، از آن جانشینان پیامبر است. و همین دو واقعیت بزرگ است (یعنی: وجود شب قدر در هر سال، و وجود صاحب شب قدر در هر عصر)، که امام علی بن ابیطالب علیه السلام، از آنها، این چنین یاد میکند:
شب قدر، در هر سال هست. در این شی امور همه سال (و تقدیرها و سرنوشتها) فرو فرستاده میشود، پس از درگذشت پیامبر صلی الله علیه و آله نیز، این شب، صاحبانی دارد …
بسیار جالب توجه است که عالمان اهل سنت نیز، در مواردی این حقایق را به صراحت گفتهاند، از جمله در شرح "حدیث ثقلین".(10) حدیث ثقلین، حدیث مشهور و متواتری است، که صدها مدرک سنی و شیعه آن را نقل کردهاند و یکی از مسلمترین حقایق اسلامی و احادیث نبوی است. پیامبر اکرم، در این حدیث شریف، میفرماید:
- من، در میان شما امت، دو شئ گرانقدر میگذارم و میروم، تا هنگامی که به آن هر دو چنگ زنید (و از هر دو با هم و در کنار هم پیروی کنید)، گمراه نخواهید شد. یکی از این دو، کتاب خداست و عترت من (ائمه طاهرین علیهم السلام).(11)
درباره این حدیث، عالمان و محققان اهل سنت، بیانات بسیار مهمی دارند. در اینجا، به عنوان نمونه، یکی از آن بیانات را میآورم. محدث معروف، ابن حجر هیثمی مکی شافعی، مولف کتابهایی چند، از جمله "الصواعق المحرقه"، میگوید:
- احادیثی که از پیامبر رسیده است و در آنها تأکید شده است بر پیروی از خاندان پیامبر و چنگ زدن به هدایت آنان میفهماند که همیشه، تا قیام قیامت، کسی از خاندان پیامبر وجود دارد که شایسته رهبری و هدایت است، چنانکه قرآن نیز تا به قیامت راهبر و هادی است. و برای همین (که همیشه کسی از ایشان در جهان هست)، آنان سبب ایمنی و بقایند برای اهل زمین …
واقعیت بزرگ و محتوای سترگ است که علامه مجاهد، و مرزبان حماسه جاوید، حضرت میرحامد حسین نیشابوری هندی نیز آن را یادآور میشود. وی میگوید:
حدیث ثقلین چنانکه برهان با هر امامت ائمه اثناعشر – سلام الله علیهم – عموما، و سلطان قاهر خلافت بلافصل جناب امیرالمؤمنین – علیه السلام – خصوصا میباشد … همچنین این حدیث شریف، دلیل واضح امامت امام دوازدهم – علیه السلام – و حجت قائمه وجود و بقای آن امام عصر – عجل الله طهوره – نیز هست، زیرا که این حدیث شریف، بلاشبهه، دلالت بر موافقت و ملازمت کتاب و عترت، تا به قیام قیامت … دارد. پس چنانکه قرآن مجید، تا به یوم آخر، باقی است، همچنین از عترت معصومه جناب رسالت مآب صلی الله علیه و آله، کسی که امام زمان، و حجت وقت باشد، بقاء او لازم و حتمی است.(12)
علامه میرحامد حسین، سپس یاد میکند که گروهی از دانشمندان و حافظان حدیث و بزرگان اهل سنت، به این حقیقت، تصریح کردهاند، و در توضیح "حدیث ثقلین"، به این امر عظیم توجه کردهاند، دانشمندان و حافظانی چون:
شهاب الدین دولت آبادی در کتاب هدایة السعداء.
نور الدین سمهودی در کتاب جواهر العقدین.
شهاب الدین ابن حجر هیثمی مکی در کتاب صواعق المحرقه.
کمال الدین جهرمی در کتاب براهین قاطعه.
عبدالرؤوف مناوی در کتاب فیض القدیر.
ابو عبدالله زرقانی مصری در کتاب شرح المواهب اللدنیه.
احمد بن عبدالقادر عجیلی در کتاب ذخیره المآل.
مولوی حسن زمان در کتاب قول مستحسن.(13)
من، پیش از نقل سخنان علامه میرحامد حسین هندی، گفته ابن حجر هیثمی را، در توضیح حدیث ثقلین، از کتاب "عبقات" نقل کردم.(14) و آن، نمونهای است از گفتههای دانشمندان دیگر اهل قبله.
