جلوههایی از حریت و عزّت حسینی (ع)
مقدمه
از زمان شهادت حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) در صحرای کربلا تا به امروز، عالمتشیع، سوگوار و ماتم زده مظلومیت حق جویان عرصة عاشورا است؛ راد مردانی که ردفراسوی انسانیت گام نهادند و به پاس داشت عدالت، شرافت، حریت و هر آنچه مضموندین خداست، از جان خود گذشتند؛ شهیدانی ملکوت نشین که با نثار خون خود، نام و یادحق را بر گسترة تاریخ حک کردند؛ عاشقانی که بر استر عقل سوار شدند و با اکسیر عشق،مس وجودشان را طلا ساختند و عروج به عرش الهی را بر ماندن و فسیل شدن در خاکدان بیاعتبار دنیا برگزیدند.
امام حسین (ع) استوانة حق و حقیقت و تبلور مجموعهای تمام از فرهنگ تعالیبخش انسانی برای همه دوره هاست.
ذکر و یاد نهضت حسینی، بیان نامهای است از قداست حقیقت و عدالت، واعتراضی است به هتک حرمت حریم کبریا، و دفاعیهای است از جبهة اهل بیت عصمت وطهارت (ع) و اولیای دین خدا، بازتاب عشق به همة انبیای الهی و خاندان وحی است،نمایان کنندة مهر نبوت بر حقانیت زعامت و حکومت ستم کشان تاریخ است، نقش بندصلابت، غیرت، آزادگی و شجاعت انسان در تجلی گاه ایمان است، و بر افراشتن پرچمخداخواهی و آزادمنشی، در گسترة روزگار است.
در فرهنگ تشیع و از زاویة نگاه اهل بیت عصمت و طهارت (ع) ، حادثة جان گدازعاشورای حسینی و شور نینوایی کربلا، عظیمترین واقعة تاریخ و عالیترین دانشگاهبرای تربیت بشر است.
حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) امام سوم شیعیان، شهید سرزمین کربلا و «ثارالله»است که نهضت عظیم عاشورا، بر محور فداکاری و جان فشانی او شکل گرفت و تاریخحیات انسان را از حماسه و ایثار سرشار کرد و عالیترین درس عزت و افتخار و آزادگی رابه نوع انسان عرضه داشت و با نثار خون حیات بخش خویش، نهال نوپای اسلام راآبیاری کرد و برای تاریخ، حجت حقطلبی و بیداری را بر امت محمد (ص) اتمام نمود.
کربلا پس از شهادت امام حسین (ع) و یارانش، کانون الهام و اشراق شد و قیامبرای عدالت و آزادگی از هر آنچه ناراستی است، از سرچشمة عاشورا جوشید.
در فرهنگ شیعی، عاشورا روز مصیبت عظمی است که در آن بزرگترین فاجعةتاریخ رخ داده و عظیمترین ستمها بر خاندان پیامبر (ص) رفته است.
شیعه بر آن است که اهل جنت در این روز به عزای حسینی مینشینند و درمصیبتی که بر آل محمد (ص) رفته است، میگریند. عاشورا، تجلی درگیری و رویاروییحق و باطل و روز فداکاری و جانبازی در راه عقیده و ایمان است.
رئیس مذهب ما حضرت امام جعفر صادق (ع) ، امام زمان(عج) را که برای تحققنهایی حقیقت اسلام و اتمام و اکمال عملی دین خدا ظهور خواهد کرد، خون خواه حضرتامام حسین (ع) معرفی میفرماید.
حضرت امام علی بن موسی الرضا (ع) فرموده است که:
«در جاهلیت، حرمت ماه محرم را نگاه میداشتند و از جنگیدن خودداریمیکردند، اما ظالمان، در محرم، خونهای ما را ریختند و حرمت ما را شکستند و فرزندانو زنان ما را اسیر کردند و خیام ما را آتش زده و به غارت بردند و حرمت پیامبر (ص) را دربارهذریهاش رعایت نکردند.»
این منطق آل الله : است که پیدایی اسلام محمدی (ص) و بقا و تداوم آن،حسین (ع) است، یعنی نهضت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) دین پیامبر (ص) را احیامیکند و چه بسا در توصیف این حقیقت هیچ بیانی رساتر از فرموده پیامبر خدا (ص) نیست که فرمود:
«حُسَیْنٌ مِنّی وَاَنَا مِنْ حُسَیْنٍ»
حسین، از رسول خدا است و رسول خدا از حسین!
آری، همة مرام و فرهنگ و منش امام حسین (ع) ، ناشی از ذوب شدن او در دینمحمدی (ص) است، و دین محمدی (ص) نیز با قیام امام حسین (ع) و شهادتش تفسیر شدو هم چون برنامهای عملی و مجسم، برای تاریخ، در منظر ره پویان حقیقت و عدالت قرارگرفت.
آل الله : ، حسین (ع) را چلچراغ هدایت و کشتی نجات امت، توصیف فرمودهاند؛زیرا فرهنگ حسینی، هویت بارز آزادی و آزادگی است.
نهضت عاشورا، حادثهای است که در بستر تاریخ ظهور میکند اما در متن آنمضمونها مفهوم هایی نهفته است که آن را از همة حوادث و وقایع خون بار تاریخ،متمایز میسازد. تجلی فرازهای انسان ساز نهضت عاشورا، زلال زندگی بخشی است کهدر گسترة تاریخ حیات اسلام، در رگهای مردم جاری گشته و جاودانگی حقیقت، حقانیتامامت، شرافت، عزت، حریت، عبودیت، عدالت و همة شاخصهای دیگر دین خدا رابرای بشریت تضمین میکند.
امام حسین (ع) و عاشورای او، مظهور کدام یک از خصلتهای عالی انسانینیست؟
او معلم حریت، اسوه جهاد، الگوی عبودیت، هوادار محض حقیقت، مظهور کاملعزت و شرافت، استاد و مدرس رأفت و گذشت، و ره پوی عدالت و مروت است.
محرم و اوج آن، تاسوعا و عاشورای حسینی، دانشگاه عظیمی است که بشر تشنهدر تاریخ، میتواند از آن ایثار و از خود گذشتگی، عظمت و عزت، افتخار و شرافت، علم واندیشه، بخشش و فداکاری، شیوایی و فصاحت، دلاوری و شجاعت، فروتنی و تواضع،حلم و متانت، تعاون و دستگیری، ظلم ستیزی و عدالت و... را فرا گیرد.
ما در این سخن کوتاه برآنیم تا جرعه هایی از اقیانوس بیکران عبودیت و بندگیحضرت ابا عبدالله الحسین (ع) را که در حریت و آزادگی آن امام همام در عرصة کربلا،تبلور و ظهوریافت، نوش کنیم و از میان همة فضیلتهای انسانی که در کربلا رقم خورد،این سجیة عالی تربیتی را ـ که به نظر نگارنده این سطور، ریشه و بنیان همة فضایلانسانی است ـ مطالعه کنیم.
عبودیت، زیربنای حریتِ حسینی
امام حسین (ع) را به درستی «سرور و سالار آزادگان جهان» نامیدهاند. آزادگیشأنی از مراتب عالیه انسانی است که جز با مجاهدت نفسانی، ریاضت و تهجد به دستنمیآید. انسانی که در تعلقات دنیوی و وابستگیهای نفسانی اسیر است، هرگز نمیتواندرد مسیر عقیده و آرمان عدالت، از جان خویش درگذرد.
انسانی که در مردار دنائت دنیا مانده و گندیده و روزگاری را در پی سراب هواها وهوسها به این سو و آن سوی دویده و برای گذران زندگی، به رنگ و ریا متلون شده، اسیرنان و نام است، چگونه میتواند از این همه بندها و دلبستگیها برهد؟
جبهة حسین (ع) ، قبل از آن که جبهة ازادی خواهی در عرصة سیاست باشد،جبهة سلوک الی الله و بندگی خداست. رزمندگان این جبهه، دیر زمانی است که در مکتبعشق به خدا، مراتب کمال را پیمودهاند و با بندگی کمال مطلق، به کمال انسانیمتصفشدهاند.
بندگی خدا، آزادی از اسارت هوا و هوسو دنیاست و بندة خدا، بندگی غیر را برنمیتابد. خورشید حقیقت، آن گاه که در جان آدمی درخشید، منظرش را تا افقی لایتناهیمیگسترد و جانش را هر چند که در زندان تن اسیر باشد، به فراسوی مادیت ره سپارمیکند. انسانی این گونه، هرگز نمیتواند گوهر وجودش را به پای سفلگان بریزد، فریبدنیا خورد و آخرت را که تجلی گاه اسرار خداست، به متاعی قلیل و بهایی ناچیز، بفروشد.
آزادی در مکتب حسین (ع) صرفا یک اراده سیاسی نیست بلکه محصول تربیتینفسانی و مجاهدتی ایمانی است. حسین (ع) فرزند آن امامی است که حریت علوی رااین گونه به تصویر میکشد:
«اَلا"" حُرٌّ یَدَعُ ه""ذِهِ اللّ""م""اظَةَ لاَهْلِه""ا؟ اِنَّهُ لَیْسَ لاَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ اِلاَّ الْجَنَّةِ، فَلا"" تَبیعُوها اءلاّ""بِه""ا ؛
آیا آزادهای نیست که این خردة طعام در کام دنیا را دور بریزد و برای آنان که در خورآنند، وانهد؟
جانهای شما را بهایی جز بهشت جاودان نیست، پس جز بدان مفروشیدش.»
نتیجة منطقی این آرمان، چیزی جز این نیست که:
«وَلا"" تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَقَدْ جَعَلَکَ اللهُ حُرّاً ؛ بندة دیگری مباش، زیرا که خداوند، تورا آزاد آفریده است.»
مبنای تربیت دینی، شکلگیری شخصیت انسان در بستر حریت و ازادگی است.کمالات انسانی جز از ره گذر بریدن بندهای تعلق و زنجیرهای دل بستگی و وابستگی بهدنیا به دست نمیآید، پس ملاک و محک عبودیت، حریت و آزادگی است. کمال تربیتدینی، این است که بندة خدا، او را سر حریت عبادت کند و از ترس دوزخ و یا طمع جنت وحور و نعیم نیز ازاد باشد. جالب توجه است که این سخن را هم مولای موحدان، علی (ع) وهم فرزندش امام حسین (ع) فرمودهاند که:
«اِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَةً، فَتِلْکَ عِب""ادَةُ التُّج""ارِ، وَاِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَةً فَتِلْکَعِب""ادَةُ الْعَبیدِ، وَاِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِب""ادَةُ الاَحْر""ارِ وَهِیَ اَفْضَلُ الْعِب""ادَةِ؛ هماناگروهی، خداوند را از سر طمع و رغبت به بهشت میپرستند، پس این عبادت تاجراناست و گروهی او را از ترس دوزخ میپرستند، پس این عبادت بردگان است و قومی دیگر،خدای را از سر شکر و سپاس عبادت میکنند، پس این عبادت آزادگان است که برترینعبادت است.»
پس در عبودیت نیز مراحل و مراتبی است که ملاک و معیار آن، جز حریت وآزادگی نیست؛ هر چند این حریت، آزادی از طمع بهشت و یا ترس از دوزخ باشد.
در منطق حضرت اباعبدالله الحسین (ع) ، حریت و آزادگی، از پای گاه عبودیتآگاهانه میجوشد؛ چنانچه فرمود:
«اَیُّهَا النّ""اس، اِنَّ اللهَ ـ جَلَّ ذِکْرُهُ ـ م""آ خَلَقَ الْعِب""ادَ اِلاّ"" لِیَعْرِفُوهُ فَاِذ""ا عَرَفُوهُ عَبدُوهُ فَاِذ""اعَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِب""ادَتِهِ عَنْ عِب""اَدَة مَنْ سَو""اهُ؛ ای مردم، خداوند ـ که یادش بزرگ است ـبندگان را نیافرید مگر برای این که او را بشناسند، پس چون اور ا شناختند، بندگی اشکنند، پس آن گاه که او را بندگی کنند، از بندگی غیر او بینیاز گردند.»
امام در این حدیث شریف، تصریح میفرماید که ازادگی، از عبودیت، و عبودیت ازمعرفت و خود آگاهی سرچشمه میگیرد.
در فهم مراتب عبادت پیشگی امام حسین (ع) ، مضامین عالیة دعای عرفة آنحضرت ما را بس تا ریشة غیرت دینی و آزاد منشی او را دریابیم؛ تعابیر شگفتانگیز او درعظمت حضرت حق و بیاندازهای اسمای حسنای او و بیکرانگی نعمت هایش، نشانةتموج خشیتی از پروردگار، در روح و جان اوست که با وجود آن، دل سپردن به غیر و کرنشکردن در برابر دیگران بیمعناست.
تنسک و عبادت پیشگی، آن چنان با جان امام حسین (ع) آمیخته است که حتیدر عرصة کربلا نیز نمیتواند از شیفتگی به نماز و تلاوت قرآن، بنابر ضرورت اوضاع،اغماض کند. در عصر تاسوعا، آن گاه که در محاصرة کامل قرار گرفت و دشمن خود رابرای حملة نهایی آماده کرد، عباس بن علی (ع) را فرستاد تا آنان را متقاعد کند که جنگرا به روز بعد موکول کنند و شبی را فرو گذارند تا او و یارانش، آن شب را به نماز و تلاوتقرآن سپری کنند و فرمود:
«فَهُوَ یَعْلَمُ اَنّی قَدْ کُنْتُ اُحِبُّ الصَّلا""ةَ لَهُ وَتِلا""وَةَ کِت""ابِهِ وَ کَثْرَةَ الدُّع""اءِ وَالاِسْتِغْف""ارِ؛ خدا میداندکه من نماز گزاردن و تلاوت قرآن و کثرت دعا و طلب آمرزش را چقدردوستدارم.»
عباس (ع) با انان سخن گفت و آن شب را مهلت گرفت.
امام حسین (ع) و یارانش، تمام شب را به نماز و نیایش و طلب آمرزش گذراندند.
صدای راز ونیاز آنان، تا بامداد، همچون هم همهای که از کندوی زنبور عسل بهگوش میرسید، در دشت کربلا شنیده میشد، گروهی در رکوع بودند و برخی در سجده وجمعی ایستاده و دیگران نشسته، خدای را عبادت میکردند.
آخرین جلوه تنسک و عبادت پیشگی در عرصة کربلا، نماز حضرت ابا عبدالله ویارانش در ظهر عاشورا بود که در گرما گرم پیکار، به نماز ایستاده و در زیر باران تیر و نیزه،نشان دادند که آزادگی و حریتشان از سرچشمة عبودیت خدا سیراب شده است.
دنیا خواهی، زیربنای اسارت و زبونی نفس
و اما جبهة یزید، ابن زیاد و عمر بن سعد، جبهة اهل دنیاست، آنان که به دنیاخواهی و لذتطلبی خو کرده اندو نمیتوانند از زخارف دنیا دست بکشند آنان قبل از آنکه در این عرصه، رویاروی آل الله (ع) بایستند، در غل و زنجیر متاع دنیا و هواها و هوسهاگرفتار شدهاند.
