رابطه مؤ منان با خویشتن
این بخش بیشتر به آیات و احادیثى درباره اوصاف و فضایل اخلاقى مؤ منان در خودسازى و خویشتن دارى دینى پرداخته است . اهل ایمان واجد فضایل اخلاقى و اوصاف پسندیده اند و از رذایل و زشتى هاى اخلاقى فاصله دارند. براى دستیابى به اوصاف فردى اهل ایمان در رابطه با خویشتن مى توان به کتاب هاى اخلاقى مراجعه کرد.
لیکن با توجه به این که در منابع دینى از این اوصاف به عنوان علایم و نشانه هاى مؤ من (در ارتباط با خویشتن ) یاد شده تا همگان تشویق به کسب آنها شوند، در این مجموعه به آنها اشاره مى شود که امیدواریم مورد توجه قرار گیرد و توفیق کسب آن فضایل نصیب گردد تا مصداق جمله بلند امیر مؤ منان على (علیه السلام ) قرار گیریم که فرمود:
وا شوقاه الى مجالستهم و محادثتهم ، یا کرباه لفقدهم ، و یا کشف کرباه لمجالستهم ، اطلبوهم فان وجدتموهم و اقتبستم من نورهم اءهدیتم و فزتم بهم فى الدنیا و الاخره و هم اءعز فى الناس من الکبریت الاحمر...یا طوبى لهم و حسن مآب .(190)
آه ، چه قدر به هم نشینى و گفت و گوى با آنان مشتاقم و چه سخت است نبودنشان و چه شادى بخش است هم نشینى شان ، آنان را بجویید و به دنبال چنین کسانى باشید و اگر آنان را یافتید و از نور معرفتشان استفاده کردید، در دنیا و آخرت هدایت و پیروز مى شوید. آنان در پیش مردم از کیمیا عزیزترند... خوشا به حالشان و نیکو باد فرجامشان .
ادب
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م- ح ( جمعه 88/12/7 :: ساعت 4:31 عصر )
حب الهى معیار ارزش ها
در قرآن مجید هر کارى که بر اساس محبت و عشق به خدا صورت گیرد، ارزش خواهد بود و مورد مدح و ستایش الهى است :
و یطعمون الطعام على حبه مسکینا و یتیما و اسیرا.(138)
و غذاى (خود) را با این که به آن علاقه (و نیاز) دارند، به مسکین و یتیم و اسیر مى دهند.
حب الهى در روایات معصومین (علیهم السلام )
در روایات و احادیث معصومین (علیهم السلام ) نیز زیربناى همه ارزش ها و نشانه اهل ایمان ، عشق به خدا و براى خدا معرفى شده است که به بعضى از آنها اشاره مى شود:
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
اءوثق عرى الایمان اءن تحب فى الله و تبغض فى الله و توالى اءولیاء الله و التبرى من اءعداء الله .(139)
محکم ترین دستاویزهاى ایمان ، دوستى براى خدا و دشمنى براى خدا و پیروى اولیاى خدا و بیزارى از دشمنان اوست .
جالب آن که این فرمایش رسول الله صلى الله علیه و آله وقتى بود که ابتدا به اصحابش فرمود:
کدام یک از دستاویزهاى ایمان محکم تر است ؟ بعضى گفتند: نماز، گروهى گفتند: زکات و عده اى اظهار داشتند: روزه و قومى گفتند: حج عمره و دسته اى بیان داشتند: جهاد.
آن گاه رسول گرامى صلى الله علیه و آله فرمود: براى هر یک از اینها که گفتید فضیلتى است ، ولى پاسخ پرسش من نیست ، محکم ترین دستاویزهاى ایمان دوستى براى خدا و... مى باشد.
امام صادق (علیه السلام ) فرمود:
قد یکون حب فى الله و رسوله و حب فى الدنیا، فما کان فى الله و رسوله فثوابه على الله و ما کان فى الدنیا فلیس بشى ء.(140)
گاهى دوستى براى خدا و رسول است و گاهى براى دنیا، محبتى که براى خدا و رسول است پاداشش بر خداست و آن چه براى دنیاست اجر و مزدى ندارد.
