یک سال پس از درگذشت پیامبر (ص ) و در زمان ابوبکر و در طی جنگ های رده (مبارزه با شورشیان برگشته از اسلام و پیامبران دروغین)(در نـبـرد یـمـامـه ابوبکر مسیلمه کذاب - پیامبر دروغین - و یارانش را سرکوب کرد) نزدیک به 70 نفر از حافظان قرآن کشته می شوند. به پیشنهاد عمر (و سایرین) ابوبکر پذیرفت سریعا اقدامی در زمینه ی جمع آوری قرآن بنماید. بـرای ایـن کـار , زیـد بن ثابت را که از پرکارترین و جوان ترین کاتب وحی و حافظ قرآن و دارای مصحفی اختصاصی بود، انتخاب کردند. گفته می شود که یکی دیگر از دلایلی که زید برای این کار انتخاب می شود (به رقم جوانی او) این بوده که وی کاتبِ آخرین عرضه ای بوده که پیامبر برای جبرییل قرائت کرده بودند. زید همه ی نوشته های پراکنده ی قرآنی را جمع می کند و با گرفتن دو شاهد یکی از کتابت و دیگری از حفظ، آیات را می پذیرد (با این وجود بسیاری از حافظان و کتابت های دیگر موید این آیات بودند). قرآنی که زید جمع آوری می کند همچنان متشکل از چندین صحیفه بود و به صورت یک کتاب واحد در نیامده بود. این گرد آوری به نظارت مـسـتـقـیم خود ابوبکر و پیگیری و مشاوره عمر و مباشرت زید بن ثابت صورت می گیرد و مدت 14 ماه و حد اکثر تا زمان وفات ابوبکر (13 هجری) طول می کشد. نسخه ی تهیه شده توسط زید را بنا به وسیط ابوبکر در اختیار عمر می گذارند. پس از عمر نیز آن را در اختیار دخترش حفصه (همسر رسول الله) می گذارند. (این نسخه تقریبا به صورت مجموع بین الدفتین بود.)
منبع: الشیعه
مطالب مرتبط:
عثمان در سال 24 قمری به خلافت رسید. در این زمان با گسترش اسلام در سرزمین های جدید مشکلات زیادی در باب قرائت قرآن پیش آمده بود. او انـجـمنـی مـرکب از زید بن ثابت و سعید بن عاص و عبداللّه بن زبیر و عبدالرحمن بن حارث تشکیل داد. این هیات با همکاری دوازده نفر از قریش و انصار ( که حضرت علی (ع )بر کار آنان به نوعی نظارت و اشراف داشت و آنان را به واضح و خوانا نوشتن تشویق می فرمود - تاریخ قرآن، رامیار، 423 ) کار نوشتن نسخه نهایی را آغاز کردند. در این زمان دوباره تمام نوشته های زمان پیامبر را گردآوری کردند و بعد از آن نسخه ی زید را که نزد دختر ابوبکر بود امانت می گیرند. قرار بر این می شود که هرجا سه نفر از همکاران زید با او در زمینه کتابت کلمه ای اختلاف پیدا کردند به لهجه ی قریش کتابت کنند. به این ترتیب با استفاده از نسخه ی نزد صحفه، نسخه ی خود زید و سایر نسخ گرد آوری شده، و نیز با استفاده از حفظ حافظان و شهادت شاهدان نسخه ی نهایی (نسخه ی عثمانی) تهیه می شود. (قبل از 30 هجری).
استاد سید علی کمالی دزفولی قرآن پژوه معاصر ممیزات دهگانه ای برای جمع عثمانی یاد می کند . از جمله اینکه :
1- [ عثمان دستور داده بود ] هر کس هر چه را از پیغمبر (ص ) شنیده بیاورد , تـا هـمـه در ایـن کـار شـریک باشند و از این جمع چیزی غائب نماند , تا هیچ کس در ذخیره این مصحف شک نیاورد و همه بدانند که آشکارا در مرآی و مسمع صحابیان بزرگ , انجام یافته است .
2- اعتماد بر عمل گروه اول در جمع بکری [ ابوبکری ].
3- هر جا برای رفع اختلاف از مسموعات , چاره نشد لغت و لهجه قریش را انتخاب کنند.
4- بـرای جـلـوگـیـری از شـبهه و تطرق فساد موارد زیر را نمی نوشتند : منسوخ التلاوه ها ( که عـنـوانـی مخترع است ) , آنچه در عرضه اخیر بر [ پیامبر - ص - ] نبود , آنچه قرائتش ثابت نبود , قراآت شاذ , قراآت آحاد , و الحاقات تفسیری .
5- ترتیب آیات هر سوره بر طبق توقیف مستند پیغمبر (ص ) در عرضه اخیر بوده است . ( قانون تفسیر ص 152 - 153 ).
پس کار عثمان بیشتر توحید نص و تکیه بر یک قرائت , یا دو یا چند تا آنجا که کتابت کلمه ای بدون نقطه , احتمال چند قرائت را می داد , و اعتماد بر لهجه قریش , به هنگام اختلاف تلفظها و قراآت , بوده است. کار او با آنکه اساسی بود , تاسیسی نبود. یعنی چنانکه اشاره شد قرآن پیش از آن هم در زمان حیات پیامبر (ص ) , و هم در عهد ابوبکر جمع و بازنویس شده بود. لذا کار عثمان و اعتبارش دربردارنده اعتبار کار عصر نبوی و عصر ابوبکر در جمع قرآن هم هست.
پس از آن از روی این نسخه پنج یا شش (یا هفت) نسخه کاملا مطابق با آن تهیه می کنند. دو یا سه نسخه در مکه نگهداری می شود و سه یا چهار نسخه را همراه با یک حافظ قرآن برای هرکدام (برای جلوگیری از تلفظ های نادرست) به نقاط مختلف سرزمین اسلامی (بصره، کوفه، شام و بحرین) می فرستند.