باری، سخن درباره شب قدر بود. در فصل آینده، درباره اهمیت "شب قدر"، از نظرگاه دو قانون عظیم حاکم بر کاینات، سخن خواهیم گفت، یعنی: "قانون وساطت در فیض"، و "قانون اجمال و تفصیل در خلق و تقدیر". در اینجا همین اندازه تأکید میکنم که مسئله "تداوم تقدیر"، و "تداوم مجری تقدیر"، مسئلهای حتمی و قانونی الهی است. و قانونهای الهی، هرگز تبدیل نمیپذیرد، و تغییر نمیکند.(15) این دو واقعیت توامان و همیشگی است، همواره بوده است و هست و خواهد بود.
در این مقام، از حضرت ابن الرضا، امام جواد علیه السلام تعلیمی رسیده است. خوب است خلاصه آن تعلیم را، در این مقام بیاوریم، که بیان ولوی همین حقیقت حقه، و واقعیت ثابته است:
خداوند متعال، شب قدر را، در ابتدای آفرینش دنیا آفرید. همچنین در آن شب، نخستین پیامبر و نخستین وصی را آفرید. در قضای الهی چنان گذشت که در هر سال شبی باشد، که در آن شب، تفصیل امور و مقدرات یک ساله فرود آید …
بیشک پیامبران با شب قدر در ارتباط بودهاند. پس از پیامبران نیز، باید حجت خدا وجود داشته باشد. زیرا زمین از نخستین روز خلقت خود تا آخر فنای دنیا، بیحجت نخواهد بود. خداوند در شب قدر، مقدرات را به نزد آن کس که اراده فرموده است (وصی و حجت) فرو میفرستد. به خدا سوگند، روح و ملائکه در شب قدر، بر آدم نازل شدند و مقدرات امور را نزد او آوردند و حضرت آدم در نگذشت مگر این که برای خود وصی و جانشین تعیین کرد. همه پیامبرانی که پس از آدم آمدند نیز، بر هر کدام، در شب قدر، امر خداوند نازل میگشت و هر پیامبری، این مرتبت را، به وصی خویش میسپرد… (16)
در این حدیث شریف و تعلیم بزرگ – که تنها بخشی از آن آورده شد – نکتههای مهم چندی است، که از نظر شناخت و معرفت، در خور توجه بسیار و فراگیری عمیق است. و شناخت واقع وجود و ماهیت جهان و روابت کائنات و قوام ماهوی حقایق، بدون این معرفتها و معرفت این نهادها و پیوندها، جز شناختی پیوستهای و قشری نخواهد بود، چنانکه "قرآن کریم" درباره علمهای کسانی که از این حقیقتها بیاطلاعند، فرموده است:
یعلمون ظاهرا" من الحیاة الدنیا … (17)
- اینان، تنها صورتی ظاهری، از جهان و زندگی جهان، میشناسند.
البته شناخت ظاهر اشیاء و جهان، منافات ندارد با پیبردن به خواص پارهای از اجسام و فلزات و ترکیبات شیمیایی و معادن، و اطلاع یافتن از مقداری از کهکشانها… و اختراع برخی وسایل رفاهی و مسافرتی و جنگی و پزشکی و اطلاعاتی و کیهان نوردی. اینها نیز – به گونهای – هنوز همان صورت ظاهر است، در قیاس با درک حقایق. باری، سخن درباره نکتههایی بود، که در حدیث مذکور، آمده است. در اینجا به پنج نکته اشاره میکنیم:
1- ضرورت وجود نظم و تقدیر، تا جایی که نخستین چیزی که از این جهان آفریده میشود، شب قدر است – یعنی: ظرف زمانی تقدیر و تنظیم امور.
2- ضرورت وجود اجرا کننده، به گونهای که میبینیم همراه ظرف زمانی تقدیر، دست اجرا کننده نیز پدیدار میگردد.
3- ضرورت وجود حجت، در جریان امور، که همان اجرا کننده مقدورات است به اذن خدا، و خلیفه خداست: پیامبر، یا وصی پیامبر.
4- ضرورت واسطه فیض، در پیوند باطنی عالم، که همان ولی و حجت است، و وجود او مقدم است بر دیگران.
5- ضرورت تداوم سنتهای الاهی تاریخ، و استمرار آنها، بیوقفه و بیگسست، تا هنگامه رستاخیز و قیام قیامت.