در زیارت اربعین حضرت ابا عبدالله میخوانیم که:
«... وَقَدْ تَو""ازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْی""ا وَب""اعَ حَظَّهُ بِالاَرْذَلِ الاَدْنی"" وَشَری"" آخِرَتَهُبِالثَّمَنِ الاَوْکَسِ وَتَغَطْرَسَ وَتَرَدّی"" فی هَو""اهُ...؛
... آنان که در مقابل حسین (ع) هم دست شدند، کسانی بودند که دنیا فریبشان دادهبود و بهرة خود را در ازای بهایی ناچیز فروختند و آخرت خود را به ثمنی اندک از دستدادند، طغیان کردند و خود را در اسارت هوا و هوس، سرنگون ساختند...»
بنابراین آزادگی و ازادی خواهی، صرفا اراده و تصمیم عارضی سیاسی نیست بلکهمنشی است که از مبانی جهان بینی توحیدی سرچشمه میگیرد. حریت شاخصی استکه صدق و راستی انسان را در مراتب توحید و عبودیت حق تعالی، آشکار میسازد و درعرصة ابتلا و امتحان، سره را از ناسره باز مینمایاند.
آزادگی، معیار گزینش همراهان عاشورایی
حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) بارها و بارها، از آغاز حرکت تا روز عاشورا،حریت وآزادگی یاران خود را در انتخاب این راه آزمود.
مفهوم و مضمون ولایت در منطق شریعت، تسلیم بیچون و چرا و تبعیت محضاز سر اکراه نیست. ساحت ولایت، عشق و دل دادگی است.
راست گفتند آنان که پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) ، مولویت را در حدیث غدیر خمو شاه بیت آن «من کنت مولاه فهذاعلی مولاه» عشق و شیفتگی به علی (ع) برتافتند،گرچه با مضمون و مفهوم عشق، بیگانه بودند. ولایت علوی، عشق و دل دادگی به ساحتراد مردانی است که در جذبة حق، از هر آنچه جز اوست رهیدهاند و در عبودیت و بندگی اوذوب شدهاند. عشق و دل دادگی، عرصة آگاهی و انتخاب آزادانه است و با اکراه و اجبار،جمع نمیشود. شیفتگی با الزام، دست یافتنی نیست و به همین جهت، سرور و سالارآزادگان، بارها آزادگی یارانش را در انتخاب همراهی با او، ارزیابی کرد.
«اَیُّهَا النّ""اس، فَمَنْ ک""انَ مِنْکُمْ یَصْبِرُ عَلی"" حَدِّ السَّیْفِ وَطَعْنِ الاَسِنَّة فَلْیَقُمْ مَعَن""ا وَاِلاّ""فَلْیَنْصَرِفْ عَنّ""ا؛ ای مردم، هر یک از شما که میتواند بر تیزی شمشیر و ضربات نیزههاپایداری کند، با ما همراه شود وگرنه از ما انصراف اختیار کند.»
ولایت، عشق است و میدان عشق، میدان خطر کردن و ابتلا.
حضرت سکینه 3 دختر حضرت امام حسین (ع) ، نقل میکند که در مسیر کربلا،در شبی که مهتاب دشت را روشن کرده بود، پدرم در جمع اصحاب حاضر شد و خطاب بهآنان فرمود:
«اِعْلَمُوا اَنَّکُمْ خَرَجْتُمْ مَعی لِعِلْمِکُمْ اَنّی اَقْدِمُ عَلی"" قَوْمٍ ب""ایَعُونی بِاَلْسِنَتِهِمْ وَقُلُوبِهِمْ،وَقَدِانْعَکَسَ الاَمْرُ لاَنَّهُمْ اِسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْط""ان فَاَنْسی""هُمْ ذِکْر اللهِ وَالا""نَ لَیْسَ لَهُمْ مَقْصَدٌاِلاّ"" قَتْلی وَقَتْلَ مَنْ یُج""اهِدُ بَیْنَ یَدَیَّ وَسَبْیَ حَریمی بَعْدَ سَلْبِهِمْ وَاَخْشی"" اَنْ تَکُ ونَ م""ا تَعْلَمُونَوَتَسْتَحُونَ وَالْخَدَعُ عِنْدَن""ا اَهْلِ الْبَیْتِ مُحَرَّمٌ فَمَنْ کَرِهَ مِنْکُمْ ذ""لِکَ فَلْیَنْصَرِفْ، فَاللَّیْلُ سَتیروَالسَّبیلُ غَیْرُ خَطیرٍ وَالْوَقْتُ لَیْسَ بِهَجیرٍ وَمَنْ و""اس""ان""ا بِنَفْسِهِ ک""انَ مَعَن""ا غَداً فِی الْجَن""انِ نَجِیّاًمِنْ غَضَبِ الرَّحْم""نِ وَقَدْ ق""الَ جَدّی مُحَمَّد (ص) : وَلَدِیَ الْحُسَیْن یُقْتَلُ بِاَرْضِ کَرْبلا"" غَریباًعَطْش""اناً فَریداً فَمَنْ نَصَرَهُ فَقَدْ نَصَرَنی وَنَصَرَ وَلَدَهُ الْق""ائِم...؛
ای همراهان من، بدانید که شما با من خروج کردید در حالی که فکر میکردید منبه سوی مردمی ره سپارم که هم در زبان و هم در دل، با من بیعت کردهاند. در حالی کهاکنون کار برعکس شده است، زیرا شیطان بر آنان چیره گشته و یاد خدا را از خاطرشانبرده است؛ و اکنون هدفی جز کشتن من و یارانم ندارند، یارانی که در کنار من جهاد کنند واز حریم من دفاع نمایند، میترسم که شما این حقیقت را ندانید و یا حیا بورزید، حیله ونیرنگ نزد ما اهل بیت حرام است، پس هر کس از شما که همراهی ما را خوش ندارد،بازگردد، تاریکی شب فراگیر شده و راهها نیز بیخطر است و زمان گرما و شدت حرارت همنیست، و البته هر کس با اختیار خویش دوستی و همراهی ما را انتخاب کند، فردا دربهشت با ما خواهد بود در حالی که از خشم خدای رحمان، نجات یافته است، زیرا جدممحمد (ص) فرمود: فرزندم حسین در سرزمین کربلا تنها و با لب تشنه کشته میشود، هرکس او را یاری کند، پس مرا و فرزند او قائم آل محمد(عج) را یاری کرده است...»
در این روایت، امام (ع) ، به شدت برانتخاب آگاهانه و آزادانة یارانش، پایمیفشرد، اوضاع جدید را تحلیل میکند، از سرانجام کار خبر میدهد و یارانش را در رفتنیا ماندن، آزاد میگذارد، زیرا در منطق اهل بیت، فریب و خدعه حرام است و حتی به آنانگوش زد میکند که اکنون هم از جهت تاریکی شب و حفظ آبرو، و هم از جهت امنیتراهها و هم به جهت خنکی هوا در شب، بهترین اوضاع برای آنان که از ماندن اکراه دارند،فراهم است. او با این منطق، به بشر میفهماند که آزادگی و انتخاب آگاهانه، شرطفداکاری و جانبازی در میدان دفاع از ساحت شرف انسانی است.
سکینه در ادامه حدیث میفرماید: «به خدا سوگند که هنوز سخنان پدرم به پایاننرسیده بود که دیدم مردم، ده نفر ده نفر، از اطراف پدرم پراکنده شدند و تنها هفتاد و یکنفر باقی ماندند.»
اکنون تنها جمعی اندک در پیرامون امام بودند اما او باز هم منزل به منزل، حجترا تمام میکرد. آن گاه که پیکی از کوفه رسید و خبر شهادت مسلم و هانی و قیس وعبدالله بن یقطر را به امام رساند، آن حضرت در منزل گاه «زباله» در میان یارانش بپاخاست و فرمود:
« بسم الله الرحمن الرحیم، اَمّ""ا بَعْدُ، فَقَدْ اَت""ان""ا خَبَرٌ فَضیعٌ قَتْلُ مُسْلِمِ بْنِ عَقیل وَه""انِیبْنِ عُرْوَة وَعَبْدِ اللهِ بْنِ یَقْطُرْ، وَقَدْ خَذَلَتْن""آ شیعَتُن""ا فَمَنْ اَحَبَّ مِنْکُمُ الاِنْصِر""آفَ فَلْیَنْصَرِفْ،لَیْسَ عَلَیْهِ مِنّ""ا ذِم""امٌ؛ به نام خداوند بخشنده مهربان، اما بعد، همانا خبر دردناک کشتهشدن مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و عبدالله بن یقطر به ما رسید، شیعیان ما در کوفهما را خوار کردند، پس هر کس از شما دل در گرو بازگشتن دارد، پس باز گردد که از طرف مامورد نکوهش قرار نخواهد گرفت.
اما یاران امام، بر ماندن و فداکاری آزادانه تأکید کردند.
سپس امام حسین (ع) به برادران مسلم بن عقیل رو کرده و فرمود:
«ی""ا بَنی عَقیلٍ، حَسْبُکُمْ مِنَ الْقَتْلِ بِمُسْلِمٍ فَاذْهَبُوا اَنْتُمْ فَقَدْ قَدْ اَذِنْتُ لَکُمْ؛
ای فرزندان عقیل، شهادت مسلم بن عقیل، شما را بس است، پس شما نیز برویدزیرا من شما را اجازه دادم.»
اما فرزندان عقیل نیز از جای برخاسته و هر یک با کلامی از سر عشق و ارادت ودل دادگی، بر ماندن و یاری امام شان پافشاری کردند.
امام سجاد (ع) میفرماید: در شب عاشورا، پدرم اصحاب و یاران و همراهان خود رادر خیمهای جمع کرد وخطاب به آنان فرمود:
«ی""ا اَهْلی وَشیعَتی، اِتَّخِذُوا ه""ذَا اللَّیْلِ جَمَلاً لَکُمْ فَانْهَجُوا بِاَنْفُسِکُمْ فَلَیْسَ الْمَطْلُوبُغَیْری، وَلَوْ قَتَلُونی م""ا فَکَّرُوا فیکُمْ فَانْجُوا رَحِمَکُمْ اللهُ وَاَنْتُمْ فی حِلّ وسعة منْ بیعَتیوَعَهدی الَّذی ع""اهَدتُمُونی؛
ای خاندان و شیعیان من، این شب را چون شتری راه وار تلقی کنید و جانهایتانرا برداشته وبروید که دشمنان جز مرا نمیخواهند و آن گاه که مرا بکشند، در فکر شمانخواهند بود، خداوند شما را رحمت کند، پس خود را نجات دهید که من بیعتم را از شمابرداشتم و پیمانی را که با من بستید، نادیده انگاشتم.»
اما یاران آن حضرت، سوگند خوردند که تا آخرین قطرة خونشان، از حریم او دفاعکنند. آن گاه امام باز فرمود:
«ی""ا قَوْمِ اِنّی فی غَدٍ اُقْتَلُ وَتُقْتَلُونَ کُلُّکُمْ مَعی وَلا"" یَبْقی"" مِنْکُمْ و""احِدٌ؛
ای مردم من فردا کشته میشوم و همة شما نیز با من کشته خواهید شد و حتییکی از شما باقی نخواهد ماند.»
و یاران یک صدا حمد و ثنای الهی را به جای آوردند.
سرایش سرود حریت در هنگامة نبرد
ابن زیاد، قبل از آغاز نبرد روز عاشورا، بار دیگر امام حسین (ع) را با انواع روشها ازجمله تطمیع، به بیعت با یزید فراخواند. او را وعدة دنیا و مواهب دنیوی داد و از او ویارانشخواست که با عزت و احترام به کاخ یزید بار یافته و روزگار باقی مانده از عمر خویش را درکام جویی و بهره مندی از انواع لذایذ دنیا سپری کنند،اما سرور و سالار آزادگان به خروشآمد و فرمود:
«ألا"" وَاِنَّ الدَّعِیَّ بْنَ الدَّعِیَّ قَدْ رکز بَیْنَ اءثْنَتَیْنِ، بَیْنَ السِّلَّةِ وَالذلَّة، وَهَیهاتَ مِنّاالذِّلَّة، یَأْبی اللهُ ذلِکَ لَن""ا وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَحُجُورٌ ط""ابَتْ وَطَهُرَتْ وَاُنُوفٌ حَمِیَّةٌ وَنُفُوسٌاَبِیَّةٌ مِنْ اَنْ نُؤْثِرَ ط""اعَةَ اللئامِ عَلی"" مَص""ارِعَ الْکِر""امِ؛
بدانید که این فرومایه فرزند فرومایه، مرا میان دو راه مخیر ساخته است: میانشمشیر و ذلت، و هیهات که ما تن به خواری دهیم زیرا خدا و پیامبرش و مؤمنان، از اینکار ابا دارند، و دامنهای پاک مادران و انسانهای پاک دامن، و جانهای آزاده و با غیرتو نفوس با شرافت، روا نمیدارند که ما فرمان برداری از فرومایگان را بر قتل گاه آزاد مردانترجیح دهیم.»
و در بار دیگر فرمود:
«ألا"" تَرَوْنَ اَنَّ الْحَقَّ لا""یُعْمَلُ بِهِ وَاَنَّ الْب""اطِلَ لا""یُتَن""اهی"" عَنْهُ؟ لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فیلِق""اءَاللهِ مُحِقّاً، فَاِنّی لا""اَرَی الْمَوْتَ اِلاّ"" سَع""ادَةً وَالْحَی""اةَ مَعَ الظّ""الِمینَ اِلاّ"" بَرَماً؛ آیا نمیبینیدکه به حق عمل نمیشود و از باطل دوری نمیگزینند؟ در این صورت سزاوار است کهمؤمن، با آزادگی و عزت، لقای پروردگارش را طلب کند، پس من مرگ را جز سعادتوخوشبختی، و زندگی با ستم کاران را جز اسارت و بدبختی نمیبینم.»
آخرین آزمون ازادگی، در هنگامة نبرد
ولایت محوری در اندیشه یاران امام موجب شد تا یکی یک به محضر امامباریافته و برای فداکاری و جانبازی در راه دین خدا، اذن میدان بگیرندو امان نیز در اینآخرین لحظات، هر یک را دوباره با معیار آزادگی امتحان میفرمود، از جمله:
آن گاه که «هلال بن نافع»، از امام اذن جهاد میگرفت، همسر جوانش دوید ودامن او را گرفت و گفت، پس از تو به کجا بروم و به چه کسی تکیه کنم؟و آن گاه به شدتگریست. امام رو به هلال کرد وفرمود:
«یَابْنَ ن""افِعُ، اِنَّ اَهْلِکَ لا"" یَطیبُ لَه""ا فِر""اقُکَ، فَلَوْ رَأَیْتَ اَنْ تَخْت""ارَ سُرُورَه""ا عَلَی الْبَر""ازِ؛
ای پسر نافع، همانا همسرت، فراق تو را نمیپسندد، پس اگر میخواهی،خشنودی او را بر مبارزه با شمشیرها اختیار کن.»
اما او پاسخ داد کهای پسر رسول خدا، اگر امروز تو را یاری نکنم، فردای قیامت،جواب پیامبر (ص) را چگونه بدهم؟ و آن گاه به میدان رفت و ان قدر مبارزه کرد تا بهشهادت رسید.