(قابل توجه یکی از دوستان که می گفت "در مورد 5 قرآنی که بعدا یکی از آنها انتخاب شد که امروز در دست شماست چه می گویید؟ عمر در مقابل کونستانتین"، غافل از اینکه این نسخ کاملا بر هم منطبق بودند و هر چه تعدادشان بیشتر باشد دلیلی بر مدعای ماست و هرگز یکی از آنها انتخاب نشده)
جـمـع عـثمانی از همان آغاز و پس از فروکش کردن مخالفتهای عاطفی و احساساتی و حمیتی , مـورد قبول بزرگان صحابه و در راس آنان حضرت امیرالمؤمنین (ع ) قرار گرفته است و روایات متعددی به تعابیر مختلف از حضرت (ع ) در تایید عملکرد عثمان و حاصل کار هیات منصوب او در تدوین مصحف امام , نقل شده است . سـیوطی در اتقان می نویسد : و ابن ابی داود به سند صحیح از سوید بن غفلة نقل کرده است که گفت , علی گفته است : در حق عثمان جز خیر چیزی مگویید. سوگند به خدا آنچه در امر مصاحف کرد جز با شرکت و نظارت بزرگان ما [ ملا منا ] نبود. و فـرمـود دربـاره ایـن قـرائت چـه می گویید ؟
به من رسیده است که بعضی از آنان [ مخالفان و منتقدان ] می گویند قرائت من بهتر از قرائت توست , و این امر نزدیک به کفر است . گفتیم پس نظر شما چیست ؟
فرمود به نظر من [ کار درست همین است که ] مردم را بر مصحف واحد گردآورد تا نه تفرقه و نه اختلافی باقی بماند. گفتیم حق با شماست . ( الاتقان , 1/210 ; همچنین فتح الباری , ابن حجر , 9/15 ).
هـمـچـنـیـن ابوعمر عثمان بن سعید دانی ( م 444 ق ) قرآن شناس بزرگ , صاحب التیسیر فی القراآت السبع , و المقنع در کتاب اخیر با سلسله رواتش از علی بن ابی طالب (ع ) نقل می کند که فرمود : اگر من سرپرست [ تهیه و تدوین مصحف واحد رسمی ] می شدم در مورد مصاحف همان کاری را که می کردم که عثمان کرد. ( المقنع ,تحقیق محمد احمد دهمان , ص 8. همچنین الاتقان , 1/211 - ترجمه الاتقان , 1/209 ). اگر هم در صحت صدور این روایات تردید کنند , عملکرد و سیره امیرالمؤمنین علی (ع ) حاکی از ایـن اسـت کـه عمل عثمان را تایید یا دست کم تقریر ( سکوت ناشی از رضا و قبول ) کرده است ( شرح این مساله خواهد آمد ).
سـپـس عـثـمان دستور داد تمام کتیبه ها و نوشته ها، استخوانها، پوستها، سنگهای نازک سپید، چـرمها، حریرها و نظایر آن که آیات قرآنی بر آنها نوشته شده بود و صحابه برای تدوین متن نهایی تقدیم داشته بودند، با آب و سرکه جوشانده و محو شود. بعضی از محققان گفته اند که این آثار پراکنده را سوزاندند یا به نحو دیگری محو کردند. ( تاریخ قرآن، رامیار، 407 - 431 )
مـرحـوم آیـت اللّه خـویی در تایید عملکرد عثمان می نویسد : اینکه عثمان مسلمانان را بر قرائت واحـدی گـرد آورد , یـعـنـی قـرائتـی که بین مسلمانان رایج بود و آن را به تواتر از پیامبر (ص ) فراگرفته بودند , و قراآت دیگر را که مبتنی بر احادیث نزول قرآن بر سبعة احرف بود ( که درباره بـطـلان آن پـیـشـتـر در هـمین کتاب سخن گفته ایم ) منع کرد , این عمل عثمان را احدی از مـسـلمانان بر او انتقاد نکرده است ; چرا که اختلاف در قرائت به اختلاف مسلمانان و پراکندگی صـفوفشان و بر باد رفتن وحدت کلمه شان بلکه تکفیر بعضی از بعضی می انجامید و روایاتی را نیز نقل خواهیم کرد که حاکی از نهی پیامبر (ص ) از اختلاف در قرآن بود. ولـی کاری که بر او انتقاد می کنند این است که بقیه مصاحف را سوزانید و به اهالی شهرهای دیگر هم امر کرد که مصاحفشان را بسوزانند. مسلمانان بر این کار او اعتراض کردند. حتی او را حراق المصاحف ( سوزاننده مصحفها ) نامیدند . ( البیان , ص 277 ).
مصحف امام (عثمانی) با خط کوفی و فاقد نقطه یا اعراب بود، در طی یک یا دو قرن بعد به تدریج نقطه گذاری و اعراب نیز کامل می شود.
استاد سید علی کمالی دزفولی می نویسد : آیا در تهیه مصاحف نمونه ( امام ) در هفده سال بعد از وفات پیغمبر اکرم ( یعنی در سال 28 هجری ) با حضور هزاران نفر از صحابه که خود پیغمبر (ص ) را دیـده بـودنـد و قـرآن را از او شنیده و ناظر بر امر و تصویب کننده آن بودند - که عدم اعتراض امیرالمؤمنین دلیل آن است - می توان خدشه ای وارد ساخت ؟
هرگز. آیـا وعده خداوند به حفظ قرآن ( سوره حجر , آیه 9 ; سوره فصلت , آیات 41 و 42 ) در مورد حفظ همین قرآن با ماده و هیات آن نیست ؟
جز این نمی تواند باشد. آیـا تـصویب ائمه ما ـ سلام اللّه علیهم اجمعین ـ و تقریر ایشان دلیل قاطع قرآن بودن همین قرآن نیست ؟
البته که هست . ( قانون تفسیر , ص 238 ).