حب الهى و ترک گناه
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م- ح ( جمعه 88/12/7 :: ساعت 4:31 عصر )
امام (علیه السلام ) پس از بیان عناوین چهارگانه شاخه هاى هر یک از دعائم ایمان ، به چگونگى ارتباط آنها با آن پایه پرداخته که در حکم برهان ، استدلال و توضیح است :
صبر مقوله اى است که عواملى در ایجاد، تحقق و دوام آن موثرند، که در حدیث به آنها اشاره شده است .
1. شوق : با توجه به این که اشتیاق و عشق و رغبت به یک چیز، انسان را براى نیل به آن دعوت مى کند و در پیمودن راه وصول به معشوق و محبوب و هموار کردن راه و رفع موانع لازم است و در این مسیر نیاز به تحمل مشقات و صبر و بردبارى و نفس ستیزى مى باشد، عامل شوق ، به انسان نیروى صبر و تحمل مى بخشد، از این رو لازم است انسان در مسیر کسب ایمان و نخستین پایه آن (صبر) عشق و شوق به بهشت را در خود فراهم کند که امام على (علیه السلام ) مى فرماید:
فمن اشتاق الى الجنه سلا عن الشهوات ،
پس کسى که مشتاق بهشت باشد شهوات نفسانى را ترک کند.
2. اشفاق : یکى دیگر از عوامل تحقق صبر، ترس از جهنم است . در جاى خود ثابت شده که دو چیز در تربیت موثر است : یکى تشویق و دیگرى انذار و ترساندن . در این قسمت امام (علیه السلام ) به عامل دوم اشاره کرده و مى فرماید:
و من اءشفق من النار رجع عن المحرمات (اجتنب المحرمات - نهج )
و کسى که از آتش دوزخ بترسد، از محرمات اعراض مى نماید.
بنابراین ، لازم است انسان نسبت به عذاب آخرت و جهنم ، مطالعات و شناختى پیدا کند که در سایه آگاهى از مجازات هاى الهى ، در قبال معاصى و گناهان تحمل و صبر را پیشه خود سازد همان گونه که مطالعه نعمت هاى الهى در بهشت به انسان صبر و تحمل در ترک شهوات و انجام وظایف و تکالیف دینى عطا مى کند.
3. زهد: یکى از امورى که موجب گمراهى و تباهى انسان را فراهم مى آورد، رسیدن به اهداف دنیایى و لذات این عالم است ، که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:
حب الدنیا راءس کل خطیئه (103)
دوستى دنیا و مظاهر آن ، ریشه همه خطاها و تباهى هاست .
بر این اساس ،، زهد و بى رغبتى به دنیا یکى از عوامل حفظ انسان از گمراهى و فساد است . از این رو، امیر مؤ منان (علیه السلام ) زهد را یکى دیگر از عوامل تحقق صبر معرفى کرده و مى فرماید:
و من زهد فى الدنیا هانت علیه المصائب (استبان بالمصیبات - نهج )
و کسى که در دنیا بى رغبت باشد، مصائب بر او آسان مى شود.
ضمن این که بى رغبتى و عدم دلبستگى به دنیا انسان را از گناهان زیادى باز مى دارد و هر گونه ضرر و مصیبتى که بر انسان وارد مى شود، صبر و تحمل او را افزون مى کند، عدم رسیدن به نعمت هاى دنیا و نیز مصائب و امورى که از جانب حق تعالى به عنوان آزمایش الهى به انسان روى مى آورد، آزمایش شونده را صبر و بردبارى عطا مى کند.
4. ترقب : یکى از نگرانى هاى روحى انسان ، اندیشه مرگ است و انسانى که فاقد ایمان مذهبى است دچار هیجان هاى شدید روحى و فکرى مى شود تا آن جا که گاه دست به خودکشى مى زند - که در بحث هاى گذشته به این موضوع پرداخته شد - اما انسانى که در فرهنگ خداپرستى و ایمان مذهبى تربیت شده ، نه تنها مرگ به کامش تلخ نخواهد بود که در انتظار چنین سیرى از عالم پست به عالم نورانى آخرت و وصول الى الله است و انسان با این بینش و نگرش ، در انجام کارهاى خیر - که توشه آخرت است - پیشقدم مى شود و با شتاب تمام به انجام کارهاى خداپسند و اعمال صالح اقدام مى کند. از این رو، امام (علیه السلام ) مى فرماید:
و من راقب الموت سارع الى الخیرات ،
و کسى که منتظر مرگ باشد، به سوى خیرات مى شتابد.