یاران حسین (ع) یکی پس از دیگری، به محضرش میشتافتند و پس از آن کهاذن جهاد میگرفتند، به میدان رفته و سرانجام به شهادت میرسیدند. نوبت به عبداللهپسر مسلم بن عقیل رسید. او با اشتیاق به نزد امام شتافت و اذن نبرد خواست. حضرتفرمودند:
«اَنْتَ فی حِلٍّ مِنْ بَیْعَتی حَسْبُکَ قَتْلُ اَبیکَ مُسْلِمٍ خُذْ بِیَدِ اُمِّکَ وَاخْرُج مِنْ ه""ذِهِالْمَعْرِکَة؛
ای فرزند مسلم، من بیعتم را از تو برداشتم، شهادت پدرت مسلم تو را بس است،دست مادرت را بگیر و از این معرکه بیرون برو.»
اما او نیز هم چون دیگر یاران امام (ره) با شیرین زبانی، رضایت و طیب خاطر خودرا از شهادت در رکاب آن حضرت سرود.
توصیة حریت و آزادگی به دشمن
در واقعة دردناک عاشورا، آزادگی به سان خونی است که دررگهای این نهضتسترگ میجوشد. واپسین لحظههای غروب عاشوراست. جسم پاک حضرت اباعبداللهالحسین (ع) ، پاره پاره از جفای دشمن، در گودال قتل گاه بر زمین افتاده است. حرامیانوحشی آل ابی سفیان، به خیام امام یورش میبرند.
صدای ضجه زنان و کودکان بلند میشود و به گوش امام میرسد. خورشید تابناکغیرت و کوه آزادگی و مروت، در آن حال نزار بر میخروشد و فریاد میزند: «و یحکم یاشیعة آل أبی سفیان! ان لم یکن لکم دین، و کنتم لا تخافون المعاد، فکونوا احراراً فیدنیاکم هذه وارجعوا اءلی"" احسابکم اءن کنتم عربا کما تزعمون،
وای بر شما ای شیعیان آل ابوسفیان، اگر دین ندارید و از معاد وقیامت نمیترسید،پس در این دنیا آزاده باشید.
واگر خود را عرب میپندارید، به جای خود برگردید. »
شمر که در کنار گودال قتل گاه، لحظة ننگین موعود را انتظار میکشید، صداینحیف امام را شنید و جلو آمد وگفت: ای پسر فاطمه، چه میگویی؟ و امام پاسخ داد: «أناالذی اقاتکم و تقاتلونی و النساء لیس علیهم جناح فامنعوا عتاتکم و طغاتکم و جهالکمعن التعرض لعرمی مادمت حیا؛
من و شما با یکدیگر در نبردیم و زنان که در این معرکه مسئولیت و گناهی ندارند،پس متجاوزان و ستم گران و جاهلان خود را تا من زندهام از تعرض به حرم و خیمه گاهمن بازدارید. »
عبودیت و حریت، هدف غایی تربیت عاشورایی
آری امام حسین (ع) مظهر کامل آزادگی، کرامت انسانی و عزت ایمانی است. ازمهمترین اهداف تربیت این است که انسان به قلهای صعود کند که اعتلای روحی یافته وخود را از پستی و فرومایگی به دور دارد و حرمت و شرافت و شخصیت انسانی اش را درهمه حال، حفظ نماید. انسان تربیت شده، در برابر حوادث گوناگون روزگار، به صلابت واستواری و استحکامی نایل شده است که سختی و راحتی، نقمت و نعمت، شکست وپیروزی، او را به سستی و تباهی نمیکشاند. او هرگز در هجوم فتنهها و پستی و بلندهایروزگار، به خواری و فرومایگی، زبونی و اسارت و بردگی تن نمیدهد. قرآن میفرماید: ( انالانسان خلق هلوعا * اذا مسه الشر جزوعا * و اذا مسه الخیر منوعا * الا المصلین *الذین هم علی صلاتهم دائمون ) ؛
همانا انسان حریص و بیثبات آفریده شده است، آن گاه که سختی و نقمتی او رارسد، سخت بیچاره میشود و آن گاه که به راحتی و رفاهی دست یابد، بسیار تکبرمیورزد، به جز نماز گزاران، آنان که در نمازشان دائمند.
قرآن نیز بر این نکتة مهم تربیتی تأکید میکند که آزادی از آفات فراز ونشیبهای روزگار، جز در سایة عبودیتی که مواردبر زندگی انسان سایه اندازد و ملکةوجودی او شود، به دست آمدنی نیست.
نمازگزاری که در همه حال، عبودیت پیشه اوست، نه در هنگام سختی، بهحضیض ضعف میافتد و نه در پیروزی و رفاه، به آفت منیت و غرور مبتلا میشود.
و حسین (ع) حقیقت آزادگی را در دشت کربلا، به تمام معنا تفسیر کرد. او انسانیاست که در همه تاریخ و برای همه نسلها، الگوی آزادگی است، چرا که در هیچ حال بهخواری و زبونی تن نداد.
فرزندان و یارانش، یکی پس از دیگری، در مقابل چشم او کشته شدند، خیام او بهغارت رفت، خاندانش به اسارت درآمدند، بدنش با شمشیرها و نیزهها تکه تکه شد، اماروح استوارش حتی در آخرین لحظات حیات،آزادی و آزادگی را سرود.
چنین عزت و افتخار و آزادگی، جز از مسیر عبودیت الهی به دست نمیآید،زیرا که
(ولله العزة و لرسوله و للمؤمنین .......»
وعزت از آن خدا و از آن پیامبر او و از آن مؤمنان است.
وخود امام حسین (ع) در دعای عرفه، این مقام و مرتبت عبودی را در مناجات باپروردگارش، چنین میسراید: «یا من خص نفسه بالسمو و الرفعة فأولیاؤه بعزه یعتزون؛
ای خدایی که ذات خود را به علو مقام وعزت و رفعت، مخصوص کردی، پسدوست دارانت را به عزّت و سربلندی خود، عزیز ساختی».
فرجام سخن
حضرت اباعبدالله الحسین (ع) ، عالیترین الگوی آزادی و آزادگی برای بشر است.او به ما نشان داد که سجیة آزادگی و کرامت نفس، از نعمت وجود نیز برتر است. درسبزرگ کربلا این است که انسان، چگونه باید گوهر انسانی خود را از زبونی و دنائت نگه داردو با خود آگاهی، عبودیت و سرانجام آزادگی، به هدف عالی حیات نایل آید. انسانیت، تنهابر کیمیای خود آگاهی استوار است و انسانی که گوهر ذاتی خود را کشف نکند، از وجودخویش نیز تعریف و تعبیر درستی نخواهد داشت. تاریخ آزادگی و آزادگان، همان تاریخمعرفت گوهر ذاتی و خود آگاهی است که نتیجهای جز کرنش در مقابل حقیقت و نیل بهمراتب عالیه عبودیت نخواهد داشت.
امام حسین (ع) ، هستی و وجود انسانی را از زاویة خود آگاهی مینگرد و برای حفظو اعتلای آن، با تمام امکانات و توانایی اش همت میورزد.
آزادگی، مفهومی عالی است که از خودآگاهی سرچشمه میگیرد، با این تفاوت کهبه حوزة وجدان انسانی نیز مربوط است، لذا آزادگی برای انسان رشد یافته و خودآگاه، بهعنوان بهره وری معقول و اصولی از همة کمالات انسانی محسوب میشود. اگر انسان بهقلة آزادگی که عالیترین مرتبه کرامت نفس است دست یابد، نمیتواند از آن چشم پوشیکند، زیرا مهمل گذاشتن آن، نفی انسانیت و شخصیت انسانی او است.
انسانی که از آزادگی و عزت و کرامت تهی است، از هر حیوانی درنده خوتر است وبه هر پستی و پلشتی آلوده میشود، اما آن گاه که چراغ جان آدمی، به عزت و آزادگیفروزان شد و هویت انسانی اش رنگ کرامت گرفت، زندگی و برخورداری از حیات را جز براساس مناسبات عالی انسانی و روابط ایمانی نمیخواهد واگر حیات و هستی اش، بر وفقاین مراد نگشت، مرگ را بر زندگی در بند ستم گری و ذلت پذیری ترجیح میدهد، وامامحسین (ع) عالیترین نمونة این آزادگی خود آگاهانه در تاریخ بشری است.
قصد جانان کرد و جان بر باد دادرسم آزادی به مردان یاد داد
جلوه هایی از حقیقت اسلام
رفتار امام در هر زمینه بیانگر ارزشهایی نظیر: انسانیت، جوانمردی، شفقت و محبت بود لذا وقتی از دور متوجه حرکت نیروی مهاجم می شود، با این که از موقعیت و فرصت مناسبی برخوردار است به روش پدر بزرگوار خود علی علیه السلام در صفین علیه آنان حرکتی انجام نمی دهد و در مسیر انسان دوستی و جوانمردی و محبت تا آن جا پیش می رود که تشنگی سپاهیان مزاحم را تحمل نمی کند در سیراب کردن افراد و روش سیرآب شدن اسبان مراقبت می نماید. «در کربلا در نهایت شدتها و فشارها نیز مراقب است که ابتدای به جنگ نکند» (19) چنان که به هنگام مواجهه با «حر» در پاسخ یکی از همراهان که به وی پیشنهاد می کند برای از میان بردن این مانع وقت مناسبی است می گوید: «وظیفه من در حال حاضر جنگ نیست.» (20) اندرز و خیرخواهی یاران امام در دل غافل سپاهیان کوفه سودی نمی بخشد و آنان به زشتی کار خود واقف نمی گردند و شب عاشورا فرا می رسد.
شب عاشورا
در شب عاشورا بعد از اتمام حجتها، آنان که در راه حق و اعتلای کلمه توحید و احکام قرآن یک دل و یک جهت شدند ماندند و وفاداری خود را اعلام کردند و چنین گفتند: «ما هرگز از تو جدا نخواهیم شد، ما هرگز از راه حق که تو پیشوای آن هستی روی برنخواهیم تافت و تا رمقی در تن داریم از حریم تو دفاع خواهیم کرد» (21) آری آنان کسانی بودند که حقانیت راه حسین علیه السلام را از صمیم جان دریافته بودند و برای وصول به محبوب دقیقه شماری می کردند. «آنان هم شجاع بودند و هم مؤمن هم نظامی بودند و هم عابد... دستی به اوراق قرآن داشتند و دستی به دسته شمشیر.» (22) حسین علیه السلام وقتی آنان را از نتیجه ظاهری جنگ، یعنی کشته شدن باخبر ساخت، همگی غرق در شادی شدند و خدا را سپاس گفتند و پاسخی سزاوار که بیانگر شوق و شور و عشق به شهادت بود، به امام خود دادند «تا آنجا که جوان سیزده ساله امام حسن مجتبی علیه السلام می گوید: شهادت برای من از عسل شیرین تر است.» (23) شب عجیبی بود وقتی هدف برای جمعی دردمند، معتقد و مخلص روشن است و ثمره تلاشها و از خودگذشتگیها امیدوارکننده، صفا و صمیمیت و عشق را به ارمغان می آورد و حال نیازمندی افزایش می یابد و راز و نیاز به درگاه بی نیاز رنگی و حالی و هوایی دیگر به خود می گیرد.
روز عاشورا
آنان با چنین روحیه ای شب را به صبح رسانیدند. سرانجام صبح عاشورا فرا رسید. خیرخواهیها و دلسوزیهای امام در دل ناپاک کوفیان مؤثر واقع نشد. یزیدیان آماده جنگ گردیدند و سپاه اسلام برای دفاع مجهز شد. دستور قرآن در چنین موردی در درجه اول صلح است و دعوت به این امر شایسته. «اما اگر یکی از آن دو دسته ستمکاری را پیش گرفت با او بجنگید تا به حکم خدا گردن بنهد. بدین ترتیب امام و یاران او بیش از هر مسلمان دیگر خود را مکلف به پیروی از قرآن می دانستند... از جمله کسانی که در این راه از خیرخواهی کوتاهی نکرد «زهیربن قین » بود که سپاه کوفه را مخاطب ساخت و گفت: مردم، خیرخواهی حق هر مسلمانی بر مسلمان دیگر است تا کار به شمشیر نکشیده است ما با یکدیگر برادریم و یک دین داریم... در غیر این صورت دیگر رشته پیوندی میان ما نخواهد بود. [حسین علیه السلام با خطبه هایی که ایراد فرمود برای رستگاری اسیران هوی و هوس و فریب خوردگان تا جایی که می توانست تلاش کرد و برای آنان بجز آزادی، خیر و عزت و سعادت نمی خواست.] وی به آنها گفت که این آخرین فرصتی است که برای انتخاب زندگی آزاد به آنها داده می شود... اگر به این عزت پشت پا زنند به دنبال آن زندگی پر از خواری و مذلت در انتظار ایشان است.» (24) امام در یکی از خطبه ها مردم را از سویی به تحمل شنیدن سخنان طرف مقابل و تامل و دقت فرامی خواند و از سوی دیگر آنان را به هنگام قضاوت به پرهیز از شتابزدگی و نگهداری جانب عدل و انصاف دعوت می کند و به این وسیله بالاترین درجه دلسوزی و انسان دوستی خود را به نمایش می گذارد.
خطبه های امام حسین علیه السلام
خطبه در اسلام جایگاه ویژه ای دارد. خطبه بهترین راه نشر احکام دیانت و اخلاقیات است. حسین علیه السلام در روز عاشورا خطبه های آتشینی ایراد فرمود. «این خطبه ها سندهایی گرانبهاست. سندهایی که بیش از آن که نشان دهنده روح آزادگی و شرف و پرهیزکاری باشد، نمایانگر نقطه اوج شفقت و دلسوزی بر مردم گمراه و تلاش انسانی برای نجات چنین مردم است. حسین علیه السلام در یکی از خطبه ها می گوید: مردم شتاب مکنید سخن مرا بشنوید. من خیر شما را می خواهم... اگر سخن مرا شنیدید و انصاف دادید و دیدید من راست می گویم. این جنگ از میان برخواهد خاست... و الا زیان آن دامنگیر شما خواهد شد. می دانید من کیستم؟... مگر من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ مگر پدر من وصی و پسرعموی پیغمبر و نخستین مسلمان نیست؟... اگر گمان می کنید من دروغ می گویم هنوز از اصحاب محمدصلی الله علیه وآله چند تن زنده اند می توانید از آنها بپرسید: جابربن عبدالله انصاری، ابوسعید خدری... آنها به شما خواهند گفت که آنچه می گویم درست است...