منبع: الشیعه
مطالب مرتبط:
اول از همه باید متذکر شوم که اختلاف قرائت های وارد در قرآن تحریف محسوب نمی شوند. برای روشن تر شدن بد نیست که نگاهی دقیق تر به بحث اختلاف قرائت داشته باشیم:
اختلاف در قرائت
اصولا هیچ خطی در دنیا وجود ندارد که بتواند به طور کامل تلفظ صحیح کلمات را در خود بگنجاند و در عین حال هر خطی را می توان به چندین تلفظ خواند. قرآن به خط کوفی نوشته شده بود و این خط هم فاقد نقطه و اعراب، و حتی پس از نقطه گذاری باز هم چندین حرف تفاوتشان تنها در یک نقطه بود، همیشه احتمال تصحیف نویسی و تصحیف خوانی آن وجود داشته (و دارد) به این دلیل یک سری اختلاف قرائت ها پیش آمد، مشکل اصلی در سرزمین های جدید اسلامی بود که به تلفظ و لحن عربی آشنایی نداشتند. با وجود همه ی سعیی که عثمان باری جلوگیری از این کار کرد ولی باز هم اختلاف قرائت هایی به وجود آمد. حتی گفته می شود که اختلاف قرائت کمی هم ناشی از سخت گیری عثمان در جمع آوری و حفظ همه ی قرائت های مختلف بوده. حتی در زمان حیات و حضور خود پیامبر (ص ) نیز گاهی تفاوت دو تلفظ نزد ایشان مطرح می شد و حضرت یکی یا گاه هر دو را تصویب می کردند و حدیث سبعة احرف (اینکه قرآن هفت وجه مقبول دارد) نـاظـر بـه همین معناست، یعنی حضرت رسول (ص ) برای رفع عسر و حرج، و تا زمانی که قرآن هـمه گیر شود و هیچ صاحب لهجه ای خود را از آن یا آن را از خود بیگانه نیابد در این باب چندان سـخـت نـمـی گـرفـت، و اخـتلاف تلفظها را تا حدی که مخل معنی نبود، خطیر یا خطرناک نمی یافت.
علل عمده اختلاف قراآت چند امر بود:
1 ) اختلاف لهجات . چنانکه مثلا تمیمی ها به جای حتی حین عتی عین می گفتند.
2 ) نبودن اعراب در خط عربی و مصاحف امام؛ تا آنکه ابوالاسود دؤلی به رهنمود حضرت علی (ع ) اقداماتی در این باب صورت داد ولی کمال و تکمیل آن دو سه قرن به طول انجامید.
3 ) نبودن اعجام یا نقطه و نشان در حروف. بـرای رفع این نقیصه در اواخر قرن اول، در عهد حجاج بن یوسف، کوششهایی به میان آمده ولی کمال و تکمیل آن نیز تا آخر قرن سوم طول کشیده است.
4 ) اجتهادات فردی صحابه و قاریان و بطور کلی قرآن پژوهان که هر یک استنباط نحوی و معنایی و تفسیری خاصی از یک آیه و کلمات آن داشته اند.
5 ) دور بودن از عهد اول و مهد اول اسلام - مکه و مدینه.
6 ) نـبـودن عـلائم سجاوندی و وقف و ابتدا هرگونه فصل و وصلی که بعدها علم قرائت و تجوید عهده دار تدارک آن شد.
از اواخـر قرن دوم و اوایل قرن سوم نهضت تدوین قراآت درگرفت و بسیاری از قرائت شناسان بر آن شدند که از میان انواع قراآت، صحیحترین آنها را برگزینند و ثبت کنند. نخستین کسانی که به این کار همت گماشتند هارون بن موسی (201 ـ 291 ق) و ابوعبید قاسم بـن سـلام (157 ـ 224 ق) بـودنـد کـه فرد اخیر , بیست و پنج تن قاری ثقه را شناسایی و قراآت ایشان را ثبت و ضبط کرد که قاریان هفت گانه (قراء سبعه) از آن جمله بود. یک قرن بعد، ابو بکر بن مجاهد (245 ـ 324 ق) که قرآن پژوه برجسته ای بود، در سال 322 ق از میان قاریان بسیار، قراء سبعه را انتخاب کرد، که از آن پس مرجع طراز اول قرائت قرآن شناخته شدند . بعدها سه قاری بزرگ دیگر نیز بر این عده افزوده شدند (قراء عشره). الـبـتـه قاریان چهارده گانه و بیست گانه هم در تاریخ علم قرائت مشهورند؛ ولی قاریان دهگانه کسانی هستند که سند روایت آنان از طریق تابعین تابعین، به تابعین و از آن طریق به صحابه، اعم از کاتب وحی و حافظ قرآن یا دیگران , و سپس به رسول اکرم (ص ) می رسد. سند روایت بقیه قراء به این روشنی نیست و یا در کتب معتبر مربوط به این علم ثبت نشده است.
نـمـونـه ای از اخـتـلاف قـراآت قـرآنی را که در سوره حمد (فاتحه) رخ داده است:
مـلک یوم الدین، همچنین ملیک یوم الدین، به جای مالک یوم الدین. [سایر قراآت شاذی هستند (یعنی غـریب و نادر و دیر پذیرفتنی) مثل: ملک یوم الدین] یا مثلا دال در الحمد , با حرکات سه گانه خوانده شده است.
اختلاف قراآت در سراسر قرآن مجید , طبق کتاب التسیر فی القراءات السبع تالیف ابوعمرو عثمان بـن سـعـیـد دانی (372 ـ 444 قمری) که از معتبرترین و کهن ترین منابع ثبت قراآت هفتگانه و راویـان چهارده گانه است، در حدود 1100 مورد، اعم از مهم یا غیر مهم است و بیشتر از دو سوم آنـهـا بـه ادغـام یـا اظهار یا حاضر / غایب خواندن صیغه مضارع ( به اختلاف ی یا ت بر سر فعل مضارع ) مربوط می شود. [مشاهده می شود که این اختلافات تاثیری در معنای قرآن ندارند]
شیعه مخصوصا تبیان شیخ طوسی و مجمع البیان شیخ طبرسی در تفسیر هر بخش از آیات قرآنی، به بحث در باب قرائت و اختلاف قراآت می پردازند.
چند اصطلاح در علم قرائت:
o قـرائت: عـلـم بـه کـیـفـیـت ادای کلمات قرآن و شناخت اختلاف آنها به حسب راویان (منجدالمقرئین،3)
o مقری (از مصدر اقراء): یعنی قرآن شناس و قرائت شناسی که این اختلافها را به طریق شفاهی فراگرفته باشد و بشناسد و بیان کند.
o سنت شفاهی: یعنی استماع از استادان پیشین و حفظ سینه به سینه در قرائت که اهمیت شایانی دارد. مقری باید در عربیت و نحو و لغت و تفسیر و روایت و درایت مهارت داشته باشد. آموزندگان و قاریان , قرآن را نزد او یا بر او می خوانند.
o قاری: قرائت شناس مبتدی را گویند که حداقل سه گروه از قراآت را جدا جدا بشناسد.
o قاری منتهی: (با سابقه و ماهر و مجرب) آن است که اکثر قراآت را بشناسد. با این تعاریف فی المثل خواجه حافظ که قرآن را از بر , در چهارده روایت می خوانده است، و دانای نحو و لغت و تفسیر و قرآن پژوه برجسته ای است، مقری بشمار می آید، نه قاری. پس هر مقری، قاری است، ولی هر قاری، مقری نیست.