به جاست در ذیل این فراز از کلام امام (علیه السلام ) ذکر شود که با بالا رفتن درجه ایمان از راه اشتیاق به بهشت ، مؤ من به مقامى مى رسد که بهشت مشتاق او مى شود و در روایات زیادى نیز به آن اشاره شده است که بهشت مشتاق ملاقات و ورود گروهى از اصحاب ممتاز رسول خدا صلى الله علیه و آله مى باشد مانند سخن پیامبر که فرمود:
الجنه تشتاق الیک یا على ، الى عمار و سلمان و ابى ذر و المقداد(104)
که بر اساس این روایت ، پنج نفر مورد اشتیاق بهشت واقع شده اند و بهشتى که همه آرزوى دیدار و رفتن به آن را دارند، مشتاق ملاقات این بزرگواران است و روشن است چنین افرادى هرگز از مرگ نیز ترس به دل راه نمى دهند، بلکه مشتاق به این دروازه همیشگى و لقاء الله هستند.
ب ) شاخه هاى یقین
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م- ح ( جمعه 88/12/7 :: ساعت 4:29 عصر )
ایمان به غیب
علاوه بر همه پسوندهاى ایمان ، یک سلسله موجودات نامحسوس و غیر مرئى و به تعبیر قرآن ((غیب )) واقعیت دارند که مؤ من باید به آنها به عنوان مظاهر و مجارى اراده الهى در نظام هستى ایمان بیاورد و این از دعوت هاى سعادت بخش قرآنى است که مى فرماید:
((الذین یؤ منون بالغیب ))(88)
اینان (پرهیزکاران ) افرادى هستند که به غیب (آنچه از حس پوشیده و پنهان است ) ایمان دارند.
افرادى که به عالم ماوراى حس معتقدند و به خداى نادیدنى اعتقاد دارند، در واقع مرز ماده را شکافته و خود را از دیوار آن گذرانده اند، اینان دیدى وسیع پیدا مى کنند و روح خویش را با جهان بزرگ ترى ارتباط مى دهند.
آنان از مرتبه حیوانیت و ماده ، گام را فراتر نهاده اند، درک و دیدشان از حواس ظاهرى گذشته و به مطالبى پى مى برند که حواس ظاهرى قدرت درک آن را ندارند. و آنان معتقدند که عالم از آنچه ما درک مى کنیم بسیار بزرگ تر و عالم ماوراى طبیعت به مراتب از جهان طبیعت وسیع تر است . نیروى سازنده این عالم ، بى نهایت علم و قدرت دارد، همیشه بوده و خواهد بود. جریان عالم طبق یک نقشه بسیار دقیق و عمیق است ، انسان فاصله زیادى با حیوان دارد، مرگ به معناى فنا و نابودى نیست ، بلکه یکى از مراحل کمال بشرى است ، زیرا انسان پس از مرگ وارد عالم وسیع تر و پهناورترى مى گردد و...
این انسان با یک فرد مادى فاصله زیادى دارد که مى گوید: عالم محقر است ، به آنچه ما مى بینیم و یا علوم طبیعى براى ما ثابت کرده و طبیعت محدود و قوانین جبرى آن ، سازنده این جهان است و هیچ گونه نقشه و فکرى در ساختمان آن به کار نرفته و نیروى خلاقه عالم هستى به اندازه یک کودک خردسال هم عقل و شعور ندارد، بشر هم جزئى از طبیعت است و پس از مرگ اجزاى او از هم متلاشى شده و دیگر بار جزء همین مواد طبیعى مى گردد و هیچ گونه بقایى براى او نیست ، میان انسان و حیوان چندان فاصله اى وجود ندارد. آرى ، این دو انسان اصلا با هم قابل مقایسه نیستند.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م- ح ( جمعه 88/12/7 :: ساعت 4:27 عصر )
ایمان و کنترل غرایز
همان گونه که در ساختمان جسم انسان عضوى بیهوده و بى مصرف آفریده نشده است ، در ساختمان روح و روان او نیز، غرایز و امیال بر اساس حکمتى آفریده شده اند و داراى نقش حیاتى هستند.