در خطبه دیگر امام حسین علیه السلام می گوید:
مردم من خیرخواه شما هستم من برای تفرقه افکنی نیامده ام همه مرا می شناسید، می دانید که دروغگو نیستم... در اینجا بود که فتنه جویان و جنگ طلبان ترسیدند مبادا این سخن سراسر خیرخواهی در دل سنگ مردم کارگر افتد و آنان بدانچه می خواهند دست نخواهند یافت... سرانجام آنچه باید روی دهد آغاز گردید.» (25) حضرت سیدالشهداعلیه السلام اگر به اصل و نسب خود و برشمردن تعدادی از اصحاب جد بزرگوارش می پردازد و به عنوان گواهانی بر صداقت سخنان خود یاد می کند و هدف خود را از سفر بازمی گوید به این دلیل است که فریبکاران برای عملی ساختن نیات پلید خود افکار عمومی را منحرف کرده حقیقت را وارونه جلوه می دادند و ایراد چنین خطبه هایی علاوه بر بیدار کردن وجدانهای خفته در القای خصلتها و ارزشهای والای انسانی ضرورت داشت. از خصلتهای حسینی آنچه در روز عاشورا بیشتر جلوه گر است آرامش و پایداری حسین علیه السلام است، از رفتار امام با مسائل و شرایط می توان دریافت که وی «آینده روشن و آثار نورانی نهضت خود را به چشم می بیند.» (26) با توجه به آنچه یاد شد، سخنان محبت آمیز حسین علیه السلام نشانگر آن است که وی علاقه ای به جنگ نداشت و تا آن جا که توانست کوشید به فریب خوردگان تفهیم کند که طریق ناصوابی برگزیده اند و پایان مطلوبی در انتظار آنان نیست. امرا برای جلوگیری از شورش سپاهیان و ضعف روحیه آنان فرمان حمله می دهند «از این لحظه همراهان امام علیه السلام نام «سپاهی » گرفتند و حملات وی عنوان «جهاد» یافت.» (27)
روحیه اصحاب حسین علیه السلام
شهادت برای یاران حسین علیه السلام مفهوم ویژه ای داشت. انگیزه آنان رسیدن به آزادی و کمال و حفظ ارزشها و باورها و نفی زندگی ذلت بار بود لذا آن را بدون چشمداشتی از سر اخلاص و اعتقاد و رغبت برگزیدند و از فرط اشتیاق «خودشان را قبل از حضرت و بنی هاشم به شهادت رساندند... آنان در هیچ جا در مقام عذر و توجیه برنیامدند.» (28) و با بصیرت کامل به حکم وظیفه در تعظیم حق از خود گذشتند و درس فداکاری و ظلم ستیزی به بشر آموختند، این ارزشهای انسانی از جمله منشهایی است که در کربلا به نمایش گذاشته شد. اصحاب حسین در گیرودار نبرد روحیه ای بسیار قوی داشتند. «آنان با این که می توانستند با برداشتن یک قدم یا نگفتن یک سخن برهند; اما مرگ را ترجیح دادند. برای سنجش اخلاق قائد آنان همین بس که امام را در میان خود نگریستند و او را آماده دریافت شهادت در راه خدا و برای دعوت یافتند. » (29) از جمله این یاران «عابس بن ابی شبیب شاکری و ابوثمامه صیداوی... و جابربن عروه غفاری بودند. ابوثمامه شیرمردی است که دخول وقت نماز ظهر را به امام یادآور شد و دعای خیر حضرت: «خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد» بدرقه راهش شد آنان در بحبوحه جنگ نیز به برگزاری نماز اول وقت مقید بودند و جابربن عروه غفاری پیرمرد سالخورده ای است که در جنگ «بدر» و «صفین » شرکت داشت.
محضر مبارک پیغمبرصلی الله علیه وآله را درک کرده بود. کمر را با عمامه و ابروهای آویخته خود را با دستمالی بست و به دشمن حمله ور شد و شربت گوارای شهادت نوشید و به نگاه و کلام محبت آمیز «شکر الله سعیک یا شیخ » امام خود سرافراز گردید. دگر عمروبن جناده انصاری فرزند شهید جنادة بن کعب انصاری بود که مادر، وی را با سخنان «پسرم از کنار مادر برخیز به میدان برو و در برابر چشمان پسر پیغمبر بجنگ » به جنگ با کفار تشویق کرد. جوان در حالی که دهانش به عبارت: «پیشوای من حسین علیه السلام است. این بهترین پیشواست... معطر شده بود جنگید تا به درجه رفیع شهادت رسید. رشادتهای دیگر یاران امام و بنی هاشم فرزندان علی و عقیل و امام حسن و امام حسین و مسلم و عبدالله جعفر... و دلاوریهای عباس بن علی علیه السلام نیز همین گونه بود.» (30) این شیرمردان با بصیرت و اطمینان کامل قدم به صحنه نبرد گذاشتند و چنان شجاعانه جنگیدند و جان خود را در راه حق نثار کردند «که ایمان به آنان آفرین گفت.» (31) در آن روز خونین از سپاه امام بجز حضرت سجادعلیه السلام و طفل شیرخوارش کسی زنده نماند. امام علی اصغرعلیه السلام را با خود به صحنه نبرد برد و او را نیز فدا کرد. و «بدین طریق عواطف جهانیان را بیداری بخشید و فهماند که در این قوم نه تنها دیانت نیست از انسانیت هم بویی نبرده اند.» (32)
________________________________________
19- حماسه حسینی، ج 1، صص 238 و 239.
20- پس از پنجاه سال، ص 172.
21- علامه محمدحسین طباطبائی، شیعه در اسلام، قم، مطبوعاتی دارالتبلیغ،1346، ص 135.
22- محمدرضا حکیمی، بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، بی تا، ص 151.
23- حماسه حسینی، ج 2، ص 247.
24- پس از پنجاه سال.،صص 172 و 173.
25- همان، ص 173.
26- همان، ص 181.
27- رجبعلی مظلومی، رهبر آزادگان، تهران، واحد تحقیقات اسلامی بنیاد بعثت، 1362، ص 41.
28- حماسه حسینی، ج 3، ص 159.
29- ابوالشهدا الامام حسین علیه السلام، ص 138.
30- بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی، ص 155 تا 161.
31- همان، ص 151.
32- رجبعلی مظلومی، رهبر آزادگان، ص 42.
جایگاه زنان در نهضت عاشورا
مقدمه
زنان در طول تاریخ دائماً در معرض زجر و رنج و اهانت بودهاند و مصیبتها ومشکلاتی را بر دوش کشیدهاند. به دلیل جاهل نگه داشته شدن، ایشان کمتر توانستهاندموقعیت راستین خود را دریابند و همانند مردان به انجام وظیفه و رسالت الهی خودبپردازند، هم چنین کمتر فرصت و موقعیتی برای شناخت ارزش حقیقی خود پیدا کردهاندو کمتر توانستهاند در موقعیت و منصب حقیقی خود قرار گیرند. این امر راعلل و عواملبسیاری است که تنها به ذکر چند نکتة هشدار دهنده بسنده میشود:
1ـ نشناختن یا خودنشناسی زنان جایگاه زن بودن را و عدم اعتماد به نفس.
2ـ کوتاهی ورزیدن زنان و نداشتن شیوة مطلوب و سازنده و بالنده در زندگی.
3ـ شیوههای غیر مفید وناپسند را جزو باور خود دانستن و عمل کردن به تعصباتکور.
4ـ نقشهای غلط اجتماعی را جزو باور خود پذیرفتن و یا شیوة تجدد گرایی راپذیرفتن و سطحی نگرشدن و تابع شرایط زمان و مکان و رویدادهای آن قرار گرفتن.
5ـ وجود مرد سالاری و بی عدالتی مردان و پذیرفتن این که زنان با ازدواج بهملکیت و کنیزی و خدمتکاری مردان در میآیند.
6ـ پذیرش سنتهای غلط اجتماعی حاکم بر روابط اجتماعی و فرهنگ جوامع.
7ـ وجود تفکر افراطی و تفریطی دربارة زنان، و در یک کلمه تفکر جاهلانه و بهعبارتی زن در تاریخ از دو تفکر جاهلانه ناشی از دو جاهلیت آسیب دیده است، چهجاهلیت قدیم که جسم زنان را دفن میکرد و چه جاهلیت مدرن که حیثیت و شخصیتزن را زیر لجن زارهای عفن هوسرانی و استفادة ابزاری نابود کرده است.
اما با بررسی تاریخ اسلام، زنان که در دوران جاهلیت افرادی فراموش شده ومتروک بودند و سالهای سال، از فرهنگ به دور مانده، بودند با ظهور اسلام، حضرتمحمد (ص) به زن شخصیت داد و زن صالح را یکی از گلهای بهشت معرفی کرد و دختررا گل خوشبو برای پدر و مادر شمرد و اسلام آنان را از حالت استضعاف بیرون کشید .
در تاریخ اسلام به زنان صحابه (صحابیات) برمی خوریم که امر هدایت وسرپرستی آنان مستقیماً به پیامبر ارتباط داشت و ایشان شخصاً به بالا بردن سطحآگاهی و فرهنگشان قیام کردند و با آوردن معلم خانه برای همسران خود و یا بردن برخیاز آنان به جبهة جنگ برای مداوای مجروحان و یا از طریق مشارکت دادن آنان در امربیعت که نوعی فعالیت سیاسی بود، به آنان شخصیت داد و تربیت الهی را به آنان عرضهکرد و آنان را تربیت کرد.
ائمة اطهار در تعلیم و تربیت و ساختن زنانی فداکار و باخلوص تلاش فراوان کردندو ثمرة کامل تلاش اهل بیت: را در تربیت زنان تاریخ عاشورا به خوبی مییابیم.
در این مقاله سعی شده است، به گوشهای از شیوه تربیتی حضرت اباعبداللهالحسین (ع) درباة شیوة رفتار اجتماعی بانوان و همچنین نوع تأثیرپذیری و اثرگذاریزنان حاضر در حماسة حسینی، از مکتب اهل بیت را در حد توان خویش و فهرست وار بااتکال به خدای تعالی وتوسل به ائمة اطهار (ع) به رشته تحریر درآوریم. امید آن کهمقبول حق واقع شود و اثرگذار در امر تعلیم و تربیت باشد.
معرفی اجمالی برخی از زنان احیاگر طریق حفظ مکتب اسلام
حضرت زینب
«عقیلة بنی هاشم، عاقله لبیبة جزلة و کانت فی فصاحتها و زهدها و عبادتهاکأبیها المرتضی و اُمها الزهرا، سلام الله علیهما»
سخن گفتن و نوشتن از حضرت زینب 3 قافله سالار کاروان اباعبدالله الحسین،از عصر عاشورا به بعد کاری بس عظیم است که از عهدة نویسنده بر نیاید، مگر ذرهایبس ناچیز را فهرست کردن. ایشان مدرس شجاعت و سخنوری در اوج فصاحت و بلاغتاست محاجّه کننده با دشمنان در اوج قول سدید، ذاکر و ساجد الی الله که حتی در شبیازدهم عاشورا نیز، نماز شب رابا عظمت خاصی ادا میکند، تربیت شدة خاندان عصمت وولیالله الاعظم و تربیت کنندة اولاد صالح شهید راه حق، صبر عظیم و جمیلی، همچوناباعبدالله دارد که در زیارت ناحیة مقدسه خطاب به ایشان آمده: «لقد عجبت من صبرکملائکة السماء». دربارة زینب هم آمده که از صبر تو ملائکه آسمان در شگفت شدهاند ـدارندة خصلتهای دوازدهگانة انبیا؛ یعنی، مقام یقین، قناعت، صبر، مروت، حلم، جود وسخا، شجاعت، غیرت، حسن خلق، صدق، امانت و...، دفاع از نبوت و ولایت ، سخنرانیغرا و بلیغ در بدترین اوضاع اجتماعی ممکن (چون از شرایط سخنرانی و سخن غرا: عدمعوامل فشار درونی: چون: گرسنگی، تشنگی، خستگی وعدم حضور مخالفین سفاکوظالم دارای جهل مرکب...و وجود محیط وفضای آرام، نه در محیطی که عوامل اضطرابزایی؛ چون مناظر دلخراش سرهای شهدا، حضور قاتلان شهدا، و اسارت و دیدنمصیبتهای بزرگ، در حال آرامش و متانت و استواری سخنرانی میکند و با دلیل ثابتمیکند که ظالم رستگار نخواهد شد و میفرماید:
«الحمدلله الذی اکرمنا بنبیه محمد 6 وطهرنا من الرجس تطهیرا اءنما یفتضحالفاسق و یکذب الفاجر و هو غیرنا... ما رأیت اءلاجمیلاً...» که این نوشتار و این حقیر حتیاز نوشتن یکی از خطبههای حضرت عاجز است، چه رسد به بیان عظمت آن سرور زنانکه در مقابل دستگاه ظلم و جور و سفاک و خونریز سخنرانی نمود و در عرصههایگوناگون پرچم نهضت حسینی را به دوش کشید. حقیقتی را که حسین (ع) با خون خودنوشت، ایشان تنها با کلمه گفت و در هر جا بر سر هر قدرتی فریاد زد، چون اوست نمونةتربیت شدة در مکتب فاطمة زهرا 3 و امام حسین (ع) واین است الگوی زن مسلمانکه چگونه باید باشد.
حضرت هنگام دیدن سر اباعبدالله (ع) فی البداهه سرود:
• یا هلالاً لما استتم کما ما توهمت یا شفیق فؤادی کان هذا مقدراً مکتوبا
• لاغاله خسفه فأبدی غروبا فؤادی کان هذا مقدراً مکتوبا فؤادی کان هذا مقدراً مکتوبا
حضرت ام کلثوم
«ام کلثوم کبری کانت فهیمة جداً وذات فصاحة» متولد سال ششم هجری وهمسر ایشان عون بن جعفر بن ابی طالب وبعد از حدود پنج ماه از واقعة عاشورا، درمدینه وفات میکند. دربارة صلابت ایشان آمده که در جریان جنگ جمل، حفصه از اینکه شعری در مجد حضرت علی(ع) به وی رسیده و اما او خواهان موفقیت عایشه است،جشنی ترتیب میدهد که زنان آوازه خوان شعری در هجو حضرت علی (ع) بخوانندوافراد حاضر کف بزنند. ام کلثوم وارد مجلس میشود حفصه با دیدن حضرت ام کلثوم وشناختن ایشان شرمنده میشود و مجلس را قطع میکند و ام کلثوم 3 میفرماید: اگرامروز شما کینههای درون خود را دربارة علی (ع) ظاهر ساختید، پیشتر نیز نسبت بهبرادرش پیامبر(ص) چنین کردید، تا خداوند در این باب آنچه خواست نازل کرد.
واءن تظاهرا علیه فان الله هو مولیه و جبریل وصالح المؤمنین. خداوند نگهباناوست و جبرئیل و مردان صالح (حضرت علی (ع) به روایت عامه و خاصه) مددکار اوهستند) و آنگاه حفصه اشعار را پاره میکند.
حضرت ام کلثوم درکربلا، هنگام وداع با امام حسین (ع) میفرماید: وای به حالما بعد از تو ای ابا عبدالله، امام فرمودند: خواهرم در راه خدا صبر پیشه کن، ساکنان آسمانفانی میشوند، اهل زمین میمیرند و همة انسانها نیز، ـپایان جهانـ رفتن به سویخداست و مردن و خروج از دنیاست و بدین وسیله، امام حسین ایشان را میفرمایند کهصبر پیشه کنند... و سخنی که در آن رضایت خدا نباشد، بر زبان نرانند .
بعد از شهادت همة یاران امام حسین (ع) ، وحرکت امام سجاد: حضرت اباعبدالله بهام کلثوم 3 میفرمایند: ایشان را نگهدار تا زمین از نسل آل محمد خالینماند.
در آخرین وداع، حضرت ابا عبدالله رو به ام کلثوم نمودند و فرمودند: خواهرم تو را بهنیکی سفارش میکنم و من به سوی این قوم میروم.