تحریف
مراد از تحریف قرآن تحریف لفظی است و آن بر چند نوع می باشد:
· به کاهش که به آن تحریف به نقیصه یا تنقیص ( کاهش ) می گویند. چـنـانـکـه مدعیان قائل به تحریف فی المثل معتقدند که آیه یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک به دنـبـالـه اش فی علی ( درباره علی ) یا عبارت ان علیا مولی المؤمنین ( بیگمان علی مولای مؤمنان است ) افزوده داشته است و در جمع عثمان یعنی مصاحف امام او نیامده است. یـا چـنانکه مشروحتر خواهیم گفت طبق بعضی اخبار اهل سنت بعضی سوره ها مانند سوره حـفـد و خلع و آیه ها مانند آیه رجم جزو قرآن بوده ولی بعد نسخ التلاوه یا منسوخ التلاوه شده است و نهایتا در مصحف رسمی عثمانی نیامده است .
· به افزایش؛ بیشتر محققان برآنند که کسی قائل به تحریف به افزایش یا تحریف به زبان نیست . ولی از ابن مسعود نقل کرده اند که بر آن بوده است که سوره فاتحه و معوذتان ( دو سوره آخر قرآن کریم ) جزو قرآن نیست و در مصحف خاص او هم درج نشده بوده است. یـا عـجارده که گروهی از خوارج اند ( اصحاب عبدالکریم بن عجرد ) برآنند که سوره یوسف جزو قرآن نیست . و به نظر آنان روا نیست که چنین قصه عاشقانه ای جزو وحی الهی باشد. ( صیانة القرآن , ص 13 ). ج )
· تـحـریـف به معنای تغییر و تبدیل که قائلان به آن مثالهایی می زنند که همه از مقوله اختلاف قـراآت است مانند ملک یوم الدین به جای مالک یوم الدین , فتثبتوا به جای فتبینوا یا فـالـق الاصـباح ( به فتح همزه , یعنی الاصباح را جمع صبح می گیرند نه مصدر باب افعال ) به جای فالق الاصباح یا جاعل الظلمات به جای جعل الظلمات . پس قول به تحریف قرآن به یکی از این سه وجه است
نـظـرگـاه رسـمـی و حتی اجماعی شیعه امامیه اعتقاد به عدم تحریف قرآن است و اگر هم حرفی زده شده بر این مفهوم است که تحریف به کاهش صورت گرفته و کتاب های زیادی در رد این نظریه نوشته شده. و تحریف به معنای دوم و سومش کاملا مردودند.
منبع: الشیعه
مطالب مرتبط:
حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ دوازدهمین پیشوای معصوم, بنابر نظریة مشهور, سحرگاهان پانزدهم شعبان سال 255 (هـ . ق) در سامراء متولد شد.
او هم نام پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ ( م ح م د ) و هم کنیة آن حضرت یعنی ابوالقاسم است.
از جمله لقب های او, حجت, قائم, خلف صالح, صاحب الزمان و بقیه الله به شمار می آید اما مشهورترین آن ها مهدی ـ علیه السلام ـ است.
پدر بزرگوارش, حضرت امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ و مادر گرامیش نرجس خاتون است که او را «سوسن», «ریحانه» و «صقیل» نیز نامیده اند.[1]
ای حجت حق مهدی زهرا کجایی
ای یوسف زهرا مه بطحا کجایی
یاد تو هر دم شد انیس و مونس ما
بردی مگر از یاد خود مارا کجایی
بین شیعیانت را غریب وبی کس یار
عجل ظهورک یوسف زهرا کجایی
هرکس دم ازتو میزند باید بمیرد
این است جرم ما در این دنیا کجایی
ما پای عشق تو خریدیم هربلا را
اما دگر مهدی ما بازآ کجایی
آوارگان عشق تو سامان ندارند
هرجا تویی سامان بود آنجا کجایی
دل بی قرارتیم شکر که می آیی تو
بازم ولادت آقامون که دلبره ماهارو میخره مبارک باد
ای دوست
گل نرگس بیا جان زهرایت بیا
نام : محمّد
نام پدر: امام حسن عسکری(ع)
نام مادر: نرجس ( نرگس )
القاب: حجت ، خاتم ، صاحب الزّمان ، قائم ، منتظَر ، و از همه مشهورتر مهدی
شکل: چون ستاره درخشان نورانی ، و دارای خالی سیاه بر گونه راست
زاد روز: شب نیمه شعبان 255 ، هنگام طلوع فجر
زادگاه: شهر سامراء
غیبت صغری: از سنّ پنج سالگی به مدّت 69 سال
غیبت کبری: با در گذشت چهارمین نماینده و سفیر آن حضرت از سال 329 آغاز گردید; و تا به هنگام فرمان الهی مبنی بر اجازه ظهور و قیام آن بزرگوار ، همچنان ادامه خواهد داشت.
محل ظهور: مکّه معظّمه.
محل بیعت: مسجدالحرام ، میان رکن و مقام.
یادگار أنبیاء: انگشتر سلیمان در انگشت او ، عصای موسی در دستش ، و بطور خلاصه آنچه خوبان همه دارند او تنها دارد.
یاران: سیصد و سیزده نفر ( به عدد اصحاب بدر ) ، افرادی باشند که هسته مرکزی زمامداری او را تشکیل دهند .
وزیر و معاون: عیسی(ع) از آسمان فرود آید و به عنوان وزیر با حضرتش همکاری نماید.
برکات حکومت و رهبری او: درهای خیر و برکت از آسمان به روی مردم گشوده شود; عمرها به درازا کشد; مردم همه در رفاه و بی نیازی بسر برند; شهرها همه بر اثر آبادانی و سرسبزی به هم پیوسته گردند ، آنچنان که مسافران را به برداشتن توشه نیازی نخواهد بود.