اگر این غرایز به گونه صحیح هدایت و رهبرى شوند و تحت کنترل دقیق قرار گیرند، بشر به مقامى بالاتر از فرشتگان مى رسد و اگر آزاد گذاشته شوند و از کنترل خارج گردند، تبعات بسیار خطرناکى به دنبال خواهند داشت ، خاصه غریزه شهوت و تمایلات جنسى به ویژه در دوره جوانى - که دوران اوج آن است - اگر در مسیر صحیح و هدایت شده قرار نگیرد، آن جا بشر سقوط مى کند که به فرموده امیر مؤ منان (علیه السلام ) از حیوانات نیز پست تر مى شود.
اکنون جاى این سوال است که آنچه مى تواند این غرایز سرکش را مهار کند چیست ؟ در ابتدا براى هدایت غرایز سه عنصر قابل تصور است :
1. علم و دانش ، 2. عقل ، 3. ایمان .
علم و اخلاق
سقراط و ارسطو، دو دانشمند معروف یونان باستان ، معتقدند که هدایت غرایز بشرى در سایه علم و دانش صورت مى پذیرد و بشر در سایه علم و دانش به خوبى ها روى مى آورد و از بدى ها اجتناب مى کند و طبعا به فضایل اخلاقى گرایش پیدا مى کند و از رذایل دورى مى جوید و نتیجه این مکتب این است که پایه هاى اخلاق را تنها علم و دانش تشکیل مى دهد و شعار آنان ، ((اخلاق در سایه علم )) بود.
بى شک ، علم و دانش در بهبود اخلاق اثرگذار است و از افزایش بعضى جرایم جلوگیرى مى کند، ولى آیا به طور کامل چنین نقشى را ایفا مى کند، آن هم براى همیشه و در همه افراد؟
هرگز نمى توان پذیرفت که علم و دانش ، نقشى کامل و قطعى در مهار غرایز سرکش ایفا مى کند، آیا به راستى پذیرفتنى است که در جامعه ، نیکان و افراد بافضیلت کسانى هستند که فقط تحصیلات دبیرستانى و دانشگاهى را طى کرده اند و در مقابل افراد بد اجتماع کسانى هستند که بهره اى از دانش نبرده اند؟
قطعا مشاهدات امروز جامعه این تلقى را رد مى کند، زیرا، گسترش و افزایش فساد به صورت هاى گوناگون در میان افراد درس خوانده قابل انکار نیست ، بلکه آمارهاى منتشره در جراید جهان گویاى این موضوع است ، همان گونه که مشاهدات گویاست چه بسا افراد محروم از تحصیلات علمى و دانش روز، از کمالات والاى اخلاقى برخوردارند و از بسیارى جرایم و زشتى ها اجتناب دارند.
به عنوان نمونه افرادى را مى شناسیم که زیان هاى نوشابه هاى الکلى و روابط نامشروع جنسى را بسیار مستدل و مبرهن مى دانند، لیکن در میدان عمل سخت در آلودگى به سر مى برند و معلومات ناشى از درس و کلاس نتوانسته است آنها را از دست تمایلات سرکش درونى نجات بخشد، چنان که جهان بر اثر جاه طلبى گروهى از درس خوانده ها، بارها به خاک و خون کشیده شده و میلیون ها انسان در جنگ هاى بین المللى اول و دوم تباه و نابود شدند، پس عامل اول - که علم و دانش باشد - در هدایت صحیح و کنترل غرایز بشرى نمى تواند نقش کاملى ایفا کند.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م- ح ( جمعه 88/12/7 :: ساعت 4:27 عصر )
ضرورت درمان نگرانى ها
با بیان برخى عوارض بد ناراحتى هاى روحى روشن شد که بشر از این جهت چه در زندگى فردى و چه در زندگى اجتماعى ، خسارت هاى جبران ناپذیرى مى بیند. براى رفع این خسارت ها باید به درمان این بیمارى روحى پرداخت و از آن رهایى یافت و یا آن را کاهش داد.