پس مینگریم که شب قدر و تقدیر، از نخستین هنگام آفرینش این جهان بوده است، و در امتهای پیش از ما نیز مورد توجه قرار داشته است. گفتهاند: امتهای پیشین نیز در طلب شب قدر بودهاند، و به این شب و اهمیت آن توجه داشتهاند.(18)
1- در برخی از احادیث، "روح" را – در این آیه – "جبرئیل" گفتهاند، و در برخی، مخلوقی با عظمتتر از ملائکه و جبرئیل.
2- "و قال شیخنا الصدوق، فیما املی علی المشایخ، فی مجلس واحد، من مذهب الامامیه: و من احیی هاتین اللیلتین بمذاکره العلم فهو افضل" – یعنی: شیخ بزرگوار صدوق، در بیانیهای که در محفل مشایخ حدیث درباره مذهب تشیع عرضه داشت گفت: "افضل اعمال، در شب قدر، مذاکره علم است" – "مفاتیح الجنان"، فصل "اعمال مخصوصه شب قدر"، ص 226- 227.
3- همچنین آیات آغاز "سوره دخان" که ذکر آنها خواهد آمد.
4- "شب زندهداری و عبادت کردن و انجام دادن کار خیر، در این شب، بهتر است از شب زندهدار و عبادت و کار خیر، در هزار ماه، که شب قدر نداشته باشد"، "مجمع البیان"، ج 10، ص 520. هزار ماه، 83 سال و 4 ماه است.
5- "کشف الاسرار"، ج 10، ص 559.
6- "مجمع البیان"، ج 10، ص 518.
7- "اصول کافی"، کتاب الحجه، "باب فی شأن انا انزلناه فی لیلة القدر و تفسیرها"، حدیث 5.
8- کتاب پیشین، همانجا، حدیث 7.
9- کتاب پیشین، همانجا، حدیث 2.
10- نام این حدیث مهم و مشهور اسلامی، از همین کلمه "ثقلین" که در آن آمده گرفته شده است.
11- "عبقات الانوار"، مجلدات "حدیث ثقلین"، چاپ اصفهان.
12- همان مأخذ.
13- "عقات"، ج 3، ص 65-66.
14- کتاب پیشین، ج 3، ص 66-68.
15- سوره اسراه (17)، آیه 77، سوره احزاب (33)، آیه 62، سوره فاطر (35)، آیه 43، سوره فتح (48)، آیه 23.
16- "اصول کافی"، کتاب الحجة، "باب فی شأن انا انزلنا …". حدیث 2.
17- سوره روم (30)، آیه 7.
18- تفسیر "کشف الاسرار"، ج 10، ص 559.
"استاد محمدرضا حکیمی"
شب نوزدهم:
اولین شب از شبهای قدر است و شب قدر همان شبی است که در تمام سال شبی به خوبی و فضیلت آن نمیرسد و عمل در آن بهتر است از عمل در هزار ماه و در آن شب تقدیر امور سال رقم میخورد و ملائکه و روح که اعظم ملائکه است در آن شب به اذن پروردگار به زمین نازل میشوند و به خدمت امام زمان علیهالسلام مشرف میشوند و آنچه برای هر کس مقدر شده است بر امام علیه السلام عرض میکنند.
اعمال شب قدر بر دو نوع است: یکی آن که در هر سه شب انجام میشود و دیگر آن که مخصوص هر شبی است.
1- غسل. (مقارن غروب آفتاب، که بهتر است نماز عشاء را با غسل خواند.)
2- دو رکعت نماز وارد شده است که در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه توحید بخواند و بعد از فراغ هفتاد مرتبه اَستَغفُرِاللهَ وَ اَتوبُ اِلَیهِ و در روایتی است که از جای خود برنخیزد تا حق تعالی او و پدر و مادرش را بیامرزد.
3- قرآن مجید را بگشاید و بگذارد در مقابل خود و بگوید: اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُِکَ بِکِتابِکَ المُنزَلِ وَ ما فیهِا سمُکَ الاَکبَرُ و اَسماؤُکَ الحُسنی وَ یُخافُ وَ یُرجی اَن تَجعَلَنی مِن عُتَقائِکَ مِنَ النّار. پس هر حاجت که دارد بخواهد.