ام کلثوم در خطبهای خطاب به اهل کوفه، بعد از بیان جریان عاشورا میفرمایند:«الا اءن حزب الله هم الفائزون و حزب
الشیطانهم الخاسرون» و اشعاری را فی البداهه میسرایند که سراسر عظمت وبلاغت آن گفتار را میرساند:
سَفَکْتُم دِماءً حَرَّم اللهُ سفکهَاو حَرَّمتها القرآن ثم محمد؛
خونی ریختند که خدا و قرآن و پیامبر ریختن آن را حرام کرده بودند
قتلتم افی صبراً فویل لامکم ستجزون ناراً حرما یتوقد
خطاب به دشمن میفرمایند: برای این کشتار آتش به زودی به سراغ شما خواهدآمد. و به هنگام ورود به مدینه با اشعار غرائی وضعیت و جریان واقعة عاشورا را به صورتشعر، فی البداهه بیان میکنند:
نحن بنات یاسین وطهنحن الصابرات علی البلایا
نحن الصادقون الناصحون...
ایشان بانویی فهیم، بلیغ، جلیل القدر و از زنان فاضل عصر خویش بودند که درکتابهای مختلف در عصمت این بانو، سخنها نوشته شده است .
حضرت رباب
ایشان دختر امرء القیس بن عدی بن اوس بن جاعراز قبیلة قضاعه است که ـخواهر ایشان مُحَیاة همسر حضرت علی (ع) و سلمی همسرحضرت مجتبی (ع) بودند ـدارای دو فرزند به نام سکینه و علی اصغر که بعد از شهادت علی اصغر در صحنة کربلابرای آن که مبادا حضرت اباعبدالله (ع) با دیدن حضرت رباب متأثر شوند، برای احترام وتعظیم حضرت از خیمه بیرون نیامد و صبر نیکوی خویش را نشان داد، ولی بعد از شهادتامام حسین (ع) این بانو اوّلین مجلس مرثیه را در دیار ابن زیاد تشکیل داد و سرودهای بهاین مضمون خواند:
... من فراموش نمیکنم او را، در حالی که دشمنان خیانت پیشه، او را تشنه لبشهید کردند و بدن شریفش را در کربلا گذاشته و دفن نکردند... بعد از شهادت امامحسین (ع) یکسال خیمه بر روی قبر ابا عبدالله زدند و عزاداری کردند. حضرت رباببانوی بزرگ کربلا در میان آفتاب مینشستند و زیر سقف و سایه نمیرفتند تا با این کار بهامت اسلامی اعلام کنند که آن ناپاکان بی شرم، پس از کشتن، بدن فرزند پیامبر را درمیان آفتاب به جای گذاردند و حتی دفن هم نکردند.
سرودههای فراوانی از ایشان است که از جمله... دربارة امام حسین (ع)میفرمایند:
اءن الذی کان نورا یُسْتَضَاءُ بهبکربلاء قتیل غیر مدفون
سبط النبی جزاک الله صالِحَهُعنا و جُنَّبتُ خُسران الموازین
قد کنت لی جبلاً صعباً الوذبهو کنت تصحبنا بالرحم والدین
من للیتامی ومن للسائلین و منیعنی و تأدی الیه کل مسکین
و الله لا ابتنی صهراً بصهر کمحتی اغیب بین الرمل و الطین
حضرت سکینه
حضرت سکینه 3 دختر امام حسین (ع) و حضرت رباب بنت امرءالقیس بانوی دانشمند، دانش پرور، ادیب، فصیح، متقی و زاهد در پنجم ربیع الاول سال 117 درمدینه وفات یافت. امام حسین به ایشان علاقة خاصی داشتند و هنگام وداع با اهل بیتوقتی دیدند، حضرت سکینه از سایر زنان کناره گرفته و به شدت میگرید، وی را در آغوشگرفتند و فرمودند:
سیطول بعدی یا سکینه فاعلمی منک البکاء اذالحمام دهانی...؛
بدان ای سکینه، پس از من گریه بسیاری در پیش خواهی داشت تا آن هنگام کهجان در بدن دارم، با اشک جان گداز خود قلب مرا آتش نزن، آن گاه که کشته شدم، توبهترین زنان و سزاوارترین فرد برای گریستن بر من هستی.
حضرت اباعبدالله، سکینه را با عبارت «خیرةالنسوان» خواندند که این به مقامبس والا و ارزشمند آن بزرگوار اشاره دارد.
ایشان میفرماید، بعد از شهادت پدرم، به هنگام عبور از کنار جسدهای مطهر، آنبدن نازنین را در آغوش گرفتم و بی هوش شدم، در آن حال شنیدم که پدرم میفرمود:
شیعتی ما اءن شربتم ماء عذب فاذکرونی او سمعتم بغریب او شهید فاندبونی؛ شیعیان من هر گاه آب خوش گواری مینوشید، مرا یاد کنید (که تشنه لب کشته شدم) وهرگاه خبر غربت غریبی و شهادت شهیدی شنیدید، بر من سوگواری کنید.
حضرت ام البنین
ام البنین 3 دختر خرام بن خالد مکابی مادر حضرتابوالفضل بود و سه پسردیگر به نامهای عبدالله، جعفر، عثمان، که در واقعة عاشورا به شهادت رسیدند؛ هنگامیکه راوی، خبر شهادت تک تک پسران را میدهد، هر بار حضرت ام البنین میفرماید، ازحسین (ع) و سرنوشت ایشان بگو، و این عظمت این بانوی نمونه را میرساند که درمکتب اسلام پرورش یافته و شهادت فرزندان خویش را در مقابل خبر از امام حسین(ع)نادیده میگیرد.
اهمیت مقام حسین (ع) و جایگاه امامت ایشان و اینکه به شهادت میرسند،باعث میشود حضرت ام البنین متاثر شود و در سوگ اباعبدالله عمق تأثر وی ظاهر شود وبه کسی که خبر شهادت را میرساند، بفرمایند، بند دلم را پاره کردی. این شدت علاقةامالبنین به امام حسین (ع) حاکی از بلندی مرتبة ایمان و قوت معرفت او به مقام امامتاست که شهادت چهار جوان رشید خود را در مقابل شهادت امام و پیشوای خود سهلمیشمرد. او در مجلس عزاداری در قبرستان بقیع ـ که به علت قداست و در برداشتنقبور پاکان، مورد احترام و محل رفت و آمد مردم مدینه و زائران قبر پیامبر بوده است ـ درحالی که جمعی از بانوان گرداگرد آن مخدره، بودند به یاد فرزندانش آن چنان جانسوز نالهمیکرد که دشمنان و حتی دل سختترین دشمنان خاندان وی؛ مانند مروان بن حکمتکان داد و متأثر کرد و جنایات بنی امیه را بر ملا ساخت.
بانو مخدره لیلا
مادر گرانقدر حضرت علی اکبر(ع) در کربلا نبود. ایشان دختر ابو مره بن مروه بنمسعود از طائفة ثقیف - مادر ایشان دختر ابوسفیان که به سبب وجود او بود سه طائفةمعروف بنی هاشم، بنی امیه و بنی ثقیف به هم پیوند خورده بود.
بانوی محترمه، مادر حضرت محسن این بانو در عاشورا باردار بودند و از شدتصدمات وارده در ایام اسارت در نزدیکی حلب در راه شام، سقط جنین نمودند.
فاطمه
نام زیبای فاطمه برای اهل بیت بسیار خوش آیند بود و بسیاری از ائمه، نامفرزندان خود را فاطمه میگذاشتند، حتی امام حسین (ع) دو دختر خود را به نام فاطمةکبری"" و فاطمة صغری""، نام گذاری کرد. فاطمه در تقوا، کمال، فضایل و جمال همانندینداشت واز زنان بزرگ اهل بیت و بانویی دانشمند، محدث و مبارز بود و در کربلانقشهای ارزندهای بر عهده داشت.
فاطمه به همسری حسن مثنی، فرزند امام حسن (ع) در آمد؛ در واقعة عاشورا،حسن مثنی مجروح شد و یکی از فرماندهان لشکر عمر سعد به دلیل رابطة خویشاوندی،وی را مداوا نمود، سپس امان از عبیدالله بن زیاد گرفت و در قیام عبدالرحمن اشعث برضد امویان به وسیله زهر شهید شد. حسن مثنی و فاطمه، هاشمی نسب و از جهتسیادت، حسنی و حسینی بودند.
- امام حسین در روز عاشورا، و دیعههای امامت را به فاطمه تحویل داد تا پس ازبهبودی امام سجاد(ع) به ایشان تحویل دهد. ایشان در سال 110 هجری در مصردرگذشت و در «درب احمر» دفن شد. از ایشان احادیث فراوانی نقل شده که در منابعروایی ثبت و ضبط است.
ایشان خطبههای کوبندهای در کوفه کرد و به روشنگری قضایا پرداخت. بعد ازحمدالهی و پناه بردن به خدا از خدعه و نیرنگ و خطاب به اهل کوفه یا اهل الکوفه فرمود:«یا اهل المکر و الغدر و الحیل انا اهل بیت ابتلانا الله بکم....تباً لکم یا اهل کوفه»؛ وضمننیرنگ باز خواندن اهل کوفه ماجرا را شرح میدهند و اشعاری را فی البداهه میسرایند ازجمله میفرمایند؛ «حسد تمونا ویلاً لکم علی ما فضلنا الله تعالی... ذلک فضل الله یؤتیهمن یشاء و الله ذوالفضل العظیم و من لم یجعل الله نورا فما له من نور» و همه حاضرانصدا را به گریه و ناله بلند میکنند و میگویند قلب ما را آتش زدی.
نمونهای از مبارزة زنان همراه اهل بیت
همسر زهیر بن قین
زهیر بن قین از عثمانیان بود و در بین راه در گوشهای دور از خیام امام (ع) چادرزده وطی طریق میکرد. امام کسی را پیش او فرستاد و او را به حضور خود خواند و ویخواست پاسخ رد بدهد که همسرش به او گفت: پسر رسول خدا به دنبال تو میفرستد وتودر رفتن کوتاهی میکنی، چه اشکالی دارد که بروی و سخن او را بشنوی و بازآئی.
و او را وا داشت که هر چند با کراهت به خدمت امام برسد و چنان شد که در روزعاشورا در ردیف شهدای والامقام قرار گرفت و از لعنت خدا و رسول و عذاب الهی نجاتیافت.
همسر عبدالله عمیر کلبی
او لشکریان ابن زیاد را در نخیله کوفه، در حال حرکت میبیند و به همسرشمیگوید، این سپاه کجا میروند؟ شوهرش میگوید: میروند با حسین بن علی (ع)بجنگند. زن با بیان آرزوی قلبی خویش که شهادت در راه حسین (ع) آرزوی بزرگیاست، عبدالله نیز میل خویش را برای شهادت، بیان میکند و زن نه تنها مانع نمیشودبلکه وی خود نیز تشویق وترغیب میشود و میگوید: خدا ترا هدایت کند مرا هم با خودببر و در روز هشتم محرم وارد کربلا میشوند و عبدالله در روز عاشورا به شهادت میرسد وهمسرش ام وهب بنت عبید نیز شهید غیر بنی هاشم است که به شهادت میرسد وایشان تنها کسی است که از بانوان که در حادثه کربلا به شهادت رسیده است.
او به همسرش که در حال شهادت بود، میگوید: چه خوب جانبازی کردی که ناگاهدشمن سر او را با عمودی خرد میکند.
همسر مسلم بن عوسجه
بعد از شهادت همسر، فرزندش را میفرستد و امام حسین (ع) اجازه نمیدهندولی این مادر غیور به فرزندش میگوید: تو سلامت باشی و سلامتی خود را بر یاری پسرپیامبر ترجیح میدهی، او را وادار به دفاع از سنگر ولایت مینماید.
مادر عمرو بن جناده
او بعد از شهادت همسرش، پسر را تشویق میکند وامام قبول نمیکنند ومیفرمایند: شاید مادر راضی نباشد، عرض میکند ایشان مرا به میدان فرستاده است .
مادر عمروبن جناده با عمود خیمه به جنگ دشمن میرود و به فرمان امامبرمیگردد و همین بانو است که بعد از شهادت فرزند که دشمن سر را به طرف خیام پرتابمیکند سر را برداشته میبوسد و به سوی دشمن پرتاب میکند و یک نفر را به همینوسیله میکشد.
مادر وهب نیز بعد از کشته شدن فرزندش به میدان میرود و حمله میکند حضرتمیفرمایند: جهاد بر زن واجب نیست؛ به فرمان امام برمیگردد در حالی که زیر لب نجوامیکرد.«خدایا امید مرا قطع مکن». امام زمزمه او را میشنود و میفرمایند: تو و فرزندتدر بهشت با پیامبر و در امان او خواهید بود و خدا امید تو را قطع نخواهد کرد.
مادر حضرت علی اصغر به هنگام شهادت فرزندش بدلیل دارا بودن روحیه قوی وجلوگیری از تاثر بیشتر امام حسین (ع) از خیمه بیرون نیامد.
دختران حضرت مسلم بعد از شهادت پدر، به امام عرض کردند: ما در خدمت شماخواهیم بود تا همان سرنوشتی که نصیب مسلم شد نصیب ما هم بشود.
آنچه دربارة این زنان بیان شده قطرهای از اقیانوس تعهد و ایمان و اختیار است واینان با تحریک و تشجیع همسران و فرزندان خویش برای رفتن به سوی میدان جهادنقش عمده و اساسی داشتهاند.
به هنگام غارت خیام
زنان که میدانستند کار خصم جنبة مالی و اقتصادی دارد و میخواهند زیور آلاترا غارت کنند، خودشان زیورآلات و جامههای اضافی را از خود دور کرده و به سوی دشمنپرتاب میکردند و زنی از قبیله بکربن وائل که همسر یکی از لشکریان ابن زیاد بود، وقتیغارتگری دشمن را دید، چوب خیمهای را برداشت و فریاد زد: ای قبیلة من، شما زندهاید واینان خیمههای دختران رسول خدا را غارت میکنند، کار به اینجا کشیده که میخواهندلباس از تن حرم پیامبر در آورند، لا حکم الالِلّه، جلوی خیمهها ایستاده و اولین فردی بودکه علیه دستگاه اموی طغیان کرد.
همسر خولی
با دیدن سر مطهر حضرت اباعبداله در منزل خویش تا آخر عمر خود را زینت نکردو بر چشم سرمه نکشید .
دفن شهدا روز سوم در کربلا با غیرت زنانه و جوشش ایمان زنان قبیلة بنی اسد بودکه شهداء را مردان قبیله دفن کردند .
زنان همراه اهل بیت در قیام عاشورا، به رغم کتک خوردن، مجروح شدن، اسارت،غم از دست دادن همسران و فرزاندان در شب یازدهم ماه محرم باوجود مصیبت بزرگ وعظیم، به نگهداری اطفال پرداختند و از کودکان نگهداری کردند. ابتدا با کمک حضرتزینب و ام کلثوم به برپایی خیام نیم سوخته اقدام کردند، سپس کودکان را در آن جای دادهو به سرشماری زنان و کودکان پرداخته و کودکان گم شده و فرار کرده را از داخل خارها وبیابانها یافتند و یا از دست دشمن رهانیدند.
اینان دریافته بودند که برای حفظ خود و مکتب اسلام باید رسالت سنگین خویشانجام دهند و به رهنمودهای امام عمل کنند. از مقدسات دفاع کنند و رسالت عاشورا را باتمام ظرافت و هنر به انجام رسانند .