براى درمان ، نخست باید علل و عوامل این بیمارى ها بررسى شود، آن گاه به راه هاى درمان پرداخت .
عوامل نگرانى هاى روحى
هر چند عوامل ناراحتى هاى روحى بسیار است ، ولى عمده آنها به امور زیر برمى گردد:
1. نارسایى هاى معیشت و امور اقتصادى ،
2. مواجه شدن با حوادث تلخ و دردناک ،
3. زوال جوانى و اندیشه مرگ و نیستى ،
4. مشاهده تبعیض ها، تفاوت ها، ظلم ها و ستم ها،
5. آرزوها و نرسیدن به آنها.
الف ) نارسایى هاى اقتصادى
در جهان کنونى ، فضا و روح انسان ها را اندیشه دنیاطلبى و آسایش خواهى و ثروت اندوزى پر کرده است و طبیعى است که انسان به همه خواسته هاى مادى و مظاهر و مصادیق آن دسترسى پیدا نمى کند و در نتیجه موجب تشویش روحى و افسردگى خاطر مى شود و از درون با شدت گرفتن این ناراحتى ها، نزاع ها و تضادهاى درونى ، در روح او اختلال ایجاد مى شود و ناراحتى هاى روانى او شکل مى گیرد.
ب ) حوادث تلخ و دردناک
بشر، خواه ناخواه ، در کنار خوشى ها و شیرینى ها و موفقیت ها، دچار شکست ها، رنج ها و مصایب و مشکلات جسمانى و تلخى ها و بلایاى زمینى و آسمانى و ضرر و زیان ها خواهد شد، که بسیارى از آنها اجتناب ناپذیر و غیر قابل پیشگیرى است که این نیز موجب بروز ناراحتى و فشارهاى روانى و عصبى مى شود.
ج ) زوالجوانى و اندیشه مرگ و نیستى
دوران جوانى ، دوران طراوت زندگى است و بیشتر لذتها در سایه نیروى جوانى نصیب انسان مى شود، از این رو، جوانى ، مرحله اى از زندگى است که انسان خواهان بقاى آن است و نیز از پیرى که دوران شکستگى و ضعف و احیانا سربارى است گریزان و از همه اینها بالاتر اندیشه مرگ و نیستى و چشم بستن از هستى و اندوخته ها و واگذارى آنها به دیگران چون پتکى کوبنده انسان را رنج مى دهد و فضاى وجود او را هراسناک مى سازد.
د) تبعیض ها و تفاوت ها
انسان که وارد صحنه اجتماع مى شود مشاهده تبعیض ها و تفاوت ها او را آزار مى دهد. مى بیند بسیارى از مردم به مقام هاى عالى و درخشانى رسیده و از ثروت هاى باد آورده اى برخوردارند و عده اى به خاک و خون کشیده مى شوند و گروهى در سایه زور و تزویر و دروغ و نیرنگ زندگى هایى آسوده و مرفه دارند و بسیارى با زحمت فراوان و تلاشى شبانه روزى ، حتى قادر به تامین زندگى ابتدایى و تهیه قوت لایموت خویش نیستند و یا در سایه یک سرى استعدادها و سرمایه هاى ذاتى به درجات والا و مراتب بلند مى رسند و دیگران به دلیل محرومیت از این استعدادها، از رسیدن به چنین مراتبى بى بهره اند و...
هر کدام از اینها نگرانى هاى روحى ایجاد مى کند، زیرا مشاهده این امور انسان را در انتخاب ((حق و باطل )) مردد ساخته و متحیر و سرگردان مى کند که :
کس نمى داند در این بحر عمیق سنگریزه قرب دارد یا عقیق
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م- ح ( جمعه 88/12/7 :: ساعت 4:26 عصر )
احکام اسلام و ایمان
نکته دیگر درباره اسلام و ایمان این که آیا احکامى مانند طهارت بدن ، حفظ جان و مال و حلال بودن ذبیحه و... در آیین اسلام ، مبتنى بر ایمان است یا اسلام ؟
پاسخ : احکام فوق در آیین اسلام همان تسلیم و درجه اول از اسلام است و هرگز تسلیم و خضوع قلبى و ایمان باطنى در آنها شرط نیست و در صدر اسلام این احکام عملا بر کسى مترتب مى شد که تظاهر به اسلام مى کرد، هر چند در دل ایمان نداشت . از این رو، امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید:
الاسلام یحقن به الدم و تؤ دى به الامانه و یستحل به الفرج و الثواب على الایمان (34)
هر کس ایمان بیاورد خون او محترم است ، امانت او پس داده مى شود و ناموسش بر دیگران حرام است ، ولى پاداش و ثواب مبتنى بر ایمان است .