4- مصحف شریف را بگیرد و بر سر بگذارد و بگوید:
اَللّهمَّ بِحَقِّ هذاالقُرآنِ وَ بِحَقِّ مَن اَرسَلتَه بِه وَ بِحَقِ کُلِّ مومنٍ مَدَحتَه ُ فیهِ وَ بِحَقِّکَ عَلَیهِم فلا اَحَدَ اَعرَفُبِ بِحَقِّکَ مِنکَ.
ده مرتبه بگوید: بِکَ یا الله
ده مرتبه: بِمُحَمَّدٍ
ده مرتبه: بِعلیٍّ
ده مرتبه: بِفاطِمَةَ
ده مرتبه: بِالحَسَنِ
ده مرتبه: بِالحُسَین ِ
ده مرتبه: بِعلیّ بنِ الحُسین
ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ
ده مرتبه: بِجَعفَر بنِ مُحَمَّدٍ
ده مرتبه: بِموُسی بنِ جَعفَر ٍ
ده مرتبه: بِعلیِّ بنِ عَلیٍّ
ده مرتبه: بِعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ
ده مرتبه: بِالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ
ده مرتبه: بِالحُجَّةِ.
پس از این عمل هر حاجتی که داری طلب کن.
5- زیارت امام حسین علیه السلام است؛ که در روایت آمده است که چون شب قدر میشود منادی از آسمان هفتم ندا میکند که حق تعالی آمرزید هر کسی را که به زیارت قبر امام حسین علیه السلام آمده است.
6- احیا داشتن این شبها. در روایت آمده هر کس احیا کند شب قدر را گناهان او آمرزیده شود هر چند به عدد ستارگان آسمان و سنگینی کوهها و وزن دریاها باشد.
7- صد رکعت نماز بخواند که فضیلت بسیار دارد، و افضل آنست که در هر رکعت بعد از حمد ده مرتبه توحید بخواند.
8- این دعا خوانده شود: اَللّهُمَّ اِنّی اَمسَیتُ لَکَ عَبدًا داخِرًا لا اَملِکُ لِنَفسی وَ اَعتَرِفُ...
1- صد مرتبه "اَستَغفُرِاللهَ رَبی وَ اَتوبُ اِلَیه".
2- صد مرتبه " اَللّهُمَّ العَن قَتَلَةَ اَمیرَالمومنینَ".
3- دعای "یا ذَالَّذی کانَ..." خوانده شود .
4- دعای " اَللّهَمَّ اجعَل فیما تَقضی وَ..." خوانده شود.
فضیلتش زیادتر از شب نوزدهم است، و باید اعمال آن شب را از غسل و احیاء و زیارت و نماز، هفت قل هو الله و قرآن بر سر گرفتن و صد رکعت نماز و دعای جوشن کبیر و غیره در این شب به عمل آورد، در روایات تاکید شده در غسل و احیاء و جدّ و جهد در عبادت در این شب و شب بیست و سوم.
آنچه از مجمــوع مباحث به دست میآید این است که با ملاحظـه آیـات و روایـات و دریافتها و مشاهدات، اطمینان کامل پیدا میکنیم که شب قدر هیچ گونه منافاتی با اختیار انسان ندارد و یقیناً، او در مقـدرات و سرنوشتی که در شب قدر برایش رقم میخورد موثر است؛ حتی میشود گفت که نقش اصلی را به خود انسان سپردهاند تا آنچه بخواهد برای فردا رقم بزند.
ادلهای که نقش انسان را در مقدرات شب قدر ثابت میکند به شرح زیر تقدیم میگردد:
کسانی که اهل دعا و راز و نیاز و اهل شب قدر هستند، نقش خویش را در شب قدر به خوبی دریافتهاند. گاهی این حالات آن چنان ژرف و تاثیرگذار است که تا شب قدر آینده و بلکه تا آخر عمر، در همه افکار، اخلاق، کردار و رفتار شخص رخنه کرده و آن را در یک خط و سیر معنوی قرار میدهد. دیگرانی هم که به این حد از معنویت راه پیدا نمیکنند، به فراخور حال خود از مجالس و محافل و شب زنده داریهای شب قدر بهرهبرداری کرده و فیض معنوی میبرند. ریشه اصلی این دگرگونیها و حالات، به خود افراد برمیگردد و این که تا چه حد خود را آماده بهرهبرداری از برکات شب قدر و فضیلتهای آن کرده باشند. اگر معنویاتی که در شب قدر نصیب انسان شده و در زندگی آنها تحولی آفریده، هیچ ارتباطی با آنان نداشته باشد و تنها به خدا و فرشتگان و نویسندگان مربوط باشد که هر چه بخواهند، برای هر کس بدون ملاحظه حالاتش تقدیر کنند در این صورت مقتضای حکمت و مصلحت این است که یا به هیچ کس هیچ ندهند و یا آنچه میدهند، به همه یکسان و علی السویه بدهند؛ در حالی که ما میدانیم همه برکات خداوندی در شب قدر برای بندگان سرازیر میگردد و با اختلاف و تفاوت به آنان داده میشود؛ پس نتیجه میگیریم تنها دلیل این تفاوت، کارها و اعمال و میزان تلاش خود بندگان است و بس. نتیجه این که یکی از راههای رسیدن به این که آیا افراد در مقدرات منتخب قدر، صاحب نقش هستند یا نه، این است که ببینیم چه اندازه دگرگونی در همین شب با برکت در آنان ایجاد گشته است.