مهدی کیست ؟
از جابر بن عبدالله انصاری که گفته است از رسول خدا پرسیدم که من خدا ورسول او را می دانم ومی شناسم ام اولوالامر را نمی دانم . آن حضرت فرمود : ای جابر ایشان خلفای من وامامان مسلمان بعد از من ، اول ایشان علی بن ابیطالب (ع) وبعد از آن حسن بن علی (ع) وبعد از آن حسین بن علی (ع) وبدنبال او محمد بن علی واو در تو رات معروف است به باقر وتو او را دریابی . ای جابر ، چون او را بینی سلام من را به او برسان وبعد از آن یک یک ائمه را نام می برد تا آنکه چون به حجت قائم ( عج ) رسید ؛ فرمود که نام او نام من باشد وکنیه من کنیه او وحجت خدا است وبقیة الله ؛ او در میان مردمان ، حق تعالی مشارق ومغارب را توسط او بگشاید واو از شیعه خود عنایت گردد.
ولادت حضرت مهدی (عج ) :
در سال 255 (ه . ق ) ، در سپیده دم روز جمعه ، پانزدهم ماه شعبان در شهر سامراپایتخت عباسیان ، دوازدهمین اختر آسمان امامت وولایت حضرت حجة بن الحسن المهدی (عج ) در خانه امام حسن عسگری دیده به جهان گشود . نامش ، نام پیامبر - کنیه اش ، کنیه پیامبر - ابوالقاسم - مادرش نرجس ونام پدر بزرگوارش امام حسن عسگری (ع) است . آن یادگار الهی حجت ، قائم ، خلف صالح ، صاحب الزمان وبقیة الله لقب گرفته است و مشهورترین لقبش حضرت مهدی است .
و لادت با سعادتش از دشمنان پنهان مانده ونام ونشانش از بدخواهان در نهان ، زیرا حکومت خون آشام وقت ودستگاه ستمگر خلافت ، سخت در پی او ومشتاق یافتن ونابود ساختنش بود . تمام نیروی خود را در اطراف خانه امام حسن عسگری ( ع) متمرکز کرده ودهها جاسوس به کار گرفته بود ، بر هر جاسوسی ، جاسوسی دیگر گمارده بود تا از ولادت ولی خدا حضرت بقیة الله (عج) آگاه شده ، نو رخدا را خاموش کند ، ولی مشیت خداوند برآن تعلق گرفته بود که حجت خو را از گزند دشکنان حفظ کند .
احادیثی از شخصیت امام مهدی (عج ):
مهدی مردی است از فرزندان من که چهره اش چون اختر تابناک است . « پیامبر اکرم (ص) »
مهدی طاووس بهشتیان است . « پیامبر اکرم (ص) »
با مهدی ما حجتها گسسته می شود . او پایان بخش سلسله امامان ، نجات بخش امت واوج نور وراز نهان است . « امام علی (ع )»
اگر او [ امام زمان (عج) ] را دریابم تمام عمر به او خدمت می کنم . « امام صادق (ع) »
من یادگار خدا در زمین وجانشین وحجت او بر شما هستم .« امام مهدی (عج )»
من مایه امان اهل زمینم ؛ چنانکه ستارگان مایه امان اهل آسمان اند .« امام مهدی (عج ) »
غیبت :
این مولود مسعود دو غیبت دارد :
نخست غیبت صغرییا کوتاه مدت - که بعد از شهادت امام حسن عسگری (ع) « هشت ربیع الاول سال 260 ه.ق » ( زمان 6 سالگی حضرت ) آغاز شد وتا سال 329 ه.ق ادامه یافت . در این دوره که 74 سال طول کشید شیعیان می توانستند توسط سفیران چهارگانه اش با آن حضرت تماس بگیرند وبا وی ارتباط برقرار کنند . این چهار تن نایب خاص ، که شیعیان می توانستند در دوران غیبت صغری توسط آنها با حضرت مهدی (عج ) تماس بگیرند ومشکئلات خود را به ناحیه متقدسه برسانند وپاسخ هاس لازم را دریافت نمایند ، عبارتند از : جناب عثمان بن سعید عمروی ، محمد بن عثمان بن سعید ، حسین بن روح نوبختی وعلی بن محمد مسعودی ، که با رحلت او باب « نیابت خاص » بسته شد . پس از آن ، غیبت کبری آغاز شد که از سال 329 ه.ق تا کنون استمرار یافته است ، وپایانش بر کسی جز خداوند آشکار نیست . در این دوره سفیر ونایب خاصی برای آن حضرت نیست و راه تماس رسمی وآشکار برای مردم وجود ندارد وبر آنهاست که از نواب عام امام (ع) - یعنی از فقهای پارسا وخویشتن دار- پیروی کنند .
در هر حال ، نهان زیستی آن حضرت بدین معناست که دور از چشم مردمان ولی در زیر همین آسمان کبود بسر می برد . اگر برخوردی هم برایش پیشامد کند ، اغلب ناشناخته می ماند ودیدار هایش با شیعیان تنها به اذن خداست .
دوران غیبت کبری امام معصوم ، دوران آماده نبودن شرایط سیاسی واجتماعی جامعه اسلامی برای پذیرش وجود علنی وآشکار امام معصوم است .
امام حسن مجتبی (ع ) درباره غیبت طولانی ( کبری ) حضرت مهدی (عج) چنین می فرماید : به درستی که خداوند ، تولد او را پنهان نگه می دارد وشخص او را غایب می کند تا این که هنگام خروج وقیام ، بیعت هیچ کس بر گردن او بنا شد . او نهمین فرزند بردارم حسین است فرزند سرور کنیزان ، خداوند عمرش را در هنگام غیبتش طو لانی می گرداند ، سپس او را با قد رت خود همانند یک جوان کمتر از چهل ساله آشکار خواهد ساخت .