مروری گذرا بر جایگاه و نقش زن در نهضت عاشورا
حادثة عاشورا، حادثهای است که مرد و زن در آن نقش دارند ولی مرد در مدارخودش و زن در مدار خودش.
اباعبدالله اهل بیت را برای رسالتی سترک و ساختن تاریخی عظیم با داشتننقش مستقیم حرکت میدهد و این زنان در ابتدای حرکت و قبل از عاشورا، عامل مهم درتشجیع و ترغیب خانواده برای دفاع از امر ولایت بودند.
آغاز تاریخ نهضت حسینی از روز وفات پیامبر و آغاز سقیفه بوده است، پایه اینقیام در روز دوشنبهای گذارده شد که گروهی با شعار «منا امیر و منکم امیر» خلافتاسلامی را به عنوان ارث خود به حساب آوردند و کوشیدند آن را تصاحب کنند.
حضرت زینب 3 تحلیل کننده واقعه عاشورا، در عصر همان روز خونین دهممحرم، در کنار جسد برادر شهیدشان نشسته و فرمودند: «بابی... بابی من فسطاطه یومالاثنین فیها؛ جانم فدای تو ای کسی که خیمههای تو را در روز دوشنبه غارت کردهاند.»
امام حسین (ع) میدانستند که قیام ایشان علیه یزیدیان منجر به کشته شدنهمه همراهان میشود و زنان میبایست طلایه دار و عهده دار دنبالة نهضت شوندوحقایق را علنی کنند و در عین ارزیابی قدرت زور و میزان سلطه آن، به افشاگری بپردازند.واین زنان همراه شدند تا حقایق را به نحو احسن بگویند، چون اگر در خانه میماندندوزندگی میکردند، بعد از خبرشهادت نزدیکان، چند روزی گریه و زاری و مسئله همانجاختم میشد؛ به همین دلیل زنان همراه شدند و راه دفاع از ولایت را آموختند وقدم درراه گذاردند.
شیوه فرهنگی (تربیتی) امام حسین(ع) برای ایجاد آمادگی زنان
امام (ع) از ابتدا با سخنرانیها و خطبهها وگفت وگوهای گوناگون با انصار،مهاجرین، اقوام ،دوستان، دشمنان، هدف خویش را بیان کردند و راه را نشان دادند وفرمودند: «من برای اصلاح وضع امت جدم و امر به معروف و نهی از منکر قیام کردهام...»و به زنان میفرمودند: همه میمیرند و دوام و بقاء از آن خداوند است». بدینوسیله یادآورمیشدند که همه رفتنی هستند خواه زود یا دیر. پس برگزیدن رفتن آگاهانه و ارزشمندبهتر است .
هشدارها
امام (ع) برای تصفیه نا آگاهانی از ناآگاهانی که همراه کاروان شده بودند و برایهشدار به ناآگاهانی که این مسیر، را نمیتوانند بپیمایند در حین سفر هشدارهای لازم راجهت: آماده سازی، آمادگی تدریجی، ایجاد ثبات تدریجی و پایمردی برای پذیرشسختیهای سفر و خصوصاً سختیها و مصائب بعد از شهادت میدادند از جمله :
بیان خواب
من در این سفر خود را کشته میبینم - در خواب فرمودند تو نزد من خواهی آمد،
ـ خواب دیدم سگهایی بدنم را قطعه قطعه میکنند و از همه بیشتر سگی تیره باخالهای سفید و سیاه مرا بیشتر آزار میداد.
هشدارهای کلامی
- خطاب بهام کلثوم: شما باید کشته مرا به خاک نظاره کنید لیکن شما را بهپرهیزگاری وصبر وصیت میکنم.
- بنی امیه تا جانم را نگیرند مرا فارغ نخواهند گذاشت.
- یا اختاه اسکتی رحمک الله - یا اخیه اسکتی رحمک الله لا تشمتی قوم بنا.
هشدارهای عملی
به هنگام شنیدن خبرهای گوناگون در مورد وضعیت نهضت کلمة استرجاع را برزبان جاری میساختند، یا میفرمودند: «لا حول و لا قوه الا بالله».
بعد از شهادت حضرت مسلم (ع) دختران مسلم را مورد نوازش قرار میدهند بهشیوه غیر مستقیم میفهمانند، که پدرشان شهید شده است؛ این هشدار خوبی بود بهزنانی که متزلزل بودند که و از ادامه راه وتعقیب هدف بازداشته شوند؛ ولی اگر مانند اهلبیت انتخابی آگاهانه دارند بمانند.
- به کربلا میرسند؛ حضرت میفرمایند این جا سرزمین معهود است. بر خلافمعمول خیمه زنان را در گودالی و در مکان پستی نصب کردند؛ آن چنان که آنان نتوانند:صحنه جنگ و خونریزی را شاهد باشند، این نکته هشدار دیگری بود و زنان را به اهمیتقضیه، نیکوتر واقف ساخت. برخی زنان گریستند، برخی خواستار بازگشت به مدینه شدند،گروهی هم در این میان ساکت ماندند.
و شب عاشورا نیز تصفیهای دیگر و کلاس دیگری انجام گرفت. خطبه امام چارهساز بود، تنها زنان و مردانی ماندند که قادر بودند پیام شهادت را به دیگران برسانند.
در روز عاشورا نیز تسلی میدادند و آینده را ترسیم میکردند و شیوه مقابله باسختیها را و شیوه عزاداری را آموزش میدادند.
هدف از هشدارهای تربیتی، فرهنگی امام حسین(ع)
تعلیم و تربیت تدریجی، جدا کردن ثابت قدمان از سایرین و ایجاد آمادگی بیشترخصوصاً در زنان، مقاوم ساختن آنان،
آموزش شیوة عزاداری ] که آه و واویلا نکردن، گریبان چاک ندادن، سخنان دور ازشأن ومقام خویش نگفتن [ جایگاه و شخصیت و شأن خود را نیکو شناختن و حفظ کردن.
روز عاشورا آخرین پیامها را میدهند
آمادة مصیبت باشید، لباسهای خود را بپوشید و بدانید خدا حامی شماست ونجاتتان میدهد و عاقبت شما را به خیر قرار میدهد ] و به این وسیله ایجاد امید و آرامشقلبی مینمودند که البته بعضی شیون و بی تابی کردند[.
علت شیون و بی تابی برخی زنان
بیتابی زنان در جریان عاشورا، ناشی از غم از دست دادن همسر و فرزند ونورچشمی نبود بلکه بی تابی از این جهت است که :
مریدی مراد خود را از دست میدهد،
شیون از اینکه با مرگ آن بزرگواران رشته دین از هم میگسلد، نور شریعتخاموش میشود، درخت امامت پژمرده میشود .
در روز عاشورا زنان مراقب بودند، آه و ناله نکنند و به کودکان رسیدگی کنند، زنانمضطرب و افسرده را دریابند و تسلی بدهند تا مانع جهاد و مبارزه مجاهدین نشوند .
بعد از عاشورا ]مراسم استیضاح دستگاه اموی[
اولین مجلس عزاداری توسط حضرت زینب بر روی جسدهای مطهر شهیدانبرگزار گردید، در مسیر حرکت به سوی شام، مدینه و سخنرانیهای بلیغ و خطابههایآتشین خاندان و اهل بیت عصمت و طهارت و بیان رنجها، سختیها، گرسنگیها،اسارتها، تشنگیها، قساوت دشمن را به تصویر کشیده کودکان و زنان با مرثیه سرایی،خون خواری، وحشی گری خصم، زدن و کشتن، سوختن و ویران کردن خیمهها، بیانتنهایی و بی کسی زنان در آن بیابان پراز دشمن خدانشناس سنگ دل را بیان کردند.تاریخ کربلا با تجلی حضرت زینب از عصر عاشورا آغاز میشود. حال شریک حسین،رئیس قافله حسین است. با کمک زنان اهل بیت بذر نهضتی را افشاندند که هنوز آن بذردر حال رشد، و نمو است و باعث شد، پیام شهادت به گوش مردم برسد. و این نبود مگر بهسبب صبر وتحمل زنانی که به ریسمان اسارت بسته شده و شهدا را پشت سر گذارند. وسرهای شهدا جلوی نظرشان با وضع غیر قابل وصف که دلها را تکان میداد و شیوهایکه حضرت زینب، ام کلثوم، فاطمه سکینه بکار بردند و باعث افزایش تحمل زنان وفرزندان شدند که نه شیون کنند و یقه چاک دهند و نه تصدق قبول کنند و در جلوی خصمزبون ناله و گِله نمایند .
آنان چون کوه استوار بودند و به همراه حضرت زینب 3 با سکوت و سکون واطمینان از آیندة خویش به بیان جنایات پرداختند و این اطاعت و همراهی زنان باحضرت زینب در تاریخ زبان زد خاص و عام و دوست و دشمن شد. با حاصل رسالتزنان حاضر در روز عاشورا به طور عبارت است از:
1 - حساب اسلام از دستگاه غاصب خلافت جدا شود .
2 - قطع نفوذ دینی باطل امویان و پرده برداری از فریب کاریهای دستگاه حاکمه.
3 ـ رسوا ساختن دستگاه ظلم و جنایت اموی، بیان تاریخ کربلا و بیانفرومایگیها و دنائتهای بنی امیه با حدّت و شدت هر چه بیشتر .
- احیای روح مبارزه، بین مردم و بیداری افکار و اندیشهها و جذب مردم بهمعنویت.
5 - ایجاد ارزشهای اخلاقی جدید و توسعة معارف اصیل اسلامی .
نتیجه
تاریخ عاشورا نشان داد که زن نیز میتواند در جهت نیل به والاترین مقام انسانی،هم پای مردان و شهیدان اسلام، برای تجدید بنای اسلام و قرآن قیام کند و تربیت والایانسانی خود را به جهانیان بنمایاند که چگونه فرصت ابراز شخصیت و تجلی نفخة الهی راداراست.
آن جا که حضرت زینب 3 در کاخ یزید بعد از آن مصیبتهای بزرگ، با کمالشجاعت، اعتماد به نفس واتکال به خداوند میفرماید: «ما رایت الا جمیلا» عظمت زننمونه اسلامی را در معرض دید همگان میگذارد و اثبات موجودیت و حقانیت خویش رابه نام دخت پیامبر] تنها جایی که حضرت برای معرفی خود برای حاضران قسی القلباین لفظ را بکار میگیرند[ و ادامه دهنده رسالت حسینی قرار میدهد و به این وسیله بذرانقلاب حسینی را در جهان هستی میکارد.
ویژگی عمده زنان عاشورایی، در نهضت عاشورا بطور خلاصه و فهرست وار عبارتبود از:
زنان سرشار از عاطفه، احساس، علاقهمند به زندگی که در سایة تعلیم و تربیتالهی، توانستند مدیر شایستهای برای هستی خویش باشند وبا تمامی ویژگیها و علایقزنانگی، بااولویت قرار دادن اصل تعهد و مسئولیت زندگی، بدون اضطراب و دغدغةخانواده و قبیله و بهرهگیری از دنیای مادی شرف و فضیلت ابدی را برای خویشخریداری کردند و مظهر یک زن مسئول و مبارز در برابر زمان و سرنوشت جامعه شدند.
منابع
1 ـ ابو الفرج. علی بن الحسین . الاغانی. موسسه جمال
2 ـ الحسون. محمد. مشکور. ام علی اعلام النساء المومنات. انتشارات اسوه
3 ـ دخَیل علی محمد. مترجم. صادق آینه وند. ام کلثوم انتشارات امیرکبیر. تهران1363
4 ـ مکنون. ثریا - صانع پور. مریم بررسی تاریخ منزلت زن از دیدگاه اسلام. مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی
5 ـ تاریخ امام حسین (ع) موسوعه الامام الحسین (ع) دفتر انتشارات اموزش و پرورش - وزارت آموزش و پرورش.
7 ـ شرکت سهامی بیمه، پرتوی از عترت. سالنامه 1379 .
8 مـ طهری. شهید آیت الله مرتضی. حماسه حسینی انتشارات صدرا.
10 ـ هاشمی نژاد. شهید سید عبدالکریم .درسی که حسین (ع) به انسانها آموخت، انتشارات فراهانی .
11 ـ شریعتی. دکتر علی. زن.انتشارات چاپخش .چاپ پژمان .
12 دستغیب شهید آیةالله سید عبدالحسین، زینب کبری (س) انتشارات کانون تربیت شیراز .
13 دستغیب شهید آیةالله سید عبدالحسین، سیدالشهداء .چاپخانه پیروز بهمن 62 .
14 نجمی محمد صادق .سخنان حسین بن علی (ع) .دفتر انتشارات اسلامی .
15 حالت. ابوالقاسم .کلمات قصار حسین (ع) چاپ افست گلشن، انتشارات بهجت
16 قمی. شیخ عباس .منتهی الامال ،انتشارات هجرت چاپخانه مهر .
17 قائمی ،دکتر علی .نقش زنان در تاریخ عاشورا.قم. انتشارات شفق .
آثار تربت سرور شهیدان (ع) از منظر روایات و فقیهان
قیام سرور شهیدان امام حسین (ع) از جنبههای گوناگون در تاریخ بشر بی نظیراست. از جمله از منظر آثار و برکات هرچه بر زمان میگذرد ثمرات و نتایج آن بیشتر آشکارمیشود. نهضت کربلا نه تنها در طول تاریخ الگو و سرمشق پیروان و عاشقان آن حضرتبوده بلکه بسیاری از حرکتهای آزادی بخش جهان متأثر از آن بوده تا آن جا که گاندیرهبر استقلال هندوستان بر این امر افتخار میکند.
در عصر حاضر بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، رهبر بزرگترین انقلاب درسدههای اخیر افتخار دارد که پیرو و یکی از شاگردان مکتب حسین است.
در برکات و آثار قیام عاشورا همین بس که دین اسلام، محمدی الحدوث وحسینی البقاست. افزون بر آثار وجودی و برکات انقلاب آن حضرت، در هرچه منتسب بهایشان است آثار و ثمرات زیادی نهفته شده از جمله در تربت آن حضرت از این رو درفرهنگ غنی و پر شور شیعی زندگی را با تبرک جستن بر آب فراتش آغاز و با همراهیتربت پاکش به پایان میرسانند.
این نوشته که به مناسبت سال عزت و افتخار حسینی و فراخوان مقاله از سویمجمع جهانی اهل بیت (ع) قلمی میشود نیم نگاهی دارد به یکی از عنوانهای اعلانشده (تربت امام حسین (ع) و قداست و شفابخشی آن). پیش از آغاز بحث، توجه بهنکتههای ذیل ضروری است:
1ـ همانگونه که در عنوان مقاله آمده است این نوشته آثار و برکات تربتسیدالشهدا را از منظر روایات و اقوال فقها بررسی میکند، از این رو در هر موضوعی برخیاز روایات ونظر فقها ذکر شده است و از آنجا که نقد و بررسی تفصیلی تمامی روایات واقوال به طول میانجامد به ذکر یکی دو مورد بسنده شده است.
2ـ استدلال به روایات برای حکم به استحباب از باب قاعده تسامح در ادلة سنناست که پس از این اشاره میشود.