خداوند تبارک و تعالی با نزول سورهای خاص، شب قدر را به مردم معرفی فرموده است. در دو آیه این سوره مبارکه فرموده است: قرآن در شب قدر نازل شده و فرشتگان در آن شب فرود میآیند. سپس افزوده است: شب سلامت است. و فرموده است: عمل صالح در او، برابر با عمل صالح در طول هزار ماه است. فردی به امام باقر علیه السلام عرض کرد: مراد و مقصود از این که شب قدر بهتر از هزار ماه است چیست؟ حضرت فرمودند: "والعمل الصالح فیها من الصلاة والزکاة و انواع الخیر خیر من الف شهر لیس فیها لیلة القدر" (1)؛ کار شایسته از قبیل نماز و زکات، صدقات و انفاقات و انواع خوبیها در آن شب برتر از هر کار شایستهای است که در مدت هزار ماه که شب قدر در آن نیست، انجام شود. اگر کارهای نیک بندگان و چند برابر پاداش آن تاثیری در مقدرات و سرنوشت افراد در شب قدر ندارد، از گفتن و دانستن آن چه سودی عاید بندگان میشود؟ اگر نزول قرآن در شب قدر و بیان کردن این مطلب، سود و زیانی را متوجه هیچ کس نمیکند، چه انگیزهای در اعلام این شب نهفته است؟ اگر دانستن نزول فرشتگان، در نتیجه تلاش افراد سودمند نباشد، چرا باید مردم در جریان آن باشند و دانستن آن چه گرهای از کار بندگان میگشاید؟ میدانیم که کار بیهوده حتی از افراد عادی و معمولی پسندیده نیست، چه رسد به پروردگار آسمان و زمین که هیچ کاری را بدون حکمت و مصلحت انجام نمیدهد. حکمت معرفی شب قدر به عنوان شبی که قرآن در آن نازل شده و شبی که مقدرات در آن سامان داده میشود، این است که بنده سرنوشت و مقدرات خویش را به قرآن پیوند بزند و آن را سرمشق و سرچشمه فکر و عمل خویش قرار بدهد، اگر کردارش موافق با قرآن و در جهت آن باشد، عمل کننده به آن سعادتمند است و اگر خدای نکرده مخالف با قرآن باشد، فاعل آن شقی خواهد بود.
میدانیم که همه دانشمندان اسلام و مسلمانان از هر فرقه و گروهی، بر اهمیت شب قدر و احیای آن تاکید فراوان دارند و به شب زندهداری آن شب، اهتمام میورزند. نقل شده که یکی از دانشمندان بزرگ اسلام، برای این که شب قدر را درک کند، یک سال تمام یعنی حدود 357 شب، از سر شب تا به صبح شب زندهداری کرد.(2) این همه اقبال و توجه به تشکیل اجتماعات با شکوه برای خواندن دعا و مناجات و راز و نیاز و تضرع و ابتهال، همراه گریه و زاری و استغفار، برخاسته از یک واقعیت انکارناپذیر است و آن دخالت انسانها در سرنوشت خودشان است.
امام صادق علیه السلام به ابوبصیر میفرماید: "وصل فی کل واحده منهما مئة رکعه"؛ در هر یک از دو شب بیست و یکم و بیست و سوم صد رکعت نماز بخوان "و احیهما ان استطعت الی النور"؛ تا میتوانی آن دو شب را تا سپیده صبح شب زنده داری کن "واغتسل فیهما"؛ در آن دو شب غسل کن. ابوبصیر عرض کرد اگر نتوانستم ایستاده نماز بخوانم؟ فرمودند: نشسته بخوان. اگر باز هم نتوانستم؟ خوابیده بخوان.