احادیثی از غیبت امام مهدی (عج):
قائم را دو غیبت است : در یکی از آنها ( از بس طولانی است ) درباره اش گفته می شود : [ او مرد ومعلوم نیست به کدام وادی رفته است.] « امام باقر (ع) »
قائم را دو غیبت است : یکی طولانی ودیگری کوتاه . در غیبت نخستین جایگاه آن حضرت را شیعیان خاص او می دانند ، و در غیبت نخستین جایگاه آن حضرت را شیعیان خاص او می دانند ، در غیبت دوم از جایگاه او کسی جز خدمتکارانش ، که بر دین اویند ، آگاه نیست .« امام صادق (ع) »
چگونگی بهره مندی از وجود من در دوران غیبتم ، همچون بهره ای است که از خورشید می برند ، آن گاه که ابر آن را از دیدگان نهان می کند .« امام مهدی (عج ) »
ظهور چیست ؟
ظهور واژه ای در زبان عربی است که برگرفته از کلمه ظهر می باشد ، زبان شناسان عربی « ظهر » را حاکی از هر نوع بروز وآشکار شدن که همراه با قدرت وقوت باشد ، دانسته اند . به واژه ظهور در ایات وروایات نیز اشاره شده ، چنانچه در قرآن کریم هم در آیه شریفه « هو الذی ارسل رسل بالمهدی ودین الحق ... » یعنی « اوست که پیامبر خود را برای هدایت ودین حق فرستاد تا او را بر تمام ادیان چیره سازد اگر چه مشرکان نپسندند » که در یک معنا پدیدار شدن با قدرت وشکوه است . در این آیه ظهور به دین اسلام وحقایق قرآن ومعارف اسلامی نسیت داده شده است .
احادیثی از ظهور امام مهدی (عج):
هرگاه آواز دهنده ای از آسمان آواز داد که . « همانا حق در میان خاندان محمد است » ، در آن هنگام نام مهدی بر سر زبان های مردم می افتد واز جام محبت او می نوشند وجز نام او بر زبان ندارند . « امام علی (ع) »
خداوند قائم ما را از پس پرده غیبت بیرون می آورد وآنگاه او را از ستمگران انتقام می گیرد . « امام حسین (ع) »
آنگاه کا برپادررنده عدالت (امام مهدی عج ) قیام کند ، عدالتش نیکوکار وبدکار را فر می گیرد . « امام حسین (ع) »
آنگاه که قائم ما قیام کند ، خدا آفت را از شیعیام ما بزداید ودلهایشان را چون پاره های آهن [ استوار ] سازد .« امام سجاد (ع) »
منم که زمین را از عدالت لبریز می کنم ، چنانکه از ستم آکنده است . « امام مهدی (عج ) »
انتظار :
شما امیدوار فرج وگشایش الهی باشید واز کمکهای خداموند نومید نگردید ؛همانا برترین اعمال نزد خالق یکتا انتظار فرج است .
احادیثی از انتظارفرج :
برترین اعمال امت من انتظار فرج است . « پیامبر اکرم (ص) »
در انتظار فرج باشید واز رحمت خدا نومید نشوید . « امام علی (ع) »
آن که منتظر فرج ما است ، همچون کسی است که در راه خدا در خون خود تپیده باشد . « امام علی (ع) »
منتظران ظهور امام مهدی (عج ) برترین اهل هر زمان اند . « امام سجاد (ع) »
در شب و روزت منتظر فرج مولایت باش . « امام صادق (ع) »
آنکه به ما ایمان آورد وسخن ما را تصدیق کند منتظر امر [ فرج ] ما باشد ، همچون کسی است که زیر پرچم قائم به شهادت برسد . « امام صادق (ع) »
منتظر ظهور امام دوازدهم مانند کسی است که در رکاب پیامبر خدا شمشیر کشیده است واز ایشان دفاع می کند « امام صادق (ع) »
حضرت علی اکبر (ع) فرزند ابی عبدالله الحسین(ع) بنا به روایتی در یازدهم شعبان،(1)سال43 قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشود. پدر گرامی اش امام حسین بن علی بن ابی طالب (ع) و مادر محترمه اش لیلی بنت ابی مرّه بن عروه بن مسعود ثقفی است.(2)
او از طایفه خوش نام و شریف بنی هاشم بود . و به بزرگانی چون پیامبر اسلام(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) و امام حسین (ع) نسبت دارد . ابوالفرج اصفهانی از مغیره روایت کرد: روزی معاویه بن ابی سفیان به اطرافیان و هم نشینان خود گفت: به نظر شما سزاوارترین و شایسته ترین فرد امت به امر خلافت کیست؟ اطرافیان گفتند: جز تو کسی را سزاوارتر به امر خلافت نمی شناسیم! معاویه گفت: این چنین نیست. بلکه سزاوارترین فرد برای خلافت، علی بن الحسین(ع)است که جدّش رسول خدا(ص) می باشد و در وی شجاعت و دلیری بنی هاشم، سخاوت بنی امیه و فخر و فخامت ثفیف تبلور یافته است. (3)
نقل است روزی علی اکبر(ع) به نزد والی مدینه رفته و از طرف پدر بزرگوارشان پیغامی را خطاب به او میبرد، در آخر والی مدینه از علی اکبرسئوال کرد نام تو چیست؟ فرمود: علی سئوال نمود نام برادرت؟ فرمود: علی آن شخص عصبانی شد، و چند بار گفت: علی، علی، علی، « ما یُریدُ اَبُوک؟ » پدرت چه می خواهد، همه اش نام فرزندان را علی می گذارد، این پیغام را علی اکبر(ع) نزد اباعبدالله الحسین (ع) برد، ایشان فرمود : والله اگر پروردگار دهها فرزند پسر به من عنایت کند نام همه ی آنها را علی می گذارم و اگر دهها فرزند دختر به من عطا، نماید نام همه ی آنها را نیز فاطمه می گذارم.
درباره شخصیت علی اکبر(ع) گفته شد، که وی جوانی خوش چهره، زیبا، خوش زبان و دلیر بود و از جهت سیرت و خلق و خوی و صباحت رخسار، شبیه ترین مردم به پیامبر اکرم(ص) بود و شجاعت و رزمندگی را از جدش علی ابن ابی طالب (ع) به ارث برده و جامع کمالات، محامد و محاسن بود. (4)
در روایتی به نقل از شیخ جعفر شوشتری در کتاب خصائص الحسینیه آمده است: اباعبدالله الحسین هنگامی که علی اکبر را به میدان می فرستاد، به لشگر خطاب کرد و فرمود:« یا قوم، هولاءِ قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله....... ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می فرستم، که شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله (ص) است بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول الله(ص) تنگ می شد نگاه به وجه این پسر می کردیم.