3ـ تحصیل آثار و برکات مستفاد از روایات نیازمند عوامل مختلفی است؛ بهعبارت دیگر تربت سیدالشهدا به منزلة مقتضی برای آثار مذکور در روایات است؛ پرواضح است جهت به فضیلت رسیدن این مقتضی باید شرایط دیگر موجود و موانع نیزمفقود باشد.
4ـ اصل بر این است که خوردن خاک حرام است و تربت سیدالشهدا استثنا شدهاست.
5ـ مطالب فراوانی در ارتباط با این موضوع سزاوار رسیدگی است که از حوصله ایننوشته خارج است. در پایان این مقال به چند مورد هم اشاره خواهد شد.
قاعدة تسامح در ادّلة سنن
همانگونه که پیش از این اشاره شد مبنای استدلال به این روایات بر استحبابقاعده تسامح در ادلّة سنن است. مباحث و مطالب این قاعده فراوان است و از حوصله ایننوشته خارج است، به گونه اجمال مطالبی گفته میشود:
1ـ روایات دال بر این قاعده زیاد است، شیخ انصاری در این باره مینویسد:
روایات در این باره، مستفیضه است و دور نیست ادعای تواتر معنوی شود.
2ـ این روایات مورد قبول و عمل بزرگان فقهی واقع شده است شیخ انصاریمینویسد:
این دسته از روایات افزون بر این که بعضی از آنها از نظر سند صحیح است.فقهای بزرگ آنها را تلقی به قبول کردهاند.
3ـ از نظر مدلول روایات نظرات مختلفی اظهار شده است از جمله:
الف ـ مدلول روایات عبارت است: از ترتّبِ ثواب بر عمل به این روایات اعم ازاینکه قصد ثواب باشد و یا نباشد.
ب ـ مدلول روایات، ترتّبِ ثواب است بر عمل به این روایات به شرط قصد ثواب.
ج ـ مستفاد از روایات، حجیت روایات ضعیف السند در مورد حکم بهاستحباباست.
د ـ مستفاد از روایات، استحباب نفس عملی است که مدلول روایات میباشد.
ه ـ مدلول روایات استحباب عملی است که مدلول روایات است به شرط و قید بلوغثواب.
در هر صورت طبق هریک از این مبانی سه گانه اخیر استدلال به استحباب به اینروایات صحیح است.
1ـ حرمت اهانت
مدفن شهید با ارزش و تربت شهید الهام بخش حریت، رادمردی، ایثار و ازخودگذشتگی است. تربت سیدالشهدا در میان تمامی خاکها از امتیاز و برتری برخورداراست، زیرا با خون خدا (ثارالله) آمیخته و عجین شده است؛ از این رو، جای شگفتی نیستکه خداوند ارزش و عظمتی زیاد بدان بدهد تا آن جا که شفای درد دردمندان، محل سجودعاشقان و عارفان، موجب در امان ماندن جان و مال مسافران، سبب آرامش و آمرزشمردگان و برکت زندگی نوزادان قرار گیرد.
از این رو، بدیهی است که از منظر فقه اهانت به آن حرام و هر کاری که از آنبیاحترامی انتزاع شود، جایز نباشد.
روایات در اینباره بسیار است؛ در کتاب شریف جامع احادیث الشیعه بابی را با نام«حرمة التوهین بتربة قبر الحسین و ماورد فی عقوبة من وهَّنه""""ا» منعقد کرده است. و درآن، حدیث طولانی را گزارش کرده مبنی بر این که شخصی به جهت بی احترامی به تربتسیدالشهدا گرفتار عذاب و آتش الهی شده است.
فقها نیز فتوا به حرمت اهانت به تربت سیدالشهدا دادهاند؛ از جمله، صاحب عروةمیفرماید: «پاک کردن نجاست از تربت امام حسین واجب است... و نجس کردن آنحرام است و فرقی در این که تربت از قبر شریف برداشته شود و یا از خارج قبر نیست».
فقیهانی که بر عروه حاشیه دارند این مسئله را پذیرفته و بر آن حاشیه نزدهاند.
2 ـ استحباب برداشتن کام نوزادان
در فرهنگ عمومی ابتدا و آغاز هر کاری از ارزش و اهمیت دو چندانیبرخورداراست.
روایات فراوانی از ائمه : گزارش شده، مبنی بر این که کام نوزادان را در ابتدایزندگی با تربت سیدالشهدا تبرک کنید؛ از جمله: «عن الحسین بن ابی العلاء قال سمعتابا عبدالله (ع) یقول: حنکّوا اولادکم بتربة الحسین (ع) فانها امان؛ حسین پسر ابی علامیگوید، شنیدم امام صادق (ع) میفرمود: کام فرزندانتان را با تربت سیدالشهدا بر دارید،زیرا تربت آن حضرت سبب در امان بودن است.»
صاحب وسائل الشیعه بابی را تحت عنوان «استحباب الاستشفاء بتربةالحسین (ع) ... و تحنیک الاولاد...» گشوده و در آن چهار روایت آورده است.
فقها نیز بر اساس این روایات فرمودهاند، برداشتن کام نوزادان با تربت سیدالشهدامستحب است. محقق حلی در مقام تبیین مستحبات به اولاد مینویسد: «و تحنیکه بماءالفرات و بتربة الحسین (ع) ؛ مستحب است کام نوزادان با آب فرات و تربت سیدالشهدابرداشته شود.»
پس از محقق حلی، دیگر فقها از جمله شیخ انصاری یکی از مستحبات دربارةاولاد را تحنیک با آب فرات و تربت سید الشهدا میداند، و میفرماید:
«شستن نوزاد، گفتن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ، برداشتن کام او باآب فرات و تربت سیدالشهدا مستحب است.»
3 ـ سجده بر تربت سیدالشهدا (ع)
بی شک با ارزشترین اعمال زندگی انسانها، عبادت و پرستش معبود است و بافضیلتترین عبادات، نماز و از بهترین اجزا و افعال نماز سجده است و از سوییمحبوبترین، سجده آن است که با تربت سیدالشهدا باشد. مبنای این مطلب، روایاتبسیاری است که در کتابهای حدیثی گزارش شده است؛ از جمله، شیخ حر عاملی بابی رابا عنوان «استحباب السجود علی تربة الحسین (ع) ...» گشوده و چهار حدیث در آن آوردهاست؛ از جمله: «محمدبن علی بن الحسین قال، قال الصادق (ع) : السجود علی طین قبرالحسین ینور الی الارضین السبعه... ؛ شیخ صدوق میگوید، امام صادق فرموده است:سجده بر تربت حسین (ع) تا زمین هفتم را نورانی میکند.»
در روایت دیگر آمده است:
«کان الصادق (ع) لایسجد الاعلی تربة الحسین (ع) ...؛ امام صادق (ع) جز برتربت امام حسین (ع) سجده نمیکرد....»
فقها نیز بر اساس این روایات، فتوا به استحباب سجده بر تربت امام حسین (ع) دادهاند. محقق یزدی میفرماید: «سجده بر زمین افضل از سجده بر نباتات و کاغذ استو دور نیست سجده بر زمین، افضل از سجده بر سنگ باشد و افضل از تمام آنچه سجده برآن صحیح است، سجده بر تربت امام حسین (ع) است.»
فقیهانی که بر عروه حاشیه دارند، در این مسئله حاشیه نزدهاند و آن را پذیرفتهاند.علامه امینی دربارة سجده بر تربت سیدالشهدا میفرماید: «آیا بهتر آن نیست که سجدهگاه از خاکی قرار داده شود که در آن چشمههای خونی جوشیده است که رنگ خدایی داشتهاست.»
4ـ تهیه تسبیح
یاد خداوند از ارزشمندترین حالات روحی یک عاشق به شمار میآید و بهترینوسیلة یاد خدا ذکر و یاد زبانی حضرت حق است. در روایات تأکید شده اگر این ذکر زبانیهمراه با تسبیح تهیه شده از تربت سیدالشهدا (ع) باشد، از ثواب و معنویت بیشتریبرخوردار است. در کتاب جامع احادیث الشیعه بابی را تحت عنوان «استحباب اتخاذالسبحه خصوصاً من تربته الحسین (ع) والتسبیح بها و ادارتها» منعقد و بیش از ششروایت در آن آورده است. از جمله: «محمد بن علی الحسین قال، قال الصادق (ع) ...: ومنکانت معه سبحة من طین قبر الحسین (ع) کتب مسبّحاً و ان لم یسبح بها ؛ شیخ صدوقمیگوید، امام صادق (ع) فرموده است:... هرکس با او تسبیحی از خاک قبر امام حسین (ع) باشد، جزو تسبیح گویان نوشته میشود هر چند تسبیح نگوید.»
بر همین اساس، فقها فرمودهاند: تسبیح با تربت سیدالشهدا (ع) مستحب است؛ ازجمله صاحب جواهر میفرماید:
«تسبیح با خاک قبر امام حسین (ع) مستحب است.»
در گذشته در کربلا خاندانی معین، متصدی تهیة مهر و تسبیح از تربتسیدالشهدا بودهاند.
تسبیح تربت گوهرهایی است که از خاک کوی عشق گرفته میشود و از آن نوری تاملکوت خدا متصاعد میشود. تسبیح حسینی، ترکیبی کربلایی دارد و آهنگی زهرایی ومفاهیم خدایی است که به فاطمه هدیه شده، این تسبیح منظومهای رمزی از قداست وفداکاری و عشق و خلوص است.
5ـ استشفا به تربت سیدالشهدا (ع)
مریضی بدترین حالات انسانها است؛ به ویژه، اگر امید بهبود و معالجه از راهعادی نباشد. در چنین حالتی که یأس و ناامیدی حاکم بر انسان موجب هلاکت استاستشفای به تربت حضرت امام حسین امید و حیات میبخشد.
روایات وارده، در این مورد فراوان است؛ در کتاب جامع احادیث الشیعه بابی را با نام «باب الاستشفاء بتربة الحسین (ع) و التبرک بها و تقبیلها و جواز اکلها للاستشفاء» منعقد و شش روایت را نقل کرده است؛ از جمله:
«عن محمد بن سلیمان البصری عن أبیه عن أبی عبدالله (ع) قال فی طین قبرالحسین (ع) الشفاء من کل داءٍ و هو الدواء الاکبر ؛
محمد پسر سلیمان بصری از پدرش نقل میکند، امام صادق (ع) فرموده، خاکقبر امام حسین (ع) شفای هر دردی است و بزرگترین دارو همان است.
فقها با این که خوردن خاک هرچند ناچیز را حرام میدانند، در مورد تربتسیدالشهدا فتوا به جواز دادهاند؛ محقق حلی در این باره فرموده است: «خوردن خاکهرچند اندک حلال نیست مگر تربت سیدالشهدا پس خوردن آن به قصد استشفا جایزاست.»
صاحب جواهر پس از نقل سخن محقق مینویسد: «اختلافی در این مطلبنیست بلکه اجماع به هر دو قسم (منقول و محصل) بر آن قائم شده و روایات در این مورددر استفاضه و یا متواتر است.»
فقهای معاصر نیز این فتوا را پذیرفتهاند؛ از جمله، حضرت امام میفرماید: «خاکقبر سیدالشهدا از دیگر خاکها (از حیث خوردن) استثنا شده است.»
جای شگفتی نیست، تربتی که با خون خدا عجین شده شفابخش امراض روحی وجسمی باشد.
مواردی که به برکت تربت آن حضرت شفا گرفتهاند، فراوان است؛ به عنوان نمونهمحدث قمی مینویسد:
«سیدنعمت الله جزایری چون در اوایل تحصیل قادر بر تهیه چراغ برای مطالعهنبود، از نور مهتاب استفاده میکرد و بر اثر کثرت مطالعه و نوشتن چشمش ضعیف و کم نورشد. از این رو، تربت سیدالشهدا و سایر ائمه : را به چشم خود میکشید و از برکت آنتربتها روشنی دیدهاش افزون میگشت... و این حقیر نیز هرگاه به سبب زیاد نوشتنچشم ضعف پیدا میکند، تبرک میجویم به تراب مراقد ائمه : ، و گاهگاهی به کتابتاحادیث و اخبار و بحمدالله چشمم در نهایت روشنی است.»
داستان آیت الله بروجردی معروف است، ایشان فرمودهاند:
«دورانی که در بروجرد بودم، وقتی چشمانم کم نور شده بود و به شدت درد میکرد،تا این که روز عاشورا هنگامی که دستههای عزاداری در شهر به راه افتاده بود، مقداری گلاز روی سر یکی از بچههای عزادار دسته که به علامت عزاداری گل به سر خود مالیده بود،برداشتم و به چشمان خود کشیدم و در نتیجه فوراً چشمانم دید و نور خود را بازیافت ودردش تمام شد».
در همین باره، وصیت نامة آیت الله نجفی مرعشی و داستان شفای آیت اللهحایری مؤسس حوزه شنیدنی است.
6ـ مخلوط کردن با حنوط
یکی از احکام و واجبات در مراسم بعد از مرگ، عبارت است از: حنوط. روایاتیوارد شده بر این که حنوط با تربت سیدالشهدا مخلوط شود؛ شیخ حر عاملی بابی را تحتعنوان «استحباب وضع التربة الحسنیه مع المیت فی الحنوط...» منعقد کرده و روایاتیرا گزارش کرده از جمله:
«محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیری، قال کتبت اءلی الفقیه (ع) اسئله عن طینالقبر، یوضع مع المیت فی قبره هل یجوز ذلک أم لا؟ فاجاب (و قرئت التوقیع و منهنسخت) توضع مع المیت فی قبره و یخلط بحنوط ان شاء الله؛ جعفر حمیری میگوید:طی نامهای از فقیه (امام زمان) (ع) پرسیدم، خاک قبر امام حسین را همراه با مرده در قبرمیگذارند، آیا جایز است؟ آن حضرت پاسخ داد (من خودم پاسخ را با مهر شریف خواندم واز آن نسخه برداری کردم) با میت در قبر بگذارید و آن را با حنوط مخلوط کنند.انشاءالله.»
فقها نیز فتوا دادهاند، مخلوط کردن مقداری از تربت امام حسین با کافور مستحباست. صاحب عروه میفرماید: «مخلوط کردن مقداری از تربت قبر امام حسین (ع) باکافور مستحب است و لیکن نباید با آن جاهایی از بدن که با رعایت احترام ترتب منافاتدارد مسح شود.»
فقیهان صاحب حاشیه نیز این فتوا را تلقی به قبول کردهاند و حاشیهی ردی بر آننزدهاند. حضرت امام در تحریر الوسیله میفرماید:
«مخلوط کردن کافور حنوط به مقداری تربت شریف مستحب است ولی نبایدمواضعی را که با رعایت احترام منافات دارد، مسح کنند؛ مانند دو انگشت ابهام.»
7ـ نوشتن آیات و شهادتین با تربت
روایاتی دلالت دارد بر اینکه مستحب است، بر کفن میت آیات و شهادت برتوحید، نبوت و امامت نوشته شود و روایاتی نیز وارد شده که مستحب است این کتابت باتربت سیدالشهدا باشد. صاحب وسائل الشیعه بابی را تحت عنوان «استحباب کتابة اسمالمیت علی الکفن و انه یشهد أن لا اله الا الله و یکون ذلک بطین قبر الحسین (ع) » گشوده و روایاتی را گزارش کرده است. از جمله:
«محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیری عن صاحب الزمان (ع) أنه یکتب اءلیه قدروی لنا عن الصادق (ع) أنه کتب علی اءزار اسماعیل ابنه اءسماعیل یشهد أن لا اله الا اللهفهل یجوز لنا نکتب مثل ذلک بطین القبرام غیره؟ فاجاب یجوز ذلک و الحمدلله؛
محمد پسر حمیری از امام زمان (ع) میپرسد: روایت شده که امام صادق (ع) برکفن (لنگ) فرزندش نوشت، اسماعیل شهادت میدهد لا اله الا الله آیا جایز است ما نیزاین گونه با خاک قبر امام حسین یا غیر آن بنویسم؟ حضرت پاسخ داد: جایز است.الحمدللّه.»