اگر باز هم نتوانستم؟ ایرادی ندارد که سر شب کمی بخوابی و باقی مانده شب را، به هر نحوی که میتوانی به عبادت بپردازی، چون در ماه رمضان، درهای آسمان گشوده است، شیطانها در زنجیرند و اعمال مومنان پذیرفته میشود. از حدیث فوق، میتوان تاثیر فراوان کارهای انسان را بر سرنوشت او ارزیابی کرد. میبینیم ابوبصیر که یک راوی زبردست و کار کشته در فن روایت است، با پیش بردن مرحله به مرحله سوالها در صدد آن است که ژرفای شب قدر و اهمیت عمل در آن شب را به دست آورد؛ امام هم، چنان بر اهمیت عبادت در شب قدر پافشاری میفرمایند که رضایت نمیدهند بنده حتی اگر بیمار باشد، از نتیجه اعمال صالح خویش محروم گردد. نکته در خور توجهی که تاثیر انسان را مشخص میکند، جمله پایانی امام است که آن را به عنوان ریشه و علت تاکید و تشویق بر عمل صالح بیان فرمودهاند؛ آنجا که فرمودند: "و تقبل اعمال المومنین"؛ اعمال مومنان در شب قدر پذیرفته میشود. (3)
میدانیم که دعاهای شب قدر، از طولانیترین و پر محتواترین دعاهاست؛ دعاهایی مانند "جوشن کبیر"، "ابوحمزه ثمالی" و امثال آنها، که اگر با حال و توجه خوانده شود، مایه انقلاب و دگرگونی روحی است، ادعیهای که انسان را با دریایی از معارف آشنا میکند. انسان با خواندن دعا از یک طرف، با یادآوری لطف، گذشت، کرم، رحمت و بخشش بیپایان خدای مهربان او را در کنار و دستگیر خویش میبیند و نور امید در دلش میدرخشد و از دیگر سو، با یاد آوردن سختیهای جان کندن، تنگی و فشار قبر، گرفتاریهای عالم برزخ، حساب و کتاب فردای قیامت، شعلههای دردناک و سوزان دوزخ و حسابرسی دقیق در صحرای محشر، تمام وجودش، سرشار از ترس و نگرانی گردیده و آنچه عیش و نوش است فراموش کرده و گذشته خود و آنچه بوده و کرده است را با آنچه باید باشد میسنجد و زیانی که در گذشته متوجه وی شده است را در مییابد و علاوه بر شک و تردیدی که نسبت به راه و روش نامطلوب خویش پیدا میکند، ندامت سراسر وجودش را پر کرده و تصمیمی سرنوشت ساز میگیرد و مسیر زندگیاش را دگرگون میکند. اگر هم به این مرحله نرسد، لااقل بر کردار خود بیشتر مواظبت خواهد داشت؛ زیرا بیم و امیدی که دستاورد شب قدر است در مراحل زندگی به یاریاش میشتابد. در مقابل، اگر کسی از دعا رو برگرداند و شب قدر را هم به غفلت سپری کند، در همان جمود و غفلت، زندگی را به پایان خواهد برد و سرنوشتی شقاوت بار در انتظارش میباشد. از گفتار فوق، این نتیجه به دست میآید که در واقع خود انسان وارد مسیر سرنوشت خویش گشته و آن را تغییر میدهد. گاهی برای پیمودن مسیر مقدرات، بر بال دعا و گاه بر بال عمل مینشیند؛ گر چه دعا هم نوعی عمل محسوب میشود. بنابراین،دعا در شبهای قدر که یک کار اختیاری است منشا اثر است و در سرنوشت افراد دخالت دارد؛به همین دلیل به آن سفارش اکید شده است. علاوه بر سفارش شفاهی بزرگان دین و علمای اسلام به خواندن دعاها در طول سال، در شبهای قدر تاکید بیشتری بر این امر شده است؛ پس حتما منشا اثر است وگرنه کار لغو و بیهوده از بزرگان سر نمیزند.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: "من ادرک لیلة القدر، فلم یغفر له فابعده الله" (4)؛ از خداوند به دور باد و نفرین بر کسی که به شب قدر برسد و زنده باشد، اما آمرزیده نشود. با این حدیث نقش انسان در تعیین سرنوشت خود واضحتر میگردد و معلوم میشود که بدبختی و شقاوت مقدر در شب قدر، نتیجه کار خود بندگان است وگرنه از نظر منطقی با توجه به شان و مقام پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله قابل قبول نیست که آن بزرگوار به خاطر انجام ندادن کاری بی اثر و بیخاصیت، سهل انگاران را نکوهش و مذمت فرمایند. "انس بن مالک" از پیامبر اکرم نقل کرده که فرمودند: "ان هذا الشهر قد حضرکم"؛ ماه مبارک به شما رو آورده است. "و فیه لیلة خیر من الف شهر"؛ در این ماه شبی است که برتر از هزار ماه است. "من حرمها فقد حرم الخیر کله"؛ هر کس از فیض شب قدر محروم گردد، از تمام خیرات بینصیب مانده است. "ولا یحرم خیرها الا محروم" (5)؛ و محروم نمیماند از برکات شب قدر، مگر کسی که خویشتن را محروم کرده است. روایات، بعضی از گناهان را مانع بهرهبرداری گناهکار از شب قدر دانستهاند، از جمله آن کارها میخوارگی یا "دایم الخمر" بودن و نیز آزار پدر و مادر است.