بنا به نقل ابوالفرج اصفهانی، آن حضرت درعصر خلافت عثمان بن عفان (سومین خلیفه راشدین) دیده به جهان گشود.(5) این قول مبتنی بر این است که وی به هنگام شهادت بیست و پنج ساله بود. در برخی روایات هم سن ایشان را 28 ساله ذکر کرده اند، وی در مکتب جدش امام علی بن ابی طالب (ع) و در دامن مهرانگیز پدرش امام حسین(ع) در مدینه و کوفه تربیت و رشد و کمال یافت.
امام حسین (ع) در تربیت وی و آموزش قرآن ومعارف اسلامی و اطلاعات سیاسی و اجتماعی به آن جناب تلاش بلیغی به عمل آورد و از وی یک انسان کامل و نمونه ساخت و شگفتی همگان، از جمله دشمنانشان را بر انگیخت.
به هر روی علی اکبر(ع) در ماجرای عاشورا حضور فعال داشت و در تمام حالات در کنار پدرش امام حسین(ع)بود و با دشمنانش به سختی مبارزه می کرد. شیخ جعفر شوشتری در خصائص نقل می کند: هنگامی که اباعبد الله الحسین علیه السلام در کاروان خود حرکت به سمت کربلا می کرد، حالتی به حضرت(ع) دست داد بنام نومیه و در آن حالت مکاشفه ای برای حضرت(ع) رخ داد، از آن حالت که خارج شد استرجاع کرد: و فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون » علی اکبر(ع) در کنار پدر بود، و می دانست امام بیهوده کلامی را به زبان نمی راند، سئوال نمود، پدرجان چرا استرجاع فرمودی؟: حضرت بلادرنگ فرمود: الان دیدم این کاروان می رود به سمت قتلگاه و مرگ درانتظار ماست، علی اکبر(ع) سئوال نمود: پدر جان مگر ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمود: آری ما بر حق هستیم. علی اکبر (ع) عرضه داشت: پس از مرگ باکی نداریم،
گفتنی است، با این که حضرت علی اکبر(ع) به سه طایفه معروف عرب پیوند و خویشاوندی داشته است، با این حال در روز عاشورا و به هنگام نبرد با سپاهیان یزید، هیچ اشاره ای به انتسابش به بنی امیه و ثفیف نکرد، بلکه هاشمی بدون و انتساب به اهل بیت(ع) را افتخار خویش دانست و در رجزی چنین سرود:
أنا عَلی بن الحسین بن عَلی نحن بیت الله آولی یا لنبیّ
أضربکَم با لسّیف حتّی یَنثنی ضَربَ غُلامٍ هاشمیّ عَلَویّ
وَ لا یَزالُ الْیَومَ اَحْمی عَن أبی تَاللهِ لا یَحکُمُ فینا ابنُ الدّعی
وی نخستین شهید بنی هاشم در روز عاشورا بود و در زیارت شهدای معروفه نیز آمده است:السَّلامُ علیکَ یا اوّل قتیل مِن نَسل خَیْر سلیل.
علی اکبر(ع) درنبرد روز عاشورا دویست تن از سپاه عمر سعد را در دو مرحله به هلاکت رسانید و سرانجاممرّه بن منقذ عبدی بر فرق مبارکش ضربتی زد و او را به شدت زخمی نمود. آن گاه سایر دشمنان، جرأت و جسارت پیدا کرده و به آن حضرت هجوم آوردند و وی را آماج تیغ شمشیر و نوک نیزه ها نمودند و مظلومانه به شهادتش رسانیدند.
امام حسین(ع) در شهادتش بسیار اندوهناک و متأثر گردید و در فراقش فراوان گریست و هنگامی که سر خونین اش را در بغل گرفت، فرمود:ولدی علی عَلَی الدّنیا بعدک العفا.(8)
(فرز ندم علی ،دیگر بعد از تو اف بر این دنیا)
در مورد سنّ شریف وی به هنگام شهادت، اختلاف است. برخی می گویند هجده ساله، برخی می گویند نوزده ساله و عده ای هم می گویند بیست و پنج ساله بود.(9)
اما از این که وی از امام زین العابدین(ع)، فرزند دیگر امام حسین(ع) بزرگتر یا کوچک تر بود، اتفاقی میان مورخان و سیره نگاران نیست. روایتی از امام زین العابدین(ع) نقل شده که دلالت دارد بر این که وی از جهت سن کوچک تر از علی اکبر(ع) بود. آن حضرت فرمود: کان لی اخ یقال له علیّ اکبر منّی قتله الناس ...(10)مقبره حضرت علی اکبر علیه السلام در کربلای معلی پایین پای اباعبدالله الحسین علیه السلام است و در سلام زیارت عاشورا منظور از وعلی علی ابن الحسین آقا علی اکبر علیه السلام می باشد.
مسأ له مهدی موعود - صلوات اللّه علیه - بیشتر از این جنبه مطرح است که او حکومت واحد جهانی اسلامی تشکیل خواهد داد، و یا حکومتهای شرک ، کفر و طغیان به دست او از بین رفته و حکومت توحید و عباد اللّه الصالحین به جای آنها خواهد نشست . و به عبارت دیگر، آیات :
(وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ اَنَّ اْلاَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الْصّالِحُونَ)
و:(هُوَ الَّذِی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ...)
که تا به حال به صورت وعده مانده اند، توسط وی پیاده خواهند شد.
در باره این مطلب ، دو حدیث با دو عبارت از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل شده و ما ابتدا آن دو را نقل و ترجمه می کنیم و سپس به محلهای آنها در کتب برادران اهل سنّت اشاره خواهیم کرد.
ناگفته نماند که : نتیجه این بحث و ارتباط آن با بحثهای قبل اعتقاد به زنده بودن امام زمان - صلوات اللّه علیه - است ؛ زیرا وقتی ثابت گردید آن حضرت نهمین فرزند امام حسین علیه السّلام است و ثابت گردید که وی در سال 255 هجری از مادری به نام ((نرجس )) متولد شده است و ثابت گردید که او حکومت جهانی واحد تشکیل خواهد داد و هنوز تشکیل نداده و آیات قرآنی و وعده حتمی حضرت نبی اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به صورت وعده باقی مانده است ، پس ناچار باید معتقد شد که آن حضرت به قدرت خدا زنده و غایب است و هر وقت که خدا خواست ظهور فرموده و حکومت فوق را به وجود خواهد آورد.