فقها نیز فرمودهاند، نوشتن نام ائمه : ، آیات و دعای جوشن با تربت سیدالشهدابر کفن مرده مستحب است از جمله صاحب جواهر مینویسد:
«از آنچه گفته شد دلیل آن چه را که بسیاری از فقها فرمودهاند، روشن میشودبلکه در جامع المقاصد و کشف اللثام به فقها نسبت دادهاند استحباب کتابت (نام ائمه،آیات و شهادت بر توحید، نبوت و امامت) با تربت سیدالشهدا را به جهت رعایت وظیفهکتابت و احترام تربت.»
صاحب عروه نیز در مقام بیان مستحبات تکفین میت میفرماید:
«بهتر این است که دعاهای مذکور (قرآن، جوشن کبیر، حدیث سلسلة الذهب) باتربت قبر سیدالشهدا نوشته شود.»
8 ـ همراهی تربت با مرده در قبر
بی تردید قبر، یکی از مکانهای پر از وحشت و ترس است و در این مکانانسانها نیازمند به انیس و مونس و امید است که از جمله چیزهایی که میتواند امید ومونس مرده در قبر باشد، تربت سیدالشهدا (ع) است. در این باره روایات وارد شده است؛شیخ حر عاملی بابی را تحت عنوان «استحباب وضع التربة الحسینیه مع المیت فیالحنوط و الکفن و فی القبر» منعقد کرده و از جمله روایات آن باب عبارت است از:
«...ان الارض لاتقبل هذاه لانها کانت تعذب خلق الله بعذاب الله اجعلوا فیقبرها شیئاً من تربة الحسین (ع) ففعل ذلک بها تسترها الله تعالی ؛
امام صادق (ع) میفرماید: همانا زمین این زن را نمیپذیرد (زنی که زناکار بوده وفرزندانش را میکشت) زیرا زمین خلق خدا را به عذاب الهی گرفتار میکند. در قبر آن زنمقداری از تربت امام حسین (ع) را در آن بگذارید، سپس این کار را کردند خداوند بوسیلةزمین زن را پوشاند.»
9ـ استحباب خوردن تربت در عصر عاشورا
در فرهنگ و معارف شیعی روز عاشورا از اهمیت فراوانی برخوردار است، و آداب واحکامی دارد؛ از جمله گفته شده، زیارت سیدالشهدا خوانده شود و آشامیدن آب و خوردنغذا ترک شود تا بعد از ظهر سپس مقداری از تربت سیدالشهدا خورده شود.
شیخ طوسی در این باره مینویسد:
«چون روز عاشورا رسید از خوردن غذا و نوشیدن آب خودداری کن تا بعد از ظهرسپس اندکی از تربت سیدالشهدا تناول کن.»
از این عبارت، استفاده میشود تناول مقداری از تربت غیر از خوردن به قصداستشفا است. فقهای بعد از شیخ طوسی نیز این مطلب را یادآور شدهاند؛ از جمله صاحبجواهر مینویسد:
«به هر حال خوردن خاک قبر امام حسین (ع) برای غیر استشفا از جمله به قصدتبرک در عصر روز عاشورا جایز نیست... ولی بعضی از فقها مخالفت کرده و خوردن راهمانند شیخ جایز دانستهاند.»
10ـ افطار با تربت در عید فطر
در فرهنگ اسلام به ویژه شیعه، برای عید فطر آداب و احکامی وجود دارد؛ از جملهمستحبات آن عبارت است از افطار روزه با مقداری از تربت سیدالشهدا (ع) در این بارهروایاتی نیز رسیده شیخ حر عاملی بابی را تحت عنوان «استحباب الاءفطار یوم الفطر علیتمر و تربة حسینیه» منعقد نموده و در آن روایاتی گزارش شده است، از جمله:
«علی بن محمد النوفلی قال قلت لابی الحسن (ع) اءنی أفطرت یوم الفطر علیطین و تمر فقال لی جمعة برکة و سنة ؛
علی پسر محمد نوفلی میگوید: محضر امام رضا (ع) عرض کردم، همانا روز عیدفطر با تربت سیدالشهدا و خرما افطار کردم. پس آن حضرت فرمود: برکت و سنت(استحباب) را همراه کردهای.»
برخی از فقها نیز فتوا به استحباب این عمل دادهاند؛ از جمله در کتاب جواهرالکلام آمده است.
شیخ طوسی در کتاب مصباح، خوردن مقداری تربت سیدالشهدا (ع) را در عصرعاشورا و عید فطر و عید قربان جایز دانسته است.
و محدث قمی در آداب عیدفطر میفرماید:
«شیخ مفید فرموده، مستحب است تناول کردن مقدار کمی از تربتسیدالشهدا (ع) که شفا است از برای هر دردی.»
11ـ همراهی تربت برای امان از خطر
روایاتی دلالت دارد، همراه داشتن مقداری از تربت سیدالشهدا برای در امان بودناز خطرات و ترس و وحشت سودمند و مستحب است؛ در جامع احادیث الشیعه بابی را باعنوان «استحباب تربة الحسین (ع) للامان و دفع الخوف» منعقد کرده و در آن روایاتی راکه مربوط به این مدعا است، گزارش کرده؛ از جمله:
«عن الصادق (ع) .... اءذا أراد أحدکم أن یکون أمناً من کل خوف فلیأخذ السبحة منتربته.... ثم یضعها فی جیبه فاءن فعل ذلک فی الغداة فلا یزال فی أمان الله حتی العشاء واءن فعل ذلک فی العشاء فلا یزال فی أمان الله حتی الغداة ؛
امام صادق (ع) میفرماید:.... هرگاه شخصی از شما بخواهد از هرگونه ترس ووحشت به دور باشد، از تربت سیدالشهدا تسبیح درست کند.... سپس آن را در جیب خودقرار دهد، اگر این کار در صبح انجام گیرد تا شب در امان است و اگر در شب این کار انجامگیرد تا صبح در امان است.»
فقها نیز به این مطلب توجه کرده و آن را مستحب دانستهاند از جمله صاحبجواهر در مقام تبیین آداب مسافر و آنچه بر مسافر مستحب است میفرماید:
«سزاوار است برای مسافر و غیر مسافر همراهی مقداری از تربیت امام حسین (ع) زیرا این تربت موجب امان از هرگونه ترس و موجب شفای هرگونه دردی است.»
12ـ همراهی تربت با اثاثیه
همانگونه که مستحب است مقداری از تربت سیدالشهدا همراه مسافر باشدهمچنین روایاتی دلالت دارد که قرار دادن مقداری از تربت سیدالشهدا در میان اثاثیهسفارش و تأکید شده است در کتاب جامع احادیث الشیعه بابی با نام «باب استحباب وضعالطین من قبر الحسین (ع) فیما بین المتاع» منعقد کرده و یکی از روایات آن چنین است:
«محمد بن عیسی الیقطین قال بعث اءلی أبوالحسن الرضا (ع) ... رأیت فی أضعافالثیاب طیناً فقلت للرسول ما هذا فقال لیس یوجه بمتاع اءلا جعل فیه طیناً من قبرالحسین (ع) ثم قال الرسول قال أبوالحسن (ع) هو أمان باذن الله ؛
محمد پسر عیسی یقطینی میگوید: امام رضا برایم مقداری لباس فرستاد.... درمیان لباسها مقداری خاک دیدم، از مأمور پرسیدم: این خاکها چیست، جواب داد: امامرضا هیچ گاه اثاث را به جایی نمیفرستد مگر این که در آن مقداری از خاک قبر امامحسین (ع) قرار میدهد، سپس فرستاده آن حضرت گفت: امام رضا میفرماید: این خاکموجب حفظ اثاث است. انشاءالله.
13ـ بوییدن و بوسیدن تربت
افزون بر این که در تربت سیدالشهدا درمان امراض نهفته است، بوسیدن و مالیدنبر اعضای بدن نیز توصیه شده است؛ در جامع احادیث الشیعه بابی نام «باب استشفاءبتربة الحسین... و تقبیلها» گشوده و بیش از هشت روایت در آن گزارش کرده است؛ ازجمله:
«عن بن أبی اُسامة قال کنت فی جماعة بعصابتنا بحضرة سیدنا الصادق (ع) فأقبلعلینا أبوعبدالله (ع) فقال اءن الله تعالی جعل تربة جدی الحسین (ع) شفاء من کل داءٍ وأماناً من کل خوف فاءذا تناولها أحدکم فلیقبلها و لیضعها علی عینیه و لیمرها علی سایرجسده ؛
زید پسر اسامه میگوید: در محضر امام صادق (ع) بودم پس آن حضرت رو به ماآورد و فرمود خداوند متعال تربت جدم را شفای هر درد و امان از هر ترسی قرار داده است.پس اگر یکی از شما آن را خواست تناول کند، آن را ببوسد و بر چشمانش قرار دهد و بردیگر اعضای بدن بکشد.»
14ـ غسل برای برداشتن تربت
غسلهای مستحب فراوان است؛ از جمله غسل برای برداشتن تربتسیدالشهدا (ع) صاحب عروه در مقام شمارش غسلهای مستحب مینویسد: «الثانیعشر: للاخذ تربة قبر الحسین (ع) ؛ دوازدهم: غسل برای برداشتن از تربت قبر امامحسین.»
فقهایی که بر عروه حاشیه زدهاند، دربارة این مسئله حاشیه نزدهاند و آن راپذیرفتهاند. محقق آملی شارح عروة الوثقی در مقام استدلال بر کلام سید میفرماید:
«در مصباح المتهجد سید بن طاوس روایت شده، هرگاه خواستی تربتسیدالشهدا را برداری، در پایان شب بپاخیز و غسل کن و بهترین لباست را بپوش، و نیز دربحارالانوار از کتاب مزار کبیر از امام باقر روایت شده، هرگاه خواستی تربت سیدالشهدا رابرداری در پایان شب بپاخیز و با آب فرات غسل کن... .»
15ـ استحباب تبرک
پر واضح است برخی از زمانها و مکانها از احترام و اهمیت ویژهای برخوردارند.کربلا در میان مکانها از جهات گوناگون برتری و فضیلت دارد.
محدث عالی مقام شیخ حر عاملی بابی را با نام «باب استحباب التبرک بکربلا» منعقد کرده است وهفت روایت در آن نقل کرده است؛ از جمله:
«عن صفوان الجمال قال: سمعت أباعبدالله (ع) یقول اءن الله فضل الارضیین والمیاه بعضها علی بعض... و أن کربلا و ماء الفرات أوّل أرض و أول ماء قدس الله و بارکعلیه فقال لها تکلمی بما فضلک الله، فقالت أنا أرض الله المقدسة المبارکه الشفاء فیتربتی و مائی ؛
صفوان جمال میگوید: شنیدم؛ امام صادق (ع) میفرمود: خداوند برخی از زمینهاو آبها را بر برخی دیگر ترجیح و فضیلت داده... و همانا سرزمین کربلا و آب فراتنخستین زمین و آبی است که خداوند آنها را مقدس و در آنها برکت قرار داده، پسخداوند به کربلا خطاب کرد: به آن چه خداوند تو را فضیلت داده سخن بگو، پس کربلاگفت: من زمین مقدس و مبارک الهی هستم و در تربت و آب فرات من شفا هست.»
16ـ بطلان فروش تربت به کافر
در فقه شیعی فروش پارهای از اشیا که از احترام برخوردار است، به کافران نهیشده؛ از جملة این امور، فروش تربت سیدالشهدا است. صاحب جواهر در مقام توضیحکلام محقق حلی در شرائع مبنی بر این که فروش عبد مسلمان به کافر جایز نیست،مینویسد:
«فاضل و فقهای پس از او به عبد مسلم، مصحف و کتابهای حدیث و تفسیر ومزارات و خطبهها و مواعظ و تربت حسین را ملحق کردهاند.»
17 ـ تخییر قصر و اتمام نماز در کربلا
بیشتر فقها در چهار مکان فتوا دادهاند که مسافر مخیر است، میان تمام و یا قصرخواندن نماز، و این نیست جز فضیلت و اهمیت این چهار مکان. از جملة این مکانهاحایر (حرم) حسینی است؛ صاحب عروه میفرماید:
«اقوا این است که مسافر در چهار مکان مخیر است، میان خواندن قصر و یا تمام واین چهار مکان، عبارتند از: مسجدالحرام، مسجد النبی، مسجد کوفه، و حایرحسینی...»
فقهایی که بر عروه حاشیه دارند، در این مسئله مخالفت نکردهاند، هرچند درمحدودة آن اختلاف کردهاند.
مباحث دیگر
آنچه ملاحظه شد، برخی از برکات و آثار تربت سیدالشهدا بود. مباحث دیگری درمیان فقها مطرح است که رسیدگی به آنها از حوصلة این نوشته خارج است؛ از جمله:
الف) روایات دربارة تعیین محدودة مکانی که خاک آن تربت محسوب میشود،مختلف است؛ صاحب کامل الزیارات بابی را تحت عنوان «من این یوخذ طین قبرالحسین (ع) و کیف یوخذ» در اینباره منعقد کرده است. در برخی حد آن قبر شریف و دربعضی در شعاع یک فرسخ... اقوال دیگر نیز مطرح است؛ حضرت امام در این رابطهمیفرماید:
«قدر متیقن خاک قبر شریف و جاهایی که عرفاً به آن ملحق است، محکوم براحکام تربت است و احوط این است که به خاک قبر شریف بسنده شود.»
ب) نسبت به مقداری که خوردنش جایز است، اختلاف شده؛ حضرت اماممیفرماید:
«خوردن بیشتر از یک نخود متوسط جایز نیست.»
ج) در کیفیت خوردن نیز اختلاف شده است؛ حضرت امام میفرماید:
خوردن تربت به سه شکل جایز است:
1ـ خوردن
2ـ مخلوط کردن با آب
3ـمخلوطکردن با شربت
مداحی ماه محرم گلچین از اکبری با فرمت قابل پخش در موبایل - سری 3
مداحی ماه محرم تصویری فرمت قابل پخش در موبایل در سال 1386 توسط مداح اهل بیت اکبری اجرا شده رو برایتون در این ایام مبارک اماده کردیم تا هر چه بیشتر فیض ببرید
توجه: دانلود مداحی ماه محرم در ادامه مطلب
دانلود دعای جوشن کبیر اقای زین العابدین
دانلود دعای جوشن کبیر اقای غلام رضا زاده
دانلود دعای جوشن کبیر اقای زین العابدین
دانلود دعای جوشن کبیر اقای غلام رضا زاده
دانلود دعای جوشن کبیر اقای زین العابدین
دانلود دعای جوشن کبیر اقای غلام رضا زاده
منبع :www.abdulazim.com
دانلود دعای افتتاح