یکی از دلایل تفضل شب قدر به امت اسلام، کامل و پر کردن پیمانه اعمال صالح مسلمانان و جبران کمبودهای آنان است، تا با دستی پر، این جهان را ترک کنند. پیش از این گفتیم که امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه شریفه "لیلة القدر خیر من الف شهر" فرمودند: مراد این است که انجام کار خوب در آن شب برابر عمل صالح در طول هزار ماه است. روایتی نیز از امام باقر علیه السلام وارد شده، در پاسخ به این پرسش که چرا شب قدر به وجود آمده و به عبارت دیگر فلسفه شب قدر چیست؟ ایشان میفرمایند: "و لولا ما یضاعف الله للمومنین، لما بلغوا ولکن الله عزوجل یضاعف لهم الحسنات"؛ اگر خداوند کارهای مومنان را چند برابر نکند به سر حد کمال نمیرسند، اما از راه لطف کارهای نیکوی آنها را چند برابر میفرماید تا کاستیهایشان جبران شود. از این روایت و روایت قبلی به خوبی میتوان فهمید که مبنا و اساس، عمل صالح خود بنده است؛ هنگامی که یک عمل صالح معمولی با زمانی پر برکت و مقدس همراه گردد، از ارزشی چند برابر برخوردار میشود و گاه همراه شدن یک عمل صالح با ولایت و اعتقاد و امامت میتواند انسان را به اوج شرافت برساند؛ پس، راز سعادتمند شدن انسانها در شب قدر، عمل اختیاری صالحی است که با عنایت خداوند، برکت یافته و چند برابر میشود. در روایات به پارهای از اعمال سفارش شده که نتیجه ویژه آن در شب قدر نهفته است.
1- مسجدی که در میان قومی باشد که در آنجا نروند و نماز نخوانند.
2- مصحف و قرآنی که در خانهای باشد و مردم آن خانه از آن تلاوت نکنند.
3- عالمی که در میان جماعتی باشد و ایشان تفقد وی نکنند و از او مسایل دینی سوال نکنند.
4- اسیران اهل اسلام که در میان کفار باشند.
پس فرمود: کیست که موونه و غذای این مرد را کفایت کند تا در فردوس اعلا خدا او را جای دهد؟ حضرت علی علیه السلام برخاست و دست سائل را گرفت و به حجره فاطمه زهرا علیهاالسلام رفت و گفت: ای دختر رسول خدا، در کار این میهمان نظری کن. حضرت زهرا فرمود: در خانه طعام اندکی موجود است و حسن و حسین گرسنهاند و شما روزه دارید و آن طعام یک نفر را بیشتر کفایت نمیکند. علی علیه السلام فرمود: آن را حاضر کن.