به عبارت دیگر: مهدی موعود علیه السّلام همان ذخیره خداست که در آینده ، حاکمیت کامل اسلام با ظهور او تحقق خواهد پذیرفت ؛ چنانکه عقیده قطعی ما شیعیان ، زنده بودن آن حضرت است .
1 - ((قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم لَنْ تَنْقَضِی اْلاَیّامُ وَاللّیالِی حَتّی یَبْعَثَ اللّهُ رَجُلاً مِنْ اَهْلِ بَیْتِی یُواطِئُ اِسْمُهُ اِسْمِی
یَمْلاُها قِسْطاً وَعَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً)).
یعنی :
((روزها و شبها به پایان نرسند تا اینکه خداوند مردی از اهل بیت مرا که نامش نام من است مبعوث کند، او زمین را پر از عدل و داد می کند چنانکه از ظلم و ستم پر شده باشد)).
2 - ((قالَ رَسُولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنْ الدُّنْیا اِلاّ یَوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلِکَ الْیَوْمَ حَتّی یَبْعَثَ فِیهِ رَجُلاً مِنْ وِلْدِی
یُواطِئُ اِسْمُهُ اِسْمِی یَمْلاُها عَدْلاً وَ قِسْطاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً)).
یعنی :
((آمدن مهدی موعود چنان قطعی و حتمی است که اگر از عمر دنیا نماند مگر یک روز، خداوند آن روز را طولانی گرداند تا در آن روز، مردی از فرزندان مرا برانگیزد که نامش نام من است زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد چنانکه از ستم و ظلم پر شده باشد)).
کلمه ((یملا الارض قسطاً)) که عبارت اخرای تشکیل حکومت جهانی است در همه روایتها و کتابهایی که ذیلاً اشاره می شود، موجود است :
1 - مسند امام احمد بن حنبل ، ج 3 در صفحات 17، 27، 28، 36، 37، 52 و 70 از صحابی کبیر ابو سعید خدری .
2 - اسد الغابه ابن اثیر، ج 1، ص 557 در حالات جابر بن ماجد صدفی عن قیس عن جابر صدفی عن ابیه عن جدّه .
3 - مستدرک حاکم ، ج 4، در آخر کتاب : الفتن و الملاحم ، ص 557، از ابو سعید خدری با دو سند.
4 - تلخیص ذهبی ، پاورقی مستدرک با دو سند فوق (ج 4، ص 557)
5 - سنن ابی داوود، ج 2، کتاب المهدی ، ص 422 از علی علیه السّلام و عبداللّه بن عمر و از ابو سعید خدری با سه سند.
6 - سنن ابن ماجه ، ج 2، کتاب الفتن ، باب خروج المهدی ، ص 1366 از عبداللّه بن عمر.
7 - نور الابصار شبلنجی ، فصل تتمة فی الکلام علی اخبار المهدی ، ص 170 از علی علیه السّلام و ابو سعید خدری و حذیفة بن یمان و جابر بن عبداللّه . و نیز از صواعق ابن حجر، تواتر حدیث را نقل می کند.
8 - سنن ترمذی ، ج 4، کتاب الفتن ، باب 52 (ماجاء فی المهدی ) ص 505 از عبداللّه بن عمر با دو سند.
9 - صواعق محرقه ابن حجر، باب : خصوصیاتهم الدالة علی عظیم کراماتهم ، ص 235 از علی علیه السّلام و ابن عباس و در ص 161 ذیل آیه دوازدهم از آیات نازله در شأ ن اهل بیت علیهم السّلام تا ص 165 با شش طریق .
10 - تذکره سبط ابن جوزی ، فصل فی ذکر الحجة المهدی ، ص 326 از علی علیه السّلام و عبداللّه بن عمر.
11 - البدء والتاریخ ، تأ لیف : ابن زید بلخی ، ج 1، الفصل السابع ، ص 62 از ابن مسعود.
12 - معجم کبیر طبرانی ، ج 10، ص 78 از ابن مسعود با سه سند و از عبداللّه بن عمر با چهار سند.
13 - فتوحات مکیّه ابن عمر بن محی الدین ، ج 3، باب 366، ص 106 به طور ارسال مسلّم .
14 - مطالب السئول ابن طلحه ، باب ثانی عشر، ص 125 از ابوسعید خدری و عبداللّه بن مسعود.
15 - تذکره قرطبی ، باب منه آخر فی المهدی و صفته ، ص 615 از ابوسعیدخدری .
16 - ذخائر العقبی ، ص 136 از علی بن هلال از پدرش .
17 - فرائدالسمطین ،ج 2،ص 310،ح 561ازابوسعیدوعبداللّه بن عباس .
18 - الفتن والملاحم ابی الفداء، ج 1، فصل فی ذکر المهدی ، ص 25 از حجّاج .
19 - فصول المهمّه ابن صبّاغ ، فصل ثانی عشر، از عبداللّه عمر وابن مسعود.20کنزالعمال ، حدیث 38653 از ابوسعید خدری و نیز در احادیث دیگر از علی علیه السّلام و ابن مسعود و غیره .
اینها که اشاره شد به عنوان نمونه است و گر نه بیشتر از پنجاه کتاب معتبر فعلاً در نزدم موجود است و در همه آنها جمله ((یَملا اْلاَرْضَ قِسْطاً)) که حکایت از حکومت جهانی دارد، نقل شده است . بنابراین ، مسأ له مهدی موعود - صلوات اللّه علیه - مسأ له حکومت جهانی اسلام و مسأ له آینده اسلام و قرآن می باشد و او زنده است و ظهور خواهد فرمود.
این بود آنچه در زمینه ((اتفاق شیعه و اهل سنّت )) در باره حضرت مهدی - صلوات اللّه علیه - به نظرمان آمده بود. وصلّی اللّه علی محمَّد وآله الطاهرین والحمد للّه ربِّ العالمین .
ارومیه - سیدعلی اکبر قرشی
27 ربیع الاوَّل 1411