مستند دیگر این مفاد بیان امیر مؤ منان (علیه السلام ) است که مى فرماید:
اءمرت اءن اءقاتل الناس حتى یقولوا: لا اله الا الله ، فاذا قالوها، فقد حرم على دماؤ هم و اءموالهم (35)
من مامورم با مردم نبرد کنم ، تا کلمه توحید را بر زبان جارى کنند. پس هر گاه شهادت به یگانگى خدا دادند، خون و مال آنها بر من حرام مى گردد.
هم چنین فضیل بن یسار مى گوید: از امام صادق (علیه السلام ) شنیدم که فرمود:
ان الایمان یشارک الاسلام و لا یشارکه الاسلام ، ان الایمان ما و قر فى القلوب و الاسلام ما علیه المناکح و المواریث و حقن الدماء(36)
ایمان با اسلام شریک است ، اما اسلام با ایمان شریک نیست (به تعبیر دیگر هر مؤ منى مسلمان است ، ولى هر مسلمانى مؤ من نیست ) ایمان آن است که در دل ساکن شود، اما اسلام چیزى است که قوانین نکاح و ارث و حفظ خون بر طبق آن جارى مى شود.
رابطه علم و ایمان
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م- ح ( جمعه 88/12/7 :: ساعت 4:25 عصر )
احکام اسلام و ایمان
نکته دیگر درباره اسلام و ایمان این که آیا احکامى مانند طهارت بدن ، حفظ جان و مال و حلال بودن ذبیحه و... در آیین اسلام ، مبتنى بر ایمان است یا اسلام ؟
پاسخ : احکام فوق در آیین اسلام همان تسلیم و درجه اول از اسلام است و هرگز تسلیم و خضوع قلبى و ایمان باطنى در آنها شرط نیست و در صدر اسلام این احکام عملا بر کسى مترتب مى شد که تظاهر به اسلام مى کرد، هر چند در دل ایمان نداشت . از این رو، امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید:
الاسلام یحقن به الدم و تؤ دى به الامانه و یستحل به الفرج و الثواب على الایمان (34)
هر کس ایمان بیاورد خون او محترم است ، امانت او پس داده مى شود و ناموسش بر دیگران حرام است ، ولى پاداش و ثواب مبتنى بر ایمان است .
مستند دیگر این مفاد بیان امیر مؤ منان (علیه السلام ) است که مى فرماید:
اءمرت اءن اءقاتل الناس حتى یقولوا: لا اله الا الله ، فاذا قالوها، فقد حرم على دماؤ هم و اءموالهم (35)
من مامورم با مردم نبرد کنم ، تا کلمه توحید را بر زبان جارى کنند. پس هر گاه شهادت به یگانگى خدا دادند، خون و مال آنها بر من حرام مى گردد.
هم چنین فضیل بن یسار مى گوید: از امام صادق (علیه السلام ) شنیدم که فرمود:
ان الایمان یشارک الاسلام و لا یشارکه الاسلام ، ان الایمان ما و قر فى القلوب و الاسلام ما علیه المناکح و المواریث و حقن الدماء(36)
ایمان با اسلام شریک است ، اما اسلام با ایمان شریک نیست (به تعبیر دیگر هر مؤ منى مسلمان است ، ولى هر مسلمانى مؤ من نیست ) ایمان آن است که در دل ساکن شود، اما اسلام چیزى است که قوانین نکاح و ارث و حفظ خون بر طبق آن جارى مى شود.
رابطه علم و ایمان
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م- ح ( جمعه 88/12/7 :: ساعت 4:25 عصر )