فاطمه علیهاالسلام طعام را پیش آورد. حضرت امیر آن طعام را پیش میهمان نهاد و با خود گفت که اگر من از این طعام بخورم میهمان را کافی نباشد و اگر نخورم سبب خجالت میهمان شود، پس دست دراز کرد به سوی چراغ و چنان نشان داد که چراغ را اصلاح میکنم و آن را خاموش کرد و فاطمه علیهاالسلام را گفت در روشن کردن چراغ دیگر تعلل کن تا میهمان از خوردن غذا فارغ شود و خود حضرت دهان را میجنباند تا مهمان تصور کند که علی غذا میخورد. و چون میهمان از غذا خوردن فارغ شد فاطمه علیهاالسلام چراغ را آورد و طعام همچنان برجای بود. امیرالمومنین فرمود: ای فقیر، چرا طعام خود را نخوردی؟ گفت: سیر شدم؛ پس علی، فاطمه، حسن، و حسین علیهم السلام و فضه و همسایگان از آن طعام خوردند و هنوز باقی بود. (9)
الف- عمل و پاداش آن در ماه مبارک رمضان.
ب- عمل و پاداش آن، صرف نظر از زمان خاص.
امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمودند: در ماه مبارک کارهای خوب پذیرفته و کارهای زشت بخشیده شده است. خواندن یک آیه قرآن در این ماه، برابر با یک ختم قرآن در ماههای دیگر است. کسی که برادر خود را با یک لبخند شاد کند، در روز واپسین خداوند دلش را شاد کرده و مژده بهشت به او دهد. کسی که مومنی را در این ماه یاری کند، خداوند در روزی که قدمها بر پل صراط میلغزند او را دستگیری کرده و از پل صراط عبورش خواهد داد. هر کس خشم خود را نگه دارد، خداوند در روز قیامت بر وی خشم نکند. هر کس درماندهای را فریادرسی کند، خداوند در روز قیامت وی را از رسوایی بزرگ ایمن گرداند و رسوایش نکند. کسی که ستمدیدهای را یاری کند، خداوند او را در مقابل دشمنانش یاری کرده و در روز قیامت نیز، در موقف حساب و میزان یاریش فرماید. (12) و در روایت دیگر امام صادق علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمودند: کسی که ماه مبارک رمضان را روزه دارد و از حرام و تهمت زدن به دیگران اجتناب ورزد، خدا از او خشنود شده و بهشت را بر او واجب و حتمی میکند. (13) دو روایت بالا ارتباط محکم پاداشها و اعمال بنده در ماه مبارک و نقش انسان در ترسیم سیمای درونی او را کاملا آشکار نموده است.
پاداش عمل با صرف نظر از زمان خاص آیات و روایات فراوانی هست که بعضی دگرگونیها و پاداشهای خاص را نتیجه کار بنده دانسته، یا عمل او را تنها عامل معرفی کردهاند.
نمونهای از این آیات و روایات: "ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم"(14)؛ در حقیقت خدا حال قومی را تغییر نمیدهد، تا آنان حال خود را تغییر دهند. "ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون" (15)؛ به سبب اعمال مردم، فساد در خشکی و دریا آشکار شد تا به آنان جزای بعضی از کارهایشان را بچشانند، باشد که باز گردند. دعا دگرگون کننده سرنوشت "ابن حبان" و "حاکم" از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت کردهاند که فرمود: فقط دعاست که تقدیر و سرنوشتها را دگرگون میکند و تنها نیکی است که مایه افزایش عمر میگردد. گاهی شخص گناهی را مرتکب میشود و به واسطه آن از روزی و نعمتی محروم میماند.
1- اصول کافی، ج 4، ص 158.
2- فوائد الرضویه، ص 10/ قصص العلم، ص 18/ سیمای فرزانگان، ج 3.
3- وسائل الشیعه، ج 10، باب 32، ص 354.
4- بحار الانوار ، ج 94، ص 80، ح 47.
5- کنزالعمال، ج 8 ، ص 534، ح 24028.
6- همان، ص 545، ح 24090.
7- الترغیب و الترهیب، ج 2، ص 95، ح 14.
8- بحار الانوار، ج 95، ص 82.
9- تفسیر منهج الصادقین، ج 9، ص 237.
10- بحار الانوار، ج 95، ص 145.
11- همان، ج 80، ص 128.
12- همان، ج 93، ص 341.
13- همان، ص 346.
14- رعد، آیه 11.
15- روم، آیه 41.
16- تحفه الاحوذی، ج 6، ص 348، ح 2225.
برج نگهبانی که در قلعه قدیمی زاهدمحمود واقع شده و الآن تنها ویرانه ای از آن به جا مانده ....
پل قدیمی ساختهشده از سنگ و ساروج ، که بر روی آن جدول آب برای آبیاری کشاورزی قرار داشت